تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):كسى كه بر باطل سوار شود، مَركبش او را ذليل خواهد كرد. كسى كه از راه حق منحرف شود ر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838035149




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شيخ صنعان و دختر ترسا


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: شيخ صنعان و دختر ترسا
اشرف ايزدي- سرگذشت شيخ صنعان براى اولين بار در ادبيات ايران در منطق‌الطير شيخ فريدالدين عطار نيشابورى آمده است. مهم‌ترين و مشهورترين مثنوى عطار، منطق‌الطير است كه ماخوذ؟ از آيه شريفه: «و ورث سليمان داوود و قال يا ايهاالناس علمنا منطق‌الطير»است.

در ميان داستان‌هاى منطق‌الطير، حكايت شيخ صنعان، مقام ممتاز، شاخص و برجسته اى دارد و از زيباترين و جذاب‌ترين داستان‌هاى عرفانى است كه بيش از 400 بيت دارد. هدف عطار از داستان شيخ صنعان، بيان مقاصد اخلاقى و عرفانى است. عطار با ذكر اين داستان اين نكته را متذكر شده است كه اوليا نيز از سوء‌عاقبت در امان نبوده‌اند و المخلصون على‌ خطر عظيم.

شيخ صنعان درست، در ابتداى سير مرغان حكايت مى‌شود كه اين توجه دقيق، عميق و تيز عطار است كه متوجه منيت انسان است. به طور طبيعى اين منيت خودبينى و خودمحورى در انسان‌هاى به اصطلاح پاك، مومن و زاهد بيش‌تر شيوع دارد تا انسان‌هاى دقيق، فاسق، گناهكار و بى‌شخصيت، در هر دو منيت هست و اصل راه بر اين است كه منيت را، جان را، ايمان را، زاهد را، فسق را و هر چه را كه ذات ما آن رنگ را پذيرفته است و حضور ما را اثبات مى‌كند بايد برافشاند تا رها شود. عطار در منطق‌الطير براى بيان اين رهايى داستان شيخ صنعان را مى‌آورد. شيخ صنعان 50 سال در حريم كعبه اقامت كرده، 400 مريد صاحب كمال دارد، علم و عمل فراوان دارد، صاحب كشف و شهود است، 50 حج و عمره‌هاى فراوان به جاى آورده، نمازگزار و روزه‌دار است و مقتدا و مورد نظر مردم است با كمالات و مقامات و كرامات. عطار از بيان، كمالات، مقامات و كرامات شيخ، بخصوص صاحب 400 مريد صاحب كمال و صاحب شهرت و مورد نظر مردم بودن منظورى دارد و آن پنهان‌ترين و خطرناك‌ترين حضور نفس و منيت و حب‌نفس است. البته حب نفس و عجب به اعمال؛ تنها مخصوص مقدسين، زاهدان و مومنان نيست، بلكه هر انسانى در هر رفتار و اخلاقى با آن مواجه است. انسان مى‌تواند در اوج مقامات، ظاهر مقدس و پاك و مقاماتى كه آدمى را در دنياى پر از وسوسه، آشوب و عظمت، مقتدا و بزرگوار و بى‌نظير بندگان خدا بنماياند و اعمال و كردارش موجب فربه شدن هر چه بيش‌تر نفس مرموز و غيرقابل شناخت شود. پس فردى مثل شيخ صنعان هم مى‌تواند در معرض پرسش و سوال قرار بگيرد. شيخ صنعان از آنجايى كه سالكى است آگاه، سال‌ها در شناخت نفس، رنگ مهر باطل نفس گام زده و شايد از آنجا كه خداوند به او رحمت آورده است، خوابى مى‌بيند.

كز حرم درومش افتادى مقام/سجده مى‌كردى بتى را والسلام

يونگ مى‌گويد:‌رويا يك حقيقت و جلوه‌هاى ويژه از ناخودآگاه ماست. از نظر يونگ روياى انسان زندگى واقعى انسان است. روياها در واقع محتوياتى هستند كه از ناخودآگاه آدمى سر در مى‌آورند، افكارى كه هرگز به آستانه خودآگاهى نرسيده‌‌اند. پس اين رويا از اعماق وجود شيخ صنعان سر بر مى‌كشد، خواهش و خواستى از او خودآگاهانه، زاهدانه و مقدس‌مآبانه مطرح مى‌كند. پس خواب‌ها پاره‌هايى از حقيقت هايند كه به كمك نمادها و به قول يونگ، كهن الگوهاى پويا از چگونگى اعماق ما سخن مى‌گويند و با ارائه تصوير‌هاى متناسب با روان و نفس ما از كنش آينده ما خبر مى‌دهند. همچنان كه خواب شيخ صنعان از رم و بت يعنى دختر زيبا و ارتباط با آن خبر مى‌دهد.

ام آل. فرانتس اين قدرت را مربوط به خود و مرتبه‌اى از ناخودآگاهى مى‌داند و در تعريف خود مى‌توان گفت كه عاملى درونى است كه با شخصيت خودآگاه فرق دارد. خودآگاه شيخ صنعان، حضور در كعبه، نماز، روزه، راهنمايى مريدان و علاقه‌مندان و راه و چاه نشان دادن به مردم است، اما خود او و شخصيت درونى او، خواهش سفر به رم و سجده كردن در برابر يك بت رمى است. پس شخصيت شيخ هنوز به كمال خود نرسيده و برعكس آنچه انتظار مى‌رود، در زير بار سنگين ثواب، از بلوغ و رهايى بازمانده است و اكنون خواب او براى نجاتش اشاره به رم دارد و ماجراهايى كه شيخ بايد پشت سربگذارد.

عن ابى عبدالله عليه السلام قال: ان الله علم ان الذنب خير للمومن من العجب و لولا ذلك ما ابتلى مومنا بذنب ابدا

امام صادق (ع) فرمود: همانا خدا دانست كه گناه بهتر است براى مومن از عجب و اگر نه اين بود، هيچ گاه مومن را مبتلا به گناهى نمى‌كرد.

و اين گونه آن شعور والاى بيرونى به واسطه تصوير نازلى از خود كه در باطن و سويداى دل انسان قرار داده است. آدمى را در مسير كمال به پيش مى‌راند و اكنون نيز آن من والاى نهفته در ناخودآگاه شيخ صنعان، او را به سمتى كه قرآن همه ظواهر و ريشه‌هاى منيت آن بايد بسوزند و از بين بروند، هدايت مى‌كند. در چنين حالتى وظيفه انسان چيست؟ عرفاى ما و انديشمندان بزرگ فرهنگ غنى اسلامى ما، صدها سال پيش از اين، به اهميت دادن به خواب توجه داشتند و معتقد بودند كه فرد بايد به نداى درونش گوش و به‌ آن پاسخ مثبت دهد.

شيخ صنعان به خاطر سلوك، خوب مى‌داند كه بايد به نداى درونى گوش كند و خود را با تمام وجود تسليم پيغامى كند كه از شكل عميق‌تر و اساسى‌تر وجود برايش داده مى شود. به همين جهت وقتى از خواب برمى‌خيزد، مى‌گويد:

چون بديد آن خواب بيدار جهان /گفت دردا و دريغا كاين جهان

يوسف توفيق در چاه افتاد/عقبه‌اى دشوار در راه افتاد

مريدان به سنت مراد و مريدى به دنبال شيخ روانه مى‌شوند و در پايان سفر، به دخترى ترسا مى‌رسند. عشق در همان ديدار اول جرقه مى‌زند كه مى‌توان گفت: علاقه سفر به خويشتن و يافتن ديدار چهره واقعى خويشتن باشد.

دختر مسيحى بسيار زيبا و مانند آفتاب بى‌زوالى است كه بايد شيخ را در مسير به رسيدن به شخصيت حقيقى و درست و متعالى كمك و راهنمايى كند.

دختر ترسا چو برقع بركار رفت /بندبند شيخ را آتش در گرفت

هر چه بودندش سر به سر نابود شد/از آتش سودا دلش پردود شد

شيخ ايمان داد، ترسايى گزيد/عافيت بفروخت، رسوايى خريد

اين عشق شيخ را از دنياى عافيت يا همان دنياى خودآگاهى و سنجيدن سود و زيان‌ها و انتخاب سودهاى دنيايى درمى‌آورد. مريدان نصيحت‌ها و پندها مى‌كنند، اما سودى نمى‌بخشد.

رفت عقل و رفت صبر و رفت يار

اين چه درد است؟ اين چه عشق است؟ اين چه كار؟

ياران و مريدان او را نصيحت مى‌كنند: توبه كن، غسل كن، تسبيح بگو، نماز بخوان، سجده كن و ... عده‌اى او را از رسواى خاص و عام شدن مى‌ترسانند و از او مى‌خواهند كه به كعبه بازگردد. اما شيخ هيچ‌كدام را نمى‌پذيرد، مى‌ماند و با اصرار و سوز وگداز مى‌خواهد توجه دختر را جلب كند. شيخ در آغاز راه رها شدن از ظاهر و پرداختن به سوز باطن است. شيخ خوب مى‌داند كه اگر در اين سمت و روزنى كه به رويش گشوده شده است، در اين سفر پرالتهاب، ديدار من واقعى و آن انسان بزرگ درون و راحتى خواهد توانست به چنان مرتبه‌اى برسد كه هفت گردون را به زير بال خود ببيند. دختر انكار مى‌كند و شيخ اصرار و سرانجام پاسخ دختر آغاز زلزله‌هاى تكان دهنده و ويران كننده زوايد روح شيخ است. دختر شيخ را به چهار كار: سجده پيش بت، سوختن قرآن، نوشيدن خمر و دست شستن از دينش، مخير مى‌كند. شيخ نوشيدن خمر را برمى‌گزيند و خمر مى‌نوشد، مست مى‌شود و در حال مستى شرط‌هاى ديگر را نيز انجام مى‌دهد. اين آغاز پيش رفتن شيخ از تعين‌ها، شكل‌ها و رنگ‌ها به سمت بى‌شكلى و بى‌رنگى است، تا آنجا كه در باطن او عشق مى‌ماند و بس. مدت‌ها مى‌گذرد شيخ تقاضاى وصل مى‌كند.

چون بناى وصل تو بر اصل بود/ هرچه كردم بر اميد وصل بود

پاسخ دختر به تقاضاى وصال شيخ فوق‌العاده دردمندانه و تكان دهنده است. به او مى‌گويد: از اين تقاضايت برمى آيد كه درخود نيستي، سيمى بستان و برو!

اما شيخ توفيق سفر به ديار روم را كه در ادبيات فارسي، سمبل سرزمين سفيدى‌ها و زيبارويان سپيدپرست است برمى‌گزيند و سفر به روشنايى‌ها آن سوى سايه‌هاى درونى آدمى است و به همين راحتى به دست نيامده كه به سيمى بفروشد و برگردد. شيخ اصرار مى‌كند و دختر كه عزم او را راسخ مى‌بيند. آخرين شرطش را براى وصال پيشنهاد مى‌كند: خوك باني؛ شيخ بايد يك سال همه خوك‌هاى دختر را كه همان نفس خود شيخ است بچراند و مواظبت كند.

در نهاد هركسى صد خوك هست/ خوك بايد كشت يا زنار بست

تو چنان ظن مى‌برى اى هيچ‌كس/ كاين خطر آن پير را بفتاد بس

تو زخوك خويش آگه نه‌اي/ سخت مغرورى كه مرد ره نه‌اي

گر قدم در ره نهى اى مرد كار/ هم بت هم خوك بينى صدهزار

خوك كش، بت سوز در صحراى عشق/ ورنه همچون شيخ شو رسواى‌عشق

دوستان و مريدان شيخ كه طاقت ديدن چنين صحنه‌هايى را نداشتند، شيخ را ترك مى‌كنند و به سوى كعبه برمى گردند. در بازگشت به مريدى خاص از شيخ برمى خورند، مريدى كه ظاهرا به وادى‌هاى درون آشناست. او آنها را به باد ملامت مى‌گيرد كه در چنين لحظات بحرانى بايد شيخ را ياد كنيم نه اينكه او را تنها بگذاريم. به اصرار او به روم برگشتند و همه چهل شبانه‌روز معتكف نشستند و به ناله و زارى پرداختند تا خداوند درى از رحمت بگشايد و برحال شيخ ببخشايد و او را از اين گمراهى نجات دهد. سرانجام آن مريد پيامبر را در خواب مى‌بيند.

در ميان شيخ و حق از ديرگاه

بود گردى و غبارى بس سياه

اين غبار از راه او برداشتيم

در ميان ظلمتش نگذاشتيم

با توجه به فرهنگ متعالى عرفانى شخص در ادامه سفر با خويشتن در هماهنگى كامل خود با نفس، بعد از سپرى كردن راه دشوار پاكسازى درون خود و پاك كردن طويله‌اى كه سال‌ها خوك‌ها، گوسفندان، گاوها و سگ‌ها در آن آرميده ‌اند، با شكستن تعنى‌هاى سطحي، يكى پس از ديگرى به تعنى‌ها و شكل‌هاى عميق‌تر وجود دست مى‌يابد و سرانجام در ادامه مسير، به آن تصوير حقيقى خود مى‌رسد.

مريدان به سوى شيخ به راه مى‌افتند تا بشارت رهايى‌اش را به او بدهند. شيخ را در حال رها و سبكبال كه هرگز بدان حالت نديده ‌بودندش، زيارت مى‌كنند. مى‌توان گفت كه شيخ قبل از آن مريد، خود به پيامبر در اعماق روح و خوابش رسيده است.

در پايان دختر مسلمان مى‌شود و به دنبال شيخ براى برگشتن به كعبه به راه مى‌افتد.

چون درآمد دختر ترسا ز خواب

موج زد نور از دلش چون آفتاب

آفتاب آنگاه بگشاد زبان

گفت هان شو از پى شيخت روان

در واقع اين شيخ است كه در قالب همان دختر با درگاه آشنا شده يا بهتر است بگوييم اين دختر تصوير و تعينى نازل از خود شيخ بوده كه اكنون در اعماق وجود شيخ در تعينى ديگر به درگاه و آستانه قرب رسيده است. سرانجام شيخ عميق به آن سوى عميق خود رسيده و به آفتاب درخشان يا چهره محمدى خود يا آن انسان بزرگ درونش راه يافته است.

آخرالامر آن صنم چون راه يافت

ذوق ايمان در دل آگاه يافت

شد دلش از ذوق ايمان بى‌قرار

غم درآمد گرد او بى‌غمگسار

گفت شيخا طاقت من گشت طاق

من ندارم هيچ طاقت در فراق

مى‌روم زين خاندان پرصداع

الوداع اى شيخ عالم الوداع

چون مرا كوتاه خواهد شد سخن

عاجزم عفوى كن و خصمى مكن

اين بگفت آن ماه و دست از جان فشاند

نيم جانى داشت بر جانان فشاند

گشت پنهان آفتابش زير ميغ

جان شيرين زو جدا شد اى دريغ

*دبير زبان و ادبيات فارسي

منابع

1- سوره نمل

2- امام خميني، شرح چهل حديث، چاپ 19

3- يونگ، انسان و سمبل‌هايش

4- ام.ال.فرانتس، انسان و سمبل‌هايش مقاله فرآيند فرديت

5- اصول كافي، جلد 2

6-منطق‌الطير به تصحيح فروغي

7-منطق‌الطير شرح دكتر سيد صادق گوهرين
 چهارشنبه 20 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1831]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن