تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838081883
میرزا حبیب الله رشتی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: ولادت
میرزا حبیب الله رشتی فرزند میرزا محمد علی خان فرزند جهانگیر خان قوچانی گیلانی، دانشمند و محقق ژرف نگر، از بزرگترین فقهای جهان تشیع و یگانهی دوران خود بود.
پدرانش در اصل اهل قوچان بودند كه در سالهای آغازین قرن یازدهم به گیلان كوچانده شده و از آن پس در گیلان ساكن شدند.[1]
میرزا حبیب الله سال 1234 ق. در املش[2] چشم به جهان گشود و پدر خود را كه مدتها در انتظار بود شاد كرد. آری میرزا محمد علی خان كه از نیك مردان روزگار و حاكم منطقه بود خوابهایی دیده بود كه این فرزند را از طلایه داران قرن نشان میداد.[3] او در سالهای نخستین زندگی حبیب الله در تكاپوی یافتن معلمی مؤمن و دانا بود تا فرزندش گامهای اول ترقی را در زادگاه بپیماید.[4] چنین بود كه حبیب الله در خانه، نخستین كلمات را از قرآن آموخت.
دوازده ساله بود كه از املش به لنگرود و سپس به رشت عزیمت نمود تا بر اندوختهاش افزوده و پاسخی در خور پرسشهایش بیابد.
هیجده بهار را دیده بود كه به خواست پدر در میهمانی یكی از خوانین (امین دیوان لاهیجی) منطقه حضور یافت. خان حاكم با استفاده از قدرت و نفوذش تصمیم به پایمالی حق رعیتی داشت كه با مخالفت سرسخت شیخ حبیب الله جوان روبرو شد. چون نصایح روحانی جوان كارگر نیفتاد به نشانی اعتراض مجلس مهمانی را ترك كرد و از همان روز تصمیم به ترك دیار گرفت.[5]
در حوزه قزوین
شیخ حبیب الله در پی آرمانی بلند راه هجرت پیش گرفت و عازم حوزهی علمیهی قزوین شد. پدرش كه او را به دلیل شهامت و ارادهی شگفتش میستود برای تهیه لوازم زندگی، او را تا قزوین همراهی نمود.[6]
او در قزوین استادی عالیمقام یافت كه «شیخ عبدالكریم ایروانی» نام داشت. استادی كه در فقه و اصول نامور و ممتاز بود. شیخ حبیب الله هفت سال پیاپی از محضر ایشان بهره گرفت و در همان شهر به خواست پدر، با خانوادهی ارباب وصلت نمود.
مشی زاهدانهی استاد تأثیر شگرفی در او نهاد به گونهای كه از آن پس خود به زندگی زاهدانه روی كرد و تا پایان عمر بر روش پسندیدهی استاد وفادار ماند.
در 25 سالگی، سیراب از سرچشمه معارف دینی به مقام عالی اجتهاد نائل آمد[7] و با نظر شیخ عبدالكریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود.
سال 1259 ق. از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. برپایی نماز جماعت، هدایت و ارشاد مردم، پاسخگویی به پرسشهای اعتقادی و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتی عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفری به دیار اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نماید و از اساتید آن سامان بهره جوید. آری او تصمیم گرفت به نجف اشرف رفته و از حوزهی علمیهی آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب معرفت نوشد.
مردم كه از حضورش غرق محبت بودند، او را با عواطفی وصف ناپذیر بدرقه نمودند و او، همسر و فرزندش محمد را به خدای بیهمتا سپردند.
شهر آسمانی
شیخ حبیب الله مجتهد املشی در سال 1263 ق. وارد نجف شد و در حلقهی شاگردان فقیه كبیر شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر) به كامجویی نشست. او تا سال 1266 ق. كه سال وفات صاحب جواهر بود از كلاسش بهره برد و از آن فقیه نامور اجازهی اجتهاد دریافت داشت.[8]
پس از آن به درس شیخ اعظم انصاری دل بست و تا پایان زندگی پر افتخار شیخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وی بود. شیخ حبیب الله فرموده بود: «با آنكه هفت سال پیش از فوت شیخ از درس او مستغنی بودم ولی از هنگام ورود در جلسهی شیخ تا موقع تشییع جنازهاش بحثی از ابحاث او از من فوت نشد.»[9]
اسرار عشق
ویژگیهای اخلاقی میرزا حبیب الله رشتی او را به شخصیتی وارسته تبدیل كرد كه زهدش زبانزد خاص و عام بود. در این مختصر تنها به اشارهای اكتفا كرده تا دوستداران بخوانند و بدانند شخصیتهای روحانی تاریخ شیعه چگونه زیستند.
1. میرزا حبیب الله پس از مرگ پدرش كه حاكم منطقه بود برای پاسداشت مقامش به گیلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر میراث پدری موجب بازگشت او به نجف اشرف شد. او با اینكه زندگی بسیار فقیرانهای داشت از سهم ارث چشم پوشید. میرزای رشتی پس از رسیدن به نجف، برای تأمین معاش، بتدریج لوازم زندگی را یكی پس از دیگری فروخت به گونهای كه درگرمای طاقت فرسای تابستان از خرید آب نیز عاجز بود.
2. یاد خدا در جان او چنان عجین شده بود كه از هر فرصتی برای ذكر وتسبیح و قرائت قرآن كریم بهره میجست. حتی هنگامی كه برای تدریس به سوی حرم مطهر میرفت وضو میگرفت و سورهی مباركهی «یس» را در راه از حفظ میخواند تا به در قبلهی صحن امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ میرسید، خواندن سوره را در كنار آرامگاه استاد خود شیخ انصاری (ره) به پایان میرسانید.[10]
3. در دقت و احتیاط ضرب المثل بود. همین امر وی را از پاسخگویی سریع و بدون تحقیق باز میداشت.
از دیگر سو مردم را تشویق مینمود تا استفتائات خود را به میرزای شیرازی ارجاع دهند. نوشتهاند پس از پایان ماه رمضان برای اثبات اولین روز شوال بیش از 40 نفر شهادت دادند و او فرمود «نزدیك قطع شده است» كنایه از اینكه هنوز برایم قطعی و یقین نشده است.[11]
4. او در ادب عشق نیز ممتاز بود. آنگاه كه جان به حضرت عزرائیل میسپرد، هر چه پایش را رو به قبله دراز میكردند او پای خود را جمع میكرد و چیزی نمیگفت. چون چند بار این كار تكرار شد، از او علت را پرسیدند، به زحمت فرمود: «چون وضو ندارم پایم را رو به قبله دراز نمیكنم».[12]
5. هرگز وجوه شرعی را نمیپذیرفت، با آنكه امری مرسوم و رایج بود. نقل میكنند: مردی ثروتمند از هند برای پرداخت وجوه شرعی به زیارت میرزای رشتی شتافت، اما او چندان عصبانی شد كه اطرافیان از حالتش متعجب شدند و چون از عصبانیتش پرسیدند فرمود: «چارهای جز عصبانیت نبود». نیز نوشتهاند علاءالدوله[13] برای پرداخت پولی به عنوان وجوه شرعی به نجف اشرف مسافرت كرده بود ولی با بیاعتنایی میرزای رشتی مواجه شد[14] و محقق رشتی با این رفتار به آیندگان نشان داد كه مردان بزرگ خدا برای مال دنیا ارزشی قائل نیستند.
6. نوشتهاند: چهار نفر از شاگردان شیخ انصاری اركان پایدار اعلمیت و ریاست بودند ولی مقام علمی و تدریس منحصر به میرزا حبیب الله رشتی بود. او جز تدریس منظوری نداشت. ریاست نمیخواست، از روی عمد تجاهل میورزید و شاگردان خود را نمیشناخت برای اینكه از او اجازهی اجتهاد نخواهند و تنها درس بخواهند ... در خط مرجعیت هم نبود. كسی از مجتهدین به خوش نیتی و سلامت نفس میرزای رشتی نبود، از پرتگاههای ریاست خود را نجات داد. قناعت پیشه نمود ...».[15]
7. محقق رشتی دیانت و سیاست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شیخ انصاری بسیاری از دانشمندان مردم را برای تقلید به میرزای رشتی ارجاع داده بودند. اما او با پیشنهادها مخالفت میكرد و نیك میدانست كه دنیای اسلام به مرجعی سیاستمدار نیازمند است. او میرزای شیرازی را مجتهدی آگاه به مسائل سیاسی و چهرهای سرشناس و محبوب یافته بود.
محقق رشتی بر آن بود تا مرجعیت میرزای شیرازی را به علمای نجف پشنهاد كرده از آن حمایت كند. این امر موجب شد تا توطئهی دشمن برای لطمه زدن به وحدت شیعیان نقش بر آب شود.
ژرف اندیشی سیاسی میرزای رشتی را در گفتارش میجوییم. وقتی پرسیدند از چه كسی تقلید كنیم؟ در پاسخ گفت: «از مرجعی تقلید كنید كه تقلیدش جایز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جلیل سید محمد حسن (شیرازی) است و همه پیرامون اویند كه پرچم ساقط نشود.»[16]
8. نظم از دیگر ویژگیهای محقق رشتی بود. او پس از ادای نماز مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار كمی شام، آنگاه كه آسمان چادر سیه شب را بروی خود میكشید و ستارهها چشمك زنان نمایان میشدند، اندكی میخفت تا جان را آمادهی خدمت روح كند و جان خود را در چشمهی نور بشوید و عاشقانهتر با خدای خویش راز و نیاز كند.
9. تواضع و فروتنی (از دستورات عالی اسلامی) در جای جای رفتار محقق رشتی نمایان است. او دانشمندان را به دیدهی احترام مینگریست و با بهرهگیری از نظر نیك، برترین روش را برمیگزید. در پی سفر محقق رشتی به ایران، حوزهی درس ایشان تعطیل شد و دانشوران از خورشید وجودش محروم شدند. آنگاه كه به سفری دیگر بار بست، دانشمندان نجف بر آن شدند تا او را از سفر باز دارند. وی به وساطت شیخ حسن مامقانی برنامهی سفر را لغو كرد و به او فرمود: «چون شما مجتهد عادل هستید، حكمتان را واجب الاطاعه میدانم» این در حالی است كه شیخ حسن مامقانی در ردیف شاگردان محقق رشتی بود و نسبت میان آن دو مثل استاد و شاگرد بود.»[17]
10. اعزام شاگران برجسته برای تبلیغ، از دیگر ویژگیهای این محقق بود. از جملهی آنان آیت الله سید علی اكبر فال اسیری از شاگردانی بود كه در پرتو اندیشهی والای آن استاد پرورش یافت. او به تشویق محقق رشتی و میرزای شیرازی به شیراز بازگشت و با كوششی در خور به تبلیغ و هدایتگری پرداخت. همچنین در نهضت توتون و تنباكو نیز عهدهدار نقشی سترگ در تثبیت فتوای میرزای شیرازی بود.[18]
11. سپاسگزاری او در حق پدر و مادر آموختنی و بینظیر است ونشانهی بالندگی او در مراحل عالی شكر به درگاه حضرت ربوبی است. درخشندگی معنوی او مدیون دعاهای پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشتهاند او نمازهای پدر و مادر خود را سه بار خواند. یك بار به تقلید از مراجع آنان و دوبار به اجتهاد خودش و این مطلب دربارهی هیچیك از علمای تاریخ ذكر نشده است.[19]
12. او را باید به حق از حافظان حریم روحانیت در عصر خویش خواند. شخصی در نجف بود كه به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمیداشت و بارها از او پرخاشگری و اهانت نسبت به علمای سابق و معاصر شنیده میشد.
محقق رشتی در جمعی كه وی نیز حضور داشت دستور داد استكانش را آب بكشند، به گونهای كه مردم گمان بر تكفیر وی برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را باز یابد.
باری رفتار شدید میرزای رشتی و شیوه نهی از منكر او موجب شد تا آنانكه در پی چنین خیالی بودند از گمان خویش بازگردند.
آثار ماندگار
آثار میرزا حبیب الله جلوهگاه تلاشهای شبانه روزی اوست. وی كاوشگری گنج یاب بود كه هر گاه معدنی نوین مییافت از جواهر آن استخراج میكرد و بر دانش طلبان ارزانی میداشت.
آثار او در علم اصول عبارتند از:
رساله فی الضد و اقتضاء الامر بشیء النهی عنه و عدمه، التعادل و التراجیح، بدایع الافكار، اجتماع الامر و النهی، رساله فی مقدمه الواجب، رساله فی المشتق، التقریرات.
در علم فقه:
كتاب الطهاره الحاشیه علی المكاسب، كتاب الزكاه، كتاب الاجاره، الالتقاط، كتاب العضب، كتاب القضاء و الشهادات، الوقوف و الصدقات، رساله فی اللباس المشكوك، حاشیه علی منهج الرشاد، حاشیه علی نجاه العباد، حاشیه علی النخبه.
در علم تفسیر:
حواشی بر تفسیر جلالین، و علم كلام: الامامه، كاشف الظلام فی حل معضلات الكلام است.
نسخههای خطی از آثار محقق رشتی كه میرفت در غبار زمان به فراموشی سپرده شود اخیراً به كتابخانه آیت الله مرعشی سپرده شد و اكنون در كاروان نسخههای خطی آن كتابخانه ماندگار است.
تقریرات
از انبوه شاگردان كوشا و دانشمند محقق رشتی، بسیاری تقریرات درس ایشان را نوشتهاند كه در گرامی داشت مقامشان نام برخی از آنان میآید:
سید حاج میرزا حسن همدانی، سید صادق قمی، میرزا باقر فرزند میرزا محمد علی، شیخ حسن تویسركانی، شیخ محمد باقر فرزند محمد جعفر بهاری همدانی، سید ابوالقاسم فرزند معصوم حسینی اشكوری ...
اجازات
محقق رشتی از صدور اجازهی اجتهاد به شدت پرهیز داشت و تنها برای اندكی از شاگردان برگزیده اجازهی اجتهاد نگاشت. نام برخی شاگردان ارجمند وی كه مفتخر به اجازهی نقل روایت و اجتهادند ذكر میشود. حاج آقا مجتهد رشت (اجتهاد)، سید عبدالكریم فرزند سید حسن اعرجی (روایت)، حاج میرزا احمد دیلارستاقی لاریجانی (اجتهاد)، سید علی آقا میری دزفولی (اجتهاد)، ... .
شاگردان
نظرگاه همهی اندیشمندان حوزه بر شیوهی نقادانه محقق رشتی در تدریس و دیگر پهنههای علمی، پدید آور محفل علمی شكوهمندی بود كه دلدادگان آن، پس از كامجویی هر یك چون ستارهای درخشان، روشنگر جامعهی خویش شدند. برخی مرجع دینی شدند و عدهای رهبر حركتهای سیاسی و اجتماعی دیار خویش و دستهای نیز در عرصهی تدریس و تحقیق طلایه دار حوزه بودند.
نام مسافران این كاروان به اختصار میآید و شرح حال هر یك در كتب تاریخ آمده است كه دوستداران را بدان حوالت میدهیم.
آیت الله العظمی سید محمد كاظم یزدی، آیت الله العظمی آقا ضیاء الدین عراقی، آیت الله العظمی حاج میرزا حسین نائینی، آیت الله شیخ شعبان دیوشلی (لنگرودی)، آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی (لنگرودی)، آیت الله شهید شیخ فضل الله نوری، آیت الله شهید حاج آقا میر بحرالعلوم رشتی، آیت الله شهید شیخ علی رشتی، آیت الله شهید شیخ عبدالغنی بادكوبهای، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله سید ابوالقاسم اشكوری.
وفات
مردم نجف به چهره نورانی پیرمردی كه سحرگاهان دربارگاه ملكوتی امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ به زیارت، نماز و تضرع مینشست انس گرفته بودند. چهرهای كه هیبت و شوكتش یادآور پیامبران و لطف و صفا در صورتش نمایان بود.
اما شب پنج شنبه چهاردهم جمادی الثانی 1312 ق. فرا رسید. خبر كسالت محقق رشتی مردم را در نگرانی فرو برده بود و آنگاه كه صدای ناله و فغان از منزل وی برخاست همگان یافتند كه دوست خدا، پیش خدا رفته است. او آسوده در بستر خفته بود. تو گویی به خوابی نازنین آسوده كه چنین چهرهاش متین است. شهر را گویا با پارچهای سیاه پوشانده بودند و همه جا صدای گریه به گوش میرسید. در تهران و مشهد و دیگر شهرها نیز مجالس عزا و سوگواری بپا شد. و مردم نوحه كنان میخواندند:
باز خاكستر غم ریخت فلك بر سر ما
رفت از دار فنا نائب پیغمبر ما[20]
و نجف آمادهی تشییع پیكر مطهر آن فرزانهی پارسا بود. جنازهی پاك او را مشاعیت كردند و به بارگاه امام متقین انتقال داده[21] و در یكی از حجرههای صحن مطهر علوی دفن كردند.[22]
[1] . گوشههایی از تاریخ گیلان، شیخ بهاء الدین املشی، ص 35.
[2] . ر. ك: دایره المعارف تشیع، ج 2، ص 509.
[3] . زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، ص 261.
[4] . مقدمهی كتاب القضاء (میرزای رشتی)، تحقیق: سید احمد حسینی، ج 1، ص 9.
[5] . نقل از: حاج فتح الله صوفی.
[6] . زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 262.
[7] . گنجینه دانشمندان، شیخ محمد رازی، ج 5، ص 174.
[8] . اعیان الشیعه، علامه سید محسن امین، ج 9، ص 149.
[9] . زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 262 و 95.
[10] . مرگی در نور، عبدالحسین كفایی، ص 82 و سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ج 3، ص 266.
[11] . اعیان الشیعه، ج 4، ص 559.
[12] . سیمای فرزانگان، ج 3، ص 274.
[13] . ر. ك: تاریخ منتظم ناصری، محمد حسن اعتماد السلطنه، ج 2، ص 1223.
[14] . اعیان الشیعه، ج 4، ص 559. و مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، ج 193.
[15] . تاریخ روابط ایران و عراق، مرتضی مدرسی، ص 208.
[16] . مجله نور علم، جامعه مدرسین حوزهی علمیه قم، ش 42. نقل از پندهایی از رفتار علمای اسلام، ص 65.
[17] . نقل از حضرت آیه الله سید موسی شبیری زنجانی، از شیخ عزالدین زنجانی از پدرش.
[18] . نقش مجتهد فارس در نهضت تنباكو، محمد رضا رحمتی، ص 62 و ر. ك: وقایع اتفاقیه، به كوشش سعیدی سیرجانی، ص مكرر.
[19] . نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 358 و 359.
[20] . ریحانه الادب، محمد علی مدرس تبریزی، ج 2، ص 308.
[21] . معارف الرجال محمد حرزالدین، ج 1، ص 204.
[22] . نقل از خانم عزت صوفی دختر آیت الله شیخ اسحاق رشتی.
منبع:اندیشه قم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 485]
-
گوناگون
پربازدیدترینها