واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: وی میخک
منبع: movazi.com
روي همان نيمکتي که ميعاد گاه هميشگي مان بود تو ي همان بوستاني که براي اولين بار همديگررا ديده بوديم منتظرش نشسته بودم .ظهر بود و پارک خلوت .مثل هميشه موقع آمدنش ضربان قلبم تند شده بود . هنوز هم بعد از اين همه مدت عادت نکرده بود آرام باشد و رسوا نکند.
از دور شناختمش.اين را از شيوه راه رفتن و به موقع آمدنش فهميدم .مثل هميشه مرتب و منظم با شاخه گلي ميخک در دست.اين بار اما ديديارمان با هميشه فرق داشت.
(سلام:تقديم با عشق).
ته لهجه شهرستاني اش هنوز برايم شيرين ترين صدا ها بود.جواب دادم: سلام.
- آمدم که خدا حافظي کنم ميرم نمي دانم تا کي ولي....
گفتم:لازم به توضيح نيست.شاخه گل ميخک را گرفتم و بو ييدم.گفت:هنوز باور داري ميخک عطر داره؟گفتم:عطرشو فراموش کردي؟
بر گشتم به شش ماه پيش.زماني که از دخترکي گل فروش ميخکي خريدم وبو کردم.نظاره گرم بود. گفت:نديدم تا حالا کسي ميخک رو بو کنه ! مگه ميخک بو داره؟گفتم :عطر داره ولي انگار همه نمي فهمن با خواهرم کلي بحث دارم سر اين موضوع ولي قانع نميشه.
او هم شاخه گلي خريد و بوئيد.گفت:چه عطر مسحور کننده اي؟ پرسيدم :مسخره ام مي کني؟
گفت: نه من هم مي فهمم .حس مي کنم. مثل شما ولي تا حالا درکش نکرده بودم.
***
-کجايي؟به چي فکر مي کني؟
-هيچي.مگه تو نگفتي هميشه با هميم براي هميم و در کنار هم؟ حتي تا قله قاف تا اون سر دنيا؟حال ميري بي من؟
گفت: گله نکن . ديدي که نشد . ديدي که نذاشتن. پدر مادرامون؛ سرنوشت؛ بقيه؛ اونايي که تنگ نظر بودن و عشقم ما را نفهميدن.
گفتم: چرا ديدم.عشق ما از اول هم اشتباه بود.عشق يه بچه شهرستوني دانشجو به يه دختر تهروني اصيل.
گفت:بذار يه دل سير نگات کنم.شايد حالا حالا ها نبينمت.
من اما ياد شعر حافظ افتادم:(هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود).
بغضي سنگين گلوگيرم شده بود.چشمهايم را از چشمان سياهش دزديدم و کشيدم زير پام.
گفت:کاري نداري؟من دارم ميرم .گفتم: ميدونم انقدر نگو ميرم ميرم.بذار بهت بگم چرا برام عزيزي.چيزي که هيچ وقت اصلشو بهت نگفته بودم.من تو شرايطي با توآشنا شدم که مشکلات دو دستي روحمو چسبيده بودنو ولم نميکردن.حرفها و دلداريهاي بقيه هم آرومم نمي کرد .دردم پول يا بي پولي نبود خودت خوب مي دوني من کسي رو ميخواستم که بفهمدم.درکم کنه .تو اولين عشق آسموني من تو بلوغ عقل و احساسم بودي .اولين ها هيچ وقت فراموش نميشن.
با تو که بودم غمهام فرار مي کردن.قايم مي شدن وقتي که مي رفتي دوباره سرک مي کشيدن تو زندگيم.حالا که داري ميري.............
گريه امانم نداد .گفت:ياسمين بذار خاطره خوش اين آشنايي همين جوري تو ذهنمون بمونه .ابريش نکن خب؟
چشمهامو بستم و سرم را تکان دادم .اشکهام رو گونه هام سر خوردن و اومدن پايين .با خودم گفتم:(ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وين راز سر به مهر به عالم سمر شود)
رو به او گفتم:من با دلم چه کار کنم؟ گره خورده به ضريح دلت باز نمي شه.
ديدم صورتش از اشک خيس شده.گفت: دلت هميشه بامنه پيش منه منم دلمو جا ميذارم پيشت تا تنها نباشي.وقت رفتنه .شايد يه روز بر گردم .نه حتما بر مي گردم.منتظرم بمون بايد منتظرم بموني.
گفتم: حالا اين تحقيق لعنتي کي تموم ميشه؟گفت: نمي دونم 2 سال 3 سال .بستگي به پيشرفت کار داره.نمي خواي بپرسي چه ساعتي پرواز دارم؟گفتم:ندونم بهتره.روبه رويم ايستاد.چشمهاي خيس و ابريمون گره خورد به هم مثل همان بار اول.جلو آمد و پيشانيم را
بوسيدو گفت:خداحافظ.
اين ترانه «گل نراقي» دويد تو ذهنم:
مرا ببوس مرا ببوس براي آخرين بار
خدا تو را نگهدار منم که ميروم به سوي سر نوشت.
گفتم :برو.ديگه نمون.دو قدم به عقب بر داشت.گفت: ميرم ولي دلم اين جاست.روي همين نيمکت پيش تو .پشتم را به او کردم وتامي توانستم دويدم.اما چيزي جا مانده بود.يک شاخه گل ميخک.که يک دل باهاش بود .روي همان نيمکت.
***
الان يک سال از آن روز مي گذرد هر وقت صداي هواپيما مي شنوم چيزي ته دلم مي لرزد . اشتباه مي کنم . من که دل ندارم . دلم را گذاشتم توي چمدانش و رفت . با همان پروازي که اسمش را نمي دانم . و زير لب مي خوانم :
بي تو من تنهاي تنهايم عزيز عابري در شهر رويايم عزيز
بي تو ياد تو به من سر مي زند ياد تو ميهمان شبهايم عزيز
منبع : http://www.gtalk.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]