واضح آرشیو وب فارسی:قدس: جامعه - 50 فرقه دينستيز در كشور فعاليت ميكنند
جامعه - 50 فرقه دينستيز در كشور فعاليت ميكنند
گروه اجتماعي- اميرهادي انواري: ديروز جانشين فرمانده نيروي انتظامي در گفتوگو با يكي از خبرگزاريها گفت: 50 فرقه در زمينه دينستيزي در كشور فعاليت ميكند. سرتيپ حسين ذوالفقاري گفت: در دنيا چهار هزار فرقه به اشكال مختلف در حال فعاليت هستند كه 50 فرقه از اين تعداد در ايران فعاليت ميكنند. او كه با فارس صحبت كرده بود، ادامه داد: اين فرقهها كه تحت عنوان اقدامات معنوي و عرفاني فعاليت ميكنند در اصل به دينستيزي در كشور مشغولند كه برخي از آنها از طريق شبكههاي اينترنتي اقدام به برقراري ارتباط با يكديگر كرده و از همين طريق نيز به جذب نيرو براي فرقههاي خود ميپردازند. در اين خبر اشارهاي به عنوان فرقههاي دينستيز نشده است، اگر روي چنين سخناني فرقههايي شبيه بهائيت يا دراويش باشد، بحث اين فرق جداست. اما اين سخنان در حالي منتشر ميشود كه اخيرا برخي رسانهها به خصوص رسانه ملي سلسله برنامهها و گزارشهايي را درخصوص فرقههاي دينستيز و شيطانپرست تهيه كردند. نكته آنجاست كه در اين ميان ذيل گفتوگوها و نتيجهگيريهاي اين برنامهها هيچ اشاره مستقيمي به نوع اين «فرقه»هاي دينستيز نميشود. براي مثال برخي از فرقههايي كه در برنامههاي تلويزيوني به عنوان «شيطانپرست» معرفي ميشوند، شيطانپرست نيستند. با اين حال چنين بيان ميشود كه علاقه برخي از جوانان كشور به سبكهاي موسيقي خاص فرقههاي شيطانپرست و دينستيز كه اعمال آنها در خارج كشور با داخل كشور قابل قياس نيست يكي است. در اين برنامهها از آنها با عنوان «شيطانپرست» و «دينستيز» ياد ميشود، در صورتي كه گويا تهيهكنندگان اين برنامهها اصولا هيچ مدرك مستدلي را از اعتقاد اين افراد به مباني فكري فرقههاي شيطانپرست در دست ندارد. بايد دانست كه لزوما همه كساني كه به موسيقي زيرزميني و رپ ميپردازند، شيطانپرست و دينستيز نيستند. به صرف استفاده كردن يك جوان از يك گردنبند يا آرمي كه روي تيشرت او چاپ شده است نميتوان وي را شيطانپرست يا دينستيز شناخت. چه، نه در ايران بلكه در ساير نقاط دنيا نيز برخي مدلها و پوششها از سوي طيفي از مخاطبان مورد اقبال قرار ميگيرد، اما استفاده كردن از مثلا گردنبند مثلث وارونه، دليل بر اين نميشود كه كسي كه از آن استفاده ميكند حتما به يك از معابد شيطانپرستي رفته و در آنجا همه اعتقادات آن را باور كرده و حالا يك شيطانپرست تمامعيار است. ممكن است براساس قانون و مصالح، فعاليت در گروههاي موسيقي زيرزميني يا رپ مجاز نباشد، انتشار محصولات فرهنگي بدون مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به نوبه خود جرم محسوب ميشود و در قانون تعريف شده، كه در اينجا درخصوص اين جرم صحبت نميشود. اما اينكه در برابر چنين رويهاي، يعني موسيقي زيرزميني و رپ شيوه اتهام زدن به دوستداران آن دنبال شود، آن هم اتهام سنگيني مثل دينستيزي يا شيطانپرستي رويكرد تازهاي است. با توجه به مجازاتي كه در صورت اثبات چنين اتهامي در قانون در نظر گرفته شده است، به جاست كه تهيهكنندگان چنين برنامه و نويسندگان گزارشهاي آنها كه از الفاظي مثل شيطانيپرستي و دينستيزي استفاده ميكنند، تامل بيشتري در اينباره به خرج داده و تبعات فرهنگي آن را در نظر آورند.
شيطانپرستي چيست؟
شيطانپرستي يك حركت مكتبي، شبهمكتبي و فلسفي است كه هواداران آن شيطان را يك طرح و الگوي اصلي و قبل از عالم هستي معرفي ميكنند. آنها شيطان (نگارنده: يا ابليس، در تمامي ترجمههاي فارسي Satanism شيطانپرستي ترجمه شده است، هرچند Satan به فارسي به معناي شيطان است، اما اين لفظ نميتواند دربرگيرنده تمامي فرقههاي مربوط به شيطانپرستي باشد، چه در بسياري از اين فرق شيطان به موجودي زنده دلالت دارد، اما در بعضي ديگر از اين فرق شيطان به مفهوم نيروهاي شر است. به هر حال در زبان فارسي شيطان كه برگرفته از تعاليم ديني اسلام است به معني نيروهاي شرور است. در قرآن نيز از شيطان به عنوان هر عامل هدايتكننده انسان به سوي بديها و كژرفتاريها نام برده شده. اما فرشتهاي كه براساس تعاليم اديان ابراهيمي، از جنس آتش بوده و به خاطر سركشي از فرمان خداوند از درگاه خدا رانده شده ابليس بوده است.) را موجودي زنده و با چند وجه از طبيعت انسان مشترك ميدانند. شيطانپرستي را در گروه «راه چپ» مخالف با «راه راست» طبقهبندي ميكنند. دستچپيها: به غنيسازي روحي خود در جريان كارهاي خودشان معتقدند و بر اين باورند كه در نهايت بايد تنها به خود جواب پس دهند. دستراستيها: غنيسازي روحي خود را از طريق وقف كردن و بندگي خود در مقابل قدرتي بزرگتر بهدست ميآورند. لاوييانها در واقع خدايي از جنس شيطان يا خدايي ديگر را براي خود قائل نيستند. آنها حتي از قوانين شيطان نيز پيروي نميكنند. اين جنبه رويكردي آنها به طور مكرر به اشتباه ناديده گرفته ميشود و عموما آنها را افرادي ميشناسند كه شيطان را پرستش ميكنند.
آغاز شيطانپرستي
به طور غيررسمي و گستردهاي شيطانپرستي فلسفي را منتسب به آنتوان شازاندر لاوي «Anton Szandor LaVey» ميدانند. او كسي بود كه كليساي شيطان را تاسيس كرد. وي در 11 آوريل سال 1930در شهر شيكاگو متولد شد. سپس خانوادهاش به سانفرانسيسكو نقلمكان كردند و بيشتر دوران رشد آنتوان همانجا سپري شد. پس از رها كردن دبيرستان و فرار از خانه در ۱۷ سالگي ابتدا به سيرك پيوست و بعد به نوازندگي روي آورد. در ۱۹۵۰ به عنوان عكاس در دايره جنايي پليس استخدام شد. در سال 1952 با كارول لَنسينگ (Carole Lansing) ازدواج كرد. نتيجه اين ازدواج اولين دختر او كلارا لاوي (Karla LaVey) بود. ازدواج آنها بعد از اينكه آنتوان بسيار شيفته داين هگارتي (Diane Hegarty) شده بود در 1960 منجر به طلاق شد. آنتوان و داين هرگز ازدواج نكردند ولي رابطه آنها بعد از سالهاي طولاني به تولد دختر دوم وي زنا لاوي (Zeena Galatea LaVey) در سال 1964 منجر شد. موفقيتهاي او به عنوان يك پيانيست ادامه داشت و از مشهورترين افراد زمان خود در سانفرانسيسكو بود. لاوي ارائه سخنرانيهاي سري خود در شبهاي جمعه را كه «دايره اسرارآميز» ناميده بود آغاز كرد. يكي از اعضاي همين حلقه بود كه به وي پيشنهاد تاسيس آيين جديد را داد. در 30 آوريل 1966 در حالي كه سر خود را ـ به عنوان رسم آيين جديد ـ تراشيده بود، بنيانگذاري كليساي شيطان را اعلام كرد. همچنين سال ۱۹۶۶ را به عنوان آنو ساتانس (سال اول Anno Satanas) سال اول عهد شيطان اعلام كرد. پس از آن وي خود را كاهن اعظم كليساي شيطان ناميد. چندي بعد با انتشار كتاب انجيل شيطاني در سال 1969 به اظهار تعاليم كليساي شيطان پرداخت و اظهار داشت كه شيطان فرمانرواي زمين است. در ادامه انتشار انجيل شيطاني لاوي كتاب آيين پرستش شيطان را در 1972 منتشر كرد. در اين كتاب جزئيات بيشتري از آيين پرستش، رسوم و تشريفات ديني پرستش شيطان (از جمله مراسم عشاء تاريك (Black Mass) را ذكر كرد. هگرتي و لاوي در اوسط 1980از هم جدا شدند و آخرين همراه لاوي بلانچ بارتون (Blanche Barton) بود. نتيجه اين همراهي تنها پسر لاوي سيتن سركيس كرنكي لاوي (Satan Xerxes Carnacki LaVey) شد. آنتوان لاوي در29 اكتبر 1997 در بيمارستان سنتماري شهر سانفرانسيسكو بر اثر تورم ريه مرد. در تدفين شيطاني لاوي كه به صورت مخفي انجام شد، جسدش سوزانده و خاكستر شد. خاكسترش دفن نشد ولي بين وارثانش تقسيم شد و با اين فرض كه داراي قدرت اسرارآميز است در آيين پرستش اسرارآميز شيطاني استفاده ميشود.
معبد مخوف
مايكل آكينو«Michael Aquino» متولد 28 اكتبر 1986 بنيانگذار معبد ست است. همچنين او در ارتش و سازمان سيا «CIA» مشغول فعاليت بوده است. وي به خاطر اختلافاتش با آنتوان لاوي، معبد ست را در 1975 در سانفرانسيسكو تاسيس كرد. معبد سِت Temple of Set يكي از مخوفترين، مشهورترين و مخفيترين سازمانهاي شيطانپرستي است. معبد سِت اولين جامعه مخفي است كه ادعاي رهبري جهاني «طريقت دستچپيها » در جهان را دارد. تعاليم آن شامل فلسفه شيطان و تمرينات سحر است. سِت (Set) نام يكي از خدايان مصر است. آكينو و گروهي ديگر از كشيشان كليساي شيطان به خاطر اختلافات فلسفي و مديريتي از آن جدا شده و سازمان معبد ست را تشكيل دادند. در همان سال، معبد سِت به عنوان يك كليساي بيفايده در كاليفرنيا به ثبت رسيد. بارزترين تفاوت ميان كليساي شيطان (Church of Satan) و معبد ست مربوط به مفهوم شيطان است. معتقدين به كليساي شيطان (C.o.S)، كه سِيتنيست (سيطنيست (Saitanist ناميده ميشوند اعتقاد دارند كه شيطان موجودي نمادين است و وجود خارجي ندارد. آنها از شيطان براي نشان دادن توجهات خود و به استهزا گرفتن مسيحيت بهره ميگيرند. در حالي كه پيروان معبد سِت كه سِتيانس (Setians) ناميده ميشوند معتقدند كه شيطان واقعي وجود دارد كه به آن «پادشاه تاريكي» (The Prince of Darkness) ميگويند. آنها او را «سِت، پادشاه حقيقي تاريكي» (“Set” the TRUE Prince of Darkness) مينامند. سِيتِن (Satan) نامي است مأخوز از انجيل به عنوان پادشاه تاريكي؛ ولي سِت (Set) نام خداوند مرگ و عالم اموات در باستان است.
شيطانپرستي فلسفي (لاويي)
اين نوع از شيطانپرستي بر مبناي فلسفه آنتوان لاوي كه در كتاب «انجيل شيطان» و ديگر آثارش آمده است تشكيل شده است. لاوي موسس كليساي شيطان (1966) بود و تحت تاثير نوشتههاي فردريك نيچه، آليستر كرالي، اين رند، مارك د سيد، ويندهام لويس، چارلز داروين، امبروس بيرس، مارك تواين و بسياري ديگر بوده است. شيطان در نگاه لاوي موجودي مثبت بوده در حالي كه تعاليم خداجويانه كليساها را مورد تمسخر قرار داده و به مسائل جهان مادي نيز اعتنايي نداشت. يك شيطانپرست لاويي، خود را خداي خود ميداند، آيين مذهبي اين گروه از شيطانپرستان بيشتر شبيه به فلسفه ميجيك كراولي با ديدي جلوبرنده به سمت شيطانپرستي است.
شيطانپرستي ديني
گرايشات شيطانپرستي ديني اغلب مشابه گرايشات شيطانپرستي فلسفي است، گرچه معمولا پيشنيازي براي خود قائل ميشوند و آن پيشنياز آن است كه شيطانپرست اول بايد يك قانون ماوراء الطبيعي را كه در آن يك يا چند خدا تعريف شده است كه همه شيطاني هستند يا بهوسيله شيطان شناخته ميشوند بپذيرد. شيطاني كه در گروه اخير تعريف شده است ميتواند تنها در ذهن يك شيطانپرست تعريف شود يا از يك دين (معمولا قبل از مسيح اكثرا از خدايان مصر باستان) اقتباس شود. مابقي گروهها تعبيري سختگيرانهتر از اينها را ميپرستند: آنهايي كه سيماي فرشته سقوط كرده از انجيل مسيحي را ميپرستند، در حالي كه بسياري كه آن را به عنوان شر، طبق تعريف كليساي مسيحي، در نظر ميگيرند. اين گروه در مقابل آن را به عنوان محق و كسي كه در مقابل خدا شورش كرده است قبول دارند. تمام اين اديان با هم وبا شيطانپرستان فلسفي مشترك هستند چراكه خود شخص را در اولويت اول قرار دادهاند. اين نظريه نيز معمولا توسط كساني كه خدا را به ديد شيطاني نگاه ميكنند.
شر پرستي
اين فرقه از شيطانپرستان، به دوران تفتيش عقايد مذهبي از طرف كليسا مربوط ميشوند. اين نوع شيطانپرستان معمولا متهم هستند كه به اعمالي از قبيل «خوردن نوزادان»، «كشتن گوسفندان»، «قرباني كردن دختران باكره» و «نفرت از مسيحيان» هستند. اين طرز فكر در كتاب «ماليوس ماليفيكاروم» دستهبندي شده است. كتابي كه در دوران تفتيش عقايد توسط كليسا (1490) تاليف شد و در واقع هرگز به طور رسمي مورد استفاده قرار نگرفت، كتاب حاوي مطالب خرافي از جنگيري و جادوگري و مطالبي از اين دست است. ترجمه لغوي نام كتاب پتك جادوگران است.
چهارشنبه 20 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]