محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829514150
نويسنده: منصور حسيني مهندسي فرهنگي و ضرورت تفكر در آن (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: منصور حسيني مهندسي فرهنگي و ضرورت تفكر در آن (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: مهندسي فرهنگي رويكردي به برنامه ريزي و مديريت توسعه فرهنگي است كه با توجه به طبيعت متغير فرهنگ، به طراحي راهبردهاي عملي براي حل مسائل و مشكلات ناشي از تعامل فرهنگ و توسعه ميپردازد.
مراحل و كاركردهاي مهندسي فرهنگي
1. مهندسي در مرحله تدوين و طراحي يك فونداسيون و ساختاراجتماعي
2. مهندسي در مرحله ترميم و اصلاحات و تغييرات اجتماعي
3. مهندسي در مرحله تكامل و توسعه يك ساختار و نظام اجتماعي
مفهوم مهندسي با توجه به سقف انتظارات و نيازها و ضرورتها متفاوت خواهد بود. يعني مهندسي در وضعيت آسيب زدايي و ترميم و كنترل و بهينه رسالتش متفاوت از مهندسي در وضعيت تكامل يا احداث و ايجاد سازه هاي يك بناست.
هر چند سه فرض فوق در مهندسي كل و جامع محقق مي گردد، اما در مهندسي خرد، بخشي از آن مراحل مورد نظر است.
مهندسي فرهنگي در يك كلام، عبارتست از ارائه يك نقشه و طرح كلي و جامع از نظام فرهنگي جامعه با ايجاد نسبت و ربط منطقي ميان متغيرهاي فرهنگي،
1. جهت ايجاد و تاسيس نهادها و ساختارهاي فرهنگي
2. ترميم و اصلاح و تغيير نظام فرهنگي
3. تكامل و توسعه نظام فرهنگي براي تحقق و رسيدن به فرهنگ تكاملي تمدن موردنظر.
درآمدي بر مفهوم شناسي مهندسي فرهنگي
چندي است واژه مهندسي فرهنگي در كنارمهندسي اجتماعي در گفتارهاي مربوط به برنامه ريزي كشور به چشم مي خورد. مفهوم اين واژه چيست و چه تمايزي با ديگر مفاهيم مشابه دارد.
مهندسي كل جامعه با رويكرد فرهنگي. جامعه متشكل از ابعاد مختلفي همچون سياست، فرهنگ، اقتصاد و يا اجتماع) است. مهندسي فرهنگي را شكل مي دهد كه با 3 يا 4 رويكرد لازم و امكان پذير مي باشد وبايد در مهندسي جامع نظام اجتماعي نسبت آنها با يكديگر تعريف شود.
در خصوص مهندسي فرهنگي دغدغه اصلي اين است كه تاثير پيشيني و پسيني هر نوع فعاليتتصميم گيري در حال وقوع در عرصه فرهنگ شناخته شود و مبتني بر اهداف فرهنگي اصلاح گردد.
امكان و ضرورت مهندسي فرهنگي:
برخي معتقدند كنترل عناصر فرهنگساز جامعه امري محال و يا حداقل غير ضروري ميباشد. مقام معظم رهبري درباره امكان ايجاد تحولات فرهنگي چنين ميفرمايند: فرهنگ يك ملت را ميشود با عوامل تأثيرگذار به تدريج عوض كرد. يك ملتِ از لحاظ فرهنگي عزيز را به يك ملت توسريخور و ضعيف تبديل كرد، متقابلاً يك ملت تنبل را ميشود به يك ملت زرنگ تبديل كرد اين رنگ ثابت لايزالي و لايزولي نيست.
درباره اهميت و ضرورت اين مسئله نيز ايشان چنين ميفرمايند:
"يكي از مهمترين تكاليف ما در درجه اول مهندسي فرهنگ كشور است."
"مهندسي فرهنگ و مهندسي و مديريت فرهنگي داراي اهميت و ضرورت و امكانپذيري است."
شايسته توجه است كه گرچه فرهنگ يك مقوله كثيرالاضلاع است و پيشتر نيز اشاره شد كه عناصر سازنده فرهنگ بسيار متنوع ميباشند و همين امر، مهندسي فرهنگي را بسيار پيچيده و دشوار بلكه ناممكن مينماياند ولي توجه به اين نكته نيز لازم است كه زيربناييترين عنصر سازنده فرهنگ، اعتقادات يك جامعه و مباني ارزشي برخاسته از آنهاست. والرشتاين در يكي از مقالات خود به طور مبسوطي به بررسي فرهنگ و منازعههاي ايدئولوژيك در عرصه فرهنگي در نظام جهاني پرداخته است.
به همين دليل در مباحث جامعه شناسي، توسعه فرهنگي را به فرايندي كه با ايجاد تغييرات در حوزه ادراكات سپس ارزشها و پس آن گرايشهاي انسان به وجود ميآيد تعريف ميكنند.
بنابراين در مهندسي فرهنگي بايد توجه ويژهاي به زيربناهاي فرهنگ بشود. بديهي است كه تعيين نظام اقتصادي، نظام سياسي، نظام قضايي، نظام ارزشي، نظام تعليم و تربيت و... بستگي دارد به اينكه انسان، مبدأ پيدايش و نقطه عزيمت او و جهان هستي را چگونه تعريف كنيم. از همين رو است كه مباني فكري و اعتقادي جامعه، زيربناي فرهنگ آن جامعه دانسته ميشوند.
مفهوم نظام مندي موضوعات
مقايسه و سنجش ميان انواع موضوعات فرهنگي و برقراري نسبت و ربط منطقي ميان آنها كه به طبقه بندي طولي و عرضي و شامل ومشمول و از حيث گستره و عمق و دقت، منتهي مي شود كه در نوع وشكل مهندسي فرهنگ اثر مي گذارد. لذا اين نگرش سيستمي در نظاممند كردن موضوعات فرهنگي حضور فعال دارد و نظام مندي در حقيقت، ايجاد يك ساختار منطقي براي تعيين و مشخص كردن جايگاه و محل استقرار يك موضوع در ميان انواع موضوعات فرهنگي است كه به ارزش گذاري و كميت گذاري موضوعات فرهنگي در سطوح و ابعاد و حوزه هاي متفاوت منتهي مي شود.
البته منطق و الگوي حاكم بر نظاممندي موضوعات ناشي از طبقه بندي و نسبت كمي و كيفي مولفه هاي فرهنگي است لذا اگر متغير فرهنگي مربوط به بعد روحي و گرايشي باشدو از جايگاه محوري در مهندسي فرهنگي برخوردار باشد طبعا موضوع و عناصر مولفه فوق نيز از چنين منزلتي برخوردار خواهد بود و ميان اين الگوي طبقه بندي مؤلفه ها و موضوعات مهندسي فرهنگي رابطه دوسويه برقرار است.
نظام مندي موضوعات در نهايت ايجاد يك نوع هماهنگي و توازن كمي و كيفي ميان نسبت تاثير موضوعات فرهنگي در برايند كل مهندسي فرهنگي است.
ضرورت نظام مندي و طبقه بندي موضوعات و مولفه هاي فرهنگ
پرسش از چرايي و ضرورت نگرش نظام مند به موضوعات و مؤلفه هاي فرهنگ از جمله بحثهاي توصيفي است كه مي تواند در شفاف ساختن ضرورت مهندسي فرهنگي و اهميت آن ياريكند.
شكي نيست كه ضرورت و چرايي حاكم بر مهندسي فرهنگ نيز بروجه و اهميت خود طبقه بندي و نظام سازي موضوعات و مؤلفه هاي فرهنگي تاثير مستقيم دارد. مهندسي فرهنگي اساسا يك مهندسي اجتماعي است كه نظام فرهنگي حاكم بر آن را نشانه رفته است.
تحقق مهندسي اجتماعي با رويكرد فرهنگي، مستلزم يك طبقه بندي ميان موضوعات و مؤلفه هاي آن است تا بتواند نقش بسزايي درروند پروژه مهندسي فرهنگي ايفا كند.
كثرت و انبوه موضوعات و مؤلفه ها مانع حركت و پويايي مهندسي فرهنگي است. زيرا مهندسي فرهنگي، در تغييرات و اصلاحات مطلوب فرهنگي نيازمند ايجاد و تحول و يا جابه جايي عناصر و موضوعات و مؤلفه هاي فرهنگي است. تا جايگاه و ارزش يك موضوع در ميان انواع موضوعات از حيث ارزش كمي و كيفي روشن نشودچگونه مي توان آن را در يك نظام مهندسي جابجا كرده و يا بر آن تاكيد و اصرار ورزيد.
به همين جهت نظام مندي موضوعات موجب تسهيل در روند مهندسي فرهنگي مي گردد.
بدينسان پيوند عميق و وثيق ميان مهندسي فرهنگ و نظام مندي موضوعات فرهنگ برقرار ميگردد.
در طبقه بندي و نظاممندي، مولفه و متغيرهاي اساسي و فرعي و طبعا موضوعات محوري و فرعي شناسايي شده با توجه به هماهنگي و تناسبات حاكم ميان آنها، ميتوان بر نقطه ارشميدسي در حركت و تكامل فرهنگي تكيه كرد.
به عبارت ديگر نظاممندي موضوعات و مؤلفه هاي فرهنگ، يافتن پايگاه ها و تكيهگاههاي استوار و موثر در سطح وسيعي است تا بتواند مهندسي فرهنگي با تكيه بر اهرام و ابزارهاي لازم، يك ظرفيت و نيروي جديدي در حركت و انتقال به يك وضعيت فرهنگي ايجاد كند.
بديهي است كه جايگاه فرهنگ در نظام اجتماعي حلقه واسطه اي است براي جريان ايمان و گرايش فردي و اجتماعي در عمل ، اين امر خود ارزش نظاممندي موضوعات مهندسي فرهنگ را بيش از پيش مشخص مي كند. لذا تحقق و عينيت يافتن موضوع و مؤلفههاي ايماني و ديني در فرد و جامعه مستلزم تناسبات و هماهنگ سازي انواع موضوعات فرهنگ است. لذا به واسطه آن ما بايستي شاهد حركت و تكامل در ساير ابعاد و حوزهها باشيم.
فرهنگ بستر و ساختار جريان ايمان فرد و اجتماع است. بستر و طريقت فرهنگ بدون طبقه بندي و موضوعات فرهنگ، نمي تواند محقق گردد.
طبقه بندي و نظام مندي، چگونگي و مكانيسم تغيير و تحول را روشن مي كند. و مانع تشتت در ارائه راهبردها و تصميم گيري هاي كلان فرهنگي مي گردد.
بدون طبقه بندي و تشتت در استراتژي و تصميم گيري كلان، جامعه از رشد هماهنگ فرهنگي برخوردار نخواهد بود و اين نيز حكايت از عدم شناخت مؤلفهها و موضوعات اساسي و فرعي و عدم ارزش گذاري متناسب با جايگاهشان مي باشد.
از سوي ديگر از حيث سلبي نيز، مي توان بر ضرورت نظام مندي و دسته بندي موضوعات فرهنگ توجه كرد. اساسا آسيب شناسي اساسي فرهنگي و يافتن خلاءها و كاستي هاي بنياني، در پديده ها و موضوعات پيچيده و متعدد فرهنگ كار مشكل و بعضا كم ثمري است. و بدون نگاه نظاممند، نمي توان موضوع و محورهاي چالشي و عوامل اصلي آسيب فرهنگي را شناسايي و تشخص داد. چنين برخوردي با آسيبها به منزله اين است كه به جاي جنگ با علت هاي بحران فرهنگي به جنگ با معلولها مي رود.
سطحي زدگي، تقليل گرايي، يكي از نتايج نديدن با هماهنگي و نظاممندي موضوعات و مؤلفه هاي فرهنگ است. مثلا اگر تحليلگر مسايل اجتماعي در بررسي ناهنجارهاي اجتماعي همچون بدحجابي، به عوامل و علل روان شناختي و زيباشناختي مسئله پي نبرد كه مربوط به بعد روحي و گرايشي فرد است. درمان و را حل اساسي آن را نيز نخواهديافت.
به همين روي، دسته بندي عناوين و مؤلفه هاي فرهنگي در تشخيص و يافتن خلاءها و بحران ها و طبقه بندي خود آسيب ها و خلاءها، راه درمان و چاره انديشي اساسي را در مهندسي فرهنگي مهيا مي كند.
در اين رابطه علامه جعفري بر اين باور است كه ناهماهنگي عناصر فرهنگي موجب تباهي كل فرهنگ انساني مي گردد.
انسان داراي ابعاد گوناگون است كه اغلب از هماهنگ ساختن آنها عاجز است. يا به وسيله آن مديريت هاي حاكم كه متاسفانه به جاي (شخص)، (چيز) توجيه شده مي خواهند لذا امكان تجزيه و ناهماهنگي در عناصر فرهنگي اقوام و ملل يك پديده طبيعي است با اينكه حيات آدمي و ذات تكاملي وي يك حقيقت غيرقابل تجزيه است.
مي توان گفت اساسيترين عامل ناهماهنگي مزبور مربوط به سودجوئي و سلطه گري است كه موجب مي شود توجه بيشتر به آن دسته از عناصر فرهنگي باشد كه به طور مستقيم در سودآوري و سلطه گري نقش موثر داشته اند. با اين امكان، هيچ ضرورت منطقي ديده نمي شودكه نمودهاي مختلف فرهنگي يك جامعه كاملا متشكل و سيستماتيك بوده باشد.
يعني ممكن است فرهنگ اخلاقي يك جامعه مستند به اصول عافي باشد در عين حال فرهنگ علي آن اختصاص به انسان شناسي عقلاني محض بوده باشد. يا در فرهنگ هنري قومي، گرايش هاي تجربه حكمفرما شود. در عين حال فرهنگ تاريخ شناسي آن قوم، گرايش هاي عيني داشته باشد.
همچنين ممكن است فرهنگ مذهبي يك جامعه، روحاني (مابعد الطبيعه) خالص بوده باشد ولي فرهنگ علمي آن كاملا عيني گرا و تحققي باشد، مانند مسيحيت ملل اروپايي در دو قرن اخير و عيني گرايي علمي آنان و علت اين كه ناهماهنگي عناصر فرهنگي موجب تباهي كلي فرهنگ اسلامي مي گردد وحدت حيات انساني است كه اساسيترين مايه آن ذات تكاملي انسان است هنگامي كه اين وحدت به جهت شكست خوردن، مبناي اصلي عناصر فرهنگي مختل شود. تباهي كل فرهنگي انساني قطعي مي گردد.
عوامل و مؤلفه هاي موثر در ضرورت نگرش نظاممند به موضوعات و مؤلفههاي فرهنگي
پس از بيان ضرورت نظام مندي و آثار و لوازم آن، حال بايستي ديد كه چه مؤلفه هايي مي تواند در نگرش و تفكر نظام مند كردن موضوعات ومتغيرهاي فرهنگ مهندسي فرهنگي نقش داشته باشد. چه پيش نيازهاي اساسي بايستي باشد تا به يك طبقه بندي نظام مند برسيم.
حوزه و ابعاد مهندسي فرهنگي و نظام موضوعات آن
پس از بيان مؤلفه ها و عواملي موثر در طبقه بندي موضوعات مهندسي فرهنگي تعيين حوزه و گستره فرهنگ و ابعاد آن در مهندسي فرهنگي، ما را با كثرت موضوعات ديگر مواجه خواهد كرد. لذا با الگوي حاكم بر نظام مندي و طبقه بندي ابعاد و حوزه هاي فرهنگي، به طبع موضوعات آن نيز وزن و اعتبار متناسب مي يابد.
به عبارت ديگر در مهندسي فرهنگي، اساسا بايستي به ابزار وتكنولوژي هايي كه به عنوان لوازم و ضروريات زندگي وارد زيست فرهنگ انساني مي شوند توجه كرد كه اساسا خود موضوع سازي فرهنگي ميكنند. فرهنگ، اخلاقيات و آداب و سلوك خاص را دامن ميزنند.
لذا بعضي از موضوعات فرهنگي بر آمده از ساختارها و نهادهاي توليدي و ابزارها و تكنولوژي توليدي است. چنانچه در سيستم توزيع عملا به شكل خاص، به مسائل و موضوعات فرهنگ خاصي را دامن مي زند، مدگرايي، سطحي زدگي، فقر رواني، تحول زيباشناسي فردي، شدت هيجانات التذاذهاي مادي، همه مواردي است كه ساختار و نهادهاي توزيع، براي جريان مصرف انبوه بكار مي گيرند.به اين ترتيب نظام مصرفي جامعه، دگرگون مي شود.
فرهنگ مصرفي جامعه عملا به موضوعات و مسائل از مصرف توجه مي كند كه اساسا نيازهاي درجه دوم و سوم محسوب ميگردد.
با اين دسته بندي اساسا، بعد ايماني كه مربوط به گرايش و حب و بغض مي باشد در هر سه حوزه از ارزش محوري و بعد عقلاني كه به دانش و بينش ها مربوط مي گردد از ارزش فرعي و بعد رفتاري از ارزش تبعي برخوردار است.
در خود حوزه هاي فوق فرهنگ تاريخي نقش محوري، فرهنگ اجتماعي، نقش فرعي و فرهنگ انساني (فردي) نقش تبعي را داراست.
طبعا ارزش گذاري ابعاد و حوزه فوق، در نوع هماهنگي و نظام مندي موضوعات عمال مي گردد. لذا گرايش ها و حساسيت هاي تاريخي كدارزشي و وزن آن در مهندسي فرهنگي داراي جايگاه اساسي است.
لذا موضوعات فرهنگي كه به حساسيت ها و گرايشات. و حب و بغض هاي تاريخي و تمدني ما مي انجامد از ضريب ارزش بالايي برخوردار است.
چنانچه بينش و عقلانيت تاريخي نسبت به اولي از ضريب ارزشي كمتربرخوردار است و به همين روي در مهندسي فرهنگي، موضوعات كه برتوسعه فهم و بينش تاريخي فرد و جامعه نسبت به هويت و ميراث تاريخ گذشته مي انجامد داراي ضريب ارزشي فرعي است هر چند وزن و نسبت تاثير آن نسبت به حوزه هاي ذيل خود محوري و اساسي باشد.
رفتارها و كنشهايي در فرهنگ تاريخي كه به نحوي ناظر بر احياء شعائر و آئين و مناسك تاريخي است، موضوعات فرهنگي براي ارتقاء و اصلاح رفتارهاي فردي و اجتماعي نسبت به فرهنگ رفتار تاريخي ايجاد ميكند.
به ترتيبي كه در فرهنگ تاريخي گفته شد روشن گشت هر يك از ساحت سه گانه آن، موضوعات و عناصرش داراي نظام و طبقه بندي خاص مي باشند. لذا در فرهنگ تاريخي، با سه نظام موضوعي مواجهه هستيم كه به منزله سيستم خرد هستند كه از منطق حاكم بر سيستم كلان فرهنگ تاريخي تبعيت مي كنند.
در فرهنگ اجتماعي و انساني، ترتيبي كه گفته جاري است و موضوعات فرهنگ اجتماعي در ذيل فرهنگي تاريخي قرار مي گيرد و ضريب ارزشي پائيني نسبت به آن دارند. چنانچه فرهنگ انساني در ذيل فرهنگ اجتماعي قرار ميگيرد. در مهندسي فرهنگي با لحاظ چنين نظاممندي و هماهنگ فوق، مي توان گام موثري در اصلاح و تكامل فرهنگي ايفاء كرد.
مهندسي فرهنگ در ارائه نقشه جامعه فرهنگي بايستي بتواند با موضوع شناسي و ايجاد نظام هماهنگ ميان محورها - ابعاد و حوزهها به توزين كمي و كيفي موضوعات فرهنگ اقدام كند. موضوعات و نظام چنانچه آشكار شد به هر ميزان كه روابط و نسبت هاي درهم متقوم مي گردد، ابعاد و حوزه هاي فرهنگي و موضوعات پيچيده تر مي گردد.لذا بر دقت و حجم وسيع كل مهندسي فرهنگي و ابعاد موضوعات آن افزوده مي گردد.
چنانچه در موضوعات فرهنگ اجتماعي، خود عقلانيت اجتماعي از يك تقسيم بندي دقيق برخوردار است و به نظام جديدي از موضوعات فرهنگي در مهندسي دامن مي زند عقلانيت اجتماعي در سه سطح بنيادي، تخصصي، عمومي قابل طرح است. به عبارتي ما با سه سطح از عقلانيت اجتماعي مواجه هستيم.
1. عقلانيت بنيادي: مربوط به بنيان هاي ارزشي و علوم و معارفي است كه ظرفيت تكامل فرهنگ را تعيين مي كند. اين سطح از عقلانيت منشا اعتبار و ارزش ديگر سطوح عقلانيت است و وزن و منزلت ديگر مراحل عقلانيت اجتماعي به آن بستگي دارد.
موضوعات فرهنگي اين سطح عقلاني نسبت به محورهاي ارتباطات ششگانه بايستي مورد دقت قرار گيرد. و بايستي به طبقه بندي و نظاممندي آن با توجه به الگوي آن پرداخت.
2. عقلانيت تخصصي: متناسب با ظرفيت عقلاني ايجاد شد. حوزه علم و دانشها و بينشها را توسعه مي بخشد. به گونه اي كه عقلانيت پايه در درون ساختار علوم و دانش هاي تخصصي جاري شود.
با اين تلقي موضوعات فرهنگي شامل، علوم دقيقه و تجربي و پايه مي گردد. اين سطح عقلاني نيز در ارتباط با محورهاي ششگانه، موضوعات فرهنگ ويژه اي را ايجاد مي كند. لذا نظاممندي و هماهنگي لازم را در مهندسي فرهنگي مي طلبد.
3. عقلانيت عمومي: عقلانيت عمومي در بستر عقلانيت بنيادي و تخصصي، به نحوي مصرف كننده و تغذيه كننده مي باشد. لذا ارتباط عقلاني عموم جامعه با محورهاي 6 گانه، از عقلانيت تخصصي و پايه تاثير ميگيرد. و موضوعات فرهنگي و طبقه بندي آن متاثر از آن مي باشد.
در مهندسي فرهنگي بايستي به بينش و هوشمندي عموم جامعه در محورهاي ارتباط تاكيد شود. در حوزه فرهنگ اجتماعي به يك تقسيم ديگري بايستي توجه كرد كه موضوعات فرهنگي وسيعي در بر مي گيردو ضرورت نظام مندي را بيش از پيش مي طلبد.
فرهنگ اجتماعي شامل سه سطح زير نيز مي باشد:
1. فرهنگ سياسي
2. فرهنگ اقتصادي
3. فرهنگ فرهنگي
هر يك از سطوح فوق نظامي از موضوعات فرهنگي را ايجاد مي كند.كه خود به تخصصي و عمومي قابل تقسيم است.
مثلا پذيرش اجتماعي دموكراسي، انتخابات، نظام پارلماني و... درفرهنگ سياسي عمومي بايستي نظام مند گردد. ارزش كمي و كيفي آن بايد در مهندسي فرهنگي تعيين گردد.
چنانچه در فرهنگ سياسي تخصصي، مشروعيت و معقوليت تئوريك اصل دموكراسي، ولايت فقيه، راي اكثريت، از جمله محورها و موضوعات مربوط به آن حوزه مي باشد.
در فرهنگ عمومي اقتصادي نيز، پذيرش بانك، ساختار اقتصادي، بهره وري صحيح، ربا، قرض الحسنه، مصرف گرايي، مدگرايي، اسراف، تبذير و... از جمله موضوعاتي است كه در فرهنگ عام اقتصادي قابل طرح است كه طبقه بندي و نظام مندي موجب تسريع اصلاحات فرهنگي در بخش اقتصاد مي گردد در فرهنگ تخصصي اقتصاد، ماهيت پول نظامي بانكي، عرضه و تقاضا، تورم، مدل هاي اقتصادي، موضوعات مربوط به فرهنگ تخصصي حوزه اقتصاد ميباشد.
طبقه بندي و جايگاه مناسب موضوعات فوق مي تواند در موضوع شناسي و آسيب شناسي و در مهندسي فرهنگ به اصلاحات و ترميم زود هنگام بينجامد.
تفاوتهاي مهندسي فرهنگ و مهندسي فرهنگي
مهندسي فرهنگي يعني مهندسي كردن، مديريت كردن، سامان بخشيدن، جهت دادن و اندازه كردن از نوع فرهنگي، با معيارهاي فرهنگي و درقالب فرهنگي، از زاويه فرهنگ و متعلق اينجا نيامده، متعلق چه چيزي را مهندسي فرهنگي كنيم در اين عبارت نيامده است. در حالي كه در مهندسي فرهنگ گفتيم متعلق خود مهندسي فرهنگ است.
مهندسي فرهنگ و مهندسي فرهنگي از نظر مفهوم شناسي چه تفاوتهايي با هم دارند؟
دو اصطلاح در بيان رهبر انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي به كار رفته بود كه به لحاظ صورت نزديك و شبيه به هم هستند اما از جهت محتوا و ساخت عناوين با هم خيلي تفاوت دارند.
يكي تعبير مهندسي فرهنگ و ديگري عبارت مهندسي فرهنگي بوده است. در مهندسي فرهنگ كلمه مهندسي به فرهنگ اضافه شده است. عبارت از تركيب مضاف اليه پديد آمده است. مهندسي را به هر معنايي تفسير كنيم منظور اين است كه خود مقوله فرهنگ بايد هندسه پذير باشد و اندازه مطلوب ما را بگيرد.
بنا است مقوله فرهنگ مهندسي شود؛ سامان بيابد، مديريت بشود، متحول بشود و جهت پيدا كند. پس بنابراين مهندسي فرهنگ يك كار فكري و تدبيروسيعي را مي طلبد مبتني بر يك سلسله مباني نظري در مقوله فرهنگ اما مهندسي فرهنگي تركيبي است پديد آمده از يك تركيب صفت و موصوفي، مهندسي فرهنگي يعني مهندسي كردن، مديريت كردن، سامان بخشيدن، جهت دادن و اندازه كردن از نوع فرهنگي، با معيارهاي فرهنگي و درقالب فرهنگي، از زاويه فرهنگ و متعلق اينجا نيامده، متعلق چه چيزي را مهندسي فرهنگي كنيم در اين عبارت نيامده است.
در حالي كه در مهندسي فرهنگ گفتيم متعلق خود مهندسي فرهنگ است. يعني خود فرهنگ را ما مي خواهيم تقدير ، اندازه و تدبيركنيم و سامان ببخشيم، جهت بدهيم، اصلاح كنيم و ارتقاءببخشيم. متعلق مهندسي در تركيب مهندسي فرهنگ، خود فرهنگ است اما در عبارت مهندسي فرهنگي كه صفت و موصوف است مهندسي از نوع فرهنگي، منظور نظر مي باشد. يك وقت، جامعه را مهندسي سياسي مي كنيم؛ بار ديگر جامعه يا يك مقوله و يا يك حوزه را مهندسي اقتصادي ميكنيم. يك بار ديگر كل يك جامعه، امور يك صنف، يك مقوله اجتماعي، يك پديده و يا يك حادثه را، مهندسي فرهنگي مي كنيم. در مهندسي فرهنگي متعلق وسيع است.
VI) تفكر مهندسي:
تفكر مهندسي را تا حدودي (با كمي اغماض) ميتوان همان تفكر و بينش سيستمي دانست كه در تعريف مهندسي سيستم آورده شد.
VII) تفكر فرهنگي:
"يعني فرهنگ را بستر و زمينه ساز كليه اجزاء و رفتارهاي فردي، گروهي و اجتماعي تلقي نمائيم. يعني فرهنگ را به مثابه آب اقيانوسي در نظر بگيريم كه به همه اجزاء جامعه رنگ ميدهد و هويت ميبخشد. "يعني فرهنگ را علامت و نشانه هويت (identity) در نظر بگيريم.
"يعني فرهنگ را در سه سطح باورها، مفروضات اساسي، ارزشها و نگرشها و نمادها و دست ساختها و مظاهر عملكردي(ساختاري و رفتاري) مورد تجزيه و تحليل قرار دهيم.
"يعني هر رفتار سياسي، اجتماعي، اقتصادي و حتي آموزشي/ فرهنگي، از ارزشها، باورها، اعتقادات و مفروضات خاصي برميخيزد.
"به عبارتي كوتاه " همه چيز "، را تحليل فرهنگي نماييم. يعني هر اقدامي نشانهاي از ارزش و مفروضات اساسي را منعكس ميسازد. بنابر اين:
VIII) مهندسي فرهنگي كشور:
"يعني اجزا، نهادها، عناصر، مراكز و سازمانها و دستگاههاي كشور مورد شناسايي قرار گرفته "روابط افقي، عمودي، مورب، رسمي و غير رسمي بين آنها تعريف شده باشد "نظم منطقي، موزون و پايدار بين اجزا مختلف صورت گرفته باشد به گونهاي كه كاركرد نهايي دستگاههاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي كشور هماهنگ با اهداف نظام مقدس جمهوري اسلامي بوده و داراي حداكثر كارايي و اثربخشي باشد.
"به عبارت ديگر ساماندهي دستگاههاي مختلف كشور حول مؤلفههايي اصلي فرهنگ كشور انجام پذيرفته و ايجاد تقسيم كار ملي در سه حوزه راهبري (سياستگزاريها و...)، پشتيباني (قانونمند سازي...) و اجرايي(پياده سازي و...) صورت گيرد.
در صورتيكه مهندسي و مديريت جامعه متأثر از كاركرد نظام فرهنگي باشد و جامعه در جهت فرهنگ مطلوبي كه اين نظام آنرا مهندسي كرده است و نسبت به تبيين و تبليغ آن تلاش ميكند، حركت كند، در اين صورت جامعه مهندسي فرهنگي شده است.
اما در صورتيكه مهندسي و مديريت جامعه متأثر از كاركرد، نظامهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي باشد و در جهت اهدافي كه آنها دنبال ميكنند حركت كند و اهداف فرهنگي را در اولويت بعد و داراي نقش تبعي بداند، آنگاه جامعه، مهندس سياسي يا مهندس اجتماعي و يا مهندسي اقتصادي شده است.
نظام جمهوري اسلامي منبعت از انقلاب اسلامي كه ريشه در فرهنگ و مكتب انبياء و نهضت پيامبر اسلام دارد، در پي مهندسي و مديريت فرهنگي جامعه است بنابراين مهندسي و مديريت راهبردي جامعه بايد متأثر از كاركرد نظام فرهنگي باشد.
لذا براي روشن شدن مفاهيم مهندسي فرهنگي و مهندسي فرهنگ به تجزيه و تحليل فرمايشات مقام معظم رهبري بايد پرداخت.
شوراي عالي انقلاب فرهنگي به عنوان بالاترين رده در نظام فرهنگي كشور، مأموريت و وظيفه حساس و پيچيدهاي در مديريت راهبردي فرهنگي كشور بر عهده دارد اين شورا هم بايد:
الف) "فرهنگ را مهندسي كند بدين معنا كه نظام فرهنگي را مهندسي و مديريت راهبردي نمايد.
ب) "هم اينكه نسبت به مهندسي فرهنگي كشور از طريق تأثير بر سياستگذاري كلان در عرصههاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي كشور اقدام نمايد.
مقام معظم رهبري در اين خصوص چنين ميفرمايند:
" اين مجموعه (شورايعالي) در كشور بيبديل است. در مديريت راهبردي فرهنگي، ما به غير از اين مجموعه، هيچ مركزي در كشور نداريم. بخشهاي مختلف، چه دولت، چه مجلس، چه حتي مجمع تشخيص مصلحت وظايفي دارند، اما هيچكدام وظيفهاي را كه اين شورا بر عهده دارد، بر عهده ندارند. بنابراين مركز بيبديل است. اين جا را در واقع بايد اتاق فرمان فرهنگي كشور و مركز مهندسي فرهنگي كشور به حساب آورد "
ولي فقيه در قانون اساسي و نظام جمهوري اسلامي، رهبري و مديريت راهبردي جامعه و كشور را به عهده دارد. اين وظيفه را از طريق وظايف و اختياراتي كه در قانون اساسي برشمرده شده است و فراتر از آن از طريق جايگاه اعتقادي و ايماني و فرهنگي كه در ميان مردم دارند و به صورت مشخص با تصويب سياستهاي كلي نظام و چشمانداز انجام ميدهند. سپس جايگاههاي مسؤول، استراتژي و ساختار و برنامههاي بلند مدت مبتني بر اين سياستهاي كلي تدوين و تنظيم و تصويب ميكنند.
در صورتي كه سياستهاي كلي نظام، مهندسي فرهنگي شده باشند و با بصيرت و نگاه بلند مدت به آينده فرهنگي كشور، داراي كاركردي با باز توليد فرهنگ مطلوب باشند.
آنگاه ميتوان گفت كه مديريت راهبردي جامعه " فرهنگي " بوده است و مديريت راهبردي فرهنگي بدين معنا است كه در نظامهاي اقتصادي و سياسي و اجتماعي جامعه و حتي سازمانهاي متعلق به اين نظامها، مهندسي و مديريت فرهنگي اعمال شده و كاركرد آنها موجب رشد و حركت جامعه به سمت فرهنگ مطلوب و آرماني ميگردد.
بنابراين شوراي عالي انقلاب فرهنگي تنها جايگاهي است كه در مديريت راهبردي فرهنگي كشور (به عنوان وظيفه و مأموريت جايگاه ولايت فقيه) نقش مؤثر بايد ايفا نمايد. مجمع تشخيص مصلحت نظام در مديريت راهبردي فرهنگي كشور و تعيين سياستهاي كلي نظام حداكثر در حد يك جايگاه مشورتي در قانون اساسي داراي نقش ميباشد.
ولي شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه ميتواند مجموعهاي مركب از مديران عالي كشور و صاحبنظران و كارشناسان زبده و ناب صد درصد فرهنگي باشد. مركز بيبديلي خواهد بود كه جايگاه مديريت راهبردي كشور را همراهي ميكند.
نقش نظام فكري در مهندسي فرهنگي كشور
همانگونه كه اشاره شد نظام فكري و اعتقادي هر جامعه مهمترين ركن شكلدهنده فرهنگ آن جامعه ميباشد. تأثير نظام فكري بر فرهنگ يك جامعه توسط هيچ كس قابل نفي نيست. اما آنچه مهم است اين است كه دستگاه متولي مهندسي فرهنگي تا چه ميزان بايد اين نظام را در مدل فرهنگي دخيل كند. آيا متوليان فرهنگي بايد به افراد اجازه دهند با سلايق و باورهاي خود، خرده فرهنگهايي رابسازند تا از مجموع آنها نظام فرهنگي شكل گيرد؛ يا اينكه با كنترل دقيق، رخصت شكل گيري خرده فرهنگهايي بر اساس باورهاي فردي را ندهند؟
مقام معظم رهبري با مفروغ دانستن برتري نظام فكري اسلام بر كليه نظامهاي فكري ديگر، ميفرمايند: برخورد افراطي [با مقوله فرهنگ] از دو سو متصور است: يكي اينكه مقوله فرهنگ را مقولهاي غير قابل اداره و غير قابل مديريت بدانيم. مقولهاي رها و خود رو كه نبايد وارد آن شد... در مقابل، تفكر افراطي ديگري وجود دارد كه سختگير، خشن و نظارت كنترل آميز بسيار دقيق است. اين تفكر هم به همان اندازه غلط است.
...نميشود ما ميدان را رها كنيم تا ديگران هركاري كه ميخواهند بكنند. امروز همان كساني كه دم از آزادي و ليبرال بودن ميزنند، پيچيدهترين و دقيقترين و ظريفترين شيوه كنترل را بر روي فرهنگ كشورهاي خودشان ، بلكه سراسر دنيا اعمال ميكنند.
بر اين اساس، اصليترين وظيفه متوليان فرهنگ، مهندسي و مديريت فرهنگ بر اساس نظام فكري اسلام است. مقام معظم رهبري در اين خصوص ميفرمايند: ... مجموعهاي لازم است كه اينها را تصوير كند و بعد مثل دست محافظي هواي اين فرهنگ را داشته باشد. نميگويم به طور كامل كنترل كند؛ چون كنترل فرهنگ به صورت كامل نه ممكن است، نه جايز. اصلاً رشد فرهنگي با ابتكار و آزادگي و آزادي و ميدان دادن به ارادههاست.
در اين بخش نيز اساتيد دانشگاها، نخبگان علمي، نويسندگان اهل قلم با تأسي از دين مقدس اسلام ميتوانند با تبيين نظام فكري اسلام و تبليغ و گسترش آن و ارائه مطلوب و مناسب آن به نسل جوان دانشجو كه آيندهسازان اين كشور و نخبگان فكري و علمي كشور در زمان نه چندان دور خواهند بود، برتري اين نظام فكري را براي آنها تبيين نموده و مطلوبيت آن را در ذهن اين افراد برجسته و نهادينه نمايند. اعتقاد به برتري نظام فكري اسلام و پذيرش اين برتري و حضور آن در ذهنيت عمومي جامعه به ويژه نخبگان و فرهيختگان جامعه تأثير به سزايي در مهندسي فرهنگي بر اساس اين نظام فكري خواهد داشت.
نقشه مهندسي فرهنگي كشور
براي اينكه همه دستگاهها و كاركردهاي آنان در جهت فرهنگ مطلوب سمت و سو بگيرد؛ نخست بايد نقشه مهندسي فرهنگي يا همان مدل فرهنگي ترسيم شود. مدل فرهنگي روشي است كه بر مبنايي مشخص، به برنامه ريزي فرهنگي " قابليت ارزيابي، امكان تصميم گيري و قدرت كنترل و تصميم بهينه" ميدهد. همانگونه كه پيشتر نيز اشاره شد تهيه اين نقشه وظيفه شوراي عالي انقلاب فرهنگي است.
از سوي ديگر ضرورتي كه براي اجرايي شدن نقشه فرهنگي كشور وجود دارد؛ اعمال مديريت راهبردي فرهنگي است. مديريت راهبردي دو وظيفه عمده بر عهده دارد:
1ـ شاخصهاي روشن و مشخصي براي هدف فرهنگي مشخص كند.
2ـ نرخ موجود و نرخ هدف را تعيين كند. در اين مورد مقام معظم رهبري مي فرمايند: بايد تأثير مجموعه كارهايي را كه انجام مي دهيم مشخص كنيم و بتوانيم بسنجيم كه خروجي كارمان در مجموع نظام، در حوزه فرهنگ، چگونه است.
خلاصه و جمع بندي:
نظام كلان جامعه براساس رويكرد ساختارگرايـ كاركردي پارسونزـ داراي چهار نظام اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي(AGIL) مي باشد. بهره گيري از تفكر تركيبي(تفكر مهندسي و تفكر فرهنگي) به ما كمك مي كند كه در جهت مهندسي سيستم فرهنگ يعني شناخت دقيق ماهيت فرهنگ در وضعيتهاي موجود، مطلوب(هدف) و آرماني در سطوح فرهنگ ملي، عمومي، حرفه اي و سازماني اقدام نماييم.
مهندسي فرهنگي كشور در حقيقت بر مبناي مهندسي فرهنگ (فرهنگ مهندسي شده) و تفكر فرهنگي(مديريت فرهنگي)، طراحي و ساماندهي كلان نظام كشور مشتمل بر نظامهاي چهارگانه اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي كشور و كليه سازمانها، نهادها، مراكز و دستگاههاي زيرمجموعه آنها مورد بازنگري قرار مي گيرد.
به عبارت ديگر بايد نظام اجتماعي به سوي آرماني كردن پيش برود. بديهي است لازمه تحقق اين امر تدوين ساختار كلان نظام و تعيين جايگاه هر يك از دستگاههاي كشور و تقسيم كار ملي بين آنهاست. در حقيقت با مبنا قراردادن اين معنا كه شوراي عالي انقلاب فرهنگي اتاق فرمان و قرارگاه اصلي فرهنگ كشور مي باشد يكسري از دستگاهها و سازمانها جايگاهها و نقش هاي پشتيباني علمي و عقبه فكري اين مجموعه را عهده دار خواهند شد و يكسري از دستگاهها به عنوان خط مقدم نسبت به تسهيل قوانين و مقررات و اجراي سياستهاي كلي نظام براساس اين نقشه اقدام خواهند نمود.
بديهي است كه تعيين اصول و مباني حاكم بر نقشه مهندسي فرهنگي كشور، طراحي ساختار كلان نظام، ساختار تدوين منابع و مصارف و ساختار نيروي انساني آن از الزامات اساسي تحقق و پياده سازي اين معنا خواهد بود.
منابع و مآخذ:
1ـ ايكاف راسل ال.( 1382)؛ بازآفريني سازمان: طرحي براي سازمانهاي قرن بيست و يكم. ناصر شريعتي و همكاران. تهران ـ سازمان مديريت صنعتي.
2ـ سخنراني هاي مقام معظم رهبري در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي(1381ـ 1384)
3ـ مؤسسه سيماي حكمت (1382)؛ طرح نظام جامع توسعه فرهنگ عمومي(اخلاق اجتماعي)كشورـ شوراي فرهنگ عمومي، .
4ـ فرهي بوزنجاني برزو. (1384)؛ سخنراني مديريت فرهنگي و مهندسي فرهنگي كشور. همايش فرهنگي سياسي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاههاـ مشهد مقدس.
5ـ فرهي بوزنجاني، برزو(1382)؛ بررسي و شناخت فرهنگ سازماني نيروهاي مسلح. مركز مطالعات استراتژيك ستاد كل نيروهاي مسلح.
6ـ شاين، ادگار (1383)؛ مديريت فرهنگ سازماني و رهبري. ترجمه برزو فرهي بوزنجاني و شمس الدين نوري نجفي، انتشارات سيماي جوان. ص/16. 38ـ 2/10ـ گز
7ـ (1384)؛ درآمدي بر مهندسي فرهنگ و مهندسي فرهنگي كشور، تهران، دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
8ـ آشوري، داريوش(1380)؛تعريف ها ومفهوم فرهنگ، تهران، انتشارات آگاه.
9ـ اعرابي و ايزدي(1379)؛ مديريت در پهنه فرهنگها، تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي.
10ـ اكبري، محمد علي(1381)؛ محدوديت هاي برنامه ريزي فرهنگي، مجموعه مقالات جامعه و فرهنگ، تهران، نشر آرون.
11ـ جعفري، محمد تقي(1373)؛ فرهنگ پيرو، فرهنگ پيشرو، تهران، انتشارات علمي وفرهنگي.
12ـ جلالي، پرويز(1382)؛ «برنامه ريزي زبان ملي در ايران»، مجموعه مقالات همايش سياستگذاري وفرهنگ در ايران، تهران، نشر آن.
13ـ دايره المعارف فارسي(1374)؛ تهران، انتشارات امير كبير.
14ـ سليمي، حسين(1382)؛ سياست پذيري فرهنگ، مجموعه مقالات همايش سياستگذاري و فرهنگ در ايران امروز، نشر آن.
15ـ شاين، ادگار (1382)؛ مديريت فرهنگ سازماني و رهبري، ترجمه برزو فرهي پورزنجاني، تهران، سيماي جوان.
16ـ علوي تبار، عليرضا(1379)؛ «ارزيابي بخش فرهنگ در برنامههاي اول و دوم توسعه»، مجموعه مقالات گردهمايي، ساماندهي فرهنگي، تهران، نشر دال.
17ـ گل محمدي، احمد(1386؛ تاملي در باره مهندسي فرهنگ، مجموعه مقالات اولين همايش ملي مهندسي فرهنگي، تهران، دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
18ـ ابن منظور، محمد بن مكرم(1424 ه.ق)؛ لسان العرب، المرجع والمنجد، بيروت، دارالفكر.
19ـ نگاهداري، بابك(1383)؛ درآمدي بر برنامه ريزي راهبردي توسعه فرهنگي، تهران، دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
20ـ برن، تيمكوف ـ آگ (1375)؛ زمينه جامعهشناسي. ترجمه: آريانپور. چاپ يازدهم. تهران: انتشارات شركت سهامي ـ كتابهاي جيبي
21ـ جعفري، محمدتقي (1373)؛ فرهنگ پيشرو و پيشرو. چاپ اول. تهران: انتشاراتم علمي و فرهنگي.
22ـ شريفزاده، فتاح. كاظمي، مهدي (1377)؛ مديريت فرهنگ سازماني. تهران: نشر قومس.
23ـ صادقپور، ابوالفضل (1375)؛ مجموعه مقالات مباحثي در مهندسي اجتماع. چاپ اول. تهران: مركز آموزش مديريت دولتي.
24. علي اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، لوح فشرده.
25. علي اكبر رشاد، گفتگو باخبر گزاري فارس.
26. دكتر حدّداد عدل، سخنراني اختتاميه همايش مهندسي فرهنگي، خبرگزاري پارس.
27. داريوش آشوري، (1357)؛ تعريفها و مفهوم فرهنگ، تهران، مركز اسناد فرهنگي آسيا.
28. محمود روحالاميني، (1365)؛ زمينه فرهنگشناسي، تهران، عطار.
29. آلن بيرو، (1370)؛ فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمة باقر ساروخاني، تهران، كيهان، چاپ دوم.
30. حبيب فتاحي اردكاني، بررسي نقش و جايگاه دستگاه هاي فرهنگي قسمت اول، خبرگزاري پارس.
31. علي اكبر رشاد، گفتگو باخبر گزاري فارس.
32. دكتر مصطفي ازكيا و دكتر غلامرضا غفاري، (1386)؛ جامعه شناسي توسعه، كيهان.
33. مقام معظم رهبري در ديدار اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، 8/10/83.
34. مقام معظم رهبري، (1381).
............................................................................................................
منبع: فصلنامه مطالعات سياسي، شماره 27
يکشنبه 24 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 507]
-
گوناگون
پربازدیدترینها