واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: آشنايي با انديشمندان جهان اسلام / جهانگيرخان قشقاييتحليل حكيم قشقايي از نهجالبلاغه حكمي بود
گروه انديشه: حكيم «جهانگيرخان قشقايى» در علوم نقلى و عقلي، به ويژه در حكمت به مرحله كمال رسيد و گاهى به تدريس نهجالبلاغه ميپرداخت و آن را با حكمت، تحليل ميكرد.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، 101 سال پيش، 13 ماه مبارك رمضان سال 1328 هجري قمري، «جهانگير قشقايي»، حكيم و فيلسوف بزرگ اوايل قر ن 14 هجري قمري درگذشت. او از جميع جهات ممتاز بود و در علم و اخلاق بر همعصرانش برتري داشت. او شاگردان بسياري را در حوزه اصفهان تربيت كرد كه اغلب آنان از بزرگان علم و حكمت بودند.
جهانگيرخان قشقايى در سال 1243 قمري در خانوادهاى تحصيل كرده به دنيا آمد. پدرش محمد خان نام داشت و از ايل قشقايي، طايفه دره شوري، تيره جانبازلو و از ساكنان «وردشت» سميرم و مادرش اهل «دهاقان»، از شهرهاى تابع سميرم بود.
جهانگيرخان از هنگام تولد، در كنار مادرش ميزيست و در اوايل كودكى خود از كوچ كردن با ايل، ممنوع بود. شوق بسيارى به تحصيل داشت. چندى كه از عمرش گذشت و بزرگ شد، با ايل در كوچ كردن ييلاق و قشلاق، همراه شد، پدرش معلم خصوصى برايش استخدام كرده بود كه در سفر به آموزش وى ميپرداخت. استعداد و قابليت وى در كسب علم تا حدى بود كه احساس كرد، ماندن در ايل و حركت با آنها در كوچ زمستانى و تابستاني، با تحصيل او سازگارى ندارد، بنابراين تصميم گرفت از آنها جدا شود و در اصفهان بماند و به تحصيل بپردازد.
درباره چگونگى گرايش و نحوه ورود حكيم جهانگيرخان قشقايى به حوزه علميه، سخنانى گفته شده است كه در خور توجه است. استاد قدسى به نقل از جلالالدين همايي، فرزند طرب، درباره جريان آشنايى حكيم قشقايى با هماى شيرازى در ابتداى ورودش به اصفهان مينگارد: «در برخوردى كه بين هماى شيرازى (پدربزرگ جلالالدين همايى كه نام كامل او رضاقلى و متخلص به هماي شيرازى بود) با حكيم قشقايى پيش ميآيد. حكيم قشقايى از مرحوم هماى شيرازى نشانى تارساز را جويا ميشود. ايشان ضمن راهنمايى وى به سوى تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه ميشود كه (اين مرد ميان سال) آيتى از هوش و درايت و ذكاوت است. به وى ميگويد: با اين استعداد حيف است ضايع شوي. ميل دارى درس بخواني؟ جهانگير خان پاسخ ميدهد: از خدا ميخواهم.» بدين ترتيب حكيم قشقايي (به راهنمايى هماى شيرازى در چهل سالگى راهى مدرسه طلاب ميشود و در سلك دانشوران علوم دينى جاى ميگيرد.
صفاي باطن و فطرت پاك آن حكيم الهى بود كه چنين تحول غيرقابل تصورى را خداوند در زندگى وى به وجود آورد. حكيم جهانگير خان بعد از نصيحت «هما» به او ميگويد: «نيكو گفتى و مرا از خواب غفلت بيدار كردي. اكنون بگو چه بايد كنم كه خير دنيا و آخرت در آن باشد؟» آن عارف فرزانه چنانكه گفته شد، وي را توصيه به فراگيرى دانش ميكند. همت بلند حكيم قشقايى سبب ميشود كه بعد از گذشت 40 سال ـ كه بهار جوانيش در ايل قشقايى سپرى شده بود ـ بقيه عمر شريفش را به يادگيرى علوم مختلف به ويژه فلسفه، حكمت، عرفان، فقه، اصول، رياضى و هيئت، بگذراند.
حكيم قشقايى در قسمت شرقى مدرسه «صدر» بازار اصفهان، حجره شماره دوم بعد از ايوان سكونت داشت. او با آخوند كاشى (متوفي 1332 هـ.ق) هم مباحثه بود. آنان ارتباط قلبى خاصى با هم داشتند. هر دو از شاگردان آقا محمدرضا قمشهاى بودند. بعد از رحلت حكيم قشقايي، حكيم خراسانى و سپس آيتالله صادقى در اين حجره تدريس ميكردند.
جهانگيرخان كه سالها شاگرد علامه آقا محمدرضا قمشهاى بود، پس از هجرت استادش از اصفهان، به شوق استفاده از محضر وى به تهران ميرود. او درباره استادش ميگويد: «همان شب اول خود را به محضر او رساندم. وضع لباسهاى او علمايى نبود، به كرباس فروشهاى «سِدِهْ» ميماند. حاجت خود را به او گفتم. گفت: ميعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلى بود در خارج خندق قديم تهران. در آنجا قهوهخانهاى بود كه درويشى آن را اداره ميكرد. روز بعد اسفار ملاصدرا را با خود بردم. او را در خلوتگاهى ديدم كه بر حصيرى نشسته بود. اسفار را گشودم. او آن را از بر ميخواند. سپس به تحقيق مطلب پرداخت. مرا آنچنان به وجد آورد كه از خود بيخود شدم، ميخواستم ديوانه شوم. حالت مرا دريافت. گفت: آري! قوت مي، بشكند ابريق را.»
حكيم قشقايى از هنگامى كه وارد حوزه علميه اصفهان شد، تا موقعى كه خاكيان را بدرود گفت، با همان لباس ساده ايل قشقايي شامل كلاه پوستي، موهاى نسبتاً بلند سر و صورت و پالتو پوست، زندگى را در حجره سپرى كرد و در همان حجره دعوت حق را لبيك گفت و به ديار باقى شتافت. شايد او براى تأسى به استادش، آقا محمدرضا قمشهاى اينگونه لباس ميپوشيد. بعضى از شاگردان حكيم قشقايى مثل حاج آقا رحيم ارباب و شيخ غلامحسين ربانى چادگانى نيز تغيير لباس ندادند.
حكيم قشقايى هنگام اقامه نماز جماعت ـ به علت استحباب گذاشتن عمامه در موقع نماز ـ كلاه از سر برميگرفت و با شالكمر عمامهاى درست ميكرد و بر سر مينهاد. حكيم قشقايى از مالالاجاره زمينى كه داشته است، روزگار ميگذرانده. و از سهم امام و شهريه استفاده نميكرده است. مالالاجاره زمين كشاورزى متعلق به وى درشهر دهاقان سالى 40 تومان و از زمين روستاى «آغداش»، 15 الى 20 تومان، براى وى ميفرستادهاند.»
معروفترين استاد حكيم قشقايي، فيلسوف نامى و حكيم صمداني، محمدرضا صهبا قمشهاى (متوفي: 1306 هـ.ق) از حكما و عرفاى اصفهان بوده است. استاد مطهرى(ره) درباره او مينويسد: «وي مردى به تمام معنى وارسته و عارف مشرب بود، با خلوت و تنهايى مأنوس بود و از جمع گريزان. در جوانى ثروتمند بود و خشكسالى 1288 شمسي تمام مايملك منقول و غيرمنقول خود را صرف نيازمندان كرد و تا پايان عمر درويشانه زيست. حكيم قمشهاى در اوج شهرت آقا على حكيم مدرس زنوزى و ميرزا ابوالحسن جلوه به تهران آمد و با آنكه مشرب اصليش صدرايى بود، كتب بوعلى را تدريس كرد و بازار ميرزاى جلوه را كه تخصصش در فلسفه بود، شكست؛ به طورى كه معروف شد: جلوه از جلوه افتاد. حكيم قمشهاى در تهران از دنيا رفت و در شهر رى و در گورستان مشهور به ابن بابويه، نزديك مزار حاجى آخوند محلاتى مدفون شد.»
از ديگر اساتيد وي عبارتاند از: مولى حسين على تويسركانى، حاج شيخ محمدباقر نجفى مسجد شاهي، ملا حيدر صباغ لنجانى، ميرزا محمد حسن نجفى، ملا اسماعيل اصفهانى درب كوشكى و ميرزا عبدالجواد حكيم خراسانى.
آيتالله جهانگيرخان قشقايى در علوم نقلى و عقلي، به ويژه در حكمت به مرحله كمال رسيد و در مدرسه صدر به تدريس پرداخت. بزرگان از اهل علم و ادب براى استفاده از مكتب متعالى وى شتافتند.
حكيم قشقايى گاه در شبستان مسجد جارچي تدريس ميكرد. او روزهاى پنجشنبه و جمعه، به تدريس رياضى و هيئت ميپرداخت. وى گاهى به تدريس نهجالبلاغه ميپرداخت و آن را با حكمت، تحليل ميكرد. نزديك به 130 نفر در درس شرح منظومه وي شركت ميكردند.
وى سطوح مختلف دروس حوزوى ـ حتى رتبه عالى درس خارج را ـ تدريس ميكرد. او كتابهاى اسفار و شفا و شرح منظومه را با بيانى شيوا تدريس ميكرد. آيتالله سيدابوالحسن اصفهانى در درس خارج او شركت كرده بود. آيتالله بروجردى فرمود: «ما در زمان جواني، در حوزه علميه اصفهان نزد مرحوم جهانگيرخان، اسفار ميخوانديم؛ ولي مخفيانه. چند نفر بوديم و مخفيانه به درس ايشان ميرفتيم.
حكيم قشقايى جزو نامدارترين مدرسان حوزه علميه تهران بود. در مدرسه سپهسالار تهران شهرت بود كه در مدرسه صدر اصفهان، دو نفر فاضل معمر بينظير ايران، آخوند ملامحمد كاشى و جهانگيرخان قشقايى هستند.
شيخ عباس قمى مينويسد: «جهانگير خان در علم و عمل به جايى رسيد كه از اقطار بلاد به حوزه درسش آمدند.» آقا بزرگ تهرانى مينويسد: «جهانگير خان چنان كوشيد كه به اعلى درجات علم دست يافت... و از ساير بلاد به قصد استفاده از او به حوزه درسش شتافتند.» مورخ ديگرى مينويسد: «ميرزا جهانگيرخان قشقايي در مدرسه صدر اصفهان تدريس ميكرد و بيشتر استادان معقول خوشهچين خرمن دانش او بودهاند.»
عناد متحجرين نسبت به فلسفه در زمان حكيم قشقايى به قدرى زياد بود كه استاد جلالالدين همايى مينويسد: «مرحوم قشقايى فلسفه را در اصفهان از تهمت خلاف شرع و بدنامى كفر و الحاد نجات داد. سهل است كه چندان به اين علم رونق بخشيد كه فقها و متشرعان نيز آشكارا با ميل و علاقه روى به درس فلسفه نهادند؛ و آن را مايه فضل و مفاخرت ميشمردند.»
بعد از ملا صدرا (متوفي 1050 ق) دو مكتب فلسفى در اصفهان ـ كه پايتخت كشور و مركز علمى ايران در آن زمان بود ـ تشكيل شد؛ مكتب موافقان فلسفه ملاصدرا، كه بيشتر آنها اهل ذوق و عرفان بودند، مكتب مخالفان فلسفه ملاصدرا كه توسط استاد ملا رجبعلى تبريزى اداره و تدريس ميشد. شاگردان اين مكتب عبارتاند از: علىقلي خانبن قرچقاى خان، آقا جمال خوانساري، ملا اسماعيل خاتون آبادى و بسيارى ديگر از بزرگان فلسفه و كلام.
فلسفه ملاصدرا گسترش يافت و ميراث اين مكتب در قرن 12 ـ 13 قمري توسط مير ابوالقاسم مدرس خاتون آبادى (متوفي 1202 ق) از آقا محمد بيدآبادي (متوفي 1197 ـ 1198 ق) به آقا على نورى اصفهانى (متوفي 1246 ق) رسيد كه بزرگترين مدرس فلسفه ملاصدرا در اصفهان بود. مدتى حدود 6 ـ 10 سال متوالى به اين خدمت اشتغال داشت و شاگردان معروف و برجستهاى مانند ملا اسماعيل اصفهاني، ملا جعفر لنگرودى و مير سيد رضى لاريجانى (متوفي 1270 ق) استاد آقا محمدرضا قمشهاى اصفهانى (متوفي 1289 ق) و ملا عبدالله زنوزى و سرانجام حاج ملا هادى سبزوارى (متوفي 1289 ق) از حوزه درس او برخاستند و آن امانت علمى را به اخلاف تحويل دادند.*
*منابع: مقاله «حكيم جهانگيرخان قشقايى» تلخيص «سيدعباس رفيعى پور» برگرفته از مركز جهاني اطلاعرساني آلالبيت(ع)، پايگاه اطلاعرساني صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران.
يکشنبه 24 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]