واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: اخلاق بر فقه ارجح است
احمد قابل
ذكر اين نكته ضروري است كه انتشار اين نوع مقالات به هيچ وجه به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن از سوي روزنامه نيست. تنها از اين جهت كه بيانگر ديدگاه هاي بخشي از متفكران و محققان جامعه ديني ما است، جهت اطلاع، رشد و شكوفايي خوانندگان محترم تقديم مي شود. اين روزنامه از هرگونه نقد عالمانه در اين خصوص استقبال مي كند.
---
نسبت فقه و اخلاق عنوان سخنراني احمد قابل، پژوهشگر ديني است كه در مراسم ماهانه منزل حجت الاسلام عبدالله نوري عنوان شده است. قابل در اين سخنراني مي كوشد رابطه گسست ناپذير عقيده، اخلاق و احكام را تبيين كند. متن خلاصه شده سخنراني احمدقابل در پي مي آيد .
---
1- حوزه هاي سه گانه «عقايد، اخلاق، احكام» در هر شريعتي، بيانگر تماميت آن شريعت است. نمي توان بدون نگرشي جامع و هماهنگ، حقيقت مطلوبات شارع را پيدا كرد. بريدن هريك از حوزه هاي سه گانه يادشده از ساير حوزه هاي تشكيل دهنده مجموعه شريعت و نگاه مستقل به هريك از آنها، تنها نمايش ناقصي از شريعت را در پي دارد. رويكرد ناقص به مجموعه يي كه ادعاي «انطباق با سرشت انساني» را دارد، هيچ دستاوردي جز «گسست شريعت از فطرت انساني» را به ارمغان نمي آورد و مطمئناً موجب «عدم استواري شريعت و دين» مي شود (فاقم وجهك للدين حنيفا، فطره الله التي فطر الناس عليها، لا تبديل لخلق الله، ذلك الدين القيم).
مي دانيم كه دين يگانه خداي يكتا، دو اصل نظري (ايمان به خدا و روز جزا) و يك اصل عملي (عمل صالح) دارد (من امن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحا/ 62 بقره. 69 مائده). بنابراين اخلاق به معني الاعم، همان عمل صالح است كه دين و شرايع الهيه به آن دعوت مي كنند.
2- ترتيب منطقي «عقايد، اخلاق و احكام» نشانگر آن است كه «احكام يا فقه» بايد مبتني بر «اخلاق» و اصول اخلاقي باشد، همان گونه كه «اخلاق و احكام» بايد مبتني بر «عقايد و باورها» و اصول كلامي باشند. بنابراين، هيچ حكم غيراخلاقي در فقه شريعت محمدي(ص) نبايد ديده شود، همان گونه كه هيچ حكم فقهي مخالف با مباني كلامي، نبايد پذيرفته شود.
3- اخلاق در محاصره «عقايد و باورها» و «احكام فقهي» قرار دارد. هرگونه افراط و تفريط در باورها يا احكام، موجب محدوديت و فاصله گرفتن اخلاق از فطرت انساني خواهد شد. باورهاي استكباري، ناعادلانه، برتري جويانه، خرافات، انديشه هاي نامنسجم، انديشه هاي مشركانه و حق گريزانه از يك سو و گسترش دايره الزامات فقهي، سختگيري هاي ناموجه، رويكردهاي خشونت آميز و تكليف گرايانه غيرمنطقي از سوي ديگر، همچون دو لبه قيچي براي بريدن «رگ حيات اخلاق» شده اند. بيشترين رفتارهاي خلاف اخلاق را در دو پوشش؛ «تكفير و اتهامات اعتقادي» و برخوردهاي خشن با اهل انديشه و «تفسيق و اتهامات قانوني و شرعي» نسبت به آدميان مي توان ديد. اين دو سويه نشان مي دهد اخلاق در محاصره فرادست و فرودست خويش گرفتار شده و هر روزه شاهد تجاوز به حريم خويش است.
4- «اخلاق» در معنا و مفهوم عام خود چيزي جز «حكمت نظري» نيست كه شامل « همه سياسات و اجتماعيات از قبيل حكومت و روابط خانوادگي تا كمالات نفساني و فردي» مي شود. اما در معناي خاص خود، صرفاً به « كمالات و رذائل نفساني و آثار فردي و اجتماعي آن» مي پردازد و با ارائه راهكارهاي مشخص، دعوت به «تكثير خير و تضعيف شر» مي كند.
5- شاخص اصلي در «اخلاق» و راهكارهاي توصيه يي آن، چيزي جز «اختياري و ارادي بودن» و به تعبير ديگر؛ «غير اجباري بودن» نيست. بنابراين، راهكارهاي اخلاقي، تنها مي توانند لباس« استحباب شرعي» را بر تن كنند و هيچ گونه الزام و اجباري را برنمي تابند.
6- «احكام الزامي فقهي» تنها شامل «حداقل هاي لازم» براي نگهداري فرد يا جامعه در مسير «اخلاق انساني» مي شود. به عبارت ديگر؛ «هرچيزي كه بدون آن نمي توان حداقل آرامش، آسايش، رفاه، كرامت، رشد، تعالي و رستگاري را براي آدميان فراهم كرد، از نظر شريعت، به صورت الزامي از آدميان خواسته مي شود و در برابر بي توجهي به آنها، كيفرهاي دنيوي و اخروي را در نظر مي گيرد.»
اين الزامات، در جوامع غيرشرعي به عنوان «قانون» مطرح مي شود و كيفرهاي مادي و معنوي را براي «قانون شكنان» در نظر مي گيرد. شاخص اصلي در بخش «احكام فقهي شريعت» الزامات شرعي يا «واجبات و محرمات» آن است. آنچه در قالب «مستحبات، مكروهات و مباحات» ارائه شده است، اظهارنظر صاحب شريعت در برابر رويكردهايي است كه طبيعتاً از آدميان صادر مي شود و نسبت آن با «مطلوبات شارع» را تبيين مي كند. همان گونه كه در جوامع غيرشرعي، مشوق هاي قانوني را به منزله «مستحبات شرعي» در نظر گرفته اند و محروم ماندن از مشوق ها را به منزله « مكروهات شرعي» قرار داده اند.
7- مي توان گفت؛ احكام شريعت يا فقه، «حداقل اخلاق انساني» را در قالب قوانين لازم و حاكم بر جامعه، طلب مي كند و اخلاقيات «انتظارات حداكثري» از آدمي و كمالات اخلاقي انسان را بيان و طلب مي كند.
8- توسعه فقه و كشاندن آن به حريم اخلاق، هيچ معنايي جز «سلب آزادي و اراده» از متشرعان ندارد، چرا كه حوزه اخلاق، حوزه اراده و اختيار و آزادي انسان ها است و حوزه فقه، عمدتاً حوزه الزامات و اجبارهاي قانوني و شرعي است كه آدميان را بنا به ضرورت ها، مسلوب الاختيار مي كند.
تجاوز به حريم اخلاق، تحت عنوان «احكام شريعت» و «فقهي كردن مناسبات اخلاقي» بدون اثبات عقلاني «ضرورت» اين تحول و تغيير ماهيت، هيچ دستاوردي جز «برهم زدن انطباق شريعت با فطرت انساني» ندارد و تحقق اين «طغيان و انحراف» سبب اضمحلال و نابودي ايمان و اعتماد به شريعت ها شده و مي شود.
داستان «حق و تكليف» و پديده رايج «تكليف محوري» در رويكرد فقهي مشهور فقها، ناشي از تجاوز فقه به حريم اخلاق است. اگر اصالت و معيار بودن اخلاق را نسبت به فقه پذيرفته باشيم، احكام شريعت را مبتني بر «حق محوري» استنباط خواهيم كرد.
9- نكته اساسي بحث، به «نسبت اخلاق و فقه» مي پردازد. آيا فقه، معيار اخلاقيات شريعت محمدي(ص) است يا «اخلاق، معيار فقه شريعت است؟» آيا اخلاق «اصل» است و فقه «فرع» آن است يا برعكس؟ آيا «نماز، روزه، حج، دعا و نيايش، پرهيز از همه محرمات و انجام همه واجبات» براي «پاك شدن از رذائل اخلاقي و رسيدن به كرامت انساني» است يا «كسب فضائل اخلاقي، براي آن است كه نماز بخوانيم و روزه بگيريم و از محرمات پرهيز كنيم و واجبات را انجام دهيم»؟
من از شريعت محمدي(ص) چنين برداشت مي كنم كه «اصل بودن اخلاق و فرع بودن فقه» امري آشكار است.
10- ممكن است كسي با استناد به آيه ؛ «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون = جن و انسان را نيافريدم جز براي آنكه مرا عبادت كنند» ادعا كند كه «كسب همه فضائل اخلاقي، براي رسيدن به مقام عبوديت است.» پس «نماز خواندن و روزه گرفتن و عبادت كردن، مطلوب نهايي است و اخلاق، به عنوان پلي براي رسيدن به آن است».
اين برداشت ابتدايي، ظاهراً با ادعاي «اصل بودن اخلاق و فرع بودن فقه» مي خواهد مقابله كند، اما اولاً؛ بحث از «مقام عبوديت» بحثي كلامي است كه مقدم بر «اخلاق» است. ثانياً؛ گرچه مباحث كلامي و فقهي شريعت با هم پيوند ناگسستني دارند، ولي سنخ بحث از «مقام عبوديت» (كه مربوط به مباحث اعتقادي و كلامي است) با بحث هاي صرفاً فقهي درباره عباداتي چون نماز و روزه (كه مربوط به مقدمات، موخرات، شروط صحت و شكل برگزاري آن است) تفاوت هاي علمي خاص خود را دارد. بنابراين، نمي توان از اين آيه قرآن، نتيجه گيري كرد كه «فقه اصل است و اخلاق فرع».
11- در بحث هاي «فلسفه اخلاق» برخي عالمان شريعت محمدي(ص) مدعي شده اند كه «عبادت خدا» مطلوب نهايي و عامل و انگيزه اصلي دعوت به «رفتار اخلاقي» است.
حتي اگر در برابر ديدگاه هايي كه «لذت» يا «شكوفايي حقيقت وجود انسان» و... را مطلوب نهايي اخلاق مي دانند، از ديدگاه اين گروه از عالمان شريعت دفاع كنيم، مي توانيم در تبيين و تفسير اين رويكرد، با استناد به سخن مفسران رسمي شريعت، آشكار كنيم كه؛ بازگشت اين نظر به «شكوفايي حقيقت وجود انسان» خواهد بود. در روايات معتبره اين سخن و مفهوم تكرار شده است كه؛ «افضل العباده التفكر = برترين عبادات، انديشيدن است» يا «تفكر ساعه خير من عباده سبعين سنه = يك ساعت انديشيدن برتر است از يك عمر هفتاد ساله عبادت كردن بدون تفكر». ضميمه كنيد به اين سخن، عبارات قرآن و روايات را درباره آثار و نتايج تفكر در زندگي بشر و رشد و تعالي او، تا معلوم شود منافاتي بين آيات قرآن و ادعاي «شكوفايي حقيقت وجود انسان» به عنوان مطلوب نهايي اخلاق انساني و خلقت الهي وجود ندارد.
12- تغيير مناسبت و در صدر نشاندن فقه، نسبت به عقايد و اخلاق و معيار قرار دادن ديدگاه هاي فقهي براي تعيين سره و ناسره باورها و اخلاق، «وارونه كردن پوستين شريعت» (لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا) و انحراف از مسير وحياني (فما من شيئ عليه الناس اليوم الا و هو منحرف عما نزل به الوحي/ معجم رجال الحديث
8/235)و مخالف عقلانيت است.
13- رويكرد برخي انديشمندان در مورد لزوم بازگشت به «آيات نازل شده در مكه» و ترجيح آن بر «آيات نازل شده در مدينه» چيزي نيست جز «اصالت پيام نبوي در مكه» كه عمدتاً به مسائل كلامي و اخلاقي پرداخته است، در برابر «فرعي بودن پيام نبوي در مدينه» كه عمدتاً به تبيين قوانين و احكام شريعت (فقه) پرداخته است. اگر مراد ايشان همين باشد، موافقت با آن امري منطقي است.
14- فقهاي متاخر رنج بسياري كشيده اند تا «لزوم تبعيت احكام از مصالح و مفاسد نفس الامريه» را در برابر ظاهرگرايان و اخباريان به اثبات رسانده و بر آن پاي فشرده اند. اكنون نوبت عالماني است كه با استدلال كافي بر «قابليت عقل بشر امروزي براي كشف قطعي آن مصالح و مفاسد» تاكيد كنند. مبتني بر اين رويكرد، ذيل اكثر آيات الاحكام كه به نكته يي كلامي يا اخلاقي هشدار داده اند، بيانگر مصالح يا مفاسدي هستند كه در رابطه با موضوعات مورد بحث، مبناي صدور حكم شرعي قرار گرفته اند. در ساير موارد نيز «كشف ملاك قطعي حكم شرعي» دور از دسترس بشر و گستره علمي وي نبوده و نيست. «خرد جمعي» يا «عقلانيت مشترك بشري» (سيره عقلاي بشر ديروز، امروز، يا فردا) مي تواند به عنوان «حجت شرعي» (اماره) تعيين كننده «ملاكات احكام شريعت» باشد.
اين رويكرد، ضامن «انسجام و هماهنگي احكام، اخلاق و عقايد در شريعت محمدي(ص) » مي شود و انطباق آن با «فطرت بشري» را تامين و تضمين مي كند.
15- بر خلاف روند حاكم بر قرآن كريم و گفتار و رفتار پيامبر خدا (ص) و اولياي الهي، رويكرد تحقيرآميز رايج در انديشه بعضي نسبت به «عقل و برداشت هاي عقلاني بشر» جداً تعجب آور است. آنان با تصوري خاص از شريعت و گاه با استناد به عبارت؛«ان دين الله لا يصاب بالعقول»و با ترجمه «دين خدا با عقول بشر قابل دستيابي نيست»، به رويكردي غيرعقلاني گرايش پيدا كرده اند و رسماً و صراحتاً آدميان را از «درك مصالح و مفاسد احكام شريعت» ناتوان مي شمارند.
ترجيح رويكرد هاي تقليدي، سري و خرافي بر رويكردهاي علمي و تحقيقي و پيروي آگاهانه از نتايج علمي، رويكردي غيراخلاقي است كه عملاً به سيطره ضداخلاقي عده يي خاص (صرفنظر از توانايي هاي علمي ايشان) شده است. اين گروه بيش از آنكه اهل اجتهاد باشند، خود مقلد پيشينيان اند و متاسفانه به رغم ناتواني هاي علمي، بر مسند عالمان و مجتهدان تكيه زده اند و به همين خاطر، در برابر مخالفان رويكردهاي خود، از حربه تكفير و تفسيق بهره مي گيرند و راه را بر مصلحان و مجتهدان حقيقي مي بندند.
16- آنان از عباراتي چون «اكثرهم لايعقلون» يا «اكثر الناس لايعلمون» كه در قرآن كريم به كار رفته، سوء استفاده مي كنند و چنان القا مي كنند كه «اكثر آدميان، عقل ندارند» يا «اكثر مردم حقيقت را نمي توانند بيابند»، و تلاش آنان براي كشف حقايق عالم، تلاشي بيهوده و بر خلاف شريعت است، توبيخ و تحقير قرآن درست در جهت مخالف برداشت هاي رايج است. قرآن كريم توبيخ مي كند كه «اكثر آدميان عقل خود را به كار نمي گيرند» يا «اكثر مردم در جهل به سر مي برند» و اين جملات را به عنوان تبيين وضعيت موجود در آن زمان به كار برده است. پيام اين خبر ها اين است كه «اگر آدميان عقل خود را به كار گيرند و مسير تحقيق و علم را بپيمايند، مطمئناً به حقايق عالم پي خواهند برد» (قل هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون، ام هل تستوي الظلمات و النور).
يکشنبه 24 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]