واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: تجسمي - اندر حكايت «گرفتار شدن خاقان چين...»
تجسمي - اندر حكايت «گرفتار شدن خاقان چين...»
سارا شميراني:براي به ياد آوردن گذشتهها هرگز دير نيست. نمايشگاه نقاشي قهوهخانهاي بهانهاي است براي يادآوري سنتها و گذشتگان. اين نمايشگاه به مناسبت ماه مبارك رمضان برپا شده و تا پايان اين ماه نيز ميزبان علاقهمندان جلوههاي نوستالژيك نقاشي و فرهنگ ايراني است. روزها هنوز هم خيلي گرم هستند هم خيلي بلند. به نظرم ساعت مناسبي براي برپايي نمايشگاه نيست. 9 صبح تا 3 ظهريعني درست زماني كه ترجيح ميدهيم توي اين هواي تب كرده و البته در ماه رمضان در خانه مشغول خواب و استراحت باشيم، هرچند كه بعد از ديدن نمايشگاه و گرفتن گزارش و گفتوگو با مسوولين نظرم عوض ميشود و قانع ميشوم كه ماه و ساعت مناسبي را انتخاب كردهاند....
محوطه موزه ساكت و آرام است. ساعت نزديكاي 1:30 است كه ميرسم. هوا گرفته اما داغي آن تغييري نكرده.... وقتي سراغ نمايشگاه نقاشي قهوهخانهاي را ميگيرم، متوجه ميشوم محل برپايي، موزه هنرهاي زيباست. مسير كوتاهي را طي ميكنم تا به سالن موزه برسم. جز راهنماي موزه كه از من بليت ميخواهد كس ديگري نيست. تازه متوجه ميشوم نمايشگاه خاصي برپا نيست. تابلوهايي كه به اين سبك نقاشي شده، از موزههاي مختلف جمعآوري شده و در اين ماه در معرض نمايش گذاشته شدهاند و به خاطر همين مثل ديدن باقي آثار موزه بايد بليت تهيه كنم. سالن نمايشگاه از محوطه بيرون ساكتتر و آرامتر است. روبهروي تابلوها ميايستم و به عمق نقاشيها نگاه ميكنم. تركيب رنگ استفاده شده در تابلوها و تصاويرشان ناخودآگاه مرا ميبرد به روزگاراني كه متعلق به آن نيستم؛ قهوهخانههاي سنتي با نقاشيهاي اينچنيني، رزم رستم و اسفنديار و صداي نقاليخواني مرشد. مردها با كت و شلوارهاي مشكي و يقههاي سفيد بيرون آمده از كت، با سبيلهاي از بناگوش در رفته و تسبيحهاي بلند و بزرگ... نقاشيها مرا ياد شاگرد قهوهخانه مياندازد كه با يك دست هم قليان ميآورد هم چاي، چاي قندپهلو توي استكانهاي كمرباريك... و مرا دوباره ميبرد به دوره لوطيها و دستمالهاي ابريشمي و بازي ترنا.... صحنههايي كه من فقط در بعضي فيلمها مثل «شب دهم» ديدهام. عجيب است كه يك نقاشي آنقدر ادم را به گذشتهها ميبرد و در تاريخ حل ميكند... تعداد تابلوها زياد نيست. به 20 تا هم نميرسد... از بهشت و دوزخ گرفته تا صحنههاي نبردهاي حضرت علي(ع). راهنماي موزه علت برپايي نمايشگاه در اين ماه را تناسب موضوعي بين تابلوها و شهادت حضرت علي(ع) در ماه مبارك رمضان ميداند و در مورد انتقاد من از ساعت برپايي نمايشگاه، توضيح ميدهد كه در ماه رمضان ساعت كار موزه كم شده، به همين دليل اين ساعت، بهترين زمان براي نمايش آثار محسوب ميشود همچنين تاكيد ميكند نمايشگاه نقاشي قهوهخانهاي سالي چند بار و بر اساس مناسبتها و موضوعات مختلف برپا ميشود و از اين جهت محدوديتي براي ارائه آثار وجود ندارد، مثلا در ماه محرم با موضوع عاشورا و در ماه رمضان با موضوعاتي از قبيل ضربت خوردن و صحنههاي نبرد حضرت علي. تابلوها نيازي به توضيح ندارند، البته براي ما كه از كودكي با اين موضوعات عجين شدهايم... اما راهنماي موزه از عكسالعمل توريستها و خارجيها ميگويد: «براشون خيلي جالبه و البته باور نكردني. مثلا تابلوي بهشت و دوزخ رو كه ميبينند، سعي ميكنند با اعتقادات خودشون تطبيقش بدن... سخته كه باور كنند واقعا همه اين صحنهها قراره اون روز اتفاق بيفته و البته براي ما هم سخته كه تصوير ذهني خودمون رو براشون باز كنيم...» «غالب بازديدكنندهها جوانان هستند البته از گروههاي مختلف هم بازديد كننده داريم. مثل توريستها يا افرادي كه با الهام از اين تابلوها و داستانهاي شاهنامه مشغول ساخت انيميشن هستند. گروههاي دانشجويي هم كه نقاشي يا معماري ميخوانند از اين نمايشگاه استقبال ميكنند.» اينها گفتههاي راهنماي موزه است كه با آرامش به سوالاتم پاسخ ميدهد. خانم كهلاري 3 سال است كه در موزه هنرهاي زيبا به عنوان راهنما مشغول به كار هستند. ايشون معتقدند كه اين سبك نمايشگاه براي عامه مردم برپا ميشود، چون برخاسته از روحيات و زندگي عادي آدمهاست و همچنين از رفتار توريستها متوجه شدند كه بيشتر به نقاشيهاي معاصر مثل آثار عربشاهي و سهراب سپهري تمايل دارند تا آثاري از اين دست. البته در فروردينماه هم نمايشگاهي با موضوعات شاهنامه برگزار شد كه با استقبال خوب خارجيها همراه بود اما خب استقبال عامه مردم خيلي بهتر بوده. بعد از گفتوگو با راهنما سراغ رئيس موزه هنرهاي زيبا ميروم. آقاي سهراب وكيلزاده آدم كمحرف و آرامي است. سوالات را كوتاه و مختصر پاسخ ميدهد. سكوت موزه با صداي گفتوگوي ما ميشكند. هدف از برپايي اين نمايشگاه را يادآوري اين سبك نقاشي ميداند، به اين دليل كه هنري از يادرفته محسوب ميشود. غالب هنرمندان اين سبك در قيد حيات نيستند و در واقع جمعآوري اين تابلوها و نمايش آنها، نشان دادن آثار ارزشمند اين هنرمندان و يادآوري گذشتههاست. از گفتههاي رئيس موزه متوجه ميشوم نمايشگاه طي روزهاي آينده رونق بيشتري ميگيرد. اين را ميگويم چون صحبت از تكميل يك ماكت بزرگ قهوهخانه سنتي و آمدن مرشد براي نقالي است كه در روزهاي قبل از شهادت حضرت علي در محوطه به نقالي بپردازد و مطمئنم صداي مرشد و ديدن يك قهوهخانه بزرگ، ما را در مرور و نزديك شدن به گذشتهها بيشتر كمك ميكند.آمار دقيقي از اينكه اين چندمين دوره برپايي نمايشگاه نقاشي قهوهخانهاي است در دست نيست... تنها چيزي كه با اطمينان ميگويد اين است كه اين سومين سال متوالي است كه اين نمايشگاه در ماه رمضان برگزار ميشود. گفتوگو را تمام ميكنم و دوباره به نقاشيها نگاه ميكنم. بعد هم موزه را همانطور آرام و خلوت ترك ميكنم، قبل از رفتن 3نفر را ميبينم كه در سالن تابلوها را نگاه ميكنند و با هم حرف ميزنند. دو نفرشان توريست هستند و با نفر سوم كه ايراني است انگليسي صحبت ميكنند. دلم ميخواهد نظرشان را بپرسم اما آنها زودتر به طبقه ديگر موزه ميروند. سالن را ترك ميكنم. ساعت نزديكاي 3 است و هوا هنوز ابري و داغ است...
نقاشي قهوهخانهاي ريشه در كجا دارد؟
نقاشي قهوهخانهاي زاده دستهاي هنرمندان ايراني است؛ هنري كه خاستگاه اول و آخر آن ايران است و طي همه اين سالها با پيوند زدن هنر و سنتها سعي در زنده نگه داشتن ريشهها داشته؛ ريشههايي كه مذهب و ادبيات و به خصوص شاهنامه يكي از آنهاست. نقاشي قهوهخانهاي؛ هنري كه سعي ميكند داستانها و واقعيتها، فراتر از يك شنيده باشد و تصوير، حرف تازهاي براي انسانهاي زيسته در امروز را بيان كند. نقاشي قهوهخانه پديدهاي نوظهور در تاريخ نقاشي اين ديار بود كه همراه با حفظ تمامي ارزشها، به ضرورت نياز و خواست مردم و به پاس احترام به باورهاي مردم متولد شد؛ مردمي كه شمايل مقدس امامان بزرگوارشان، تصاوير حماسههاي جانبازي و ايثار پيشوايان دينيشان را، نه به دليل آذين و نقش و نگاري، كه به دليل حرمت ايمانشان و برآوردن نذر و نيازشان ميخواستند، مردمي كه در راستاي گذر زمان، پهلوانان و آزادگان شاهنامه حكيم توس را از خيال به نقش ميطلبيدند، تا مگر در همدلي و مونسي با داستان و پهلوانان شاهنامه، غرور ملي از كف رفته خويش را باز يابند و رستمي را طلب ميكردند تا مگر بيايد و داد از بيدادگران زمانهشان بگيرد. در همين زمان بود كه مردان بيادعاي اين سرزمين ايستادند و روبهروي ديوارهاي ساده و بدون حرف قهوهخانهها و حسينيهها و زورخانهها نقشي ماندگار از روح و اصالت ايراني را كشيدند و آثار ارزشمندي را براي ما كه از نسل مرامها و جوانمرديها و ايمانهاي محكم و استوار خيلي دوريم به يادگار گذاشتند.رنگها به ياري دستها آمدند، داستانها تصوير شدند و انسانها به تماشاي شنيدههاي خود نشستند. با ديدن دشت كربلا به روزگاري سفر كردند كه هرگز نزيسته بودند، اشك ريختند و با ديدن سر بريده امام حسين افسوسها خوردند كه چرا به عمق نقاشيها نميتوان سفر كرد تا ياري كننده امام حسين و يارانش باشند.... بعد از آن با شنيدن داستان از زبان نقال و ديدن صحنه كشته شدن سهراب به دست رستم، حضور خود را در صحنههاي نبرد حس كردند و با رستم به عزاي فرزند نشستند.... معجزه خلق تصاوير و ترسيم آن بر ديوار قهوهخانهها و زورخانهها يعني گره زدن اين سبك با عامه مردم؛ مردمي كه براي استراحت و در دل كردن وگلريزان و به هر بهانهاي به اين مكانها ميآمدند و به اين نقاشيها عادت ميكردند و مردي و مردانگي قهرمانان و اسطورهها و امامان را در كنه وجود خود جاي ميدادند. با تولد جنبش مشروطيت، همگام با بيداري افكار عامه و رشد و تعالي انديشههاي آزاديخواهانه، هنر مردمي به يكباره جاني تازه ميگيرد. مباني اصيل و سازوكار فرهنگ مذهبي و سنتي اين ديار با حمايت مردم بيداردل، آبرو و اعتبار تازهاي مييابد و نقطه عطفي در كارنامه نقاشي قهوهخانهاي محسوب ميشود. نقاشي قهوهخانه را از لحاظ موضوع كلي آنها ميتوان به دو دسته تقسيم كرد: نقاشيهاي مذهبي و نقاشيهاي غير مذهبي. نقاشيهاي مذهبي مجموعهاي از چهرههاي پيشوايان و بزرگان دين و مذهب و صحنههايي از جنگها و نبردهاي معروف پيامبر اسلام و حضرت اميرالمومنين و وقايع كربلا را در بر ميگيرد. نقاشيهاي غير مذهبي مجموعهاي بزرگ از داستانهاي رزمي و بزمي ايراني را شامل ميشود كه حاوي رخدادهاي افسانهاي، حماسي، تاريخي و چهرههايي از شاهان و قهرمانان شاهنامه و صحنههايي از ميدانهاي نبرد و عرصههاي عشقورزي و دلدادگي قهرمانان و بزمگاههاي پادشاهان است. حسين قوللر آقاسي، فرزند استاد علي رضا نقشانداز كاشي و پارچه و محمد مدبر از پيشكسوتان نقاشي قهوهخانهاي به شمار ميآيند. پس از قوللر آقاسي و مدبر، شاگردانشان مانند فتحالله آقاسي، عباس بلوكيفر، حسن اسماعيلزاده و حسين همداني راه استادانشان را ادامه دادند كه آثار هريك از اين هنرمندان در نمايشگاه حاضر است كه از ميان آنها ميتوان به: نبرد رستم و اشكبوس (جنگ هفت لشكر)- 1319، رستم و سهراب - 1321، گرفتار شدن خاقان چين به كمند رستم - 1325، مصيبت كربلا - 1330، كشته شدن ديو سفيد به دست رستم - 1333و... اشاره كرد. اگر شما هم هوس كردهايد ساعتي را در گستره تصاوير خيالانگيز و تاثيرگذار اين نقاشان بنشينيد، ميتوانيد تا پايان ماه رمضان همه روزه از ساعت 9 الي 15 به آدرس خيابان وليعصر، خيابان زعفرانيه، انتهاي خيابان شهيد طاهري مجموعه فرهنگي تاريخي سعدآباد، موزه هنرهاي زيبا مراجعه كنيد.
يکشنبه 24 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 519]