واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: یكی از سوژه های متعدد حاضر در این اثر فقط ۲۲سال دارد، با چهار تولد بچه پیاپی، شوهرش قاچاقچی است و در غیاب شوهرش برادر شوهرهایش به او تجاوز میكنند و یكی از بچههایشان را نیز از آنها دارد و ... یك مستند تلخ اجتماعی كه چندی پیش تولید شده، به روایت پدیده تلخ فروش دختران و زنان ایرانی به افغانستان میپردازد. از گذشته تاكنون فروش زنان در افغانستان رفتاری ناپسند در تمام ملل بوده و هیچ گاه تاریخ این سنت غلط را مورد تایید قرار نداده، اما قوم خو گرفته به رفتارهای اینچنینی، این رفتار خلاف مذهب و انسانیت را به دست فراموشی نسپرده اند و اینچنین است كه در قرن بیست و یكم میلادی هنوز كالایی به نام زن توسط افغان ها خریداری میشود و عجبا كه بخشی از این كالا توسط هموطنان خوش غیرتمان كه گرسنگی امانشان را بریده، به این كشور صادر میشود و تاسف برانگیزتر، تلاش برای نادیدن و سرپوش گذاشتن بر چنین فاجعه ای است.تصور میكنید یك كارگر افغانی پس از جمع آوری چند میلیون تومان دستمزدش در ایران كه به عنوان نیروی كاری جایگزین كارگر ایرانی دریافت كرده، با رقمیكه ارزشش در افغانستان چندین برابر ایران است، چه میكند؟ برخی با سرمایه شان راهی اروپا میشوند كه بعضا به دست قاچاقچیان انسان در راه تلف شده یا توسط پلیس دستگیر میشوند و دستهای دیگر به مقصد میرسند. برخی دیگر با این سرمایه در ایران سرمایه گذاری میكنند و زن ایرانی یا افغانی اختیار میكنند و حتی تلاش میكنند تابعیت ایرانی بگیرند. گروهی دیگر اما راهی افغانستان میشوند و برای خود با حاصل كارشان در ایران، ملك و همسر تهیه میكنند و همسر را همان گونه تهیه میكنند كه ملك را میخرند.بسیاری از آنها، زنان شهرستانی ایرانی (به خصوص زنان خراسانی و بلوچ) را كه ظاهری به مراتب بهتر از زنان افغان دارند، به عنوان زن اول، دوم و حتی سوم برمیگزینند و با مبلغی معادل چند صدهزار یا نهایتاً دو میلیون تومان به خواستگاری رفته و تحت عنوان ولیمه، زن مورد نظر را میخرند و در مقابل آنچه شنیده میشود، پاسخ مثبت پدری خوش غیرت است كه امكان سیر كردن شكم سایر اعضای خانوادهاش را ندارد و ناچار فرزندش را میفروشد تا سیر بخوابد! عموماً افغانی ها با این وعده كه دختران را از ایران خارج نمیكنند، پدران كم عاطفه را راضی میكنند، اما پس از مدتی، زنان ایرانی را كه چون ملكشان، متعلق به خویش میدانند، به افغانستان میبرند و گاه خشونت و تبعیض بر این دختركان ایرانی پس از چند سال، چهرهای تكیده از این ایرانیان نشسته با افغانها باقی میماند. فاجعه آنجاست كه این زنان همان گونه كه خریده شده اند، پس از به دنیا آوردن ۵ یا ۶ فرزند طی ۶ تا ۸ سال و فرسوده شدن بر اثر شدت زاد و ولد و زندگی سخت، طبق سنت برخی اقوام افغانستان فروخته میشوند و شوهرانشان زنان جوان دیگری به جای ایشان میخرند.البته این اوج عقب ماندگی فرهنگی این كشور را نشان میدهد، چرا كه اگر مردی به چنین سنتی تن در ندهد، از سوی دیگر مردان به طعنه نامرد خطاب میشود! این روایتی است حقیقی از دختران وطن كه در سرزمینی غریب، مظلوم واقع میشوند، اما مردم ایران حتی به قدر خرد شدن یك برگ پاییزی زیرپای عابرین این روزها نیز، صدایشان را نشنیدهاند.فاجعه ای كه برایش هنوز فریادرسی یافته نشده و به دلایل غیرقابل قبول، در قبالش نیز همواره سكوتی وهم انگیز اختیار شده، در فیلم مستند گیسوی آشفته من (My Disturbed Hair) اثر ماجد نیسی به تصویر كشیده شده است.یكی از سوژه های متعدد حاضر در این اثر فقط ۲۲سال دارد، با چهار تولد بچه پیاپی، شوهرش قاچاقچی است و در غیاب شوهرش برادر شوهرهایش به او تجاوز میكنند و یكی از بچههایشان را نیز از آنها دارد و در واقع حرامزاده است. در این شرایط، برادران شوهرش به او میگویند در صورت افشاء موضوع او را خواهند كشت!این اثر كه برنده بهترین فیلم مستند داوران انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در جشنواره كوثر و برنده جایزه دوم این جشنواره و جزو ۱۶ فیلم مستند برگزیده سال ۸۵ به انتخاب خانه سینما بوده، اما به دلایلی چندان مورد توجه قرار نگرفته! و این فیلمساز جوان كه حق مطلب را در این اثر راجع به این موضوع ادا كرده، حتی نتوانسته برابر تاثیرگذاری این فیلمش، از جشنوارهها جایزه بگیرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 831]