واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: شيخ محمد خياباني، شهيد راه عدالت و آزادي
گروه سياسي: اغلب عالمان ديني كه براي اصلاحات اجتماعي به پا ميخيزند، از استقلال موضع برخوردارند. اينان از همان ابتدا با اتكا به قدرت لايزال الهي براي استقرار بخشيدن به دين خدا و نجات جامعه به پا ميخيزند. شيخ محمد خياباني نيز داراي چنين خصوصيت بارزي بوده است.
شيخ محمد فرزند حاجي عبدالحميد در سال 1257 شمسي در خامنه از توابع شبستر ديده به جهان گشود. وي پس از طي علوم ابتدايي براي نخستين بار به روسيه سفر كرد و مدتي هم در تجارتخانه پدرش مشغول به كار شد.
او پس از آن به تبريز بازگشت و در حوزه علميه اين شهر تا دريافت درجه اجتهاد در علوم نقلي پيش رفت. مردم به دليل علاقه بسيار به وي، خواستار امام جماعت شدن وي در مسجد كريم`خان محله خيابان تبريز شدند. مبارزات شيخ محمد خياباني همزمان با انقلاب مشروطيت آغاز شد و او در اين مسير خود عملا با دست گرفتن تفنگ وارد مبارزه با استبداد شد.
وي در همين دوران در فقه، هيئت، نجوم، حكمت، كلام، رياضيات، طبيعيات، تاريخ و ادبيات مهارت خاصي يافت. از سال 1324 ه ق، به جهت تغيير اوضاع سياسي، وي فعاليت سياسي خود را شدت بخشيد و در زمان محمدعلي شاه و استبداد صغير به صف مدافعين مشروطه پيوست.
شيخ محمد خياباني در دوره دوم مجلس شوراي ملي به نمايندگي از اهالي تبريز به مجلس شوراي ملي راه يافت و عضو تشكيلات فرقه دموكرات ايران شد. شيخ محمد خياباني در زمان وثوقالدوله در زمان امضا قرار داد ننگين 1919 بين ايران و انگليس كه ايران را رسما تحتالحمايه انگليس قرار ميداد ،به عنوان نماينده مردم تبريز در مجلس شوراي ملي به شدت با تصويب اين لايحه مخالفت كرد.
وي اعلام كرد مادامي كه اين قرار داد از تصويب مجلس شوراي ملي نگذشته باشد همانند ورق پارهاي بيارزش است. پس از آنكه مجلس دوم بسته شد، خياباني به مشهد رفت و از آنجا به تبريز بازگشت و مجددا به فعالسازي فرقه دموكرات پرداخت.
زندگي سياسي
در سال 1324 ق (1285 ش) حكومت ايران تغيير يافته، اصول حكومت شورايي در ايران برقرار شد. دوره دوم زندگي مرحوم خياباني شروع شد و او مقدمات دوره فعاليتهاي سياسي خود را فراهم كرد. در ايامي كه قواي ارتجاع و قشون محمدعلي ميرزا پيرامون تبريز را محاصره و آب و آذوقه را به روي اهالي شهر بسته بودند، خياباني تفنگ بر دوش، در سنگرها و به همراه مجاهدان، به دفاع از عدالت و آزادي ميپردازد.
او زماني كه از برخي مجاهدان اندك سستي حس مينمايد، با بيانات شيرين و نطقهاي مهيّج، آنها را تشجيع ميكند و روح تازهاي در كالبد افسرده آنها ميدميد.
شيخ محمد خياباني در عين مجاهدت، عضو مؤثّر انجمن ايالتي بود و بعد از خاتمه سلطنت محمدعليميرزا به نمايندگي مردم و مجلس شوراي ملي، با رأي چشمگير انتخاب شد.
خياباني در مجلس
شيخ محمد خياباني در سال 1288 به جهت برخورداري از سابقه درخشان، به عنوان نماينده مردم تبريز براي مجلس دوّم انتخاب شد. وي بعد از انتخابات به تهران عزيمت نمود و در دفاع از آزادي و حقوق ملت از هيچ كوشش فروگذار نكرد. در طول مدت نمايندگي، استقلالرأي و شيوه خود را حفظ نمود. او در سنگر قانونگذاري خود را وارث خون هزاران شهيد انقلاب ميدانست و با موضعگيريهاي آگاهانه و ضدّاستبدادي و ضدّاستعماري، در كنار نمايندگان متعهّدي چون آيتاللّه مدرس به دفاع از مردم ستمديده ايران پرداخت.
نطق خياباني در مجلس
در بحث مجلس درباره اولتيماتوم روس كه نوعي باجخواهي همسايه شمالي به حساب ميآمد خياباني نطق غرّا و گيرايي ايراد نمود. آن شهيد راه عدالت و آزادي، پس از شرح وضعيت حكومتها در جهان و ذكر حق حاكميت ملتها، از دولت ميخواهد كه به هيچ وجه اين اولتيماتوم را نپذيرد و تخلّف آنها را از معاهدات بينالمللي گوشزد كند.
شهيد خياباني معتقد بود: دولت سزاوار است با كمال احترام بگويد كه اين تقاضا خلاف معاهدات و خلاف عهدهايي است كه در عالم بسته شده است. هيچكس و هيچ دولتي حق ندارد كه اختيار و آزادي و استقلال كسي يا دولتي را از دست آنها بگيرد، مگر اينكه به همان شيوه كهن دو هزار سال قبل برگردد. قبول اين تقاضا رخنه به استقلال ايران است. ممكن نيست اين ملت امور كشور و اختيار و استقلال خود را به ديگران واگذار كند.
استقلال مواضع
اغلب عالمان ديني كه براي اصلاحات اجتماعي به پا ميخيزند، از استقلال موضع برخوردارند. اينان از همان ابتدا با اتكا به قدرت لايزال الهي براي استقرار بخشيدن به دين خدا و نجات جامعه به پا ميخيزند و در اين كار لحظهاي دچار ترديد نميشوند و در طول مبارزه عليرغم روبهرو شدن با انواع مشكلات، استقلال رأي خود را حفظ ميكنند. شيخ محمد خياباني نيز داراي چنين خصوصيت بارزي بوده است.
سخنراني خياباني در ميتينگ سبزهميدان تهران
پس از آنكه دولت وقت به صلاحديد ناصرالملك نايبالسلطنه اولتيماتوم را قبول كرد و مجلس دوّم را بست، در حقيقت يك كودتا در ايران شروع شد. مرحوم خياباني در اجتماع اعتراضآميز مردم در سبزهميدان شركت كرد و در اين مراسم عليه كودتا و حكومت وقت و اولتيماتوم سخنراني كرد و مواضع خود و آزاديخواهان را بازگو نمود.
هجرت
بعد از ماجراي بسته شدن مجلس و سخنراني در سبزهميدان، خياباني براي زيارت مرقد امام هشتم و اقوام خود، همراه خانوادهاش به مشهد ميرود و سه ماه در آنجا ميماند. سپس پس از مدت كوتاهي عازم تبريز شد.
تشكيل حزب دموكرات
به دنبال وقوع انقلاب اكتبر روسيه و كنار گذاشته شدن صمدخان از حكمراني آذربايجان، فضاي آزادي نسبي در تبريز ايجاد شد. در اين فرصت مرحوم خياباني با همكاري ياران خود حزب دموكرات را بنياد نهاد. اين در زماني بود كه انقلاب بلشويكي در روسيه رخ داده و فعاليتهاي كمونيستي درحال توسعه بود و عواملي نيز در ايران اقدام به فعاليتهاي هماهنگ با انقلابيان شوروي ميكردند. اقدام شيخ محمد خياباني از اينجهت نيز حائز اهميت است؛ چرا كه در اين ايام اگر تشكيلاتي براي مبارزه به دست روحانيت و متدّينان ايجاد نميشد، بر اثر شدت فشار استبداد، عملاً فعاليتهاي كمونيستي تقويت ميشد.
اقدامات خياباني چنان پيشرفت كه عوامل روسيه براي استفاده از فرصت پيشآمده، خود را حامي حركت شيخ نشان دادند و عملاً موضع انفعالي گرفتند.
انتشار روزنامه تجدّد
موج تبليغات رنگارنگ كه از سوي ايادي استعمار و استبداد صورت ميگرفت، خياباني و يارانش را واداشت تا براي بيان مواضع خود و نيز مشكلات مردم، دست به انتشار روزنامه بزنند. سهم اين روزنامه در پيشبرد قيام مرحوم خياباني به حدّي است كه ميتوان گفت بدون وجود آن، حتي قدمهاي اوّليه را نيز نميتوانست بردارد. اقدامات خياباني و دوستانش براي نجات كشور در اين نشريه درج ميشد و خيانتهاي حكام جور نيز به اطلاع مردم ميرسيد و همين امر مردم را بيش از پيش به صحنه مبارزه ميكشاند.
اقدامات خياباني
بعد از تشكيل حزب دموكرات و انتشار روزنامه تجدد، خياباني در اندك مدتي شعبات حزب را در تمام نقاط آذربايجان داير كرد و اصلاحات سياسي را آغاز نمود. سپس تشكيلات ژاندارمري آذربايجان را با قريب پانصد نفر ژاندارم راه انداخت. فعاليت دموكراتها منجر به سقوط وثوقالدوله شد ولي قيام تداوم يافت و خواستهها و اصلاحات طي تلگرافهاي متعددّي به گوش مسئولان مملكتي رسانده ميشد.
نهضت آزاديبخش خياباني تقريبا يكسال دوام يافت تا در زمان حكومت مشيرالدوله شخص مخبرالسلطنه براي سركوبي قيام خياباني به تبريز وارد شد و به دليل اينكه نيروهاي حزب دموكرات و تجدد براي آرام كردن اوضاع قرهباغ به آن منطقه گسيل شده بودند، نيروهاي دولتي به محل اقامت خياباني حمله كردند و اين روحاني جليل القدر را سرانجام در بيست و يكم شهريور سال 1299 ه ش به شهادت رساندند. پيكر پاك او را به عمارت عاليقاپو برده آنگاه در مقبره سيده حمزه محله سرخاب به خاك سپردند.
اهداف قيام شيخمحمد خياباني
از بررسي سخنان رهبر قيام تبريز و موضعگيريهاي او چنين برميآيد كه قيام مجاهدان تبريز به منظور تحقق بخشيدن به اموري از اين دست بود:
1. قطع دست اجانب از سلطه پيدا كردن بر كشور و منابع آن؛
2. از بين بردن استبداد و احيا و اجراي قانون مشروطيت؛
3. سروسامان دادن به اوضاع آشفته كشور و حفظ استقلال همهجانبه ايران؛
4. همكاري با نهضت جنگل به رهبري ميرزا كوچكخان در راه اصلاح اوضاع كشور و بيدار كردن مردم.
علل شكست قيام خياباني
درباره علل عدم پيروزي نهضت مجاهدان تبريز به اموري اشاره شده است كه ازجمله آنهاست:
1. خيانت عوامل بيگانه؛
2. كمبودن نيروهاي مقاومت؛
3. اعتماد بيش از حدّ به افراد به ظاهر حزب؛
4. عدم همكاري همپيمانان خياباني؛
5. استقلال رأي خياباني در حفظ مواضع اصيل انقلابي و حاضر نشدن به همكاري با روس و انگليس.
سخناني كوتاه از شيخ محمّد خياباني
ملّتي كه از مرگ نميترسد هرگز نميميرد.
اوّلين لازمه شرافت هر ملّت استقلال است؛
حافظ و نگهبان استقلال هر ملّتي شجاعت و قهرماني اوست.
انتظام و انضباط شرط عمده موفقيّت است.
اعتماد به نفس شرط عمده موفقيّت است.
شجاعت مادّي بيشجاعت معنوي كامل نيست.
ترسْ عامل عمده اسارت ملّتهاست.
در راه زندگي شرافتمندانه بايد از جان و مال گذشت.
استقلال ملّتها را فقط فضايل و اخلاق عالي ميتواند محفوظ دارد.1
منبع: مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي
جمعه 22 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]