واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: مهدی اخوان ثالث ( م . اميد ) در سال 1307 در مشهد به دنيا آمد . او از هنرستان مشهد فارغ التحصيل شد . از او مجموعه های ارغنون ، زمستان ، آخر شاهنامه ، از اين اوستا ، شكار ، پاييز در زندان ، بهترين اميد ، عاشقانه و كبود و تورا ای كهن بوم و بردوست دارم انتشار يافته است . اخوان ثالث به سال 1369 در تهران در گذشت و بنابه وصّيت خويش در كنار آرامگاه فردوسی به خاك سپرده شد.
لحظه ديدار نزديك است
باز من ديوانه ام ، مستم
باز می لرزد دلم ، دستم
باز گويی در جهان ديگری هستم .
مهدی اخوان ثالث از پيشكسوتان شعر امروز فارسی به ويژه شعر حماسی و اجتماعی است . او را شاعر حماسه های شكست می نامند . شعر اخوان ريشه در ادبيات گذشته ايران دارد كه هم از نظر زبان و هم از نظر مضمون قوی و پر بار است . او در شعرش كلمات زبان محاوره را به راحتی در كنار كلمات ادبی فاخر می نشاند و از اين حيث زبان غنی و خاص خود را داراست كه در ميان شاعران معاصر كاملاً مشخص است . اشعار او ريشه های اجتماعی و عاشقانه دارد . اخوان در جوانی با شعر كلاسيك فارسی آشنا شد و به سرودن قصيده و غزل پرداخت اما همواره به دنبال نوعی تازگی در شعر بود اخوان در پی آشنايی با نيما و تحت تأثير شعر او دگرگون شد . اشعار نخستين او تماماً به شيوه كهن است كه حاكی از توانايی وی در سرودن به شيوه سنتی است اما آنچه وی را در مقام شاعری صاحب سبك معرفی می كند اشعار نو و تازه اوست كه آغاز آنرا می توان در مجموعه (( زمستان )) دانست . اخوان وزن را با شعر فارسی همراز و همدم می دانست و نمی خواست آنرا از شعر بگيرد .
قافيه را هم برای تعادل و توازن و تناسب شعر لازم می دانست و آنرا به كلی رد نمی كرد. زبان وی كاملاً مستقل ، تازه و ويژه خود اوست . زبان او مجموعاً لحن حماسی دارد لحني كه ريشه آنرا در اشعار فردوسی ، ناصر خسرو و بهار می توان يافت . در شعر وی گاه تصوير سازی به اوج می رسد و گاه به كلی فراموش می شود زيرا به عقيده وی تصوير سازی در شعر هدف نيست . اخوان نقل و روايت را يكی از مايه های اصلی شعر خود قرار داده است . بنابر اين اشعار روايتی او اشعار تمثيلی است و بايد در پس پرده در جستجوی معنی اصلی و مفهوم تمثيل بود . اخوان از تغزل گويی به حماسه سرايی رسيد و شاعری اجتماعی شد .
او باشور و هيجان پای به ميدان اجتماع گذاشت اما خيلی زود گرفتار شكست شد و به وحشت افتاد . از اين پس تمام وجود او را نا اميدی و غمی سرد و سنگين فرا گرفت و او حماسه سرای غم ها گشت . می توان گفت ، اخوان شاعری است كه گويی چيزی جز يأس و نا اميدی و شكست در دلش راه نيافته است .
قاصدك هان چه خبر آوردی ؟
از كجا وز كه خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام و در من
بي ثمر می گردی .
انتظار خبری نيست مرا
نه ز ياری نه ز ديار و دياری – باری
برو آنجا كه بود چشمی و گوشی با كس ،
برو آنجا كه ترا منتظرند .
قاصدك !
در دل من ، همه كورند و كرند .
دست بردار از اين در وطن خويش غريب .
قاصدك تجربه های همه تلخ
با دلم می گويد
كه دروغی تو دروغ.
كه فريبی تو فريب .
قاصدك ! هان ولی ،... آخر ... ای وای !
راستی آيا رفتی با باد ؟
با توام ، آی كجا رفتی ؟ ...آی!
راستی آيا جائی خبری هست هنوز ؟
مانده خاكستر گرمی ، جايی ؟
در اجاقی ـ طمع شعله نمی بندم ـ خردك شرری هست هنوز ؟
قاصدك !
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گريند .
***
زمستان
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ،
سرها در گريبان است .
كسي سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را .
نگه جز پيش پا ر اديد ، نتواند
كه ره تاريك و لغزان است .
و گر دست محبت سوی كس يازی
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است .
نفس كز گرمگاه سينه می آيد برون ، ابری شود تاريك .
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت .
نفس كاين است ، پس ديگر چه داری چشم
زچشم دوستان دور يا نزديك ؟
مسيحای جوانمرد من ! ای ترسای پير پيرهن چركين !
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم وسرت خوش باد !
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای !
منم من ميهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من سنگ تيپا خورده رنجور
منم ، دشنام پست آفرينش ، نغمه ناجور .
نه از رومم نه ز زنگم ، همان بی رنگ بی رنگم
بيا بگشای در ، بگشای دلتنگم .
حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد .
تگرگی نسيت ! مرگی نيست !
صدايی گر شنيدی صحبت سرما و دندان است .
من امشب آمدستم وام بگذارم .
حسابت را كنار جام بگذارم .
چه می گويی كه بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فريبت می دهد ، بر آسمان اين سرخی بعد سحر گه نيست .
حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلی سرد زمستان است .
حريفا ! رو چراغ باده را افروز ، شب با روز يكسان است .
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت .
هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دست ها پنهان
نفس ها ابر ،دل ها خسته و غمگين
درختان اسكلت های بلور آجين
زمين دلمرده ، سقف آسمان كوتاه ،
زمستان است.
منبع:كانون وبلاگ نويسان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]