واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: بسیاری تصور می کنند، ادبیات، یعنی همان نوشتاری که به شکل مکتوب و روی کاغذ نقش می بندد. غافل از این که ادبیات مکتوب، شکلی از گونه های ادبیات است و در کنار آن ادبیات شفاهی یا فولکلوریک قرار دارد که ریشه های آن را باید در جامعه و تاریخ جست وجو کرد. پس بر همین مبنا می توان گفت ادبیات شفاهی و یا فولکلوریک، یکی از شاخه های فرهنگ است که شامل قصه ها، افسانه ها، اسطوره ها، ترانه ها، تصنیف ها، بازی های منظوم، امثال و حکم، متل ها و چیستان هایی است که نسل به نسل از هزاران سال قبل به شکل شفاهی نقل شده و به روزگار کنونی رسیده است. همان طور که اشاره شد، ادبیات فولکلوریک ریشه در جامعه دارد، زیرا از دل جامعه و بطن مردم بیرون آمده است. پس پرواضح است این نوع ادبیات با واقعیت های زندگی مردم عادی ارتباط دارد و به نوعی بازتاب زندگی اجتماعی، نوع فرهنگ و اندیشه مردمان جوامع مختلف در ادوار گوناگون است؛ چنانچه اگر بخواهیم رفتار، عقاید، اندیشه و حتی نوع بینش مردم جامعه ای را بررسی کنیم، کافی است نیم نگاهی به ادبیات فولکلوریک آن بیندازیم، آن وقت است که بسیاری از حقایق به ظاهر نهفته به دست می آید. حال با توجه به آنچه عنوان شد، این نکته به دست می آید که ادبیات فولکلوریک خود به خود زمینه ساز به وجود آمدن ادبیات رسمی و مکتوب جوامع گوناگون است. به عنوان مثال هرگاه سخن از شاهنامه فردوسی به میان می آید، همگان تصور می کنیم، ابوالقاسم فردوسی طی سی سال در گوشه منزل نشسته و براساس تراوشات ذهنی و خیالی خودش داستان هایی را از ایران باستان به نظم درآورده است. غافل از این که شاعر بزرگ حماسی سرای ایران زمین، آنچه را که سینه به سینه نقل شده، ابتدا گردآوری کرده و سپس به بازآفرینی آنها پرداخته و این کتاب سترگ را پدیدار ساخته است. حال روشن است اگر ادبیات شفاهی به شکل داستان و روایات حماسی نبود، اثری چون شاهنامه هم سروده نمی شد. هرچند گفته می شود محتوا و درونمایه ادبیات فولکلوریک اغلب برداشت ها و تلقی های ساده و بی پیرایه اقوام ابتدایی و روستایی از زندگی و مرگ، جهان لاهوت و ناسوت، کائنات، آرزوهای دست یافتن به مدینه فاضله و... است که با بازی روان، ساده و بی پیرایه یک هنر شفاهی ماندگاری را ایجاد کرده، اما باید توجه داشت این نوع ادبیات در عین سادگی و روانی، از تخیل عمیق و اندیشه ای ناب برخوردار است که برای زودفهم بودن به آن شکل ساده و روان درآمده است. حال بر همین مبناست که در وهله اول توده مردم مدنظر است و در لایه های آن مسائل مختلف و گوناگونی چون آموزش کارهای خوب، توجه به عقاید دینی و دوری جستن از رفتارهای ناشایست به چشم می خورد. حال قبل از آن که به اثر ادبیات شفاهی در جامعه امروزی بپردازیم، باید بگوییم که در سرزمینی چون ایران از دیرباز ادبیات شفاهی جایگاه و کارکرد بسیار مهمی داشته است. آن گونه که ادبیات فولکلوریک به دو شکل منظوم و منثور بوده است. یعنی شکل منظوم آن اغلب در شکل ترانه، دوبیتی، تصنیف، شروه (سرودهای جنوبی)، چهارپاره، بیاتی، نوحه، بحر طویل، لالایی، متل، چیستان و.... تجلی یافته است. چنانچه از آنها در مراسم مختلف چون تولد نوزاد، عروسی، عزاداری، دعا، بدرقه، اعیاد، جشن های دینی و ملی، به هنگام کارکردن (چون ماهی گیری، گله چرانی، قالی بافی، شالی کوبی، شیردوشی، شخم زدن زمین و...) و هم چنین استراحت کردن استفاده می شده است. این امر ضمن ایجاد فضایی مفرح و یا مناسب، روحیه تلاش و نیز هم حس شدن را با شرایط پیش آمده مهیا می کرده است. از آن طرف هم ادبیات فولکلوریک منثور، البته به شکل روایی در قالب هایی چون حکایت و افسانه و با موضوعاتی چون دینی، قومی، ملی، تربیتی و عاطفی در دل خودشان، حاوی نکاتی بسیار خوب و ظریف بوده است. البته ناگفته نماند در این بین افسانه ها از اهمیت خاصی برخوردارند، زیرا این افسانه ها که اغلب محل عیان شدن حوادث و شخصیت های متافیزیکی هستند، ذهن و تخیل انسان را به ماورای طبیعت کشیده و این چنین مخاطبان را به تکاپو و خیال انگیزی وادار می سازد. هم اکنون در میان ادبیات کهن فارسی چهار نوع افسانه مشاهده می شود: افسانه های خیالی، افسانه های حقیقی که برگرفته از زندگی مردم و با مبالغه و اغراق است، افسانه های تاریخی که سرگذشت شگفت انگیز پهلوانان و امیران است و سرآخر افسانه های طنز . باید گفت حیوانات نیز در میان قصه ها و حتی اشعار فولکلوریک نقش و جایگاه خاص خودشان را دارند. متأسفانه امروزه به دلیل رشد و گسترش خیره کننده تکنولوژی، ادبیات فولکلوریک جایگاه واقعی خودش را از دست داده و مردم بیشتر به تلویزیون و رادیو و آنچه این رسانه هاپخش می کنند، توجه دارند. جالب تر آن که هرگاه سخن از ادبیات شفاهی و زیرمجموعه های آن چون حکایت و قصه به میان می آید، اکثر افراد به یاد کهنسالان می افتند و با حسرت از داستان هایی چون داستان امیر ارسلان، حکایت های سمک عیار و... یاد می کنند و افسوس می خورند که چرا این قصه ها و اصلا به طور کلی ادبیات شفاهی این طور رنگ و رو باخته و به جای آن ادبیات دیگر ملل خودنمایی می کند! به هر حال در پاسخ به این سؤالات می توان ایراد کار را در تکنولوژی و تحول در زندگی جامعه جستجو کرد. اما این صورت مسأله است. زیرا به راحتی می توان از این تکنولوژی به ظاهر متضاد با سنت بهره ها گرفت و با ساخت برنامه های تلویزیونی و رادیویی، چاپ مطالب مختلف از ادبیات فولکلوریک در روزنامه ها و مجلات، آشنا ساختن دانش آموزان با این نوع ادبیات از طریق کتابهای درسی و... کاری کرد که این نوع ادبی کار کرد و حتی نقش سازنده خودش را باز یابد و حفظ کند.
محمد محرمي
روزنامه كيهان، شماره 19515
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 555]