واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: آيا «روايت فتح» به پايان رسيدهاست؟
آنچه پيش آمده بروز اعتراضات و گلايههاي دروني موسسهاي ديرپاست كه همت نيروهاي سابق و كنوني به انضمام سعهصدر قديميترهاي اين گروه ميتواند آنرا به بستر كسب تجربه و پالايش موسسه تبديل كند...
به گزارش رجانيوز به نقل ازشبكه ايران درپي اوجگيري برخي اختلافات داخلي در ميان اعضاي توليد و انتشارات موسسه «روايت فتح» در حاشيه تغيير مديران اين موسسه اين اعضا روزگذشته با انتشار نامهاي سرگذشته به انتقاد از روند جاري در اين موسسه پرداختند. اين اعضا كه انتشار نامهشان از سوي برخي رسانهها به «پايان تلخ موسسه روايت فتح» تعبير شده است، در نامه خود آوردهاند: «بعد از ماهها بلاتكليفي و تعطيلي غيررسمي، بالاخره رأي دوستان درباره مديريت روايت فتح صادر شد و محترمانه از مديرعامل آن خواستند امور را تحويل بدهد و ـ بي سرو صدا ـ برود. اين البته بعد از آني بود كه در اين چندماهه جلوي اجراي احكام صادره او را گرفتند تا احياناً دستاويز لازم براي توجيه كمكاري و بيتوجهي به امور به دست آيد.»
در ادامه اين نامه با اشاره به سوابق مديريتي «محمدآويني» مدير سابق روايت فتح، و سالهاي دشوار مديريت او آمده است: در اين اثني متأسفانه چند نفري فرصتطلب كه ميدان را از وجود و حضور چنين هيأت مديرهاي خالي ديده بودند مشغول بولتنسازي و تشكيل پروندههاي كذايي براي ساير پرسنلي شدند كه به زعم آنها در اين مكان مقدس (روايت فتح) نفوذ كرده، منتظر زمان مناسبي بودند تا طرحهاي شوم و توطئهآميز خود را عملي كنند! در همين مدت يكي دو نفري هم كه هيچوقت خود را معرفي نكردند با تلفنهاي تهديدآميز سعي در ارعاب و كوتاه كردن هر چه سريعتر شر اين گروه روشنفكر (چنان كه جهراً گفتند و ميگويند) داشتند تا بلكه به نحوي بيسروصدا و حتيالمقدور مسالمتآميز، موجبات استعفاي دستهجمعي يا تكتك پرسنل توليد و انتشارات مؤسسه را فراهم آورند، چرا كه استعفا هم تبعات رسانهاي نداشت و هم پيامدهاي بعدي، يعني پرداخت بخشي از بيتالمال براي خواستن عذر گروهي بيگانه نامحرم و ناهمراه و ناساز! را.
عبرتها و درسهايي از تارخنگاري «روايت فتح»؛
در بخش ديگري از نامه تأكيد شدهاست: در اينكه چرا چنين شد عبرتها و درسهايي نهفته است كه ارزش به كار بستن در ديگر مراكز فرهنگي منتسب به انقلاب و نظام را دارد. اينچنين ابتدا بايد كمي به سابقه گروه «روايت فتح» و تاريخچه آن پرداخت. سال 1357 گروهي مركب از چند دانشجو ـ كه عموماً موسسين روايت فتح شدند ـ تحت تأثير انقلاب و امام، همراه با يكي دو نفر ديگر كه مثل بسياري از شيفتگان امام و انقلاب حاضر بودند براي انقلاب و امام هر كاري بكنند روانه روستاها شدند تا براي سازندگي به نقاط محروم كشور بروند و بيل بزنند.
كمي بعد اين گروه حس كردند كار ديگري هم از آنها ساخته است: تصوير كردن و تبليغ اين حماسه بزرگ امام و ملت در جهاد سازندگي. اين شد كه بيل را كنار گذاشتند و به تبع ضرورتهاي انقلاب و نظام دوربين دست گرفتند. اين، هسته اوليه و طبيعي گروهي شد كه بعدها عنوان «گروه تلويزيوني جهاد» به خود گرفت. رفتهرفته ديگراني هم كه در اين زمينه علاقه و اشتياقي داشتند به اين گروه تازهنفس پيوستند و مشغول فيلمبرداري و برنامهسازي مستند درباره كمكرساني به محرومان در اقصي نقاط ايران اسلامي، از كردستان گرفته تا بشاگرد و سيستان و بلوچستان شدند.
در ادامه اين تاريخنگاري با اشراه به فعاليتهاي گسترده شهيد آويني و گروه همراه در توليد برنامههاي مستند و سنگ اندازيهاي مختلف در اين مسير، آمده است: كار به جايي رسيد كه سيدمرتضي خاموش مجبور شد دست به قلم ببرد و در پاسخ به جسارت روابط عمومي وقت تلويزيون تظلمنامهاي سرگشاده بنويسد و بگويد حاضر است با مقامات تلويزيون درباره تأثيرات حاصل از پخش اين مستند تحدي كند. گفت حتي حاضر است فيلم را در ميدان آزادي تهران نمايش بدهند و اگر بد بود مردم در همان ميدان و در ملأ عام به روي عوامل اين فيلم تف كنند! اين بود تا سال 1371 كه بنا به صلاحديد و فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامي، گروه روايت فتح دوباره شكل گرفت. سيدمرتضي آويني دوباره چند نفري از دوستان قديم را به همكاري دعوت كرد و بعد از اينكه شيوههاي قديم را براي شروع كار آزمود به اين نتيجه رسيد كه اين بار كار جز با حضور خودش در كنار اكيپ فيلمبرداري سامان نميگيرد. اين بود كه راهي سفر شد و مجموعه «شهري در آسمان» را كه در نوع خود كاري بديع و متفاوت با آثار دوره جنگش بود ساخت. اما وقتي عزم ساخت مجموعهاي مستند براي پخش در ماه محرم كرده بود در سفري به فكه و در اثر برخورد با مين به شهادت رسيد.
روايت فتح رو به تعطيلي است(!؟)
اعضاي توليد و انتشارات موسسه روايت فتح در ادامه روايت اعتراضات ناگفته خود و پس از اشاره به امتداد نامهربانيها پس از شهادت سيد مرتضي آويني مينويسند: روايت فتح رو به تعطيلي است و گروهي تازه از راه رسيده سعي دارند با نام و اعتبار آن كه حاصل خون سيدمرتضي آويني و دوستان شهيد اوست براي خود نام و اعتبار كسب كنند. در زمانه جمع كردن غنيمتها اين غنيمت معنوي تحفهاي است كه خواهان بسيار دارد. باشد. اگر بناست كساني با تقلب خود را چيزي كه نيستند جا بزنند و با توسل به اسمي ديگر، انبان افتخارات نداشته را با توشهاي كه نه از آن خودشان است پر كنند اين گوي و اين ميدان.
در پايان اين نامه آمده است: ضمن تشكر از زحمات مدير روايت فتح در اين سالها، برادر گرامي و بزرگوار سيدمحمد آويني كه با راهبري روشنگرانه و توأم با تعهد و دلسوزي خود طي طريق را براي همكارانشان در اين گروه هموار و آسان كردند، بر عزم اعضاي گروه بر ادامه اين راه در هر سنگري كه ايشان صلاح بدانند پاي ميفشارند. گزارشي از فعاليت، اقدامات و عملكرد گروه روايت فتح از سال 1371 تاكنون در توليد و انتشارات، كوچكترين حقي است كه مقام معظم رهبري بر گردن گروه دارند. اين گزارش انشاءالله تهيه شده و بهزودي به دفتر معظم له ارسال خواهد شد.
انتشار اين نماه بيشك يكي از مهمترين اتفاقات در طول فعاليت نهادي تأثيرگذار چون موسسه فرهنگي – هنري «روايت فتح» محسوب ميشود كه تا امروز و پس از گذشت يك روز از انتشار هنوز با واكنش رسمي از سوي مراجع ذيربط موجه نشدهاست.
صدشكر كه هنوز ارادتي هست...
نكته حائز اهميت در ميان اين اعتراضات اين است كه پتانسيل نهفته در دل موسسه پرسابقه جون «روايت فتح» ارجح از آن است كه در آمد و شد مديران و بازي كرسي نشيني و سليقهپردازي برخي كجسليقگان به دست فراموشي سپرده شده و براي استفاده آيندگان ناديده انگاشته شود. آنچه پيش آمده بروز اعتراضات و گلايههاي دروني موسسهاي ديرپاست كه همت نيروهاي سابق و كنوني به انضمام سعهصدر قديميترهاي اين گروه ميتواند آنرا به بستر كسب تجربه و پالايش موسسه تبديل كند. با تكيه بر همان حقيقتي كه در نامه نيز تأكيد شده است:« صد شكر كه هنوز همان ارادتي كه نسبت به امام و انقلاب و مقام ولايت در وجود سيدمرتضاي شهيد بود هنوز در وجود دوستان و همكاران و بازماندگان او در يادگار گرانقدرش؛«روايت فتح» هست.»
نظرات كاربران:
شنبه 23 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]