تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خداشناس ترين مردم پر درخواست ترين آنها از خداست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815436056




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نوآوري و شكوفايي در گفت وگو با مهدي كلهر و دكتر صدرا نمي توانيم در عرصه نوآوري دنباله رو غربي ها باشيم - قسمت اول


واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: نوآوري و شكوفايي در گفت وگو با مهدي كلهر و دكتر صدرا نمي توانيم در عرصه نوآوري دنباله رو غربي ها باشيم - قسمت اول
آن چه كه در پي مي آيد متن كامل گزارش دومين نشست نوآوري و شكوفايي در دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) است كه با حضور مهدي كلهر، مشاور امور رسانه اي رئيس جمهور و دكتر صدرا معاون پژوهشي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار شد.
در اين نشست مهدي كلهر به آسيب شناسي درك از نوآوري مي پردازد و به انحرافات غرب در اين زمينه اشاره مي كند، دكتر صدرا ديگر مدعو اين نشست نيز به توضيح درباره ظرفيت هاي بالاي نوآورانه انقلاب اسلامي در دوران معاصر مي پردازد.
مقام معظم رهبري از چندين سال پيش در مجامع علمي، حوزوي و صنعتي بر مباحثي كه در بردارنده مفهوم نوآوري بود تاكيد داشتند و در سال جاري اين مفهوم را به شكل رسمي و به عنوان شعار سال برگزيدند. به نظر مي رسد شعار سال با توجه به كاركردي كه نوآوري و شكوفايي در مسير توسعه كشور دارد، مي تواند راه ميانبري براي تحقق چشم انداز 20 ساله كشور تلقي شود.
اما مفهوم نوآوري و شكوفايي عموما در ادبيات مطالعات تكنولوژي و توسعه اقتصادي مورد توجه قرار مي گيرد. در اين نشست قصد داريم اين مفهوم را در ساحت علوم انساني مورد بررسي قرار دهيم. در واقع پرسش اصلي ما در اين نشست، نسبتي است كه انقلاب اسلامي و معرفت شكل گرفته در چارچوب آن مي تواند با نوآوري درجهان معاصر داشته باشد. از اين منظر به آسيب شناسي درك از نوآوري بپردازيم.
مهدي كلهر: در ابتدا بايد تاكيد كنم كه جنس اين بحث نه سياسي و خبري، بلكه كاملا دانشگاهي، طلبگي و راهبردي است، جنس اين بحث براي مصرف روز نيست. به نظر من واژه نوآوري و خلاقيت معنايي نزديك به يكديگر دارند. مهمترين صفتي كه خداوند از خود ذكر مي كند، خلاقيت است. خداوند در قرآن مي فرمايد «اقرا باسم ربك الذي خلق»، پرورش دهنده اي كه خالق است. خلاقيت صفت غالبي است كه خداوند از اسما» حسني براي خودش ذكر مي كند. معتقدم كه تغيير تنها مربوط به همين جهان در حال تغيير است.
هنگامي كه بحث از خلاقيت و نوآوري مي شود پيش فرضي در اختيار داريم مبني بر اينكه هر جا تغيير وجود دارد مي توان خلاقيت و نوآوري داشت، در اين صورت; در حوزه اي كه تغييرناپذير است خلاقيت و نوآوري به هيچ وجه معنا پيدا نمي كند. از اين منظر بحث مهم، آسيب هاي نوآوري كه در جلسه پيش هم تاكيد بسياري بر آن داشتم، به خوبي قابل تحليل و بررسي است.
بايد توضيح دهم كه عصر رنسانس عصر تغييرات جدي بود، بزرگترين حرف رنسانس اين بود كه مي خواهيم يك باززايي جدي انجام دهيم، به تعبير بهتر همان نوآوري و خلاقيت اما ريشه اي كه در رنسانس براي اين باززايي انتخاب شد، تمدن آتني بود! اساسا قرار بر اين بود كه مسيحيت و هر چه كه مسيحيت تا آن روز آورده بود، كنار گذاشته شود يا اگر موافق تمدن آتني بود مورد قبول واقع شود. حال اينكه چقدر تحقق يافت فرق مي كند، به معناي ديگر آثار موجود اين موضوع را نشان مي دهد.
در فرهنگ ما گفته مي شود آزموده را آزمودن خطاست، خوشبختانه تجربه رنسانس دربردارنده نكاتي است كه هم اكنون مي توانيم در يك نگاه آسيب شناسانه به آن از اين تجارب درس گيريم.
بر اين باورم كه آن ها سهوا يا عمدا نفهميدند چه مواردي قابل تغيير است و مي توان درباره آن ها به خلاقيت و نوآوري دست زد و در چه مواردي اين رويكرد نادرست است.
براي نمونه چيزهايي ارزش و مواردي هم ضدارزش هستند، صرفه جويي ارزش و اسراف ضدارزش است، شجاعت ارزش و ترس ضدارزش است. اين موارد نمود هايي در جهان مادي دارند كه در اصطلاح فقهي به آن ها مصاديق گفته مي شود. اما اصل ارزش ها، جداي اين ساز و كار مادي و تغييراتي كه ممكن است در مصاديق آن ها رخ دهد، همواره ثابت هستند.
نمونه ساده آن ساختمان هايي است كه در قرن نوزدهم به علت كمبود فضا در نيويورك به صورت اسكلت فلزي احداث مي شد، اين موضوع پس از برج ايفل و مجسمه آزادي در عصر فولاد اتفاق افتاد. اين محاسبات بر اساس حداقل 500 سال عمر براي ساختمان در نظر گرفته مي شد. تمام اين ساختمان ها پيچ و مهره اي بودند، البته در آن زمان جوش هم وجود داشت اما به طور عمدي ساختمانها را پيچ و مهره اي مي ساختند تا اگر روزي قصد داشتند طبقه اي كم يا اضافه كنند، به راحتي اين كار را انجام دهند. شواهد نشان مي دهد كه در آمريكا تقريبا تا نيمه دوم هم هرگاه مي خواستند بجاي يك ساختمان 15 طبقه، ساختماني 30 طبقه بسازند از اين روش استفاده مي كردند. پس از مدتي آنها محاسبه كردند كه هزينه تخريب و تبديل به ساختماني با تعداد طبقات بالاتر به اين شكل، بيش از هزينه اي است كه ساختمان را به وسيله ديناميت و مواد منجره يكباره تخريب كنند. بنابراين اصلي كه در آنجا وجود دارد اين است كه اسراف ضد ارزش است، در يك دوره زماني آجر و تيرآهن ها را تك تك بيرون كشيدن جلوگيري از اسراف است كه حتما در اعصاري اينگونه بود، اما امروزه آجرها و قطعات را تك تك درآوردن، اسراف است. در اين صورت براي جلوگيري از اسراف بايد از طريق محاسباتي ساختمان را توسط مواد منجره يكباره تخريب و مواد آن را دوباره در كارخانه ها توليد و ساختمان جديدي احداث كنيم. دقيقا مانند اين تجربه پس از زلزله بم بوجود آمد، به اين شكل كه در ابتدا قرار شد در اختيار افرادي كه از هر خانه زنده مانده اند از جانب دولت به صورت رايگان لودر قرار گيرد تا از طريق آواربرداري اسناد و مداركشان را بيرون آورند، هيچ خانه اي حتي خانه هاي 100 متري هم به اين صورت آواربرداري نشد، سپس قرار شد آوار خيابان ها به بيابان هاي اطراف منتقل شود و مردم در آنجا به جستجو بپردازند تا دولت با سرعت بيشتر و هزينه كمتر شروع به احداث ساختمان هاي ويران شده كند، اين عملكرد سبب شد احداث واحدهاي جديد يك دهم روش هاي ديگر هزينه داشته باشد. هم اكنون اصلي در شهرسازي وجود دارد مبني بر اينكه مقاوم سازي براي هر ساختمان حداقل از 3 برابر تا 38 برابر هزينه در بردارد، به همين دليل ما تنها براي بناهاي آثار باستاني كه قرار است فضاي بيروني تغيير نكند مقاوم سازي را توصيه مي كنيم. حتي اگر بيرون آثار باستاني تخريب شده باشد و بخواهيم آن را دوباره سازي كنيم فقط عكس مي گيريم، همه را تخريب و دوباره سازي مي كنيم! در اين ميان دو رفتارعكس يكديگر انجام گرفته است; زماني تكه به تكه و آجر به آجر اين كار انجام مي شد در پاسخ به چرايي آن گفته مي شد اسراف كار بدي است از اين آجرها مي توان دوباره استفاده كرد. زماني هم بر اساس همين اصل كه اسراف ضدارزش است، درست عكس آن رفتار انجام مي گيرد. در اينجا بايد به بررسي رابطه بين ثوابت و متغيرات بپردازيم.
واقعيت اين است كه غرب تفاوت ميان ثوابت و متغيرات را درك نكرده است، من معتقدم اشتباه غربي ها بعد از رنسانس كه تا امروز هم ادامه دارد، اين است كه اصول اخلاقي را كه ثابت است با مصاديق آنها اشتباه گرفتند و در اصول نوآوري كردند، به جاي اينكه بگويند در فرهنگ ما اين اصول همواره ثابت هستند، معتقدند براي پياده كردن آن ديگر زمان گذشته است به نوآوري در اصول پرداختند.
نقطه قوت اجتهاد در شيعه و فقه همين است كه داراي ثوابت و اصولي است كه خود را با زمان و مكان تطبيق مي دهد. به همين علت هم ما به دينمان افتخار مي كنيم و مي گوييم دين ما يك دين مرده نيست، دين زنده است. به معناي ديگر تا روزي كه اجتهاد داريم، اين دين، دين زنده است. هرچقدر هم جهان پيشرفت كند، دين ما عقب نمي ماند، چراكه مي تواند بين ثوابت يعني ارزش ها و ضدارزش ها كه خارج از اين دنياي مادي است و اين دنياي قابل تغيير كه هم اكنون با ده دقيقه پيش متفاوت است، پلي بزند.
بايد تاكيد كنم كه بدفهمي از نوآوري مي تواند به عنوان خطر بسيار جدي ما را تهديد كند. بدفهمي از نوآوري به اين معناست كه نفهميم در چه چيز ها يي بايد نوآوري كنيم. نبايد در چيزهايي كه خارج از اين جهان و قابل تغيير نيست، نوآوري و تغيير ايجاد كنيم. اين مسئله در ادبيات ، قوانين و هنر غرب مشاهده مي شود و در حقيقت غرب از همين جا شكست مي خورد.
بدون شك غرب در موارد بسياري پس از رنسانس به عقب رفته است. اگرچه غرب تغيير و نوآوري را انجام داده است اما به جاي اينكه به سمت جلو حركت كند به سمت عقب رفته است، به تعبير بهتر غرب به جاي اينكه به سمت انسانيت برود به سمت حيوانيت رفته است. البته بايد تاكيد كنم كه غرب را با خود غرب مقايسه مي كنم نه آن را با شرق، اگر هنر غرب با هنر خود غرب مقايسه شود، اين نتيجه حاصل مي شود كه غرب در بسياري از موارد به عقب رفته است.
آقاي كلهر به خوبي به آسيب شناسي نوع فهم و درك از نوآوري در حوزه علوم انساني پرداختند، از آقاي دكتر صدرا تقاضا مي كنيم درباره نسبت انقلاب اسلامي با نوآوري توضيح دهند. چه ويژگي هاي نوآورانه اي در انقلاب اسلامي ديده مي شود؟
دكتر صدرا: نوآوري و شكوفايي هم مفهوم و هم پديده است. هم اكنون ما قصد داريم از مفاهيم و واژگان به پديده برسيم، همچنين بايد بررسي شود كه چطور مي توانيم بر اين پديده ها تاثيرگذار باشيم. واژگاني نظير نوآوري، هم شامل جديدسازي و نوسازي و هم تجديد و تجدد است. به تعبير بهتر كلمه نوآوري در ذهن شامل بازسازي، به سازي و نو سازي است. هم اكنون پست مدرن مي گويد من بايد به گرگياس برگردم، پست مدرن است و حتي مدرن را هم قبول ندارد و مي خواهد به نيچه، مارك ور، گرگياس بورتوكائوس قبل از سقراط يعني همان صوفيسم بر گردد.
بنابراين منظورشان از جديد، تجديد است. ما هم اين سه عنصر را در كنار يكديگر دنبال مي كنيم، به معناي ديگر هم به دنبال تجديد هستيم و هم تجدد كه در حال حاضر با عنوان مدرنيسم مطرح است و هم جديد سازي را جستجو مي كنيم.
همان طور كه آقاي كلهر هم اشاره كردند اين اصطلاحات ريشه قرآني دارد مانند خلق، خلاقيت و ابداع كه هر كدام معناي خاصي دارد. ابداع بيشتر در صورت بوجود مي آيد، به طور نمونه معماري نوعي ابداع است. اما اگر از مواد چيزي توليد شود آن را خلاقيت مي ناميم، تبديل صورت چيزي به چيز ديگر يعني تركيب، تجزيه و تحول يك ماده به ماده ديگر را به طور معمول خلاقيت مي نامند. اما ابداع اينگونه نيست، «بديع سماوات و الارض» در اينجا ابداع بدون وجود مواد اوليه و مدل به وجود مي آيد، اما خلاقيت مدل و مواد در اختيار دارد كه بر اساس آن ها بازتوليد مي كند. به طور نمونه زماني كه مسئله صرفه جويي مطرح مي شود معنايي دارد كه بر اساس آن رابطه يا مفهومي بازتوليد مي شود. در اين مبحث ما منكر مصرف مفيد نيستيم اما اسراف را كه مصرف زائد و زيان آور است، نفي مي كنيم.
اين كلمات با مباحثي نظير تغيير، تحول و انقلاب ارتباط تنگاتنگي دارد و جايي شامل همين مفاهيم مي شود. براي نمونه زماني كه تغيير مدنظر است، اين تغيير شامل تغيير مثبت، تغيير انحطاطي و تغيير قهقرايي است كه آن را ارتجاع مي ناميم. اما به طور معمول انقلاب مفهومي از منفي به مثبت و از باطل به حق است كه معكوس آن را ارتجاع مي ناميم، همان كلمه است تغييرات ارتجاعي و تغييرات قهقرايي را به اين شكل ارزش گذاري مي كنيم. ممكن است برخي معتقد باشند كه اين موارد مطلقا نو آوري است اما هر تغييري نوآوري نيست.
مهدي كلهر: قطعا مسيرهايي كه در غرب وجود دارد هرگز نمي تواند به ما كمك كند، لذا به هيچ عنوان نبايد به دنبال آنها برويم چراكه زيرساخت انديشه اي، مدل و فلسفه تاريخ و تحول ما با غرب متفاوت است. تمام آن چيزهايي كه غربي ها نوآوري و خلاقيت مي نامند و به دنبال آنها هستند، ابزاري است.
دكتر صدرا: واقعيت امر اين است كه اگر در مطالب مذكور وارد مناقشه مفاهيم و تعاريف شويم، مي توانيم مباحث بسياري را مطرح كنيم اما از آنجاكه ايراني ها قدرت ذهني قوي اي دارند، در اين صورت مشغول بحثي مي شويم، لذا بايد به جاي تعريف كردن به تحليل نوآوري و شكوفايي پرداخته و وارد مدل ها و مباني آن ها شويم. در غير اين صورت سال ها وقت صرف مي شود و هنوز در همان پله اول قرار داريم. براي ذكر اهميت مسئله نوآوري و شكوفايي بايد به اين پرسش پاسخ داد كه چرا مقام معظم رهبري مسئله نوآوري و شكوفايي را در سال جديد مطرح مي كنند؟ در حقيقت نظامي تحت عنوان نظام جمهوري اسلامي ايران تاسيس شده است كه نظام سياسي نمونه و مدلي جديد است. نظام جمهوري اسلامي مدلي جديد است چراكه بعد از چندين قرن و پس از مدل هاي متعدد مدلي بوجود آمده كه بيان مي كند ما جمهوري هاي اسلامي و در حقيقت مشروطه را قبول داريم. جمهوري هاي مطلقه، جمهوري هاي قديمي تر هستند كه با وقوع انقلاب اسلامي تاريخ آنها تمام شد. آقاي هانتينگتون در موج سوم دموكراسي اعلام مي كند: اسلام ، مخالف مردم سالاري نيست اما نمي دانم چطور و چگونه؟ در حالي كه هم اكنون بحث همين چگونگي هاست. بنابراين جمهوري اسلامي قدمي جديد و تاسيس آن جزو پديده هاي بديع و نوپديد بود. تصور مي شد امكان نداشت كه در نظام هاي بسته و گرفته شده مدلي متفاوت بوجود آيد، البته اين نظام حتي تاسيس شده و در عمل هم موفق بوده است. خانم ايندرا گاندي نخست وزير اسبق هندوستان مي گفت، غير متعهدها نه به آن طرف كار دارند نه به اين طرف، اما نظام جمهوري اسلامي ايران، به هر دو هم كار دارد و هم زمان با قطب هاي قدرت چپ و راست سوسياليستي و كاپيتاليستي در تعارض و ستيز است.
نظام جمهوري اسلامي هم اكنون در مرحله تعالي قرار دارد. نه شرقي و نه غربي نظام جمهوري اسلامي ايران منفعلانه، گريز و پرهيز نيست، بلكه هماورد جدي و جهاني است، اين موارد جديد است و مناسبات جهاني دنيا را جابجا مي كند. نظام جمهوري اسلامي مراحلي نظير تاسيس و تثبيت را پشت سر گذاشته است و مرحله توسعه و تعالي را پيش روي دارد، اين نظام در مرحله تثبيت، دفاعي را انجام داده است كه حداقل در تاريخ معاصر اين مدل دفاع بسيار كارآمد و نادر است، اين سيستم بسيجي و مردمي، ازجمله موارد بديع است. بنابراين بايد به دنبال بازتوليد اين مدل ها باشيم، نه اينكه خود را كنار بگذاريم و به دنبال مدل هاي ناكارآمد با كارآمدي منفي ديگران بگرديم. ما مدل سازي اي انجام داديم كه بسيار كارآمد بود و نتايج خوبي به دنبال داشت، كارآمدي مدل جمهوري اسلامي ايران توسط دنيا مورد اذعان قرار گرفته است. هم اكنون اين نظام وارد مرحله جديدي شده است، به معناي ديگر در دهه اي تاسيس، دهه اي حفظ، تثبيت و تحكيم شده است و در حال حاضر در دهه توسعه و تعالي قرار داريم.
براي توسعه و تعالي اين نظام، چشم اندازي طراحي شده است، اين چشم انداز عبارت از طراحي توسعه متعالي است. زماني كه در اين وضعيت توسعه متعالي قرار گيريم، شكوفا شده ايم، اما براي رسيدن به توسعه متعالي در چشم انداز مذكور قطعا نياز به ساختارها و راهبردهاي جديد داريم چراكه با ساختارها و راهبردهاي موجود به توسعه متعالي نخواهيم رسيد. كمااينكه اگر قرار بود در جنگ از مدل هاي دفاعي و نظامي سنتي استفاده كنيم هرگز موفق نمي شديم. هم اكنون چالشي تحت عنوان چالش كارآمدي وجود دارد، برخي قصد دارند بيان كنند جمهوري اسلامي ايران از نظر زيرساخت مشكل دارد، هيچ كس نمي تواند به ماهيت زيرساخت كشور چه از لحاظ مدنيت ايراني ما، چه از منظر مكتب و ديانت اسلامي ما، چه به عنوان نظرات حضرت امام(ره) و چه به معناي زيرساخت قانون اساسي اشكال حادي وارد كند، چراكه قانون اساسي حاكم در كشور ايران پيشرو است. هم اكنون پس از 20 سال قرار است خصوصي سازي كنيم. در اصول قانون اساسي از نخست و از اساس اين خصوصي سازي پيش بيني شده بود. خصوصي سازي از سرباز كردن نيست، بلكه خصوصي سازي تبديل وضعيت و آزادسازي دولت است. براي نمونه اصل 44 آزادسازي دولت و سبك كردن آن است براي اينكه به دوليت برسد و نظارت و اداره عمومي و سياست گذاري ها را برعهده گيرد. بدون ترديد اگر وظايف سنگين و ناهمگوني كه دولت جمهوري اسلامي ايران در حال حاضر بر عهده دارد را هر دولت ديگري در كشورش به عهده گيرد، زمين گير خواهد شد. همين كه دولت جمهوري اسلامي ايران با اين همه مسووليت سرپاست، قابل تقدير است. اصول 43 و 44 قانون اساسي راه حل رفع اين اشكال عدم كارآمدي ساختاري و راهبردي متناسب كه مشكل آفرين اقتصادي، فرهنگي و سياسي دولت بوده، است. بنابراين با استفاده از اصول مطروحه قرار نيست دولت را كوچك و ضعيف كنيم، بلكه قرار است آن را مقتدر و كارآمد كنيم. چراكه نقطه آغاز و عظمت كارآمدي هر بدني قلب و مغز است، اگر اين دو بخش كارآمد نباشد و ضعيف كار كند عملكرد ديگر بخش ها زير سوال مي رود، دولت بسان قلب و مغز نيروي مدبره و محركه كشور و نظام، نقطه آغاز و عزيمت كارآمدي ملي ماست.
البته هيچكس اعتقاد و ادعا نداشته و ندارد كه نظام جمهوري اسلامي ايران از لحاظ ساختاري و راهبردي بي اشكال باشد. انقلاب با عظمت اسلامي، بسياري از ظرفيت ها را آزاد كرده است، اما اين ظرفيت ها نمي توانند به تنهايي حلال مشكل بوده و پاسخگو باشد، ارتقاي كارآمدي نيز لازم است. درست مانند زماني كه بسيج در جنگ ساختارها و راهبردها را شكست و با استفاده از مدل هاي جديد در دفاع موفقيت كسب كرد، بدون شك اگر قرار بود با مدل ها و ساختار سنتي بجنگد، پيروز نمي شد. به طور مثال در فتح خرمشهر، مطابق با مدل هاي عادي دنيا گفته مي شد بايد از سمت شمال يعني اهواز حركت و حمله شود، اما مطابق با تفكر بسيجي از شرق حمله آغاز شد كه با هيچ معادله اي نمي خواند و نقطه آسيب پذيري دشمن بود كه سبب پيروزي شد. بنابراين بايد تاكيد كنم موفقيت مذكور توسط مدل هاي بينشي جديد تحقق يافت، هيچ معادله نظامي متعارف و بويژه رايج آن زمان نمي تواند اين مدل هاي بينشي جديد را درك كند. لذا مسئله اساسي اين است كه كارايي نيروها و كارآمدي نهادها را افزايش دهيم تا به اهداف چشم انداز برسيم، براي تحقق نوآوري و شكوفايي بايد بهره وري و اثربخشي نيروها را افزايش دهيم.
مبتني بر اين منطق بايد به اهميت ايثار و گذشت در تحقق نوآوري و شكوفايي توجه كنيم. روزي فردي در حين سخنراني يكي از عرفاي نامي بلند شد و فرياد زد خدا رحمت كند پدر و مادر هر كسي را كه بلند شده و يك قدم به جلو بيايد همه اين كار را انجام دادند و جاي زيادي باز شد، عارف مزبور از منبر پايين آمد. پرسيدند چرا؟ در پاسخ گفت تمام سخنراني من همين بود. بنابراين اگر هر فردي تلاش و ايثار و گذشت داشته باشد و يك قدم جلو بگذارد در نتيجه هفتاد ميليون قدم جلو خواهيم بود. هركس در سال يك كيلو برنج صرفه جويي كند، هفتاد هزار تن صرفه جويي مي شود. بيش از اين كه از صرفه جويي كلان سخن بگوييم بايد صرفه جويي خرد داشته باشيم. نوآوري هم با همين مقياس و اين گونه است نوآوريهاي ولو كوچك ولي زياد و انبوه، جريان سازي مي نمايد و چه بسا به نوآوريهاي كلان نيز منجر گردد. در جهات ديگر نيز چنين است، براي نمونه پيامبر (ص) براي آزمايش يارانش آنها را به بيابان مي برد و مي گويد به دنبال چوب بگرديد، ياران در پاسخ مي گويند اينجا چوبي وجود ندارد، پيامبر (ص) مي فرمايد، منظور من خرده هاي كوچك چوب است، هر كس قطعه كوچكي چوب آورد، زماني كه چوب ها را يك جا جمع كردند، تبديل به تلي بزرگ از هيزم شد. بنابراين بايد تاكيد كنم قطره قطره جمع گردد وانگهي دريا شود سپس توسط اين دريا مي توان به آباداني پرداخت. اگر هر نفر قطعه اي به يك خودكار اضافه كند جمع آن معادل 70 ميليون نوآوري مي شود.
به گفته شاعر«هر نفس نو مي شود دنيا و ما بي خبر از نو شدن اندر بقا». در حقيقت هر نيرويي بايد از روز قبلش ذره اي بالاتر برود و نو شود. دنيا دائم در حال تغيير و سير سرمدي است ما هم بايد با سير هستي و جهان هماهنگي كنيم. با اين پيش درآمد، در ادامه بايد به چرايي و چگونگي نوآوري بپردازيم.
پرسماني تحت عنوان نوآوري و شكوفايي وجود دارد كه اين پرسمان از پرسه هايي تشكيل مي شود و هر پرسه محتوي پرسش هايي است. بحث نوآوري و شكوفايي سه رهيافت دارد، ره يافت نخست، ره يافت علمي، دانشگاهي و آكادميك صرف و شامل تئوري پردازي تا تئوري سازي علمي، راهبردي و كاربردي است اما تئوري سازي يك شبه و يك ساله تحقق نمي يابد. ره يافت ديگر، ره يافت راهبردي است كه بايد در جريان آن سياست ها، ساز و كارها و رهنمودهايي را مشخص كنيم تا با كمك آنها، به زمينه سازي عملي وارد شويم. ره يافت آخر، ره يافت كاربردي است كه بايد در آن تكنيك ها و ابزارهاي تحقق نوآوري معين شوند. بدون شك در اينجا بايد ديدگاه راهبردي در راستاي نوآوري بررسي شود البته نبايد به صورت علمي محض كه كاري صرفا دانشگاهي و آكادميك است به فرايند نوآوري بپردازد، بلكه بايد با عقبه دانشگاهي عملي سازي و تحقق نوآوري را بررسي كند و رهنمودهايي در اختيار نيروها و نهادهاي راهبردي و كاربردي مثل مجلس و دولت قرار دهد كه مطابق آن سياستهاي عمومي، طرح ها، برنامه ها و قوانين را تهيه و تصويب كرده و به صورت عملي، اعمال و اجرا سازند. بنابراين بايد تاكيد كنم تئوري بافي محض، ذهني و انتزاعي و دسته بندي آنها، ما را به جايي نمي رساند.
قطعا مي دانيم كه نوآوري به شكوفايي منجر مي شود، متقابلا شكوفايي هم شرايط نوآوري برتر را ايجاد مي كند. قرآن اين رابطه را «تداول» تعبير مي كند. همان طور كه مي دانيد سه نوع رابطه وجود دارد كه رابطه علي رابطه تعاملي و رابطه تداولي است. رابطه علي، مبين رابطه يك سويه علت و معلول است به تعبير بهتر نوآوري، علت و علت فاعلي و شكوفايي، معلول يا حتي غايت و غايت علي يا علت غايي به شمار مي آيد، اين ها را علت يا علل خارجي مي گوييم. تعامل، تاثير و تاثر متقابل و متساوي است، به اين معنا كه يكي در ديگري و عمدتا و اساسا يا اصولا در شكل و عوارض كمي و حداكثر، كيفي ديگري تاثير گذاشته و ديگري متقابلا هم تاثر يعني اثر پذيرفته و هم در عين حال، در اولي تاثير مي گذارد. تداول، تاثير و تاثر متزايد است، به تعبير ديگر مانند نمودار حلقوي و حلزوني است. به اين معنا كه يكي يعني اولي يا نوآوري، ديگري يعني دومي يا شكوفايي را ايجاب و ايجاد كرده و بالا مي برد و آن ديگر و دوم يعني شكوفايي هم به نوبه خود، اين يك يعني اولي يا نوآوري را بالاتر كشانيده و برده و نيز زمينه هاي دستيابي بدان مرتبه بالاتر و حتي والاتر را فراهم ساخته و برمي انگيزاند. بنا بر اين اصل، قطعا نوآوري هايي كه ده سال ديگر انتظار آن ها را داريم بسيار بيشتر و حتي برتر و بلكه متعالي تر از هم اكنون و در اين مرحله و دوره است. همچنين شكوفايي و نوآوري رابطه مستقيم با يكديگر دارند، به اين معنا كه هرگونه نوآوري و به هر ميزان، سبب ساز و مسبب همان گونه شكوفايي و به همان ميزان يا نسبت است. نوآوري مادي، شكوفايي مادي و نوآوري معنوي، شكوفايي معنوي را در پي و حتي در بر و در ضمن خويش دارد. در صورت عدم رعايت تعادل در نوآوري و شكوفايي يعني در نوآوري متعادل، ممكن است به شكوفايي نامتعادل، نامتوازن و ناموزون كشيده شويم كه در نتيجه چه بسا، نوآوري ها، مخل و مانع شكوفايي گردند، چنان كه در جهان جديد و معاصر و در جهان غرب يا غربي و غربي گرايي و غربي شدن، شاهد آن هستيم. پرسش ديگري كه بايد در اين ميان مطرح شود اين است كه آيا اين رابطه بدون واسطه است يا با واسطه مي باشد؟ به اين معنا كه آيا عوامل ديگري بين نوآوري و شكوفايي تاثيرگذار است؟ يا اينكه نوآوري به طور مستقيم مي تواند هم منشا » علمي و نگرش نظري هم مبدا» عملي و گرايش عيني شكوفايي باشد.
مهدي كلهر: تمثيل يكي از نعمت هاي بزرگ خداست، خداوند جهان را به گونه اي خلق كرده كه ادراك آن مثال پذير است، در حالي كه خداوند مي توانست جهان را طوري خلق كند كه نتوان از مثال استفاده كرد، بنابراين مثال نعمت بسيار بزرگي است كه نبايد از آن غافل شد.
اوايل انقلاب يعني سال هاي 56، 57 كه مردم شهرهاي مختلف از 19 دي تا 17 شهريور شهيد شدند، من به لحاظ سابقه و رشته تحصيلي با هنرمندان بسياري در عرصه هاي مختلف آشنا بودم، شاهد بودم كه بسياري از هنرمندان اگر نگوييم مسلمان و متعهد اما ملي، دوستدار ايران و مخالف رژيم پهلوي بودند، اما در مجموعه تجربيات هنري و تحصيلاتشان شهادت جايي نداشت، سناريست بسيار قابلي بود ولي نمي توانست شهادت را درك كند.
تمام درام ها و دراماتيكي كه ما داشتيم از تمدن يوناني بود. كل قدرت در تمدن يوناني هركول است. هركول يعني عضلات پيچيده و در ايران قديم هركول معادل يك گاو يا حيواني قوي بود كه براي شخم زدن مورد استفاده قرار مي گرفت. هنوز هم مي گوييم بين قهرماني و پهلواني فاصله وجود دارد چراكه ما 2 هزار سال و اندي در تمدني زندگي كرده ايم كه مي گويد; تن آدمي شريف است به جان آدميت، نه به عضلات پيچيده. پيامبر ما نيز مي گويد قوي آن نيست كه كنده درخت را از جا بلند كند، قوي آن است كه بتواند خشمش را كنترل كند. اين موارد 2 تمدن جدا را به وجود مي آورد كه جزو ارزشها و زيرساخت هاست. تمدني كه پيش از اسلام وجود داشت و در ميتولوژي و اساطير ما مشاهده مي شود، نظير سياوش. در يونان هم ميتولوژي وجود داشت، در آنجا هرچه ماده قوي تر، بزرگ تر و موثرتر باشد، خداتر است. اما در ايران همان طور كه گفته شد انقلاب اسلامي واژه اي جديد بود.
حضرت امام (ره) واژه انقلاب را نوآوري كرده و بار مثبت روي آن گذارده است، زماني كه جمهوري به اين صورت مطرح مي شود، نوعي نوآوري شكل گرفته است چراكه مي خواهد از تئوري در بيايد و تبديل به ساز و كاري شود كه بتوان با آن حكومت را اداره كرد.
تحقق اين امر نيازمند هنر، سياست، اقتصاد، فرهنگ، رفتار و نهاد است . روزي كه مرحوم آويني روايت فتح را ساخت كاملا خلاف روال برنامه سازي سينما وتلويزيون بود. صداي وي با جنگ هماهنگ نبود، چراكه در آن زمان براي برنامه هاي جنگ قويترين صداها را انتخاب مي كردند تا مفهوم جنگ را برساند. در حالي كه صداي مرحوم آويني اصلا بلند نبود، وي صدايي بسيارعارفانه و ملايم داشت. دوربين هم برخلاف فيلم ها وبرنامه هاي جنگي اصلا اكشن و خشن نبود، تمام بخش هاي روايت فتح خلاف آن چيزي بود كه در دنيا در مورد جنگ ساخته مي شد. در فاصله جنگ جهاني دوم تا شروع جنگ ايران غرب فيلم هاي جنگي بسياري ساخته بود، حتي يك فيلم در دنياي جنگي ديده نمي شد كه صدايي شبيه صداي مرحوم آويني داشته باشد و در هيچ فيلمي دوربين به آن آرامش ميان گلوله ها به حركت در نمي آمد و سربازي كه پيش از شهادتش بگويد من مصاحبه نمي كنم. يكي از مشكلات روايت فتح اين بود كه دوربين به خط مقدم مي رفت اما كسي با آنها مصاحبه نمي كرد، چراكه سربازان اعتقاد داشتند اگر مقابل دوربين قرار گيرند، ريا مي شود. آنها در پاسخ به اين عمل بيان مي كردند ما بخاطر خدا به جبهه آمده ايم. آويني اختتام نبود، يك شروع بود. در يكي از شب هاي اسفند سال 59 شهيد آويني را ملاقات كردم. مرحوم آويني با اينكه در آمريكا تحصيل كرده بود بسيار راحت به اين نتيجه رسيد كه آنچه تاكنون به عنوان هنر در غرب و در ايران بود، حديث نفس است. اين سخن براي من خيلي سنگين بود چراكه من پيش از انقلاب در دانشگاهي مثل ايشان تحصيل كرده بودم و عمري را صرف اين هنر كرده بودم اما ديدم كه اين حرف درست است. تا سالها اين بحث در سر من بود در نهايت هم به اين نتيجه رسيدم كه اين حرف درست است.
آنچه كه از هنر در خلقت، شرق، غرب و عالم وجود دارد، حديث نفس است، مگر اينكه بعضي ها حديث نفس اماره است بعضي ها حديث نفس لوامه است، ندرتا هنرهايي هم حديث نفس مطمئنه هستند.
اين همان نوآوري در علم است كه دكتر صدرا به آن اشاره كردند. چراكه هر چيزي در ابتدا خلاقيت است، به طور مثال آنكه اول رنگ سبز را از آبي و زرد بدست آورد، خلاق است، بعدي كه ديگر خلاقيت نيست و علم است.
بنابراين در حال حاضر نيازمند هر سه بخش هستيم. مقام معظم رهبري اخيرا جمله اي داشتند مبني بر اينكه «ما بايد يقين پيدا كنيم كه راه و روش غرب در تمام زمينه ها ما را به جايي نمي رساند». مقصود راه و روش است نه بخش تجربه شده غرب، براي نمونه شما مي توانيد يك تراكتور را اوراق كنيد توسط آن بخش زيادي از يك تانك را بسازيد، علوم انساني يكپارچه غرب قطعا به درد ما نمي خورد، به تعبير بهتر غرب و علوم انساني غرب در انقلاب اسلامي كم مي آورد.
 يکشنبه 24 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 382]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن