واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: سياست قدرت در آ سياي ميانه
پس از پايان جنگ سرد، آسياي ميانه به منطقه اي بي ثبات و جايگاه تحولات پيش بيني نشده در جهان معروف شد. بي ثباتي اقتصادي، صنعت جامعه مدني و جو سياسي خفقان آ ور از ويژگي هاي بارز جمهور هاي شوروي سابق پس از استقلال آنها در اوايل دهه 1990 به شمار مي رود. بانك جهاني دهه پاياني قرن بيستم را «مرحله گذار سه گانه» اين كشورها نامگذاري كرد: رويارويي با شوك هاي كلان اقتصادي ناشي از فروپاشي شوروي، حركت سريع از سيستم برنامه ريزي به شدت متمركز به سوي سيستم دموكراتيك تر مبني بر اقتصاد بازار و تغيير ناگهاني در موقعيت ژئواستراتژيك و قرار گرفتن ميان دو قدرت هسته اي. مشكلات پيچيده داخلي اين كشورها نيز مزيد بر علت شد و جايگاه آسياي ميانه را در سياست خارجي آمريكا به پايين ترين سطح تنزل داد.
در اين دوران اولويت هاي اصلي سياست خارجي آمريكا مساله عدم تكثير سلاح هاي هسته اي و امنيت انرژي بود. اين بي توجهي آمريكا موجب گرايش آسياي ميانه به سوي مسكو و پكن شد و كشورهاي اين منطقه درصدد برآمدند امنيت عاجل و نيازهاي وافر اقتصادي خود را از طريق نزديكي به روسيه و چين تامين كنند. چين و روسيه در اين ايام تقريباً با همه كشورهاي آسياي ميانه قرارداد دوستي و همكاري و پيمان تجاري منعقد كردند و مسكو با حفظ نيروهاي نظامي خود در قزاقستان، قرقيزستان، تاجيكستان و ازبكستان كه براساس ترتيبات دو جانبه امنيتي حاصل شد از موقعيتي برتر در منطقه برخوردار شد اما حوادث 11 سپتامبر و جنگ متعاقب آن در افغانستان ناگهان بر اهميت استراتژيك آسياي ميانه در پهنه جهاني افزود و اين منطقه را براي غرب به كمربند محافظ در برابر شرايط متزلزل و بي ثبات اوراسيا تبديل كرد. كشورهاي منطقه كه ديگر مورد بي مهري و كم توجهي آمريكا قرار نمي گرفتند، الزامي به حركت در حيطه نفوذ چين و روسيه نمي ديدند.شرايط جديد سياسي موازنه قدرت را در اين منطقه حساس برهم زد و كشورهاي منطقه يك بار ديگر خود را در چنبره مبارزه قدرت هاي بزرگ گرفتار ديدند.
با افزايش حضور آمريكا در آسياي ميانه موقتاً از نفوذ چين و روسيه كاسته شد.اعمال فشار براي محدود كردن روابط سنتي منطقه با چين و روسيه از يكسو و مبارزه طلبي خشونت آ ميز گروه هاي اسلامگرا از سوي ديگر جوي از بي اعتمادي و عدم قطعيت نسبت به تحولات آينده منطقه به وجود آورد. به گفته يك تحليلگر بومي با توجه به اهميت استراتژيك و منابع غني طبيعي، بايد منتظر برخورد منافع قدرت هاي بزرگ در منطقه بود.
اهميت پيمان شانگهاي
موجوديت سازمان همكاري شانگهاي كه يك اتحاديه سياسي با شركت روسيه، چين، ازبكستان، تاجيكستان، قزاقستان و قرقيزستان بود در ژوئن 2001 اعلام شد. اين اتحاديه داراي يك تشكيلات امنيتي بود كه همه اعضا به جز ازبكستان را شامل مي شد. سنگ بناي اوليه پيمان شانگهاي در سال 1996 گذاشته شد. در آن زمان اين پيمان با شركت پنج كشور و به مثابه يكي از ترتيبات اعتمادساز در منطقه موجوديت يافت. در تابستان 2001 پيمان شانگهاي تحت هدايت ولاديمير پوتين و جيانگ زمين، روساي جمهور وقت روسيه و چين، ازبكستان را به عضويت پذيرفتند و نام پيمان را رسماً به «سازمان همكاري شانگهاي» تغيير داد و هدف خود را تشويق همكاري ميان اعضا و نيل به امنيت جمعي در آسياي ميانه عنوان كرد. سال نخست موجوديت پيمان شانگهاي صرف حل وفصل منازعات مرزي و مسائل امنيتي منطقه شد. شش كشور بنيانگذار پيمان قول دادند كه به مبارزه بي امان با «سه نيروي شيطاني» در منطقه بپردازند: تروريسم، افراطي گري و جدايي طلبي، تمامي اين اهداف به طور غيرمستقيم به افراطي گري خشونت آميز اسلامي اشاره دارند. برخي ناظران پيمان شانگهاي را صرفاً يك مكانيسم امنيتي نمي دانستند بلكه آن را چارچوبي مناسب براي گسترش مناسبات تجاري، توسعه سرمايه گذاري و تقويت مناسبات فرهنگي، فني و زيست محيطي ميان كشورهاي عضو ارزيابي مي كردند. اين سازمان از سازمان ملل تقاضاي شناسايي كرد و از ايران، مغولستان، پاكستان و هند نيز براي عضويت دعوت به عمل آورد. به اين ترتيب پيمان شانگهاي قصد داشت علاوه بر مسائل امنيتي با پرداختن به مسائل اقتصادي و معضلات اجتماعي خود را به عنوان يك بازيگر قدرتمند منطقه اي به جهانيان عرضه كند اما نيل به اين هدف مستلزم تحقق چند پيش شرط بود. مثلاً به رغم اراده سياسي كشورهاي عضو، پيمان بايد ساختار، مديريت و نهادهاي مستقل خود را تشكيل دهد. آمريكا، اتحاديه اروپايي و سازمان ملل بايد آن را به مثابه يك سازمان معتبر بين المللي به رسميت بشناسند و مهم تر از همه اينكه پيمان شانگهاي بايد بتواند به نمايندگي از سوي اعضا و در جهت حفظ منافع همه آنها عمل كند و فقط منافع يك يا دو كشور عضو را در نظر نگيرد. اما تحقق همه اين شرايط در كنار يكديگر بسيار دشوار است. كارشناسان غربي پيمان شانگهاي را از همان بدو تاسيس ابزار دست روسيه و چين ارزيابي كردند. به كمك اين ابزار رفته رفته مناسبات نظامي و امنيتي كشورهاي منطقه با روسيه تحكيم و گسترش پيدا مي كند و يك سياست هماهنگ در مقابله با جنبش هاي اسلامگرا در منطقه اتخاذ مي شود.
با توجه به ابعاد جغرافيايي قدرت اقتصادي و توان نظامي چين و روسيه، تسلط آنها بر «پيمان شانگهاي» طبيعي به نظر مي رسد. در واقع وزراي خارجه اين دو كشور مواضع پيمان شانگهاي را در زمينه مسائلي چون رويارويي با آمريكا و عدم تحمل جنبش هاي اسلامگرا و جدايي طلب تنظيم و هدايت مي كنند. پيمان شانگهاي در چشم سياستگذاران چيني و روسي ابزاري براي تسلط استراتژيك اين دو كشور بر منطقه آسياي ميانه و برقراري مناسبات دوستانه با همسايگان است اگر چه اين كشورها همگي داراي نگراني هاي مشتركي چون خشونت هاي قومي و مبارزه طلبي افراطيون مسلمان هستند اما نگراني مسكو و پكن برخلاف اعضاي كوچك تر پيمان شانگهاي فقط به اين مسائل محدود نمي شود بلكه مسائل مهم تري چون هژموني آمريكا بر منطقه اي كه از ديرباز عرصه نفوذ سنتي آنها بوده است را نيز شامل مي شود. به نظر مي رسد كشورهاي آسياي ميانه كم وبيش تسلط چين و روسيه را بر منطقه پذيرفته باشند. رهبران اين كشورها در ساليان اخير با نزديك شدن به روسيه و چين، در واقع درصدد جلب حمايت براي سياست هاي سركوبگرانه خويش برآمده اند. بي توجهي غرب به منطقه، برخي از رهبران منطقه چون «اسلام كريم اف» را به اين نتيجه رساند كه فقط روسيه و چين مي توانند كمك نظامي و اقتصادي لازم را براي مقابله با تهديدهاي داخلي و منطقه اي در اختيار آنان قرار دهند بنابراين در سال هاي پاياني قرن بيستم كه كشورهاي آسياي ميانه در جهت نزديكي به روسيه و چين گوي سبقت از يكديگر مي ربودند از تشكيل سازمان همكاري شانگهاي به گرمي استقبال كردند. روسيه و چين نيز در همكاري با كشورهاي منطقه، اهدافي را دنبال مي كردند، مثلاً چين خواستار استرداد ناسيوناليست هاي اويغور بود كه به خاك تاجيكستان و قرقيزستان مي گريختند.
حملات تروريستي 11 سپتامبر و آغاز جنگ در افغانستان، آينده «پيمان شانگهاي» را در هاله اي از ترديد فرو برد، حضور نيروهاي آمريكايي در منطقه شرايط جديدي را به وجود آورد كه كل سياستگذاري هاي منطقه را متاثر ساخت. «پيمان شانگهاي» در برابر بسياري از حوادث منطقه اي سكوت اختيار كرد و موضع نگرفت. بسياري از صاحبنظران اين سكوت معنادار را نشانه ضعف پيمان مزبور تلقي كردند. «پيمان شانگهاي» هيچ برخوردي با بحران افغانستان نكرد و نتوانست مانع واگذاري اين پايگاه به نيروهاي آمريكايي توسط ازبكستان شود. اين پيمان نتوانست يك سياست منسجم و واحد در قبال تهديدات تروريستي اتخاد كند.«پيمان شانگهاي» سال هاي نخستين موجوديت خود را با ترديد آغاز كرد. پيماني كه در ابتدا اميدهاي فراواني را براي اتحاد استراتژيك چين، روسيه، قزاقستان، تاجيكستان، قرقيزستان و ازبكستان برانگيخته بود، اكنون تحت تاثير سه عامل مهم خارج از حيطه اقتدار خود به تدريج رنگ باخت: مناسبات روسيه - چين، منافع آمريكا در منطقه و خشونت اسلامگرايان افراطي. امروزه به سياست قدرت در آسياي ميانه بدون كنكاش دقيق در اين سه عامل نمي توان پي برد.
روابط چين - روسيه: روسيه و چين را بايد موتور محرك «پيمان شانگهاي» ناميد. موجوديت و بقاي پيمان مزبور، در گرو اداره اين دو كشور است. در دهه اخير، مناسبات دوجانبه روسيه و چين گسترش فراوان يافته و آنها در زمينه مسائل تجاري و نظامي، مذاكرات مستمر و مفصلي با يكديگر داشته اند.
امضا «پيمان دوستي، همكاري و حس همجواري» در ژوئن 2001، نخستين پيمان ميان دو كشور از آغاز جنگ سرد تاكنون بود. در حال حاضر، مهندسان، دانشمندان و افسران روسي و چيني در كنار يكديگر در برنامه هاي آموزشي، مانورهاي نظامي و پروژه هاي تحقيقاتي شركت دارند. برخي پروژه هاي تحقيقاتي نظامي مانند مقابله با تهديد جنگنده آمريكايي «استيلث فايتر» كه از ديد رادار مخفي است، اكنون توسط محققان چيني و روسي دنبال مي شود.
تشكيل «پيمان شانگهاي» از همان بدو امر بر تمايل روسيه براي تسلط بر منطقه و سياست چين در مورد ايجاد يك جهان چندقطبي منطبق بود. آنها معتقد بودند كه تسلط چين و روسيه، مانع از حضور قدرت هاي بيگانه در منطقه خواهد شد. روسيه مايل بود ضمن به رسميت شناختن حاكميت سياسي و اقتصادي جمهوري هاي شوروي سابق، آنها را همچنان در حيطه نفوذ اقتصادي، فرهنگي، سياسي و نظامي خود نگه دارد.
منبع: مركز مطالعات استراتژيك و بين المللي واشنگتن
چهارشنبه 20 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]