پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848119910
نويسنده: جيم مارس قطعه گمشده اين تصوير چيست؟
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: جيم مارس قطعه گمشده اين تصوير چيست؟
خبرگزاري فارس: نگاهي دقيق به استراتژيهاي دولت آمريكا در پروندههاي سياسي مختلف تنها در چند دهه اخير، از ترور لينكلن گرفته تا رسواييهاي مفتضحانه دولت كلينتون، به خوبي مبين اين حقيقت است كه جريان ناپديد شدن اسناد و مدارك اساسي در سياست آمريكا، نه يك تصادف بلكه قانوني از پيش مصوب است.
چكيده:
با وجود سركوبي هميشگي در كشف حقايق پنهان از سوي دولتها، همچنين تمايل انسانها براي پي بردن به حقيقت، پا بر جاست. تنها از دهه 70 تاكنون، دسيسههاي بسياري را ميتوان در آمريكا برشمرد كه حقايقي شگرف پشت پرده دارند؛ حقايقي كه گويا به اعتقاد دولتها، بايد براي هميشه از دسترس ملتها دور نگاه داشته شوند. ترورهاي متعدد فعالان و آگاهان سياسي --در حساس ترين شرايط --كه اغلب با عنوان مرگهاي ناگهاني مطرح ميشوند، خودكشيهاي متعدد و دور از انتظار كه گاه و بي گاه از سوي رسانههاي خبري دولتي اعلام و تأييد ميگردند و نيز مفقود شدن زنجيرهاي اطلاعات سرنوشت ساز، خود گواه اين ادعاست. نگاهي دقيق به استراتژيهاي دولت آمريكا در پروندههاي سياسي مختلف تنها در چند دهه اخير، از ترور لينكلن گرفته تا رسواييهاي مفتضحانه دولت كلينتون، به خوبي مبين اين حقيقت است كه جريان ناپديد شدن اسناد و مدارك اساسي در سياست آمريكا، نه يك تصادف بلكه قانوني از پيش مصوب است.
هنوز پس از گذشت سالها، مشاجرات بر سر تلخ ترين و تكان دهنده ترين وقايع تاريخ آمريكا شديداً ادامه دارد. نزاعهاي هميشگي بر سر اينكه چه كسي پشت ترور افرادي چون آبراهام لينكلن، جان و رابرت اف كندي بوده يا حقايق سر به مهر مربوط به اتفاقات "واكو" و "اوكلاهاما" و همچنين رسواييهاي دولت كلينتون، هنوز بر سر زبانهاست. و عامه مردم همچنان تحت سلطه بيانات پرزرق و برق و دسيسههاي روزافزون دولت سركوب ميشوند. حقيقتاً بخش گمشده اين تصاوير چيست؟ هيچ چيز مهمي گم نشده است، به جز اسناد: شفاف ترين و گوياترين بخش اسناد. بله، اطلاعاتي كه ميتوانست ثابت كند، چه حقايقي پشت پرده اين جنايات پنهان شده اند و يا اينكه عدم تمايل رسانهها به شفاف سازي اين جريانات، تنها به دليل نظارت وارده بر آنهاست، هيچ كدام در دسترس نيستند. بنابراين، منابع قابل اعتماد مردم، تنها محققين مستقلي هستند كه مجدانه و هدفمند در پي كشف حقيقتند.
لينكلن
به عنوان مثال، ترور آبراهام لينكلن را در نظر بگيريد. اينكه مرگ لينكلن در اثر توطئهاي عظيم صورت گرفت، تبديل به واقعيتي تاريخي شده است. در اين توطئه، جان ويلكزبوث بازيگر، عوامل ائتلافي، انجمني مخفي به نام "شواليههاي حلقه طلايي" و - طبق بسياري مدارك مطمئن - حتي برخي از عوامل خود دولت لينكلن نقش داشته اند. از آنجا كه بخش وسيعي از اساسي ترين مدارك مربوطه مفقود شده اند، دور از تصور نيست كه حقايق پشت پرده اين دسيسه هيچ وقت آشكار نگردد. يكي از اين شواهد، جسد بوث ميباشد كه در انبار ويرجينيا يافت شد و درهمين فاصله، هجده صفحه از مهم ترين بخشهاي خاطراتش گم شد. هويت جسدي كه تصور ميشد متعلق به بوث است، توسط پزشكي كه تنها يك بار در سال گذشته با او ملاقات داشته تا يك جوش را از گردن او بزدايد، رد شد. اما بعدها همان پزشك به طرز محتاطانهاي هويت وي را تائيد كرد. از همان ابتداي كار، بلافاصله پس از رد هويت، جسد وي به واشنگتن منتقل و سريعاً مدفون گرديد. محل دفن او ابتدا در حياط يك زندان بود، اما پس از مدتي، جنازه اش را در رودخانه پوتوماك غرق كردند تا امكان هر گونه مطالعه مجددي از بين برود. خاطرات بوث بعدها توسط وزير جنگ لينكلن، ادوين استنتون، ضبط و پس از مدتي به عنوان مدرك به چاپ رسيد اما، جاي 18 صفحه از آن خالي بود!
نيكسون
در طول رسوايي "واتر گيت"، 18 صفحه گم شدهاي در كار نبود بلكه 18 دقيقه از نوار ضبط شدهاي كه انحطاط رئيس جمهور ريچارد نيكسون را نشان ميداد، پاك شده بود. رئيس جمهور كه از سوي مخالفانش "آشغال متقلب" ناميده ميشد، طي برنامهاي تلويزيوني گفت: "من كلاه بردار نيستم!" اما پس از انتشار كاستهاي "اوال آفيس" (محل كار رئيس جمهور آمريكا) كه دشنامها، القاب، اسامي نژادپرستانه و توطئه چينيهاي سياسي وي را دربرداشتند، همگي، ديدگاه كلي هوادارانش را تحت تاثير قرارداد. پيش آگاهيهاي وي در رابطه با دزدي واترگيت كه در خلال يكي از گفت وگوهايش ثابت شد، مورد توجه خاص وكيل مربوط به اين پرونده جهت بررسيهاي بيشتر قرار گرفت. اما جاي 18 دقيقه اين نوار خالي بود! كمي بعد، نيكسون به خاطر ترس از مواخذه و اتهام، با سرافكندگي استعفا داد.
جانسون
شواهد مفقود شده، تبديل به انگي بر پيشاني سياست مداران آمريكايي شده است. ظاهراً فرض براين است كه با وجود بروز حوادث فجيع، در صورت فقدان مدارك مربوطه، گناهي ثابت نميشود. نمونهاي از اين مورد، در اوايل دوره ليندون جانسون به وقوع پيوست. سراسر زندگي سياسي وي آميخته با منازعات و اتهامات در خصوص رفتار مجرمانه اوست.
از انتخابات بدنام 1948 تا مرگ "بااجرت" يك طرفدار گلف كه با نقشه جانسون به انجام رسيد تا محبت خواهرش را به دست آورد، جانسون مدام توسط مقامات تگزاس از جمله فرانك اسكوفيلد-وي بعدها مامور دارايي بخش آستين شد - تحت بازجويي قرار گرفت. اسكوفيلد درست هنگامي كه به ميزان قابل توجهي مدرك عليه جانسون دست يافته بود، از سوي كاركنانش به اجبار براي همكاريهاي سياسي (يك نقض قانون جزئي) متهم شد. وي سرانجام از اين اتهام تبرئه شد اما جايگزيني وي در اين فاصله كوتاه منجر به انتقال تمامي مدارك مذكور به پناهگاهي در آستين جنوبي گرديد. در عرض چند روز، اين پناهگاه پيش ساخته به طرز مشكوكي آتش گرفت و با خاك يكسان شد. واين يعني، در عرض چند روز اين اسناد روشنگرانه نابود شد! و البته جانسون با ترور جان اف كندي به سوي رياست جمهوري شتافت.
جان اف كندي
ترور كندي نيز مملو از اطلاعات گم شده است. نه تنها تعدادي از پروندههاي دولت و اداره اطلاعات بلكه حتي تعدادي از اساسي ترين اسناد، از جمله بخش مهمي از وجود كندي نابود شد. با وجود اظهارات پاول اوكونور، تكنيسين نيروي دريايي، مبني بر اينكه به هنگام تحويل جسد به بيمارستان نيروي دريايي "بثسدا" در واشنگتن، جمجمه وي خالي بوده، گزارش پزشكي قانوني مدعي است كه مغز وي هيچ مشكلي نداشته و در فرماليك دييد تثبيت شده است. حتي امروز هم، هر متخصص پزشكي قانوني كارآمدي ميتواند تشخيص دهد كه چند گلوله و از چه جهاتي در آن زمان به مغز وي نفوذ كرده اند. اما جاي مغز كندي خالي است!
نمونههاي بافتي و خوني به دست آمده از كالبد شكافي وي كه همگي مدارك مستدل براي اثبات تعداد و مسير گلولهها به شمار ميآمدند نيز مفقود شده اند. اطلاعات بسياري در خصوص اتهام ليهاروي اوسوالد به قتل جان اف كندي و ارتباط وي با اداره اطلاعات آمريكا، و همين طور رهبر جوان گشت هوايي شهري و خلبان CIA/مافيا ديويد فري همگي ناپديد شدند. حتي تصاوير شش تايي از حلقه فيلم مشهور "زاپرودر" در خصوص ترور كندي مفقود شد و تاريخ حك شده بر روي آن تغيير يافت و بدين ترتيب، تبديل به مدركي غيرقابل استناد گرديد.
مدارك تازه انتشار يافته توسط آرشيوهاي ملي كه سالها توسط محققان گم شده بود، منجر به افشاي هر چه بيشتر حقايق راجع به مرگ كندي در انظار عمومي شد. يكي از اين افشاگريها حاوي كلمات مفقود شدهاي بود كه ميتوانست ديدگاه كل تاريخ را دگرگون كند. ابتدا "گزارش كميسيون وارن" اظهار داشت: "گلولهاي به پشتش، كمي پايين تر از شانه به سمت راست ستون فقرات اصابت كرده است." اين گفته با اسناد پزشكي و شهادت حاضران در صحنه مطابقت داشت. بعدها، نماينده جرالد فورد، تنها رئيس جمهور آمريكا كه بدون برگزاري انتخابات بر كار گماشته شد، دستور داد كه نگارش اين بيانيه كمي اصلاح شود: "گلولهاي به پشت گردنش، كمي متمايل به سمت راست ستون فقرات اصابت كرده است." اين تغيير ظريف، قدرتمندان تروريست دولتي را مجاز ميكند تا اين نكته را خاطرنشان كنند كه تنها يك گلوله عامل تمامي جراحات وارد آمده بر بدن كندي بوده و بنابراين مسبب اين جريان نيز تنها يك نفر است. البته نتيجه حاصل، با مطالعه حقايق پشت پرده كاملاً منتفي است.
مداركي كه مركز آرشيوهاي ملي در سال 1999عرضه كرد، نشان ميداد كه جسد كندي، در فاصله دالاس به بثسدا، در سال 1966 بدون انجام هر گونه مراسم بزرگداشت به مناسبت مرگ وي و كاملاً مخفيانه، به قعر اقيانوس اطلس، جايي در مسافت 9000 پايي آبهاي منشعب از ساحل مريلند-دلوآر فرو افتاد. تابوت وي از سال 1964 مفقود شده بود و مقامات وزارت خدمات عمومي (GSA) تا سال 1998 اعلام نكرده بودند كه هيچ اطلاعي از تابوت نداشته اند. گزارشها حاكي از آن بود كه اين پنهان كاري در پي درخواست رابرت، برادر رئيس جمهور به وقوع پيوست، هرچند دستور پرتاب جسد از سوي دادستان كل وقت، نيكولاس كاتزنباچ صادرشد - وي همان كسي است كه طبق يكي از ياداشتهاي FBI به جامانده از جي ادگار هوور، تنها دو روز پس از ترور جان اف كندي از سمت خود كناره گيري كرد. يادداشت چنين بود: "تنها چيزي كه من و همين طور آقاي كاتزنباچ را بيش از هر چيز ديگر نگران كرده اين است كه ما چيزي را بيرون انداخته ايم. بنابراين ميتوانيم مردم را متقاعد كنيم كه اوسوالد يك تروريست واقعي است." اصلا نيازي به بررسيهاي بيشتر نيست. كاتزنباچ در فوريه سال 1966 طي نامهاي به GSA، دستور نابودي تابوت را با اين عنوان صاركرد: "من به هيچ وجه تصور نميكنم كه اين تابوت كوچك ترين ارزش اسنادي داشته باشد يا اصلاً علاقهاي ملي به نگهداري آن در كار باشد."
يكي از دلايل مهم در اين رابطه، ميتواند اشاره به مدارك تعويض تابوت برنزي با تابوتي خاكستري رنگ باشد؛ آن هم تنها به اين دليل كه تابوت آسيب ديده بود. آسيب ديده؟ آن هم تابوتي كاملاً نو كه كه از مركز كفن و دفن "ورنون اونيل" در دالاس، به منظور مرگ كندي سفارش داده شده بود؟
پس از قرار دادن جنازه رئيس جمهور در آن در بيماستان پاركلند، آن را در آمبولانس اونيل گذاشته، به دالاس لاوفيلد فرستادند، جايي كه تابوت با دقت تمام، تحويل نيروي هوايي داده شد. به هنگام فرود در فرودگاه دولز نيز تابوت را توسط يك دستگاه بالابر مكانيكي پايين آوردند و به آمبولانس در حال انتظار سپردند. حال كي و چرا تابوت آسيب ديده؟
يكي ديگر از محكم ترين دلايل وقتي آشكار ميشود كه گفت وگوهاي ميان بازپرسان مسئول اين پرونده را بررسي ميكنيم؛ همانهايي كه به تناقضات فاحش در شمارش تعداد جراحات و شكل ظاهري بدن وي در فاصله بين بيمارستان پاركلند در دالاس و بيمارستان دريايي اشاره ميكنند. بيمارستان دريايي محلي بود كه پزشكان نظامي بي تجربه، مسئوليت كالبد شكافي كندي را تحت نظارت دقيق افسران مافوق بر عهده گرفتند.
شاهدان پاركلند اذعان داشتند كه بدن عريان كندي در ملحفهاي پيچيده و با دقت در تابوت برنزين گذارده شد. اين درحالي است كه چندين تكنيسين پزشكي در بثسدا گفتند كه جنازه كندي به هنگام ورود در كيسهاي پيچيده شده و درون يكي از تابوتهاي خاكستري رنگ ناوگان دريايي قرار داشته است.
درطول ساليان، كشمكشهاي شديدي در مورد چگونگي ترميم جراحات كندي در فاصله رسيدن به مقصد وجود داشته و مسئله تابوت احتمالاً ميتوانست مخالفتها را فرو نشاند؛ اما پيش از سال 1966، تابوت همچون هر توجيه ديگري، جهت ساكت كردن مردم، گم شده بود!
فقدان چنين مدركي به فورد، تنها بازمانده كميسيون وارن، اجازه ميداد تا دائما "ما كوچك ترين مدركي مبني بر وجود توطئه نيافتيم" خود را تكرار كند. اين جريان، همچنين نويسندگان بسياري را كه متحمل ضرري از نفي اين فاجعه آشكار و حقايق و اسناد آن نميشدند، مجاز ميكرد كه اوسوالد را به طرزي منطقي، تنها عامل اين قتل جلوه دهند و هر گونه ادعايي غير از اين را نوعي "دسيسه" قلمداد كنند.
رابرت اف كندي
همين روند مفقود شدن اسناد و مدارك، بار ديگر در 4 ژوئن 1968 به وقوع پيوست. رابرت كندي تنها دقايقي پس از دريافت حق كانديداتوري در مرحله مقدماتي انتخابات رياست جمهوري از سوي حزب دموكرات كاليفرنيا، در آشپزخانه هتل آمباسادور واقع در لس آنجلس، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. اغلب صاحب نظران معتقد بودند كه وي قطعاً ميتوانست حائز اكثريت آراي مردم باشد.
برخلاف ترور برادرش كه هيچ كس شاهد شليك گلوله توسط اوسوالد نبود، مرگ رابرت بلافاصله به يك فلسطيني به نام سيرهان نسبت داده شد. سيرهان در آشپزخانه، در حال شليك با يك اسلحه كمري كاليبر22 توسط محافظان و همين طور گروهي از بازيكنان فوتبال دستگير شد. پرونده وي كاملاً روشن بود.اما دكتر توماس نوگوچي متخصص پزشكي قانوني مشهوري كه رابرت كندي را كالبد شكافي كرد، قسم ياد كرد كه گلوله عامل قتل از فاصله كمتر از يك اينچ و به طرز شيبداري به پشت گوش راستش اصابت شده است. اين درحالي است كه سيرهان در نزديك ترين فاصله، حدوداً 6 پا از او دور بوده و در مقابل سناتور ايستاده بود. در زمان حادثه، يك گارد امنيتي خصوصي به نام تين سزار درست در سمت راست كندي راه ميرفته است. او نيز يك اسلحه كمري كاليبر 22 حمل ميكرده و به گفته دون شولمان، در زمان شليك، او نيز اسلحه اش را كشيده بود؛ به علاوه، در تصويري از صحنه قتل، كراوات مشكي و سنجاق زده سزار نيز در كنار سناتور بر روي زمين به چشم ميخورد كه ظاهراً به هنگام افتادن وي، از گردن سزار كشيده و باز شده است. سزار كشيدن اسلحه را در آن شب ميپذيرد اما منكر شليك به سوي كندي ميشود. وي در ابتدا گفته بود كه تنها كمي قبل از حادثه، هفت تير كاليبر 22 خود را فروخته است؛ اما بعدها گفته خود را تغيير داد و زمان فروش اسلحه را كمي بعد از حادثه عنوان كرد. هنگامي كه اسلحه را نزد صاحب جديدش، مردي از آركانزاس رد يابي كردند، وي گفت كه اسلحه كمي پس از بازجوييهاي اخير مقامات از سزار، در يك دزدي به دست آمده، اما او اسلحه را نگه نداشته بود. و ديگر اثري از اين سند كليدي بر جاي نمانده بود!
استدلالي ديگر حاكي از اين است كه در تيراندازي به رابرت كندي، فرد ديگري نيز نقش داشته است. سيرهان يك اسلحه هشت گلولهاي با خود داشت. دو گلوله از بدن كندي و پنج گلوله ديگر نيز از بدن ساير قربانيان خارج شد. هشتمين تير نيز از ميان اسكلت سقف گذشته بود. دو گلوله ديگر در چارچوب درب آشپزخانه يافت شد و تصاوير رسمي FBI و LAPD (پليس لس آنجلس) حفرههاي ناشي از برخورد گلولهها را نشان ميداد. اما مقامات LAPD،پس از مدتي تعويق و اهمال كاري، سرانجام تخريب اسكلت سقفها را به گردن گرفتند و اين، يعني هيچ كس قادر به تعيين محل دقيق حفرهها در جاي دقيق آنها نبود. مدرك از بين رفته بود! عكسهاي يك عكاس خبري كه از فضاي آشپزخانه انداخته شده بود، ميتوانست ابهام را برطرف كند. اما همه آنها توسط LAPD ضبط و توقيف شدند. وي سالها از طريق دادگاه براي پس گرفتن آنها تلاش كرد، زيرا نگران بود كه همچون 2500 عكس مرتبط با ترور رابرت اف كندي كه تنها در عرض سه ماه پس از حادثه نابود شدند، اين عكسها نيز از بين برود. هنگامي كه دادگاه رأي به استرداد عكسها داد، پيكي را به مركز ايالت در ساكرامنتو فرستادند تا تصاوير را از آرشيوهاي دولتي بازپس گيرد؛ اما اتومبيل وي پس از دريافت تصاوير، مورد سرقت واقع شد.
در سال 1988، پروفسور فيليپ ملانسون پروندههاي منتشر شده در خصوص ترور رابرت كندي را مورد بررسي قرار داد و نتيجه گرفت كه بسياري از مطالب، از جمله مداركي كه گواه وجود توطئه بودند، اكنون ناپديد شده اند!
TWA 800
در فاجعه هوايي ديگري در تاريخ 17 جولاي 1996، سقوط هواپيماي بوئينگ 747- پرواز TWA 800، در حوالي لانگ آيلند، 230 كشته بر جاي گذاشت. اين بار نيز قانون مفقود شدن اسناد به اجرا در آمد. تعداد زيادي از مردم به مشاهده نورهاي عجيب در آسمان و ردي آتشين رو به سوي هواپيما، درست پيش از حادثه، شهادت دادند. ظرف 24 ساعت، مايكل فوبر يكي از اعضاي مجلس، از نيويورك به CNN خبر داد كه اسناد و اطلاعات پرواز، يعني جعبه سياه، بيرون آورده شده است. اما مقامات فدرال سريعاً اين قضيه را انكار كردند. بنابراين در اولين روزهاي پس از سانحه، جعبه سياه مفقود شد! 6 سال بعد، مقامات فدرال بيرون كشيدن جعبه را تأييد كردند؛ اما به گفته كلي اومرا، يكي از سران اسبق مجلس كه بعدها به روزنامه نگاري روي آورد، حتي در آن هنگام نيز مطالب انتشار يافته، دستكاري شده بودند. اومرا نيز مجدانه به جست وجوي اطلاعات و مدارك راداري پروازTWA 800 پرداخت. مقامات سازمان امنيت حمل و نقل ملي ( (NTSBاعلام كردند كه اطلاعات راداري موجود نيست؛ مفقود شده است!
هنگامي كه بالاخره اطلاعات مفقودشده پيدا شد، مطالب گواه اين بود كه كشتيهاي بسياري در محل حادثه متمركز بوده اند. اين حقيقت در تضاد با اظهارات نخستين دولت مبني بر حضور تنها دو كشتي در محل حادثه بود. ساير مدارك نيز به هنگام انتقال لاشههاي هواپيما توسط ماموران FBI به واشنگتن، به جاي بخش امنيت حمل و نقل ملي كه مسئول رسيدگي به سانحه بود، ناپديد شدند.
بازماندگان مسافران فرانسوي اين پرواز كه همگي جان خود را از دست داده بودند، وكيلي استخدام كردند تا از ادعاي آنان دفاع كند. به اعتقاد آنها، دروغ گويي سياست مداران آمريكايي در خصوص حقايق اين پرونده و نيز پنهان كاري آنها در انتشار اسناد كاملاً مشهود بود. بازپرس ويژه NTSB هنريهافز، در سال 1999 شهادت خود را به كميته قضايي سنا تسليم كرد: عوامل و مقامات فدرال، بقاياي هواپيما را دستكاري و اسناد را جعل يا نابود كردند، در خصوص مدارك محكمهاي بي احتياطي به عمل آورده و همچنين اطلاعات به دست آمده و مستدل راجع به كالبد شكافي اجساد را ارائه نداده اند. نسخه مكتوب ادعاهاي اين بازپرس، اكنون ناپديد شده است! مجلس سنا حتي تا اواسط سال 2000، همچنان سعي در پنهان كردن شنيدههاي خود داشت. فرمانده ناوگان دريايي توماس مورر، رئيس اسبق سران گروه، تقاضاي بررسي مجدد كرد: "جاي خالي بررسيهاي بيشتر كاملاً به چشم ميخورد؛ بررسيهاي بسيار بيشتر. اين بار من به FBI اجازه دخالت نخواهم داد. NTSB عهده دار اين امر خواهد بود. به اعتقاد من، FBI بايد پاسخگوي سؤالات مجلس باشد.
? ? ?
دو مورد از تلخ ترين وقايع براي ملت آمريكا در دهه 90 رخ داد: مرگهاي سال 93 در محل اسكان فرقه "داووديان" در واكو و مرگ و مير ناشي از انفجار ساختمان فدرال "آلفرد مورا" در اوكلاهاما در سال 1995. در هر دو مورد، طبيعتاً اولين شواهد بايد بقاياي ساختمانهايي بوده كه ميتوانست به منظور كشف حقيقت، مورد مطالعه محققان رسمي و غير رسمي واقع شود. اما پيش از آغاز هرگونه تحقيق و بررسي، هر دو ساختمان به دستور پرسنل دولتي فدرال كاملاً تخريب و با خاك يكسان شدند. در اوكلاهاما، تنها در عرض چند ساعت پس از انفجار، كارگران مشغول پر كردن چالههاي ناشي از بمب شده بودند. و مهم ترين اسناد از دست رفت!
واكو
حوادث مرگبار و تأثر انگيز واكو در 28 فوريه سال 93، با حمله عوامل فدرال به كليسايي از فرقه داووديان در نزديكي واكو در تگزاس آغاز شد و با مرگ 84 نفر از جمله 4 تن از مأمورين و 21 كودك به پايان رسيد. پايان آتشين اين محاصره در 19 آوريل، با حملهاي همه جانبه همراه بود: تيراندازان، هليكوپترها و تانكها. علي رغم ادعاهاي دولت مبني بر وجود خودكشي داووديان تحت رهبري داوود كورش و نيز تخريب خودآگاهانه خانههايشان، تا مدتها سؤالات چالش برانگيزي مطرح ميشد. در حين تحقيقات، فردي ناشناس دستور داد، سردخانهاي را كه اجساد داووديان در آن قرار داشت، خاموش كنند. گرماي تگزاس به سرعت اجساد را فاسد كرد، تا جايي كه متخصصين پزشكي قانوني ديگر قادر به تشخيص عامل مرگ آنها نبودند. بار ديگر، بهترين مدرك نابود شد!
داووديان افسران فدرال را به شروع جنگ متهم كردند، در حالي كه ادعاي فدرالها دقيقاً عكس اين بود. اگر فدرالها جنگ را آغاز كرده باشند، پس هر اقدامي از سوي داووديان، به منظور دفاع از خود بوده و قانوني است؛ اما اگر شروع درگيري از سوي داووديان بوده باشد، آنها متهم به تيراندازي به سوي پرسنل مسئول اعمال قانون در حين انجام وظيفه ميباشند و مسلماً خود را به نابودي كشانده اند. علي رغم تبرئه دولت فدرال از سوي دادگاه كشوري و "وزارت دادگستري"، كشمكشها بر سر اين موضوع همچنان ادامه دارد.
تنها يك مدرك ميتواند اين مسئله را روشن كند: در ورودي يكي از خانهها و كليساي داووديان كه بر اثر اصابت گلوله سوراخ سوراخ شده بودند. اما اثري از در نيست! طبق آخرين مدارك پليس ايالتي تگزاس، درها احتمالاً توسط ماموران فدرال از آن مكان انتقال داده شده اند. در حين جست وجوهاي به عمل آمده بعدي از بازماندگان اين حادثه، ستوان ديويد كيز گواهي داد كه در پايان جنگ، درست قبل از تحويل صحنه جنايت به دپارتمان امنيت ملي تگزاس، شيئي به اندازه يك در ديده كه توسط ماموران فدرال به درون يك كاميون U-Haul منتقل ميشده است. يكي از پيش كسوت ترين مأموران قانون - با حدود 17 سال سابقه - نيز چيزي شبيه يك جنازه را ديده كه به سمت خودرو حمل و نقل دولتي برده ميشده است. وي به طور مخفيانه شنيده بود كه عوامل FBI از حضور يك مأمور آتش نشاني، به هنگام شروع آتش در انتهاي خانه سخن ميگفتند.
عوامل فدرال هميشه مدعي بودند كه پس از حمله آغازين در 28 فوريه، هيچ گلولهاي به سوي داووديان شليك نشده است. اما بعدها اين را نيز مدعي شدند كه هيچ ماده آتش زايي در زمان آتش سوزي مورد استفاده قرار نگرفته است. البته پس از اعلام مقامات تگزاس از حضور وسايل آتش زا در اسنادي كه براي دولت فدرال فراهم آمده بود، FBI بالاخره شليك "شمار اندكي" گلوله در حين آخرين حمله را پذيرفت. علاوه بر اين، گزارش يكي از كماندوهاي تگزاس در سال 1999 حاكي از آن است كه در طول محاصره، 36 پوكه فشنگ در پايگاه ماموران فدرال يافت شد. با وجود ادعاي يكي از سخنگويان دولت كه معتقد بود، پوكهها از حمله اول بر جاي مانده اند، سايرين با رد ادعاي وي، ارائه ديرهنگام اين گزارش را نوعي پنهان كاري قلمداد كردند.
مايكل كدل، وكيل داووديان استدلال كرد كه عكسهاي گرفته شده توسط پليس تگزاس كه همگي تحويل FBI داده شدند، ميتواند عامل شروع اين آتش سوزي مرگبار را شناسايي كند. اما تصاوير مفقود شده اند! كدل افزود: "شيوه تحويل تصاوير به دادگاه توسط FBI، تنها مؤيد يك مطلب است: FBI فقط آن دسته از عكسها را تسليم دادگاه كرده كه برايش دردسر ساز نبوده اند."
دو كارشناس عكاسي مادون قرمز كه قصد داشتند، در مورد اينكه آيا مرگ داووديان به علت حبس آنها در خانههاي سوزان به دست مأموران فدرال بوده و نيز چگونگي بروز آتش سوزي تحقيق كنند، از جريان اين پرونده حذف شدند: يكي از آنها در اثر سكته مغزي آسيب ديد و ديگري را مرده يافتند.
دكتر ادوارد آلارد، دارنده سه امتياز بهره برداري از تكنولوژي FLIR (فن آوري در حال رشد مادون قرمز) يكي از خبره ترين كارشناسان جهان در زمينه سيستمهاي تصويربرداري مادون قرمز به شمار ميرفت. وي كمي پيش از آنكه بتواند شاهدي عليه فاجعه واكو باشد، دراثر سكته مغزي درگذشت. آلارد فيلمهاي FLIR را كه توسط ارتش نيروي هوايي بريتانيا SAS)) ساخته شده بود، تحليل كرد. ارتش بريتانيا در طول محاصره در خدمت FBI بود. آلارد با بررسي آخرين حمله نتيجه گرفت كه فيلمها به وضوح، عاملان آتش سوزي به سوي داووديان را نشان ميدهند. از قول وي چنين نقل شده است: "اين رفتارها، بالا و پايين رفتنهاي مكرر افراد از ساختمان و نيز شليك گاه و بي گاه سلاحهاي اتوماتيك به سوي كليسا، نفرت انگيز است." پس از حذف دكتر آلارد از صحنه، داووديان به كارلوس گيگليوتي روي آوردند. وي يكي ديگر از كارشناسان در اين زمينه بود كه در حين تحقيق بر روي پرونده واكو، توسط "كميته اصلاح دولت آمريكا" متوقف شد. به گفته وكيل ديويدهاردي، گيگليوتي صاحب امتياز "سهامي تكنولوژي مادون قرمز" بوده و ماهها به مطالعه بر روي فيلم مادون قرمز ضبط شده توسط SAS پرداخته بود. گيگليوتي درحدود200 شليك گلوله را از سوي ماموران فدرال شناسايي كرده و گفته بود كه احتمالاً نتايج به دست آمده ازFLIR واكو، موضوع فيلم بعدي كمپاني "زاپرودر" خواهد بود.اما پيش از شروع رسيدگي به اين پرونده در دادگاه، گيگليوتي ناپديد شد!
چندي بعد، مدير ساختمان محل سكونت گيگليوتي به پليس لورآل در مريلند، غيبت چند هفتهاي وي را گزارش داد. پليس جسد فاسد شده وي را در خانه اش كشف كرد. سخنگوي پليس لورآل، جيم كالينز در ابتدا گفت: "به نظر ما حادثه در اثر يك قتل رخ داده است." اما بعدها محققان نتيجه گرفتند كه چون هيچ اثري از دزدي يا درگيري بر جاي نمانده، لذا قتلي در كار نبوده است.
در جريان مرگ كلانتر جكهارول، از معدود مقامات حاضر در محاصره داووديان كه با فرقههاي مذهبي همدردي ميكرد نيز هيچ اثري از قتل كشف نشد.هارول حتي در حين محاصره، مصرانه مدعي بود كه تاكنون هيچ مشكلي از جانب داوود كورش و پيروانش ايجاد نشده است. به گفته وي، هر زمان كههارول قصد صحبت با كورش را داشته است، تلفني با او قرار ميگذاشته و كورش در دفتر وي حاضر ميشده است. طبق اظهارات كلايو دويل، آخرين كسي كه از آن خانه گريخت،هارول، درست پيش از شروع دادگاه به او گفته بود كه مرگ بچههاي داوودي تمام ذهن وي را به خود مشغول كرده و از دويل خواسته بود كه ملاقاتي ترتيب دهد تا درخصوص اين مسئله و "برخي چيزهاي ديگر" با هم گفت وگو كنند. هيچ ملاقاتي شكل نگرفت وهارول هيچ گاه در دادگاه حاضر نشد. وي در اثر يك حمله قلبي ناگهاني در گذشت.
هر آنچه او، گيكليوتي و آلارد براي گفتن داشتند، اكنون مفقود شده است!
ميشل مالكين، مفسر روزنامه "واشنگتن تايمز"، تمامي اقدامات دولت فدرال را در اين نوشته خلاصه كرد: اتهامات دروغين از جمله سوء استفاده از كودكان، به داووديان نسبت داده شد. به كارگيري هرگونه مواد آتش زا درحين حمله را انكار كردند؛ آن هم تنها براي اعتراف به حداقل دو گاز اشك آور قابل اشتعال. ضوابط صوتي را دستكاري كرده و صحنههايي از فيلمهاي مادون قرمزي كه دستورات رسمي دولت را مبني بر استفاد ه از مواد آتش زاي پرنور در برداشت، پاك كردند و بالاخره نتايج مهم كالبد شكافي را كه در آن زمان مفقود شده بود، از دفتر پزشك مربوطه در ايالت تارانت تگزاس ضبط و توقيف كردند. و حالا از ما ميخواهند، نتيجه گيري جداگانه آقايان گيگليوتي و آلارد را كه هر دو مؤيد تيراندازي مأموران فدرال بوده است رد كنيم و آنها را پرتوهاي خورشيد و بازتاب آن در شيشه پنجرهها بدانيم.
پايگاه خبري مركزي به حسب انجام وظيفه، نسخه خبري دولت را منتشر كرد. اما متوجه اين حقيقت نبود كه تكنولوژي مادون قرمز، حرارت را بررسي ميكند و نه نور، و اينكه انعكاس نور، حرارت بسيار كمي از خود ساطع ميكند. با كشته يا زخمي شدن همه شاهدان و نيز مفقود شدن تمامي تصاوير و اسناد صوتي يا مكتوب، جاي تعجب نيست كه قاضي منطقهاي فدرال والتر اسميت، در اواسط سال 2000 چنين نتيجه بگيرد: هر چند كه با توجه به مدارك واصله، احتمال برخي بي احتياطيها از سوي FBI وجود داشته، اما هيچ مدركي در دست نيست كه ثابت كند، علت همه اين حوادث، چيزي بيش از اهمال و قصور بوده است.
(گروهي از عوامل FBI كه مسئول تهيه فيلمهاي مادون قرمز بودند، شهادت به دستكاري فيلمها دادند.)
وي همچنين از تنبيه بورو به علت عدم تحويل به هنگام اسناد ومدارك سر باز زد و دولت را از داشتن هر گونه مسئوليتي در قبال كشتار در واكو تبرئه كرد.
اين حكم، يك هفته بعد، با انتشار گزارش اوليه جان دانفورث صادر شد. وي از سوي دادستان كل، ژانت رنو، جهت بررسي فاجعه واكو به سمت وكيل ويژه اين پرونده منصوب شده بود. وي با وجود انتقاد از گزارش وزارت دادگستري در سال 1993 با اين مضمون كه "محققان با فرض بي گناهي FBI وارد عمل شده اند" رئيس خود رنو را از هر گونه اشتباهي در اين رابطه مبري دانست. البته اين حقيقت كه بررسيهاي دانفورث نيز همچون ساير موارد داراي نقص بود، به مردم اعلام نشد. براي مثال، هنگامي كه يكي از كارشناسان پرتاب شناسي به آزمايشگاه طبي روستاي تارانت بازگشت تا ضوابط مورد نياز در خصوص شليك به سوي داووديان را پيدا كند، متوجه شد كه اطلاعات كامپيوتري پاك شده اند. دانفورث در نشستي خبري، گزارش خود را چنين اعلام كرد: "من اميدوارم كه اظهاراتم اين ابهام آميز ترين سؤالات مرتبط با واكو را خاتمه بخشد." بي ترديد سؤالات بسياري در خصوص اين پرونده و ساير پروندهها مطرح شده و حتي با توضيحات بيشتر دولت نيز خاتمه نمييابد؛ دولتي كه دائماً در دروغهاي خود غوطه ميخورد و هيچ تمايلي به جست وجوي مدارك گم شده نشان نميدهند.
اوكلاهاما
در صبح 19 آوريل 1995، ساعت كمي از 9 گذشته، انفجاري هولناك ساختمان فدرال "آلفرد مورا" را درنورديد. اين حادثه 168 كشته بر جاي گذاشت، از جمله تعداد زيادي كودك كه به مهد سپرده شده بودند. تنها 34 روز بعد، در پاسخ به اعتراض بسياري از مردم از جمله نماينده اوكلاهاما، چارلز كي، سناتور جيمز اينهوف و تعدادي از كارشناسان انفجار كه پيش از اين با گفتههاي دولت فدرال در خصوص انفجارهاي اخير مخالف بودند، ساختمان مورا به يكباره فروريخت و پاره آجرهاي آن به محوطه ممنوعهاي كه اطراف آن سيم كشي شده بود، سقوط كرد. به اعتراضات راجع به تخريب ساختمان فدرال در اوكلاهاما، هيچ گاه پاسخ منطقي داده نشدند. علت چيزي نيست جز اينكه ساختمان يعني بهترين مدرك، اكنون موجود نيست! ساير مفقودين دراين ماجرا، بمبهايي بودند كه بلافاصله پس از اولين انفجار از ساختمان بيرون كشيده شدند. در اولين دقايق پس از نخستين گزارشهاي رسيده از اوكلاهاما، KFOR گزارش داد: "FBI وجود بمب ديگري را درسمت چپ ساختمان حتمي دانسته. آنها مردم را از محل دور كرده اند."
تلويزيون KW نيز خبر از يافت بمب ديگري در ساختمان داد و افزود، گروهي متخصص جهت خنثي سازي بمب به داخل ساختمان فرستاده شده اند. حتي استاندار فرانك كيتينگ به خبرنگاران گفت: "تا آنجا كه من اطلاع دارم، يكي از دستگاهها خنثي شده و يكي ديگر هنوز فعال است. از خرابيهاي بر جاي مانده ميتوان فهميد كه انفجار ساختمان مورا در در اثر بمبي بسيار قوي و پيچيده رخ داده است." كيتينگ بعدها موضع خود را تغيير داد و با جانبداري از مواضع دولت فدرال ادعا كرد كه تيموتي مك وي مسئول تمامي اين خرابكاريها بوده و در اين ماجرا از 4800 پوند نيترات آمونيوم استفاده كرده است.
باب ريكس رئيس FBI در اوكلاهاما، كه در جريان تلاش براي شفاف سازي ماجراي واكو نقش اساسي داشت و بعدها توسط استاندار كيتينگ در رأس پليس ايالتي اوكلاهاما قرار گرفت، به رسانهها اعلام كرد: "ما هيچ بمب ديگري پيدا نكرديم... و تأييد ميكنيم كه بمب ديگري در كار نيست."
چندين نفر شاهد ماجرا، از جمله مأمورين آتش نشاني حاضر در صحنه حادثه، از حضور دو آمبولانس نظامي خبر دادند كه به گفته مأمورين، از برانكارهاي آنها جهت حمل جعبههايي به داخل محوطه حادثه استفاده شده است. از آنها و همچنين از امداد گران حاضر خواسته شد تا صحنه حادثه را ترك كنند. آنها علت اين امر را وجود بمبهاي ديگر در محل اعلام كرده بودند. بار ديگر شاهد اصلي توطئه گم شد. اعضاي رسانههاي خبري از امكان وجود دوربينهاي كنترلي در پاركينگ اداره "ساوث وسترن بل" ( ناقوس جنوب غرب)، درست در مقابل ساختمان مورا سخن ميگفتند كه احتمالاً در حين بمب گذاري، از ماجرا فيلم برداري كرده است. ديويدهال، مدير شبكه تلويزيوني KPOC گزارش داد كه به گفته دو تن از كاركنان اداره بل، فيلمهاي ضبط شده از ساختمان مورا نشان ميدهد كه پيش از انفجار چرخ دستي حاوي بمبها، ساختمان دچار لرزش شده بوده و اين يعني مدركي بسيار قوي براي اثبات وجود بيش از يك انفجار.
اين فيلمها هيچ گاه در اختيار عموم قرار نگرفتند، بنابراين آنها هم گم شدند!
ادعاي وقوع بيش از يك انفجار، توسط چند تن از نجات يافتگان از حادثه تأييد شد. فيلم ضبط شدهاي كه در طول يك نشست اداري، همزمان با انفجار توسط "هيئت نظارت بر منابع آبي" واقع در مقابل ساختمان مورا به دست آمده و نيز گزارش دستگاه لرزه نگار در دانشكده زمين شناسي دانشگاه اوكلاهاما، همگي مؤيد اين ادعا هستند. هر دو منبع، فاصله زماني بين دو انفجار را 10 ثانيه اعلام كردند. اما امروز اين اسناد گم شده اند!
مطالعات زمين شناسي آمريكا (USGS) با انتشار گزارشي از سوي دكتر توماس هولرز نتيجه گيري كرد كه دومين لرزش ثبت شده توسط لرزه نگارها، تنها ناشي از فروريختن ساختمان آن بوده است. اين درحالي است كه پروفسور ريموند براون زمين شناس دانشگاه كاليفرنيا، با مطالعه شخصي بر روي نتايج به دست آمده از دستگاه لرزه نگار و نيز مصاحبه با بازماندگان و مجروحين اين حادثه، داستان وجود يك بمب را رد كرد. وي اظهار داشت: "اين واقعه چيزي به جز يك خرابكاري نيست. كسي كه با تجهيزات كامل به ساختمان وارد شده، هدفي جز انهدام آن نداشته است." همچون پروندههاي مشابه سالهاي اخير، هر گونه تحقيق و تفحص روشنگرانهاي در اين زمينه، با ممانعتهاي مقامات فدرال روبرو شدند. طبق بيانات نماينده كي، هيئت منصفه تحقيقاتي ديگري كه به محل اعزام شده بود، اجازه صحبت با حتي يك نفر از بيش از 20 شاهد حاضر در صحنه حادثه را نيافت. شاهداني كه گفته ميشد، علاوه بر مك وي، افراد ديگري را نيز در محل ديده اند.
كي گفت: "شاهدان مذكور مك وي را همراه چند تن ديگر ديده بودند و حتي ميتوانستند چهره آنها را تا حدي توصيف كند. اما آنها حتي اجازه حضور در دادگاه محاكمه مك وي را نيافتند. هيئت منصفه قصد داشت، هم با حاضران در صحنه و هم با طراحي كه نقشههاي جان دو (يكي از همدستان ناشناخته) را به تصوير ميكشيد، گفت وگو كند اما مقامات فدرال اين اجازه را به او ندادند. آنها آشكارا از حقوق اساسي خود به عنوان اعضاي هيئت منصفه محروم شدند، چرا؟"
كي در سخنراني اش به اين سؤال پاسخ داد: "برخي از افراد در آژانسهاي اعمال قانون فدرال ما (FBI و AFT)، از طرح بمب گذاري در ساختمان مورا، آگاهي قبلي داشتند!"
در سال 1999، كي مغلوب جمهوري خواه ديگري شد و اكنون اسناد و اظهارات وي كه همگي در دفاع از حقيقت ماجرا بودند، مفقود شده اند!
دني كاسولارو
در اوايل دهه 90، محققي جسور به كشف حقايق سر به مهر در پس بسياري از رسواييهاي اخير مملكت همت گماشت. روزنامه نگار آزاد، دني كاسولارو ي 44 ساله، سعي در اثبات ارتباط تنگاتنگ آژانسهاي اطلاعاتي با قاچاقچيان اسلحه و مواد مخدر در رسوايي ايران گيت، مجرمين بانك BCCI، مقامات وزارت دادگستري كه در دزدي نرم افزار "پروميس" دست داشتند، رسوايي شگفت اكتبر، آزمايش مخفيانه جنگهاي زيستي و منطقه 51 داشت. وي اين توطئه عظيم و چند بعدي را "هشت پا" ناميد. كاسولارو به دوستانش گفته بود كه تا مرز كشف ارتباط بين المللي گروه چند نفرهاي كه پشت اين "هشت پا" پنهانند، رفته است.
به گفته دوستان نزديك كاسولارو، وي تمامي اطلاعاتش را در كيف بزرگ و سادهاي حمل ميكرد كه هميشه و همه جا همراهش بود. وي به برادرش گفته بود: "من اخيراً چندين تماس تلفني تهديدآميز داشته ام. اگر اتفاقي برايم افتاد، به هيچ وجه تصادفي بودنش را باور نكن." در بعد از ظهر 10 آگوست سال 91، يك زن كارگر جسد عريان كاسولارو را در وان حمام اتاقش در مسافرخانهاي واقع در مارتينبرگ ويرجينياي غربي پيدا كرد. مچ دستانش بيش از 12 شكاف برداشته بود. در نزديكي وي يادداشتي به چشم ميخورد كه نوشته بود: "لطفاً مرا ببخشيد كه به خشن ترين شيوه اين كار را انجام داده ام."
مرگ وي سريعاً خودكشي اعلام و جسدش بلافاصله تحويل يكي از مامورين كفن و دفن محلي داده شد. حتي پيش از اطلاع حادثه به اقوام وي، جنازه براي دفن آماده شده بود: عملي نه تنها شتابزده، بلكه غير قانوني.
كيف حاوي پروندههاي كاسولارو نيز كه در مسافرخانه همراه وي بود، به ساير گم شدهها پيوست!
وينسنت فاستر
در 20 جولاي 1993، جنازه دوست و وكيل رئيس جمهور كلينتون، وينسنت فاستر، در پارك فورت ميسي در حوالي واشنگتن پيدا شد. جسد وي با ظاهري آرام بر روي يك سراشيبي نقش زمين شده بود. هنوز هفت تير در دست داشت. گلوله به مغز سرش اصابت كرده بود. مرگ وي خودكشي اعلام شد، هر چند محققان خبره ميدانستند كه ماهيچههاي درگير، به هنگام خودكشي لرزش دارند و هرگز پس از خودكشي، اسلحه در دست قرباني نميماند.
به هر حال، تا چند روز مرگ وي خودكشي اعلام شد، تا اينكه بالاخره سؤالات جدي در خصوص مرگ فاستر، منجر به بروز مناقشاتي در ابعاد ملي شد. با وجود اينكه علت مرگ اصابت گلوله به سر اعلام شده بود، گزارش دوربين پولارويد ويژه تشخيص جنايات در صحنه حادثه، حاكي از وجود جراحتي ناشي از اصابت يك گلوله كوچك در زير گردن وي بود. اين گزارش با اعلام وجود حفرهاي كوچك در زير گردن فاستر، از سوي ريچارد آرتور كه روي جسد كار ميكرد، تأييد شد. نتايج اشعه ايكس جسد نيز اين مطلب را تأييد ميكرد. از آن پس، اثري از نتايج اشعه ايكس جسد فاستر نبود. شايد جست وجو و تحقيق دقيق تري از گلوله عامل قتل، ميتوانست ابهام را برطرف كند. بازپرسان، مأمورين جست وجو و همچنين پليس پارك، عهده دار تحقيقي جدي در اين زمينه شدند. اما كوچك ترين ردي از گلوله، نه در صحنه حادثه و نه هيچ جاي ديگر نيافتند. گلوله گم شده بود! سپس به سراغ تصاوير به دست آمده از صحنه جنايت رفتند، اما از 30 تصوير پولارويد و همه عكسهاي يك حلقه فيلم 35 تايي، تنها 13 عكس پولارويد و يك تصوير درشت از دست فاستر كه بعدها به مردم هم نشان داده شد، بر جاي مانده بود. پليس پارك لباسها و جسد فاستر را گشت؛ اثري از سوئيچ اتومبيل نبود. اما در جست وجوي بعدي در سردخانه، سوئيچ را در جيب شلوارش پيدا كردند.
در واقعه عجيب ديگر، 6 روز بعد، استفان نيوويرث مشاور كاخ سفيد، در گاو صندوق دفتر فاستر متوجه كاغذ پارههاي برگه دست نويسي با مضمون "خودكشي" شد. (گاو صندوق وي را پيش از اين دو بار گشته بودند، اما هيچ يادداشتي پيدا نشده بود.) با وجود اينكه يادداشت به 27 تكه پاره شده بود، آزمايشگاه FBI هيچ اثرانگشتي بر روي آن پيدا نكرد. جالب اينجاست كه در انتهاي نامه، سمت راست، جايي كه انتظار امضاي نويسنده را داريم، هيچ چيز نوشته نشده بود. هر چند FBI يادداشت را مستند دانست، اما سه كارشناس درجه يك تشخيص دست خط - رجينا آلتون، وينست اسكاليس و رونالد رايس- هر يك به طور جداگانه، اين نوشته را يك جعل زيركانه تشخيص دادند. اسكاليس كه پيش از اين يكي از كارآگاهان خبره گروه جنايي پليس نيويورك بوده است، چنين گفت: "وقايع عجيب ممكن است در جريان هر مرگي اتفاق بيفتد، اما قوانين طبيعت هيچ گاه تعطيل نميشوند. شمار بي ثباتيها نيز هرگز به اين حد نميرسد." مرگ فاستر، ابتداي رسواييها و ناشايستگيهاي دولت كلينتون بود.
آخرين قطعه گم شده
امروز به اندازهاي مدرك و سند گم شده داريم كه به راحتي ميتوانيم كتابي كامل بنويسيم: نقدي غم انگيز بر عدالت آمريكا.
مردم بايد تمايلشان را براي دستيابي به حقيقت و صداقت، به رهبراني كه خود انتخاب كرده اند، ابراز دارند و همين طور به يكايك مقامات فدرال كه ظاهراً قوانين و اخلاقيات را نه براي خود بلكه براي تحميل بر ما الزامي ميدانند.
اما به نظر ميرسد كه اثري از آن "تمايل" بر جاي نيست!
منبع: http://www.jimmarrs.com
.........................................................................................
منبع: ماهنامه سياحت غرب، شماره 61
يکشنبه 24 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-