تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 29 اسفند 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين شما كسى است كه براى زنان خود بهتر باشد و من بهترين شما براى زن خود هستم....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1866404255




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مسئولان به مردم چه آموخته‌اند؟ (بخش يازدهم)


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: مسئولان به مردم چه آموخته‌اند؟ (بخش يازدهم)
محمد مطهري
در دي ماه 1382 چند نفر از افرادي كه در زلزله كم سابقه و مرگبار بم تسليم مرگ نشدند و پيكر مجروح اما زنده آنان با فداكاري‌هاي بسيار از بم به كرمان و از كرمان به تهران رسيد، به خاطر نبود فرهنگ راه دادن به آمبولانس، در ترافيك خيابان آزادي تهران جان دادند.

عنوان مقاله حاضر دو گونه مي‌تواند تعبير شود: يكي اينكه مسئولان براي آموزش مردم در همه زمينه‌ها از جمله رفتارهاي اجتماعي چه كرده و مي‌كنند و ديگر آنكه مردم با نگاه به رفتار مسئولان چه چيزهايي مي‌آموزند. ريشه برخي از رفتارهاي نامناسب اجتماعي را مي‌توان در كاستي‌هاي اين دو حوزه يافت. بحث كنوني به اولين مطلب يعني چگونگي آموزش رفتارها در كشورمان اختصاص دارد و مراد از مسئولان در سياق اين مقاله اعم از مسئولان سياسي است.

عده‌اي گمان مي‌كنند كه ريشه مشكلات رفتاري ما ايرانيان فقط اين است كه «مي دانيم ولي عمل نمي‌كنيم»؛ مي‌دانيم آشغال ريختن در معابر يا پارتي بازي در ادارات كار نادرستي است ولي باز انجام مي‌دهيم. بله، در مواردي امر بر همين منوال است و اصلاح اين امر راهكارهاي خود را دارد كه نظارت، قاطعيت و نيز آگاهسازي جامعه نسبت به عواقب ظلم به حقوق ديگران و در واقع «خودزنيها» ـ به تعبيري كه در مقاله نهم ذكر شد ـ از جمله آنهاست. اما موارد بسيار زيادي را مي‌توان سراغ داد كه عمل نمي‌كنيم چون «نمي‌دانيم»؛ انجام نمي‌دهيم چون «آموزش نديده‌ايم».

علاقه به «كلي گويي» در كشور ما كم نيست و گاهي چنين پنداشته مي‌شود كه با تكرار پشت تكرار عبارات كلي از قبيل «با هم مهربان باشيم»، «حق يكديگر را پايمال نكنيم»، «امر به معروف و نهي از منكر كنيم» و... كمك بزرگي به اصلاح جامعه شده است. در اصلاح رفتار اجتماعي اكتفا كردن به بيان كليات و غرق شدن در عالم كلي گويي خطايي است بزرگ و در واقع متوقف ساختن آموزش در اوايل راه است. همين امر يعني روشن نساختن موارد و مصاديق كلياتي كه معمولا همه مي‌دانند، يكي از عواملي است كه به گمان من، رفتار اجتماعي ما را عقب نگهداشته است. توضيح مطلب را با يك مثال آغاز مي‌كنم.

اغلب ما دربارۀ فوتبال اصول زيادي مي‌دانيم: از موقعيتها بايد استفاده كرد، تعويض‌ها بايد به موقع انجام شود، بايد مراقب ضد حمله حريف بود، خط دفاع در آفسايدگيري بايد هماهنگ عمل كند و چندين اصل ديگر. اما چرا كسي براي مربيگري يك تيم دسته چهارم و يا حتي يك تيم فوتبال دبيرستاني از ما دعوت به عمل نمي‌آورد و چرا مربيگري تيمها به دست گزارشگران فوتبال كه اين اصول را بسيار بهتر از ما مي‌دانند سپرده نمي‌شود؟ دليل آن روشن است، اطلاع از همه اين كليات لازم است اما يك تيم براي تيم شدن نياز به دانستن و پياده كردن ظرايف و دقايق هم دارد و اين كار با تكرار و يادآوري اصول كلي حاصل نمي‌شود.

همه مي‌دانيم كه بايد به كودكان احترام بگذاريم اما تا وقتي مصاديق آن به روشني و ترجيحا به نحو تصويري براي جامعه تبيين نشود نبايد تغيير محسوسي را انتظار داشت. ما در كودكي شايد چنين تجربه‌اي كرده باشيم كه وقتي در يك مجلس همراه با بزرگترها به احترام يك تازه وارد بلند شده و خود را براي دست دادن با او حاضر كرده بوديم، فرد تازه وارد به دليل كوتاه بودن قد ما و كم توجهي، با ما دست نداده و بدون توجه گذشته است.

اگر اين را تجربه نكرده باشيم شايد به چشمان نگران يك كودك چهار پنج ساله هنگام توزيع چاي يا غذا در مجالس توجه كرده باشيم كه سيني توزيع را با چشمانش تعقيب مي‌كند تا ببيند آيا به او هم تعارف كرده و با او معامله يك فرد بزرگتر را خواهند كرد يا خير. عبارت كلي «به كودكان احترام بگذاريد» ذهن افراد جامعه را كه هر كدام دهها مشغله ذهني دارند به اين ظرايف رفتاري به ظاهر كم اهميت و در واقع شخصيت ساز متوجه نمي‌كند.

وقتي سخن از آموزش به ميان مي‌آيد اغلب به ياد آموزش دادن كودكان در مدارس و خانواده مي‌افتيم. لزوم تربيت صحيح كودكان ضرورتي است انكارناپذير، اما آيا اگر ما بزرگترها نحوه دقيق رفتار با كودك را نياموزيم و يا كودكان خلاف آن چيزي كه مي‌آموزند در رفتار ما ببينند اين آموزشها ره به جايي خواهد برد؟ ما كه ديگر قرار نيست به مدرسه برويم؛ پس چه كسي مي‌تواند مصاديق رفتار درست را به ما يادآوري كند؟ بله، ما به مدرسه نمي‌رويم اما به تعبيري، دوره دانشگاه ما تمام نشده است. امام (ره) با فراستي كه داشت تلويزيون مطلوب را «دانشگاه» ناميد؛ آرزويي كه هيچگاه چنانكه بايد تحقق نيافت.

افراط در كلي گويي و غفلت نسبي از ارائه مصاديق، كمتر حوزه‌اي در اطراف ما را باقي گذاشته كه كمبود آموزش در آن خودنمايي نكند. براي آنكه فقر آموزش رفتاري بهتر نمايان شود مثالهاي مختلفي را در قالب سه نوع رفتار اجتماعي توضيح مي‌دهم.

«دسته اول» رفتارهايي است كه همه در زندگي روزمره كم و بيش با آن سر و كار دارند كه نحوه برخورد با كودكان از اين قبيل است در كنار صدها مثال ديگر. به زيارت ائمه عليهم السلام هم كه مي‌رويم مشكل رفتاري وجود دارد. عده‌اي تصور مي‌كنند بدون لمس ضريح ولو به قيمت آزار و هل دادن ديگران زيارتشان قبول نمي‌شود. برخي ديگر هر وقت دلشان خواست در چند متري ضريح با صداي بلند تقاضاي صلوات پشت صلوات ـ كه حتما بايد از قبلي بلندتر هم باشد! ـ مي‌كنند و آرامش و تمركز كساني را كه در حال التجا و تضرع اشكي در چشم داشته و در آن شلوغي با امام خود خلوت كرده‌اند بر هم مي‌زنند.

مثال ديگر نحوه حاضر شدن مردم در صحنه حوادث است. ساختماني فرو مي‌ريزد يا خانه‌اي آتش مي‌گيرد. يك مشكل هميشگي اين است كه امدادرسانان در ازدحام جمعيت خود را چگونه به محل حادثه برسانند. به مردم آموزش داده نشده كه در چه موقعيتهايي كمك آنان موثر و در چه مواقعي بزرگترين كمك آنان ترك محل حادثه است.

گهگاه از رفتار تماشاگران گله مي‌شود اما آموزشي در كار نيست. ناهنجاريهاي رفتاري تماشاگران همه مربوط به از جا كندن صندلي ورزشگاه نيست تا بگوييم تماشاگر رفتار صحيح را مي‌داند و فقط عمل نمي‌كند. وقتي تيمي از كشورمان با تيمي از كشور بيگانه بازي مي‌كند رفتار صحيح ما در قبال آن تيم چيست؟ مثلا يار حريف مي‌خواهد در بسكتبال پنالتي پرتاب كند. وظيفه ما به عنوان تماشاگر در اين لحظه چيست؟ ساكت بمانيم؟ آنقدر سر و صدا و احيانا هو كنيم تا حواسش پرت شود؟ اگر بازيكن كشور بيگانه يك پرتاب عالي انجام داد او را تشويق كنيم يا نكنيم؟ ما حتي هنوز به برخي بازيكنان فوتبال ـ گاهي در سطح ملي ـ نتوانسته ايم ياد بدهيم كه پس از اعلام پنالتي به داور اعتراض نكنند.

اتفاقا تجربه نشان داده است كه ظرفيت مردم براي آموزشهاي مختلف بسيار بالاست، حتي در مورد تماشاگران كه به خاطر هيجانات ممكن است غير قابل كنترل به نظر آيند. وقتي فردي دلسوز نسبت به آموزش تماشاگران «تيم فوتسال علم و ادب مشهد» همت گماشت با استقبال و موفقيت زيادي مواجه گرديد.

وقتي دستاورد جديدي از تكنولوژي وارد كشور مي‌شود معمولا فرهنگ استفاده اش به جامعه آموخته نمي‌شود، مخصوصا با توجه به اينكه ما به عنوان مسلمان وظايف ديني خاصي داريم. مثلا در مورد استفاده از اينترنت چه آموزشهايي به مردم داده شده است؟ همين كه كسي خود را از گناهان چشم حفظ كرد به اين معناست كه استفاده او از اينترنت به نحو صحيح صورت مي‌گيرد؟ به صرف تكرار «بايد از اينترنت به طور صحيح استفاده شود» چه كمكي به اصلاح رفتاري در اينترنت مي‌شود؟ (در اينجا هم نكات فراواني است كه مجال ذكر آن نيست. بيان مصاديق غريبه نوازي (مقاله دهم) در دنياي مجازي خود يك بحث مستقل است).

حتي گاهي در فرا گرفتن آداب اسلامي هم به كليات اكتفا مي‌شود. مي‌دانيم نبايد به غيبت گوش كنيم. اما در مواجهه با غيبت چه كنيم؟ مستقيما به طرف مقابل بگوييم غيبت نكن؟ سخنش را قطع كرده مطلب ديگري پيش بكشيم؟ اگر قرار است مجلس غيبت را ترك كنيم به چه نحو اين كار را انجام دهيم؟ به نحوي كه ديگران بفهمند؟ با چه حالتي؟ گشاده رويي يا خشم يا به حال عادي؟ (دغدغه مسلمان فقط اين نيست كه خودش را از گناه نجات دهد، بلكه تأثيرگذاري به بهترين وجه به خاطر احساس مسئوليت نسبت به ديگري نيز موضوعيت دارد).
نمونه ديگر براي دسته اول، نحوه رفتار با برادران و خواهران اهل تسنن است. تفرقه افكنان و خناساني كه از اتحاد تشيع و تسنن رنج مي‌برند كم نيستند. در مواجهه با اهل تسنن كه گروهي از هموطنان ما را تشكيل مي‌دهند بهتر است چه مسائلي را مطرح كرده و از طرح چه مسائلي پرهيز كنيم؟ آيا اينها به ما آموزش داده شده است؟ همين طور است نحوه برخورد با قوميتها و بدون اغراق هزاران مسئله جزئي ديگر.

حال به سراغ نادانسته‌هاي رفتاري ما در «دسته دوم» مي‌رويم؛ يعني آنجا كه با يك رفتار ناصحيح مواجه مي‌شويم و مي‌خواهيم عكس العملي نشان دهيم. اينجا هم به دليل فقدان آموزش رفتاري، هر كس به اجتهاد و تشخيص خود وارد ميدان مي‌شود.

فرض كنيد خودروي جلويي ما بدون آنكه راهنما بزند مرتبا تغيير مسير داده به نحوي كه با زحمت از تصادف با او خود را مي‌رهانيم. در اين حالت اگر پشت چراغ قرمز بعدي در كنار آن خودرو قرار گرفتيم چه كنيم؟ چيزي نگوييم؟ چشم غره برويم؟ سري تكان دهيم؟ اعتراض و توهين كنيم؟ در چهارراه بعدي جلويش پيچيده يا ترمز زده، تلافي كنيم؟ يك راه هم اين است كه با حسن ظن برخورد كرده مؤدبانه بگوييم: «ظاهرا راهنماي شما كار نمي‌كند»؛ يعني فرض را بر اين بگيريم كه او به وظيفه اش عمل كرده است و اگر هم چنين نبوده به هر حال او را متنبه كرده ايم. شايد جمله بهتري بتوان پيدا كرد اما اينكه بهترين راه چيست نياز به آموزش دارد.

كسي در خيابان آشغال مي‌ريزد. مسلمان هميشه مشغول معامله با خداست و دوست دارد مطلوبترين عكس العمل را نشان دهد. در اينجا عكس العمل ما چگونه بايد باشد؟ خودمان زباله را از روي زمين برداريم؟ از او بخواهيم كه خودش آن را بردارد؟ با تكان دادن سر، نادرستي عملش را به او بفهمانيم؟ با زبان به او تذكر دهيم؟ با چه عبارتي؟

اما گاهي مسأله پيچيده تر است. رفتار اشتباه در مقابل يك عده رخ مي‌دهد نه در مقابل يك فرد، مثل كسي كه بي نوبت وارد صف بنزين مي‌شود. در اينجا چه بايد كرد؟ وانمود كنيم كه نديده ايم؟ به طور جمعي اعتراض كنيم؟ بوق طولاني بزنيم؟ آيا اگر افراد جامعه آموزش ديده باشند و همه عكس العمل آرام ولي مشابهي از خود بروز دهند احتمال تكرار چنين قانون شكنيهايي كاهش نمي‌يابد؟ (در مقاله سوم گفتيم يكي از مشكلات اين است كه حوزه دخالت پليس در اينگونه موارد روشن نيست. اين موارد را مردم بايد حل كنند يا پليس؟ آيا كار بايد به زد و خورد بكشد تا پليس دخالت كند؟).

ما گاهي نه تنها با رفتار ناصحيح مخالفت نمي‌كنيم بلكه به آن دامن مي‌زنيم. فردي مي‌گويد مسير تهران تا مشهد را هفت ساعته طي كرده است. با اين فرد بي توجه كه با جان خود بازي كرده و جان ديگران را هم به خطر انداخته، مثل يك قهرمان برخورد مي‌كنيم. به جاي بي اعتنايي يا نكوهش، مي‌گوييم باور نمي‌كنيم و او هم قسم پشت قسم مي‌خورد تا سرانجام دو طرف بر سر هشت ساعت به توافق مي‌رسند!

مواردي كه به جاي نكوهش تشويق مي‌كنيم زياد است. به همين دليل يك راه جمع كردن مردم به دور خود در فرهنگ ما بازي كردن با جان است، بدون آنكه كوچكترين تمهيدات ايمني رعايت شود. تك چرخ زدن در خيابان به دليل برخورد تشويق آميز برخي افراد جامعه يك هنر به حساب مي‌آيد. فراموش نكرده ايم كه جوان 32 ساله‌اي كه بدون لوازم ايمني لازم در روز 22 بهمن 85 از برج ميدان آزادي بالا رفته بود مورد تشويق قرار گرفت و دقايقي بعد به پايين سقوط كرده جان باخت.

نحوه برخورد با رفتار نادرست ديگران هم صدها شاخه دارد. ما دقيقا نمي‌دانيم چه چيزي مصداق «امر به معروف و نهي از منكر» است، چه چيزي مصداق «فضولي» است و چه چيزي مصداق «تجسس» و «نقض حريم شخصي»؟ مصاديق دقيق و جزئي اين امور بايد براي مردم به طور عيني روشن شود به ويژه آنكه امر به معروف و نهي از منكر به عنوان يك دستور شرعي از اختصاصات امت اسلامي است. قابل توجه است كه همان آيه‌اي كه امت اسلام را «بهترين امت» معرفي مي‌كند بلافاصله به «امر به معروف و نهي از منكر» در ميان مسلمانان استناد مي‌كند، امري كه براي تشريح مصاديق آن در جامعه كنوني لااقل به هزار برنامه مصداقي و جزيي يكي دو دقيقه‌اي نياز است.

مي رسيم به «دسته سوم». آنچه تاكنون گفته شد مربوط به آموزش‌هاي عمومي بود كه جز عده بسيار قليل براي همه، از جمله نويسنده، كم و بيش لازم است. اما صنفها و اقشار مختلف بر حسب نوع تعامل خود با جامعه نياز به آموزش رفتار اجتماعي ويژه خود دارند.

در فرهنگ ما «راننده تاكسي» يعني كسي كه داراي ماشيني به رنگ خاص و نيز گواهينامه است و خيابانها را هم بلد است. ديگر لازم نيست كسي به او آموزش دهد كه اگر مسافر در را محكم تر از حد لازم بست چگونه بايد با او سخن گفت؟ اگر كسي كرايه نداشت چگونه بايد با او برخورد كرد؟ آيا راننده تاكسي حق دارد به مسافر به خاطر نداشتن پول خرد اعتراض كند؟ اينها ديگر بسته به ميل راننده است و آموزشي هم در كار نيست و راه براي انواع كشمكشها باز است.

به همين منوال، «منشي» يعني كسي كه بلد است گوشي را بردارد و به داخلي وصل كند. آيا لااقل يك جزوه آموزشي دربارۀ آداب صحبت كردن در تلفن كه خود چندين حالت دارد به او داده شده است؟ گاهي به مراكز زيارتي هم كه زنگ مي‌زنيم كه بپرسيم حرم تا چه زماني باز است با عجله پاسخي داده بلافاصله قطع مي‌كنند. (مواردي كه رانندگان تاكسي، منشي‌ها و ديگر اقشار از جهت منش اجتماعي درست عمل مي‌كنند، غالبا برآمده از شخصيت و تربيت خودشان است نه آموزشي كه براي حرفه خود ديده‌اند.)

«مصاحبه گر تلويزيون» يعني كسي كه داراي روحيه اجتماعي است و سراغ افراد رفته مصاحبه مي‌گيرد، اما لزوما به او آموزشي در مورد حرمت افراد داده نشده است. آيا اگر كسي گفت "مصاحبه نمي‌كنم" گزارشگر يا تدوين كننده حق دارد همين قسمت را در گزارش خود قرار دهد؟ آيا خبرنگار براي تهيه گزارش از مراكز مشاوره حق دارد صداي كسي را كه به خيال خود دارد به طور خصوصي با يك مشاور صحبت مي‌كند براي دهها ميليون انسان پخش كند (مثل گزارش اخير در اخبار 19:15 از مركز مشاوره 129)؟ آيا آشنايان صدا را نمي‌شناسند و فقط بايد تصوير باشد تا او را بشناسند؟ (آبرو در كشور ما از فقر قانوني و آموزشي شديد رنج مي‌برد و گاهي درست برعكس عمل مي‌شود كه توضيح نقضهاي مكرر آن توسط نهادها و سازمانهاي متعدد، خود مقاله‌اي مستقل مي‌طلبد).

«گوينده خبر» يعني كسي كه مي‌تواند بدون لكنت با صداي مناسب اخبار را بخواند. گاه مي‌بينيم گوينده اخبار و خبرنگاري كه به طور زنده گزارش مي‌كند در ميان كلام هم مي‌پرند، امري كه در روايات به مجروح ساختن صورت ديگري تشبيه شده است. در اينجا قاعده‌اي وجود دارد كه براي پرهيز از تصادم كلامها هر كدام بايد در پايان كلامش نام طرف مقابل را به علامت پايان سخنش ببرد اما همين قاعده ساده ظاهرا آموزش داده نشده است.

«مأمور» يعني كسي كه بلد است با دستبند متهم را از خانه اش به كلانتري بياورد. آيا به او راه حفظ آبروي متهمي كه به خاطر «نداشتن» كارش به بازداشت كشيده، آموزش داده شده است؟ حتما بايد او را با دستبند از محله عبور داد؟ آيا به كسي كه اختيار دارد افراد را ممنوع الخروج كند نحوه و زمان اطلاع دادن به فرد مورد نظر هم آموزش داده شده است ؟ جايي بهتر از فرودگاه آنهم در لحظه آخر براي مطلع ساختن از ممنوع الخروج بودن افراد وجود ندارد؟ آيا به افسران راهنمايي كه از داخل ماشين به رانندگان تذكر مي‌دهند لحن سخن گفتن با مردم آموزش داده شده است؟ آيا خانواده‌هاي زندانيان كه به ملاقات عزيزان خود مي‌روند با مأموران مؤدب و آموزش ديده مواجه مي‌شوند؟

«كارمند مخابرات» يعني كسي كه امور فني مخابرات را مي‌داند. وقتي به خانه‌اي زنگ مي‌زنيد، نوار چنين مي‌گويد: «تلفن مورد نظر "به علت بدهي" قطع مي‌باشد». چرا هر كس زنگ مي‌زند بايد علت قطع تلفن را كه شايد ناشي از فقر دارنده خط تلفن باشد بداند؟

«خادم مسجد» يعني كسي كه درهاي مسجد را در ساعات معين باز كرده و مراقب مسجد باشد. آيا به او نحوه مواجهه با كودكان كه در اولين روزهاي تمرين عبادت با او مواجه مي‌شوند آموزش داده شده است؟

چرا راه دور برويم. من به عنوان يك روحاني كه لباس دين به تن دارم در جامعه پيچيده كنوني چگونه بايد رفتار كنم؟ چهارده سال پيش كه عمامه بر سر گذاشتم آيا كسي به من جزوه‌اي داد كه براي حفظ حرمت اين لباس در صدها موقعيت مختلف چگونه بايد رفتار كنم؟ اگر عده‌اي جوان مشغول بازي بودند اگر لباسم را درآورده با آنها مشغول بازي شوم وهن روحانيت است يا خدمت به روحانيت؟ در پشت فرمان وقتي تعداد زيادي از مردم در سر چهارراه منتظر ماشين هستند بايستم يا بي تفاوت بگذرم؟ اگر ايستادم و در ميان مسافران خانم بد پوششي هم سوار شد چه؟ در اين حالت وظيفه ام چيست؟

آيا وظيفه دارم به پارك محل سري بزنم و با جواناني كه در عمرشان حتي يك بار هم با يك روحاني همسخن نشده‌اند حرف بزنم؟ اگر مجال صحبتي دست داد چه بگويم و چه نگويم و از كجا آغاز كنم؟ (فرد موثقي نقل مي‌كرد كه شهيد مطهري قبل از انقلاب در يكي از سفرهاي خود به اصفهان جلسه پرسش و پاسخ در يك منزل با دانشجويان و فضلا را در ساعت 11 شب زودتر از موعد به پايان برد. از شاگرد اصفهاني خود خواست او را به پارك ببرد و وقتي به ايشان گفته شد كه در آنجا علنا شرب خمر مي‌كنند و رفتن يك روحاني به آنجا صلاح نيست در رفتن بيشتر مصر شد. شهيد مطهري عمدا از جلوي كساني كه علنا شرب خمر مي‌كردند عبور كرده و با سعه صدر و روي خوش با آنان برخورد كرده بود. حتي خطاب «بفرما حاجاقا»ي آنها را هم با مزاحي پاسخ گفته بود).

من آنچه به عنوان روحاني انجام داده ام به سليقه خودم بوده است چون آموزش جزء به جزء رفتار اجتماعي نديده ام. شايد كارهايي تا آخر عمر انجام دهم و فكر كنم خدمت به روحانيت است ولي در واقع نباشد. آيا صحيح است كسي در زمان حكومت ديني با لباس دين در بين مردم راه برود و ظرايف رفتاري كه ممكن است ندانستن برخي از آنها به قيمت قهر افراد با دين تمام شود به خود او احاله شده باشد؟ اگر روحانيوني ظرافتهايي را رعايت كرده و در جذب جوانان موفق بوده‌اند ناشي از تدبير، مطالعه و شايستگي خودشان بوده است و الا در حوزه ـ از برخي تدابير پراكنده كه بگذريم ـ به كسي كه قرار است با لباس دين در خيابان راه برود معمولا آموزش ويژه‌اي درباره ظرايف رفتاري در مواجهه با جوان و غير جوان داده نمي‌شود و اگر هم هست من اطلاعي ندارم.

آنچه درباره لزوم پرداختن به مصاديق جزئي رفتار و اكتفا نكردن به بيان كليات گفته شد يكي از روش‌هاي قرآني است. «تقوا پيشه كنيد» در قرآن كريم مكررا آمده است اما قرآن به امثال اين دستورات كلي اكتفا نكرده و به جزئيات رفتاري نيز توجه كرده است با اينكه قرآن مخصوص آموزش رفتاري نازل نشده است. چرا نصايح لقمان حكيم به فرزندش در مورد امور جزئي يك به يك ذكر شده است؟ براي اينكه انسانها علاوه بر دستور العمل كلي، نياز دارند بدانند كه در موقعيتهاي مختلف و جزئي چگونه بايد رفتار كنند و درجوامع پيچيده امروز اين نياز صد چندان است.

در مورد نحوه راه رفتن، اين امر به ظاهر غير مهم، در قرآن چندين تعليم بيان شده است. موارد ديگري مانند اينكه انسانهاي متقي اگر در هنگام راه رفتن مورد متلك گويي به تعبير امروز قرار گرفتند چه سخني بگويند (فرقان/63)، اينكه هنگام ورود تازه واردي به مجلس مردم جمع تر نشسته و به او جا بدهند (مجادله/11) در قرآن بيان شده است. در روايات بي شماري به امور جزئي رفتاري پرداخته شده است. مثلا به افراد توصيه شده كه وقتي دو فردي كه با هم انس دارند در مجلسي كنار هم نشسته‌اند فرد سوم بدون اجازه آنها در ميان آن دو ننشيند (بحار الانوار، ج 72، ص 418).

غالبا آموزش جدي در كشور ما منوط به گرفتار آمدن در يك بحران است و البته فقط بحرانهاي مادي به راحتي احساس مي‌شود. ما در گذشته هم عبارات كلي از قبيل «در مصرف آب و برق صرفه جويي كنيم» مي‌شنيديم اما خوشبختانه رسانه ملي امروز دريافته است كه اين كلي گويي فايده چنداني ندارد و به آموزش جزء به جزء و دقيق درباره سايه بان داشتن كولر، طول كانال كولر، چگونگي تشخيص نشت آب، مقايسه مصرف بي رويه مردم ايران با مصرف ساير كشور ها، فاصله يخچال از ديوار، نگذاشتن غذاي داغ در يخچال و... روي آورده است. برنامه‌هايي مانند «اول ايمني بعد كار» از همين روش آموزش مصداقي بهره مي‌گيرند و البته حوزه رفتار اجتماعي همچنان غريب است.

بي ترديد تاكنون كارهاي مثبتي هم در عرصه آموزش مصداقي مردم صورت گرفته كه تلاشهاي مخلصانه جناب اقاي قرائتي با تكيه بر كلام وحي در اين ميان مي‌درخشد ولي اين تلاش عظيم در برنامه‌هاي تصويري و هنري در قالب آموزشهاي مستقيم و غير مستقيم مورد استفاده قرار نگرفته است.
در ميان سه دسته رفتار اجتماعي كه به اجمال به آن پرداخته شد نقش كليدي در مورد دسته اول و دوم به عهده دانشگاه كشوري يا همان صدا و سيماست. اما در مورد دسته سوم به علت تعدد آنها و محدوديت مخاطبان، وظيفه اصلي به دوش همه سازمانها و دستگاههاست كه در كنار آموزشهاي تخصصي، به آموزش نحوه رفتار اجتماعي خاص دستگاه متبوع خود نيز بپردازند.

جمع آوري نقاط ضعف رفتاري در كشورمان از عهده يك فرد و يك گروه برنمي‌آيد و نياز به كمك اقشار مختلف دارد كه به شناسايي ضعفهاي رفتاري در اطراف خود بپردازند. پس از شناسايي، با تكيه بر منابع اسلامي و استفاده از تجربيات مفيد امروز مي‌توان به آموزش مصداقي مردم از جمله در فيلمها و سريالها و نيز در برنامه‌هاي آموزشي كوتاه پرداخت.

اگر اين آموزشها در كنار و در بطن برنامه‌هاي ورزشي، تفريحي، خبري و ساير برنامه‌ها به نحو شايسته در صدا و سيماي ما گنجانده شود آنگاه مي‌توانيم آرزوي امام (ره) در مورد دانشگاه بودن تلويزيون را براي اولين بار به عنوان يك الگو به دنيا عرضه كنيم. اين اقدام را مي‌توان قدمي ديگر در اصلاح سيستم اطلاع رساني و به تعبير اين مقالات «ام المشكلات كشور» دانست.

در يك كلام، همه اتفاق داريم كه بايد به قرآن برگرديم، همه باور داريم كه از اصل خود دور افتاده‌ايم، همه مي‌دانيم وقت طلاست، همه مي‌دانيم بايد به كودكان شخصيت داد، همه مي‌دانيم كه آنچه بر خود نمي‌پسنديم نبايد بر ديگران بپسنديم؛ مشكل ما ندانستن اين كليات نيست، مشكل ما اين است كه قدم به قدم به ما نياموخته‌اند كه در هر موقعيتي دقيقا چگونه بايد عمل كنيم.

مطالبي كه گفته شد احتمالا اين پرسش را براي برخي خوانندگان پديد آورده كه در كشور ما وضع آموزش رفتاري به مسئولان سياسي چگونه است؟ اين بحث مهم را در فرصت ديگري بايد بررسي كرد. آنچه مسلم است ثمرات آموزش رفتاري به مردم در اثر رفتار نادرست عمدي يك مسئول سياسي به شدت آسيب مي‌بيند و در كشوري كه حكومتش با نام دين پيوند خورده، اين آسيبها صد چندان است مخصوصا آنجا كه با يك رفتار غلط مماشات شود.

[email protected]
 شنبه 23 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن