واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: خانه مقوله ای از جنس فرهنگ است نه طبیعت و غریزه. به زبان کارکردگرایانه و با منطق مالینوسکی ، خانه نوعی «نیاز زیستی» است که «فرهنگ خانه» برای پاسخگویی به این نیاز شکل گرفته است و در کلیت نظام اجتماعی و فرهنگ انسانی ادغام و سازگار شده است. فرهنگ خانه از منظر انسان شناختی «مجموعه ارزش ها و معانی است که چیستی و چگونگی مفهوم خانه در یک گروه یا قوم و ملت را تعریف و تعیین می کند.» اینکه خانه را چگونه بسازیم، از چه مصالحی و موادی بهره بگیریم، چه نمادها و نشانه هایی در آن بکار بریم، درباره آن چه احساس و تلقی داشته باشیم، چه کارهای و فعالیت هایی در آن انجام بدهیم یا انجام آنها در خانه را ممنوع کنیم، چگونه خانه خود را توصیف و ترسیم نماییم، چه کسانی را در خانه ببریم و از ورود چه کسانی اجتناب کنیم، خانه را مقدس یا امری عرفی بدانیم، چه نسبتی بین خانه و سایر ابعاد زندگی اجتماعی برقرار سازیم، چه آیین هایی را درون خانه و کدام را بیرون آن بجا آوریم و...تمام این مقولات بواسطه «فرهنگ خانه» در هر جامعه پاسخ داده می شود. و فرهنگ خانه زیر مجموعه ای از کلیت فرهنگ جامعه است. از اینروست که هر جامعه ایی فرهنگ خاص خود را دارد، فرهنگی که متناسب تاریخ و جغرافیا و تجربه های یک ملت و قوم شکل می گیرد و با تغییر فرهنگ و شرایط اجتماعی، فرهنگ خانه نیز تغییر می کند. و از اینروست که دوره های مختلف تاریخی، فرهنگ های خانه مختلف را بوجود آورده و همچنان بوجود خواهد آورد. از این منظر ما در بحث فرهنگ و خانه نه با «فرهنگ خانه» به مثابه مقوله منفرد و انتزاعی و جهانشمول، بلکه با «فرهنگ های خانه» به مثابه مقوله ای تجربی، عینی، متکثر و متنوع سروکار داریم.
اجازه دهید در اینجا تعریفی از مفهوم خانه و روند تارخی شکل گیری آن ارائه کنیم. فضای مسکونی را که انسان ها در آن اقامت و زندگی می کنند «خانه» می نامند. این فضای مسکونی با دیوارها، کف، سقف و در ورودی اش هویت خانه مسکونی پیدا می کند. این ساختار «پناهگاه» یا «جان پناه» برای انسان را فراهم می سازد. خانه معمولا محل اقامت دائم یا نسبتا پایدار خانواده است. افراد ممکن است برای کار یا فراغت از خانه خارج شوند اما حداقل برای «خواب» به خانه بر می گردند. انسان همواره در طول تاریخ لاجرم از ساختن و داشتن خانه بوده است زیرا اندام انسان بخصوص در سال های نخست تولد و طفولیت قادر نیست بدون داشتن جان پناه در طبیعت به حیات خود ادامه دهد.
در هر دوره تاریخی مقهوم و فرم خانه متناسب با شرایطی که انسان در آن قرار داشته، تغییر کرده است. این تحول را می توان از روی نمونه ها و بقایای موجود خانه های اقوام نخستین تا اقوام امروزی مشاهده کرد.
اقوام شکارگر و گردآور خوراک ، که تنها از راه خوشه چینی و شکار ارتزاق می کردند، در دو میلیون سال پیش در دوره پالئولتیک به مدت یک میلیون سال یعنی تا ابداع کشاورزی و شروع دوره نئولتیک در جنگل ها و دشت ها زندگی می کردند. این اقوام بسته به شرایط زیست محیطی و اب و هوایی در غارها، خانه های چوبی، چادرها، چاله های بزرگ در دل زمین و خانه های ساخته شده از علف، و خانه های ساخته شده از برف و یخ زندگی می کنند. اصل کلی برای این اقوام «پذیرش طبیعت» به مثابه شیوه زندگی و عدم یا حداقل تغییر و دستکاری در آن است. علی رغم این امر، خانه برای آنها چیزی متفاوت از لانه حیوانات است. نه تنها از آن جهت که خانه سازی انسان جنبه غریزی ندارد و محصول اراده و آگاهی اوست، بلکه از این حیث که انسان خانه را علاوه بر جنبه های مادی و نیاز به ادامه حیات، بلکه «جنبه نمادی» هم برای او دارد.
آنچه خانه را جالب می سازد همین آمیختن آن با کلیت فرهنگ و تمدن است. این است که خانه انسان را از «لانه» حیوانات متمایز می کند و «معماری» به مثابه نوعی «هنر» و در عین حال «علم» تلاش سازمان یافته انسان برای خانه سازی و متمایز کردن خانه خود از لانه است. اگر از این زوایه تاریخی و انسان شناسانه تاریخ خانه سازی و معماری را دنبال کنیم، در می یابیم خانه در مراحل مختلف تاریخی متناسب با نوع خانواده و ساختارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و محیطی اشکال گوناگون داشته است.
در عین حال، مسکن با طبیعت و زیست محیط انسان نیز پیوندی نزدیک دارد. خانه از هر نوعی باشد لاجرم در طبیعت و بر روی طبیعت و با استفاده از مواد بدست آمده از طبیعت ساخته می شود. و نمی تواند بدون سازگاری با طبیعت به حیات خود ادامه دهد. بنابراین مسکن نه تنها رنگ تاریخ بلکه رنگ جغرافیا نیز دارد. اما در اینجا نیز انسان به دستکاری طبیعت می پردازد و بر آن مسلط می شود تا بتواند خانه ای بسازد که با فرهنگ او سازگار باشد نه صرفا با مقتضیات طبیعت. تنوع الگوهای مسکن و معماری از خانه های برفی اسکیموها، الاچیق عشایر، خانه های گلی و گنبدی کویر، تا برج های سر به فلک کشیده منهتن نیویورک و تهران تمام حاصل تعامل طبیعت، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، دین و هنر و زیباشناسی های متعدد انسان هایی است که در یک بستر تاریخی طولانی آنها را ابداع و خلق کرده اند.از اینرو، خانه را باید بیش از هر چیز «برساخته» یا «سازه ای اجتماعی و فرهنگی» دانست نه صرفا سازه ای از مواد و مصالح چوب، سنگ. از اینروست که فرهنگ های مختلف الگوهای فرهنگی متفاوتی از مفهوم و فرم خانه و مسکن ایجاد کرده اند.
خانه انسان نقطه اتصال و تثبیت شدن ما در روی کره خاکی و بلکه کلیت عالم و هستی است. از اینرو اهميت معنایی خانه در وجه اول در ایجاد «حس تثبيت» و «ثبات بخشي در كره خاكي و جهان است.» تلاش افراد برای صاحبخانه شدن و رهایی از خانه استیجاری بیش از هر چیز ناشی از احساس نیاز معنوی به پیدا کردن نقطه ای برای اتکا در روی خاک و جهان هستی، و برای نجات از معلق بودن و سرگشتگی پنهان است. خانه ما را متعلق به زمین می کند یا بهتر است بگوییم زمین را به ما متعلق می سازد.
این حس تعلق داشتن به جا و مکان اگرچه ظاهری فردی دارد اما گروه ها و اقوام نیز تنها و تنها از راه تثبیت و تعلق یافتن به جا و مکان مشخص است که می توانند هویت و قدرت خود را تثبیت کنند. تلاش قوم یهود برای بدست آوردن سرزمین و نجات از سرگشتگی تاریخی، آنها را به اشغال سرزمین فلسطین و سال ها جنگ طولانی با اعراب و مسلمانان کشاند. و تمام ملت های جهان تا حدی از آنرو از «وطن» و سرزمین تا پای جان دفاع می کنند که می دانند از دست دادن سرزمین تنها به معنای از دست دادن خاک نیست، بلکه زیر پای هویت اجتماعی انسان با از دست رفتن سرزمین خالی می شود.
داشتن سرزمین و خانه ای از آن خود، نه تنها به معنای تثبیت و رهایی از سرگشتگی است، بلکه به معنای دستیابی به «حریم خصوصی» است. حریم جایی است که انسان می توان ارامش داشته و آنگونه ای که خود و فردیت او ایجاب می کند زندگی و رفتار نماید. خانه «حریم فرهنگی» است که ما را از دیگری جدا می کند و در عین حال زندگی و همزیستی ما با دیگران را ممکن می سازد.
مفهوم حریم و فردیت، مفاهیم فرهنگی هستند که از فرهنگی به فرهنگ دیگر تفاوت می کند. در جوامعی که فردگرایی در آن رشد یافته تر است و ارزش های فردگرایانه در آن غلبه دارد، مقوله حریم خصوصی هم در معنای مکانی و هم در معنای اجتماعی آن یکی از مفاهیم کلیدی حیات اجتماعی است. در اینگونه فرهنگ ها معماری خانه ها بگونه ای است که هر یک از اعضای خانه بتوانند در درون خانه «حریم خصوصی» خود را داشته باشند. در جوامع و فرهنگ هایی که ارزش های اجتماع گرایانه غلبه دارد، مفهوم حریم خصوصی متفاوت است و کارکرد فرهنگی خانه بیش از هر چیز حفظ و صیانت از ارزش های جمعی است.
پس خانه با کلیت وجود ما مرتبط است نه صرفا پاسخگوی نیاز مادی و بقا ما باشد.
● نويسنده: ن . - امیری ● منبع: سایت - باشگاه اندیشه - تاريخ شمسی نشر 25/02/1386
● صفحه اينترنتي مرتبط: http://amiri-m.blogfa.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 223]