واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: جان لوئيجي بوفون بهترين دروازه بان حال حاضر جهان سرانجام براي ماندن در يوونتوس قراردادي تا پايان ماه ژوئن سال 2008 امضا كرد و به اين ترتيب سنگربان شماره يك تيم ملي فوتبال ايتاليا مدت طولاني در موطن خود باقي مي ماند. به طور حتم اين بخش از معرفي بوفون هم خواندني است و هم هيجان انگيز! اين مطلب به قلم جان لوئيجي بوفون مي باشد... يك خانواده كاملاً ورزشي! بايد همه چيز را از روز اول شرح دهم. من متولد بيست و هشتم ژانويه سال 1978 در كارارا هستم. بايد بگويم كه در خانواده كاملاً علاقمند به ورزش و ورزشكار به دنيا آمدم. مادرم يعني ماريا استلا كه همانند من در كارارا به دنيا آمده يكي از قهرمانان پرتاب وزنه و پرتاب ديسك در رشته دووميداني است. او براي پرتاب وزنه ركوردي با 15 متر و 43 سانتي متر در اختيار دارد و 17 مقام قهرماني را در ليگ ايتاليا به خود اختصاص داده است و در رشته پرتاب ديسك نيز او در تيم ملي ايتاليا با 57 متر و 54 سانتي متر به عنوان يك ركوردگذار معرفي شد. در واقع مادر من در ايتاليا از اين نظر صاحب عنوان بود، او در 14 مي 1972 با ورزش حرفه اي خداحافظي كرد. اما پدرم يعني آدريانو متولد لاتيزانا از شهر اودينزه است. او نيز يك ورزشكار حرفه اي بود و همانند مادرم در رشته پرتاب وزنه و هم تيمي او در تيم ملي ايتاليا البته در دسته مردان! او داراي يك مقام دومي در رقابت هاي قهرماني در اروپاست و 15 بار نيز به تيم ملي ايتاليا دعوت شده است و در نهايت با عنوان سرگروهي آتزوريها از ورزش حرفه اي كناره گيري كرد و در حالي كه پروفسور فيزيك بود در دبيرستان مشغول به ادامه تدريس شد. اما من دو خواهر هم دارم كه البته هر دوي آنها بزرگتر از من هستند. جوئندالينا و رونيكا هر دو متولد شده در كارارا مثل من و مادرم. آنها عاشق بسكتبال هستند جوئندالينا عضو تيم ماته را در سري A1 و تيم ملي بسكتبال ايتاليا بوده كه با ماته را به يك مقام اولي در ليگ ايتاليا دست يافته است. ولي در مجموع من از همه آنها مقام هايم بيشتر است، زيرا ورزش را به صورت كاملاً حرفه اي دنبال مي كنم. هافبكي كه دروازه بان شد! به خاطر شرايط خاص خانوادگي و علاقه فراوانم به فوتبال پدرم تصميم گرفت در 6 سالگي مرا به يك مدرسه فوتبال بفرستد و به اين ترتيب من در يكي از بهترين مدارس فوتبال به نام " كانالتو" زيرنظر ليبروسالوتي كه خاطرات زيبايي از اين مربي دارم به آموزش فوتبال پرداختم آن هم با جديت مثال زدني و تشويق بسيار زياد خانواده ام. در هر حال با اشتياق فراواني كه داشتم خيلي زود به تيم پرتيكتا در كارارا پيوستم و زيرنظر مربياني همچون بوني، روزيني و آوالونه كه خيلي به من كمك كردند تمرين كردم. آنها مي گفتند من بيشتر به درد دفاع مي خورم و عده اي ديگر دروازه باني را برايم مفيد مي دانستند، اما بنا به خواسته يكي از مربيان و اغلب دوستانم در خط مياني مشغول به بازي شدم و اين موضوع براي بازيكن نوجواني مثل من اصلاً خوشايند نبود. اسطوره آن زمان من در خط مياني لوتار ماتئوس هافبك تيم ملي آلمان و به عقيده من او در دوره خود يكي از بهترين بازيكنان ميانه ميدان بود. بعد از مدتي از تيم پرتيكاتا جدا شدم و به پسكارا در شهر جنوا رفتم. در اولين مسابقه به عنوان هافبك در سن 10 سالگي در پيكار منتخب نوجوانان توسكاني با ونه تو به ميدان رفتم و سپس براي تشويق به استاديوم سن سيرو فرستاده شديم. يك اضطراب و هيجان باورنكردني بازي اينتر با ورونا در ليگ ايتاليا فصل 89-1988 كه با پيروزي يك بر صفر اينتر به پايان رسيد. گل اين مسابقه رابرتي به ثمر رساند و اين يك خاطره نه چندان بد برايم بود. سرانجام دروازه بان شدم! براي رسيدن به پست مورد نظرم خيلي زحمت كشيدم. به هيچ وجه نتوانستم خودم را قانع كنم كه در خط مياني بازي كنم و به همين خاطر به دنبال دروازه باني رفتم. افسانه آن روزهاي من كسي جز توماس انكونو دروازه بان بزرگ تيم ملي كامرون نبود. بازيهاي او مرا هيجان زده مي كرد انكونو به عنوان يك ستاره بزرگ در جام جهاني 1982 شناخته شد كه البته آن زمان من خيلي كوچك بودم. اما اوج هنر او در جام جهاني 1990 در ايتاليا بود. اولين مسابقه مقابل آرژانتين كه هرگز آن را از خاطرم نمي برد و سپس رسيدن به مرحله يك چهارم پاياني، بهترين بازي او در برابر انگلستان بود و مهار 2 ضربه پنالتي انگليس هاي بزرگ و مغرور! انكونو انگيزه هايم را براي دروازه بان شدن بيشتر كرد و در سن 12 سالگي به آنچه مي خواستم رسيدم. من براي اين كارم چند دليل داشتم. اول انتخاب خودم، دوم عشق به توماس انكونو و سوم به خاطر هم شباهت بودن نام فاميلي ام با لورنزو بوفون سنگربان بزرگ اينتر و ميلان! اما موضوع به همين جا ختم پيدا نكرد و من در عرض مدت 5 الي 6 ماه زيرنظر پيزه ريني مربي دروازه بانان بوناسكولو و آويرو مائكوني تحت تعليم قرار گرفتم. بايد اعتراف كنم، پدرم در اين راه خيلي كمكم كرد، او برنامه هايم را مرتب مي كرد و با مربيان در موردم صحبت مي كرد و اكثراً به خاطر احترام به پدرم كمك حال من مي شدند. حضور بازيها در 12 سالگي تبديل به يك دروازه بان خوب شدم و 3 تيم مطرح پارما، ميلان و بولونيا خواهان استخدامم شدند و اين يك لحظه رؤيايي براي من و اعضاي خانواده ام بود. به خاطر علاقه ام به ميلان تصميم گرفتم راهي اين تيم شوم زيرا در آن 2 بازيكن بزرگ هلندي همچون فان باستنف رودگوليت و... حضور داشتند، اما خانواده ام به پارما راي دادند زيرا اين تيم به منزل ما نزديك بود و در نهايت در سال 1991 و در سن 13 سلگي به اين تيم ملحق شدم در آنزمان پارما در سري B حضور داشت. در پارما 2 مربي هميشه در قلب من جاي دارند. اولي ارمزپولي مربي تيم با 300 بازي با پيراهن پارما و دومي ارمزفولوني مربي دروازه بان پارماكه از بزرگترين و تاثيرگذارترين مربيان در زندگي ام بودند. بعد از گذشت 6 ماه با پارما به سري A صعود كرديم. روزگار پركاري را با فوليوني سپري مي كردم و هر روز با پشتكار زياد و جديت فراوان تمرين كردم. بعد از صعود پارما به ليگ دسته اول ارمز پولي جاي خود را به راييتو داد. من در سن جواني دوستان خوبي پيدا كردم مثل مورلو، فالزيني، بارونه، فرانچسكيني و بره تي روز به روز به تيم بزرگسالان پارما نزديك تر شدم تا اين كه در سال 1995 و در سن 17 سالگي به تيم نويواسكالا پيوستم با بازيكناني نظير بوچي، گالي ويسنتا. اسكالا اوائل اصلاً اهميتي به من نمي داد، اما پس از حضور چند دقيقه اي در يك بازي دوستانه به او ثابت كردم مي توانم بيشتر در تركيب اصلي قرار بگيرم و البته اسكالا نيز از به خدمت گرفتن من ابراز رضايت كرد. او روزي به من گفت: ايمان دارم تو در آينده دروازه بان بزرگي مي شوي، پس بيشتر تمرين كن و كمتر وقت خود را بيهود بگذران! روزهاي طلايي آغاز شد به سفارش پدرم به دنبال شخصي مطمئن و با درايت براي سپردن برنامه هايم به او گشتم و به سراغ سيلوانو مارتينا رفتم. در 14 سالگي هم اين درخواست را از او كرده بودم ول يوي نپذيرفت و اذعان كرد كه هنوز خيلي جوانم ولي بعد از 3 سال كه دوباره اين پيشنهاد را به وي دادم خيلي سريع و با اشتياق پذيرفت. بعد از آن به دنبال جذب يك اسپانسر مالي گشتم. اول Uhisport كه كمپاني لوازم و پوشاك ورزشي بود را انتخاب كردم آنها 10 ميليون به من پيشنهاد دادند، ولي پس از مدتي با " Poma" به توافق رسيدم كه از همه نظر براي من عالي بود و هر دو طرف از اين همكاري راضي و خوشحال بودند و فكر مي كنم آنها تا پايان دوران حرفه اي فوتبالم در كنارم باشند. در فصل 96-1995 در جام يوفا مقابل هالم استادس پوچي درون دروازه قرار گرفت. گالي به تيم لوكه زه ملحث شده بود اما براي يكشنبه بعد و بازي مقابل ميلان در 19 نوامبر 1995 دي پالما مربي دروازه بانان تيم به اسكالا مرا پيشنهاد داد. او اذعان كرد من در حال حاضر بهترين كانديدا براي اين پست هستم و سرانجام اسكالا مرا به جاي پوچي روانه زمين كرد. آن لحظه زيبا و هيجان انگيزه را هرگز فراموش نمي كنم. اولين حضور در سري A بالاخره روزي كه مي خواستم فرا رسيد و به سفارش دي پالما در يك ديدار بزرگ به ميدان رفتم. 19 نوابر 95 را براي هميشه در خاطرم حك كردم، در اين بازي بازيكنان بزرگ حضور داشتند و در پايان دو تيم به تساوي بدون گل رسيدند، خوشحال بودم كه در اولين بازي گلي دريافت نكردم، آن هم مقابل مهاجمان بزرگ ميلان! آرام آرام تغييراتي در پارما صورت گرفت، اسكالا رفت و به جاي او كارلو آنچلوتي آمد. جان فرانكوزولا نيز در نوامبر به چلسي رفت و به اين ترتيب پارما به نوعي خانه تكاني كرد. خاطرات زيبايي از آن فصل دارم. دوستان خوبي براي خودم پيدا كرده بودم، آپولوني، بناريوو، كاناوارو، تورام، دينوباجو، كريپا، استانيچ، كيه زا و كرسپو. در سال بعد مورد تاييد آنچلوتي قرار گرفتم و جانشين مناسبي براي لوكابوچي شدم. تيم قدرتمندي شده بوديم. همه چيز به خوبي پيش مي رفت. آدريانو(پدرم) مي گفت: هرگز تصور نمي كرد كه مرا در اين سطح از فوتبال ببيند، او هنوز هم اين حرف را در مهماني هاي خانوادگي و خودماني بر زبان مي آورد!
منبع : ايران پرديس
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]