تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1865771875


نويسنده: حسين كاوشي محمدعلي فروغي و تلاش براي عدم تغيير سلطنت پهلوي در شهريور 1320
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: حسين كاوشي محمدعلي فروغي و تلاش براي عدم تغيير سلطنت پهلوي در شهريور 1320
خبرگزاري فارس: فروغي اولين و آخرين نخستوزير رضا شاه بود. فروغي از ميان كساني كه به اشاره سفارت انگليس و يا بنا به اقتضاي روحيه خود در طرفداري از قدرت، براي رساندن "رضاخان" به جايي كه "رضا شاه" شود، زحمتها كشيده بودند، بيشتر از بقيه در انتقال قدرت به محمدرضا پهلوي سهم داشت.
پايان سلطنت رضاخان در شهريور 1320
واقعه شهريور 1320 و اشغال ايران توسط نيروهاي متفقين يكي از مهمترين حوادث تاريخ معاصر ايران است. جنگ جهاني دوم نيز همانند جنگ اول ، از وقايع مصيبتبار تاريخ ، براي جامعه ايران بوده است . اين جنگ در نهم شهريور ماه 1318 هـ . ش با حمله آلمان به لهستان و اعلام جنگ دولتهاي انگليس و فرانسه به آلمان شروع شد. تا شهريور 1320 ، ايران به مدت دو سال از صحنه جنگ تا حدودي به دور ماند ، ولي با پيشروي آلمانها به سمت شرق و تصرف بخشهاي شرقي شوروي ، متفقين كه شديدا تحت فشار آلمانها قرار گرفته بودند ، به فكر راه جديدي براي كمك به نيروهاي شوروي و مقابله با نيروهاي آلماني افتادند . به همين دليل ، آنها كه تمام راههاي كمك سياسي و انتقال جنگ افزار و نيروهاي نظامي به رويشان بسته شده بود و يا استفاده از آنها ، برايشان مشكل بود ، به راه مساعد ايران چشم دوختند و به بهانه وجود اتباع آلماني و ايتاليايي در ايران ، خاك آن را مورد تجاوز قرار دادند. اين در حالي بود كه ايران از مدتها قبل ، بارها بيطرفي خود را در جنگ اعلام كرده بود .
نقش فروغي در تاسيس و بقاي سلطنت پهلوي
محمدعلي فروغي ( ذكاء الملك ) اولين و آخرين نخستوزير رضا شاه بود . فروغي از ميان كساني كه به اشاره سفارت انگليس و يا بنا به اقتضاي روحيه خود در طرفداري از قدرت ، براي رساندن "رضاخان" به جايي كه "رضا شاه" شود ، زحمتها كشيده بودند ، بيشتر از بقيه شايسته زمامداري بود .
بنابراين در 28 آذر 1304 اولين دولت را در رژيم پهلوي تشكيل داد كه تا 15 خرداد 1305 دوام آورد . با پايان مراسم تاجگذاري رضا شاه ، مأموريت فروغي به اتمام رسيد و تيمورتاش از او خواست تا استعفا دهد . (1)
پس از او مستوفيالممالك به مدت يكسال و مخبرالسلطنه ( مهديقلي هدايت ) به مدت شش سال دولتهاي دوران رضا شاه را تشكيل دادند. عيب مهم مخبرالسلطنه، عدم علاقه به تجدد و تسليم ايران به فرهنگ ظاهري اروپا بود . زماني كه رضا شاه تصميم داشت نقشههاي مربوط به كشف حجاب زنان، سركوبي روحانيون و حوزههاي علميه را به اجرا گذارد ، رئيس الوزرايي كه ريشش را نميتراشيد ، همسرش را بيحجاب جايي نميبرد و از منكرات روگردان بود ، تحمل پذير نبود .(2)
مخبرالسلطنه هدايت در خاطرات خود ، مخالفتش را با كشف حجاب نشان ميدهد : " بلي ، پوشيدن رو طبيعي نيست ، حتي پوشيدن لباس طبيعي نيست ، تمدن آورده است . چه بسيار مردم امروز هم برهنه ميگردند ، آنها را وحشي ميخوانيم . زنهاي ما به نيمه راه وحشت رسيدند ... چادر رسم ايرانيان بود ... در تخت جمشيد يا نقشهاي بيستون صورت زن نيست ... " . (3)
البته چنان كه بلوشر در سفرنامهاش اشاره كرده : " در مشرق زمين كنارهگيري از كار براي رئيسالوزراء و پناه بردن به زندگي خصوصي اقلا به همان درجه خطرناك است كه براي وزراي كاردان مقتدر " .(4) اما مخبرالسلطنه كه مشاوري صديق و خدمتگزاري باوفا براي شاه بود به زندگي شخصي و خصوصي خود پناه برد و چنان در پس شخص شاه خود را پنهان ميداشت كه او از وي به هيچ وجه نگراني به خود راه نميداد.(5) پس از وي فروغي دوباره مأمور تشكيل كابينه شد .
محمدعلي فروغي در 26 شهريور 1312 ، دومين كابينه خود را در عصر رضا شاه تشكيل داد . در اين دوره مثلث قدرت در حكومت مطلقه رضا شاه ( تيمورتاش ، داور و نصرتالدوله ) كنار گذاشته شده بودند . مهمترين كار فروغي در اين دوره از نخستوزيري خود، تدارك سفر رضا شاه به تركيه بود .(6) با بازگشت رضا شاه از سفر تركيه ، جريان " كشف حجاب " به راه افتاد و حادثه مسجد گوهرشاد به وقوع پيوست .
وقتي دستور متحدالشكل كردن لباس و قضيه كلاه فرنگي به مرحله اجرا درآمد ، بهلول ، واعظ معروف در مسجد گوهرشاد مشهد ، شروع به نطقهاي شديدي عليه اين اقدام رضا شاه نمود و مردم به شدت تحريك شده و در خانه مراجع بزرگ مشهد اجتماع كردند . در اين گير و دار ، محمدولي اسدي ( مصباحالتوليه ) كه متولي آستان قدس رضوي بود ، ميخواست قضيه را با نرمي و مدارا فيصله دهد ولي با صدور دستور حمله به متحصنين در مسجد گوهرشاد ، اوضاع تغيير كرد . علياصغر حكمت ، وزير معارف و اوقاف وقت ، در اين باره مينويسد :
" شاه به محض رسيدن گزارش بستنشيني مردم در حرم امام رضا (ع) به مأمورين نظامي مشهد ، امر صريح كرد كه اگر تا فردا صبح آن جماعت را متفرق نكنند ، هر آينه به بالاترين مجازات نظامي گرفتار خواهند شد ." (7) هزاران نفر آماج گلولههاي مأموران رژيم قرار گرفتند و صدها نفر به دستور شاه در حرم امام رضا (ع) به شهادت رسيدند.
محمدولي خان اسدي را در يك دادگاه نظامي محاكمه و سپس اعدامش نمودند . پس از مرگ اسدي ، هنگامي كه در خانه او بازرسيهايي به عمل آمد ، در ميان نامههايش ، كاغذي از فروغي به دست آمد . اسدي ، پدر داماد فروغي بود . فروغي به طور دوستانه و خصوصي درباره رضا شاه به اسدي شرحي نوشته بود و اين بيت را هم چاشني مطالب خود كرده بود :
در كف شير نر خونخوارهاي
غير تسليم و رضا كو چارهاي
نامه مزبور را " آيرم " براي شاه تلگراف كرد و رضا شاه با فرياد "زن ريشدار" (فروغي) را به خانه فرستاد و به جاي او محمود جم در 13 آذر 1314 به نخستوزيري رسيد .
با رفتن فروغي " سياست خارجي " به دست رضا شاه افتاد كه از پيچيدگيها و ظرايف آن بيخبر بود و اين آغاز اشتباهاتي بود كه به سقوطش انجاميد . اما رضا شاه 6 سال بعد از آن دوباره به سراغ فروغي رفت . (8)
تعيين سرنوشت دودمان پهلوي در سفارتخانه انگليس و شوروي
شهريور 1320 فروغي بار ديگر براي انجام مأموريتي مهم به عرصه سياست كشور ، بازگشت . پس از اشغال ايران توسط متفقين ، يكي از موضوعات مهم براي دولت انگليس و شوروي مسأله جانشيني براي رضا شاه بود .
انگليسيها به خاطر قدر ناشناسي رضا شاه از به قدرت رسيدن وي و گرايش او به آلمان سخت عصباني بودند.
شوروي نيز به خاطر آينده ايران ، معتقد بود كه بايد به جاي رژيم سلطنتي يك رژيم جمهوري روي كار بيايد .
در مدت كوتاه پس از اشغال بحثهاي جدي در سفارتخانههاي متفقين وجود داشته است تا جايي كه موضوع بازگشت قاجار نيز در دستور كار قرار گرفت . (9) اعضاي كابينه انگلستان بازگشت يكي از افراد سلسله سابق قاجار (10) به تخت سلطنت را مورد بررسي قرار دادند ، ولي معلوم شد كه شخص مورد نظر يك كلمه هم فارسي بلند نيست . (11)
انگليسيها به وليعهد ، محمدرضا پهلوي نيز بدبين بودند . علت آن هم ضعف و ترس وي و تمايلش به آلمان بود . (12) اما سومين فرزند ذكور رضا شاه به نام غلامرضا كه در آن تاريخ 18 ساله بود، يكي از گزينههاي جانشيني رضا شاه بود . (13)
در كنار اين وقايع ، تلاشهايي نيز جهت حفظ رژيم پهلوي در ايران صورت ميگرفت . رضا شاه با وجود اين كه نميخواست فروغي را به نخستوزيري منصوب كند ، صلاح كار را در اين دانست كه رضايت او را براي تشكيل كابينه جلب نمايد .
رضا شاه ابتدا در نظر داشت تا مجيد آهي كه بر زبان روسي مسلط بود يا علي سهيلي كه هم زبان روسي را خوب ميدانست و هم زن روسي داشت ، به جاي منصورالملك ، زمام كابينه را به دست بگيرند زيرا از ارتش سرخ ترس زيادي داشت و فكر ميكرد آن دو بتوانند روابط را اصلاح كنند ، اما آن دو ، شانه خالي كردند و در مقام مشاوره به شاه فهماندند كه مرد ميدان زمامداري در وضع حاضر فقط ذكاءالملك ( محمدعلي فروغي ) است كه خانهنشين و بيمار در نزديك كاخ شهري شاه سكونت دارد . رضا شاه پيشنهاد آهي و سهيلي را به شرط اين كه هر دو در كابينه ذكاءالملك عضويت داشته باشند ، پذيرفت . (14)
رضا شاه و فروغي در كاخ سعدآباد يكديگر را ملاقات كردند . فروغي پس از بركناري از نخستوزيري دوم خود ، هرگز شاه را ملاقات نكرده بود . شاه به محض ديدن فروغي ، با لبخندي گفت : "نه ، فروغي ، آنقدرها هم كه فكر ميكرديم پير نشده است " .(15)
تلاش فروغي براي انتقال سلطنت به محمدرضا
فروغي پير و بيمار به نخستوزيري رسيد و به شاه قول مساعد داد تا وليعهد را بر تخت سلطنت بنشاند . آن چه فروغي را در اين راه دلگرم ميكرد ، صحبتهاي سهيلي بود كه فاش ساخته بود كه خواهد توانست از طريق آنتوني ايدن ، دوست انگليسياش ، لندن را وادار به قبول سلطنت وليعهد كند . (16)
رضا شاه تا به اين جا برسد ، علاوه بر توسل بينتيجه به روزولت ، مقاومت كردن و كمك خواستن از " پيشوا " را هم تجربه كرده بود. اتل ( مأمور گشتاپو در تهران ) به او قول داده بود كه پس از دو ماه مقاومت در برابر نيروهاي شوروي و انگلستان ، ارتش آلمان به كمك رژيم خواهد آمد . اما با وقايع شهريور ماه ، رضا شاه كه از كمك آلمانها نااميد شده بود ، تصميم گرفت هرچه زودتر و قبل از آن كه مجبور شود عليه آلمانها ، تصميماتي را اتخاذ و اجرا كند ، از صحنه خارج شده و وليعهد را به جاي خود بنشاند . در اين صورت ميتوانست اميدوار باشد كه در صورت پيروزي كشورهاي محور ، او به سلطنت برخواهد گشت و در صورت پيروزي متفقين ، پسرش سلطنت خواهد كرد .
مهمترين اقدام براي تحقق اين مسأله ، نخستوزيري فروغي بود.(17) فروغي كاري را كه بر عهده گرفته بود ، با سختي به پيش ميبرد . روابط شخصي سهيلي و ايدن كارساز شده بود و سر ريدر بولارد(18) ديگر به آن تندي روزهاي قبل ، از لزوم تأسيس يك جمهوري ليبرال سخن نميگفت . او در يكي ا ز ديدارهاي خود با فروغي به او پيشنهاد كرده بود كه خود رياست جمهوري را عهدهدار شود اما فروغي قبول نكرده بود(19) . محسن فروغي ، فرزند محمدعلي فروغي ، در اين باره ميگويد :
" دهم شهريور ... بين اسميرنوف و بولارد و پدرم و سهيلي مذاكرات بسيار مهمي صورت ميگيرد . بعد از پدرم ، شنيدم وزير مختار انگليس پس از دريافت نامه دولت ايران و قرائت آن اظهار ميكند : از دولت متبوع من دستور رسيده است قبول هر پيشنهادي از طرف دولت ايران غير از آنچه قبلا مذاكره شده ، منوط به تغيير حكومت در ايران است . اتفاقا همكار من هم چنين دستوري از مسكو دريافت كرده است . ما به اين شرط با خواستههاي شما موافقت ميكنيم كه رژيم كشور ايران تغيير پيدا كند و حكومت شما از مشروطه به جمهوري مبدل شود . البته دولت متبوع من و ساير دوستان معتقديم تدريجا در تمام دنيا ، رژيمهاي سلطنتي به جمهوري تبديل خواهد شد ... "(20)
ظاهرا پس از همين ماجرا رضا شاه به عيادت فروغي ميرود تا از بقاي سلطنت پهلوي مطمئن شود . محمود فروغي ، فرزند ديگر محمدعلي فروغي ، در اين باره ميگويد :
" بعد از نهم شهريور كه مرحوم فروغي بيمار و بستري بود ، باز تاريخش را نميدانم ... يك روزي تلفن كردند از سعدآباد (رضاشاه هيچ وقت از سعدآباد پايين نيامد) - و او را به سعدآباد خواستند . [پدرم] جواب دادند ، من بيمارم . اين ارتفاع را نميتوانم بيايم . بيماري قلبي دارم . اگر شهر تشريف آوردند ، شرفياب ميشوم .
آن روز رضا شاه خودش آمد منزل ما ، بعد از ظهري بود در حدود ساعت سه بعد از ظهر . اتومبيلش هم از آن رولز رويسهاي قديم بود ... رضا شاه پيغام داد كه هيچكس نيايد داخل . از آن مذاكرات من هيچ خبر ندارم . هيچكس خبر ندارد ... ولي گويا مطلب رضا شاه بيشتر مربوط به سپردن فرزندش به دست فروغي بوده و ترتيبات مملكتي . "(21)
محسن فروغي ، نيز در اين باره مينويسد : " ما درباره ملاقات پدرم و شاه چيزي مطلع نشديم . بعدها از برادرم مسعود فروغي شنيدم كه محمدرضا پهلوي به وسيله پدر از آن مذاكرات اطلاع داشته است . او قسمتي از آن مذاكرات را براي برادرم گفته بود : "آنچه من دارم از پدر شما است ... در وقايع شهريور هم پدرم تمايل زيادي به سلطنت من نداشت . در آن روزي كه پدرم در منزل شما حضور پيدا كرده بود ، بيشتر مذاكرات آنها بر اساس استعفاي پدرم بود . مرحوم فروغي خواستههاي انگليس و روس را عنوان نمود - كه حتي درصدد تغيير رژيم هستند . پدر شما در آن روز گفته بود كه شايد موفق شويم وليعهد را به سلطنت بنشانيم و شما هم در مازندران استراحت فرماييد . پدرم از اين پيشنهاد نه تنها خوشحال نشده بود ، بلكه با تغيير گفته بود مگر وليعهد ميتواند مملكت را اداره كند " .(22)
محمدعلي فروغي ، نقش خود را درباره جلوگيري از خطر تغيير رژيم ايران در شهريور 1320 به خوبي ايفا كرد. روز 24 شهريور كه خبر رسيد ارتش سرخ در كرج است و ميخواهد به تهران وارد شود، رضا شاه بسيار ناراحت شد و از فروغي كسب تكليف كرد. نخست وزير با ملايمت خاص خود گفت: آنها فقط با خود اعليحضرت كار دارند. رضا شاه گفت ميدانم دشمن من هستند. آنها ميخواهند همان طوري كه نوكرهايشان را كه در ايران ميخواستند افكار كمونيستي رواج بدهند، محاكمه كرديم، مرا هم محاكمه كنند، خير من حاضرم از سلطنت استعفا دهم و از ايران به گوشه امني بروم. فروغي از اين مسأله استقبال كرد و متن استعفاي و متن استعفاي رضاخان رابه قلم خود مينويسد:
"نظر به اين كه من همه قواي خود را در اين چند ساله مصروف امور كشور كرده و ناتوان شدهام، حس ميكنم كه اينك وقت آن رسيده است كه يك قوه و بنيه جوانتري به كارهاي كشور كه مراقبت دائم لازم دارد، بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد، بنابراين ، امور سلطنت را به وليعهد و جانشين خود تفويض كردم و از كار كناره نمودم. از امروز كه روز 25 شهريور 1320 است، عموم ملت از كشوري و لشكري، وليعهد و جانشين قانوني مرا بايد به سلطنت بشناسد و آن چه از پيروي مصالح كشور نسبت به من ميكردند، نسبت به ايشان منظور دارند.
كاخ مرمر ـ تهران ـ به تاريخ 25 شهريور 1320"(23)
بدين ترتيب با تلاشهاي فروغي، رضا شاه استعفا داد و سلطنت پهلوي حفظ شده به پسرش محمدرضا رسيد. اما علاوه بر فروغي و اعضاي كابينهاش همچون سهيلي (وزير امور خارجه) (24)، افرادي ديگري نيز براي منصرف كردن روس و انگليس از گزينههاي ديگر براي جايگزيني سلطنت پهلوي، تلاش ميكردند. از ميان آنها به تلاشهاي محمدعلي مجد، استاندار وقت گيلان و خود محمدرضا پهلوي اشاره خواهيم كرد.
محمدعلي مجد در اين باره مينويسد: "... در جلسهاي كه در تاريخ 13 شهريور در سركنسولگري پهلوي تشكيل شد، بر من مسلم گرديد كه روسها با اعليحضرت رضا شاه جدا نظر مخالف داردو آنها مصمم بودند، سلطنت ايران را تبديل به جمهوري كنند، من به آنها صميمانه گفتم: شما ميگوييد با ايران جنگ نداريد و ورود قشون شما به ايران به صورت اشغال اين مملكت نيست ، بلكه از نظر تحكيم پشت جبهه جنگ ميباشد و چون 20 ميليون نفوس اين مملكت، بر عليه روس و انگليس هستند و تمام مردم طرفدار آلمان ميباشند، فقط قدرت سلطنت است كه اين احساسات برعليه روس و انگليس و بر له آلمان را جلوگيري ميكند، من آن روز در جلسه تاريخي مزبور صريحا اعلام كردم كه اگر ايران جمهوري شود، وضع اين كشور آشفته و مردم بر عليه روس و انگليس قيام خواهند كرد و اين كار به ضرر شما و نفع آلمانهاست ، پس از 4 ساعت مذاكره، آنها متقاعد شدند و ا ظهار داشتند: ما نظريه شما را با دلايلي كه گفتهايد، به مقامات مربوطه اطلاع خواهيم داد كه از اينكار صرف نظر كنند، من همان روز تا ساعت 11 شب، يقين حاصل كردم كه ادامه سلطنت براي اعليحضرت رضا شاه در ايران، غير ممكن است ، من مراتب را در مذاكرات حضوري به آقاي فروغي عرض كردم ...."(25)
قول و قرار محمدرضا با سفارت انگليس به روايت فردوست
ديپلماسي وليعهد را نيز نبايد ناديده گرفت. وي از داخل با دوستان سفارتي خود به رايزني و قول و قرار مشغول بود. ارتشبد فردوست، دوست و يار محمدرضا از دوران كودكي، شرح ماجرا را اينگونه بيان ميكند:
"دو هفته آخر سلطنت رضا خان، من درگير مسائلي بودم كه به تعيين سرنوشت بعدي حكومت پهلوي پيوند قطعي داشت. نزديكي من به وليعهد و دوستي منحصر به فرد او با من عاملي بودكه سبب شد تا در اين مقطع حساس، نقش رابط او را با مقامات اطلاعاتي انگلستان عهدهدار شوم.
بعداز ظهر يكي از روزهاي نهم يا دهم شهريور ، وليعهد به من گفت: همين امروز به سفارت انگليس مراجعه كن. در آن جا فردي است به نام "ترات" كه رييس اطلاعات انگليس در ايران و نفر دوم سفارت است. او در جريان است و درباره وضع من با او صحبت كن.
محمدرضا اصرار داشت كه همين امروز اين كار را انجام دهم. نميدانم نام ترات و تماس با او را چه كسي به محمدرضا توصيه كرده بود، شايد فروغي،شايد قوام شيرازي و شايد كس ديگر؟!
من به سفارت انگليس تلفن كردم و گفتم با مستر ترات كار دارم. تلفنچي به او اطلاع داد، خودم را معرفي كردم و گفتم كه از طرف وليعهد پيغامي دارم. از اين موضوع استقبال كرد و گفت: همين امشب دقيقا رأس ساعت 8 به قلهك بيا. (در آن موقع، كه تابستان بود، سفارت در قلهك قرار داشت) ... به هم كه رسيديم به فارسي سليس گفت: "اسمتان چيست؟" گفتم: "فردوست" گفت: "خوب ، من هم ترات" و دست داد.
بلافاصله پرسيد كه موضوع چيست؟ گفتم كه وليعهد مرا فرستاده و نام شما را به من داده تا با شما تماس بگيرم و بپرسم كه وضع او چه خواهد شد و تكليفش چيست؟ ترات مقداري صحبت كرد و گفت كه محمدرضا طرفدار شديد آلمانها است و ما از دورن كاخ، اطلاعات دقيق و مدارك مستند داريم كه او دائما به راديوهايي كه در ارتباط با جنگ است، به زبانهاي انگليسي و فرانسه و فارسي، گوش ميدهد و نقشهاي دارد كه خود تو پيشرفت آلمان در جبهه ها را برايش در آن نقشه با سنجاق مشخص ميكني! من گفتم كه من صرفا پيامآور و پيام بر هستم و مطالبي كه فرموديد را به محمدرضا منعكس ميكنم . ترات گفت: به هرحال من آماده هستم كه هر لحظه، حتي هر شب، در همين ساعت و در همين محل با شما ملاقات كنم. شما هم هيچ نگران وقت نباش، كه مبادا مزاحم باشي، چنين چيزي مطرح نيست و هر لحظه كاري داشتي ،تلفن كن.
من به سعدآباد بازگشتم و جريان را به محمدرضا گفتم. او شديدا جا خورد و تعجب كرد كه از كجا ميداند كه من به راديو گوش ميدهم و يا نقشه دارم و غيره! من گفتم: خوب اگر اينها را ندانند، پس فايدهشان چيست؟ محمدرضا گفت: حتما كار اين پيشخدمتها است. گفتم: حالا كار هر كه است شما به اين كاري نداشته باش، برداشت شما از اصل مسأله چيست؟ محمدرضا گفت: "فردا اول وقت با ترات تماس بگير و با قرار ملاقات بگذار و بگو كه همان شب با محمدرضا صحبت كردم و گفت كه نقشه را زا بين ميرم و راديو هم ديگر گوش نميكنم ، مگر راديوهايي كه خودشان اجازه دهند آنها را بشنوم".
شب بعد، به همان ترتيب، ترات را در همان محل ديدم ... به وي گفتم كه محمدرضا گفته كه نقشهها را پاره ميكنم و راديوي بيگانه هم گوش نميدهم، مگر آن راديوهاي كه با اجازه شما باشد. ترات گفت: خوب، ببينيم كه آيا او در اين بيانش، صداقت دارد يا نه؟ ... همان شب من جريان ملاقات دوم را به محمدرضا گفتم، او بلافاصله راديو را كنار گذاشت و دستور داد كه نقشه و ريسمان و سنجاق و ... را جمعآوري كنم و گفت كه ديگر در اتاق من از اين چيزها نباشد. او بلافاصله از من خواست كه به ترات تلفن كنم. خيلي دلواپس بود و شور ميزد. ميخواست هر چه زودتر تكليفش روشن شود و در عين حال از عليرضا (برادر تنياش) وحشت داشت و ميترسيد كه انگليسيها او را روي كار بياورند. من به ترات تلفن كردم. او گفت كه من فعلا با اين سرعت كاري ندارم، ولي شما هر روز تلفن كن ، به هرحال هر روز تلفن ميزدم.
فكر ميكنم چهار يا پنج روز پس از اولين ملاقات بود كه ترات گفت: امشب همانجا بيا. سر قرار رفتم، ترات گفت: محمدرضا پيشنهادات ما را انجام داده و اين خوب است، البته ما نميگوييم كه به هيچ راديويي گوش ندهد، به هر راديويي دلش خاست گوش بدهد. ولي مسأله نقشه براي ما اهميت دارد كه اين چه علاقهاي است كه او به پيشرفت قواي آلمان داشت. به هرحال يك اشكال پيش آمده. روسها، صراحتا مخالف سلطنت هستند و خواستار استقرار رژيم جمهوري در ايران ميباشند . آمريكاييها هم بيتفاوتند و ميگويند براي ما فرقي نميكند كه در ايران جمهوري باشد يا سلطنت و بيشتر هم چون رژيم جمهوري را ميشناسند به آن راغبند. ولي خود ما به سلطنت علاقهمنديم ، به دلايلي كه آمريكاييها متوجه نيستند ولي روسها دقيقا متوجهند! آمريكاييها نميدانند كه در جمهوري ايران، براي آنها مشكلات جديدي پيش خواهد آمد. لذا من بايد نخست با آمريكاييها صحبت كنم و آنها را توجيه كنم و زماني كه مسئول مربوطه قانع شد، وزنه ما سنگين ميشود و دو نفري به سراغ روسها خواهيم رفت. اين بحث طبعا چند روزي طول ميكشد، ولي شما طبق معمول هر روز تلفن كن.
من همان شب سخنان ترات را به اطلاع محمدرضا رساندم و هر روز به سفارت تلفن ميزدم ... پس از 4 يا 5 روز مجددا او را در همان محل و در همان ساعت ديدم .... ترات گفت: به نظر من مسأله حل شده است ... يكي دو روز بعد باز ملاقات رخ داد و اين بار ترات گفت كه متأسفانه ما نتوانستيم روسها را حاضر به پذيرش محمدرضا كنيم. نماينده آمريكا تهديد كرده است كه ما در روابطمان با شوروي تجديد نظر خواهيم كرد (كه البته بلوف بود) و شما بايد از مسكو اختيارات كامل و دستورات صريح و واضح بگيريد و اعلام كنيد كه خواست دو دولت بريتانيا و آمريكا اين است.
نميدانم حرفهاي ترات تا چه با واقعيت منطبق بود. آيا واقعا چنين بود و يا ميخواست محمدرضا را بيشتر در ترس و التهاب و انتظار شديد قرار دهد. نكته ديگري كه به اين فرض دامن ميزد، رفتار مشكوك علي قوام (پسر قوام الملك شيرازي و شوهر اشرف) بود ... تلاش علي قوام در دامن زدن به التهاب و ترس محمدرضا بود .... اين حركات علي قوام تا 24 شهريور ادامه داشت و باعث اضطراب محمدرضا ميشد ... بالاخره 24 شهريور بود كه ترات به من گفت: با عجله همين امشب ترتيب كار را بده و هر چه زودتر محمدرضا به مجلس برود و سوگند بخورد و تأخيري در كار نباشد. من به محمدرضا اطلاع دادم. او هم مقامات مربوطه را تلفني احضار كرد . توسط فروغي متن استعفانامه رضا شاه ... تقرير شد و مقدمات رفتن رضا شاه و انتصاب محمدرضا به سلطنت تدارك ديده شد ... به اين ترتيب روز 25 شهريور استعفاي رضا خان و انتصاب محمدرضا به سلطنت به مجلس اعلام شد و روز 26 شهريور محمدرضا در مجلس سوگند خورد و رسما شاه شد". (27)
بدين ترتيب تلاشهاي خود محمدرضا در جلب نظر متفقين براي انتخاب وي به جانشيني ، به نتيجه رسيد و سلطنت پهلوي براي 37 سال ديگر عامل اجراي برنامههاي دول خارجي در ايران باقي ماند. وقتي راديو هنگام ظهر، خبر استعفاي رضا شاه و سخنان فروغي در مجلس را پخش كرد. مردم به حركت در آمدند ، غم اشغال مملكت توسط نيروهاي خارجي از يادها رفت و شادماني رها شدن از زير بار اختناق به جايش نشست. اما آزاديهاي پس از شهريور 1320 نيز ديري نپاييد و ديكتاتوري پهلوي دوم به تدريج خود را تثبيت كرد.
پينوشتها:
1. مسعود بهنود ، دولتهاي ايران از سوم اسفند 1299 تا 22 بهمن 1357 : از سيد ضيا تا بختيار، تهران : سازمان انتشارات جاويدان ، 1370 ، ص 87
2. همان ، ص 124
3. مهديقلي هدايت (مخبرالسلطنه) ، خطارات و خطرات، تهران: كتابفروشي زوار ، 1363 ، ص 405
4. ويپرت بلوشر ، سفرنامه بلوشر، ترجمه كيكاوس جهانداري ، تهران : شركت سهامي انتشارات خوارزمي ، 1363، 278
5. همان
6. ناصر نجمي، بازيگران سياسي عصر رضا شاهي و محمدرضا شاهي ، تهران: انتشارات انيشتن، 1373 ، ص 281
7. علي اصغر حكمت، سي خاطره فرخنده از عصر پهلوي، تهران: شركت چاپ پارسي، 2535 ش (1355 هـ.ش) ص 66
8. مسعود بهنود ، ص 132
9. همان ، ص 133
10. روحالله حسينيان ، بيست سال تكاپوي اسلام شيعي در ايران 1340-1320 ، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي ، 1381 ، ص 19 و 18
11. كانديداي سلطنت يكي از فرزندان محمدحسن ميرزا وليعهد سابق بود. "محمدحسن ميرزا" آخرين وليعهد قاجاريه زنان متعددي به نكاح خود در آورد كه داراي سه پسر و چندين دختر شد. فرزندان ذكور او بر حسب سن عبارت بودند از ملك حسين ميرزا، حميد ميرزا و ركن الدين ميرزا. حميد ميرزا تحصيلات خود را در نيروي دريايي انگليس به پايان برد و درجه افسري گرفت. مادر وي فخرالسادات و پدر مادرش حاج اطمينان از تجار معتبر تهران بود. وي در جنگ جهاني دوم زير درياييهاي انگليس را داوطلبانه به شوروي ميبرد. اين مأموريت پر مخاطره را كمتر افسري تقبل ميكرد. ولي وي اين مأموريت جنگي را به بهترين وجه به انجام رسانيد و از اين لحاظ مورد توجه مقامات انگليسي قرار گرفت.
12. ويليام شوكراس، آخرين سفر شاه ، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي ، تهران: انتشارات البرز ، 1371 ، ص 63
13. همان
14. باقر عاقلي ، ذكاءالملك فروغي و شهريور 1320، تهران: انتشارات علمي و انتشارات سخن ، 1367 ، ص 103
15. يادداشتهاي يك روزنامه نگار : تحولات نيم قرن اخير تاريخ معاصر ايران از نگاه ابوالحسن عميدي نوري ، به كوشش مختار حديدي و جلال فرهمند، تهران: مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران ، 1384 ، ج ص ، ص 12
16. باقر عاقلي ، ص 60
17. مسعود بهنود ، ص 178
18. همان ، ص 177
19. سر ريدر بولارد، در اين زمان، وزير مختار انگلستان بود. تا شهريور 1320 ايران فقط با چهار كشور مبادله سفير كبير ميكرد. اتخاذ چنين تصميمي از طرف دولت ايران بر اساس حس همجواري بود. كشورهايي كه در ايران سفير كبير داشتند، عبارت بودند از شوروي، تركيه، افغانستان ، و بعد از مواصلت دربار ايران و مصر، در مصر هم سفارت كبري داير شد. بقيه كشورها در ايرن و بالعكس وزير مختار مبادله ميكردند. در بعضي از كشورها كه مستعمره ابرقدرتها بودند تنها به اعزام كنسول يا كنسول اكتفا مي شد ، مانند هندوستان. انگلستان و آمريكا در اين زمان در ايران وزير مختار داشتند.
20. پيشنهاد رياست جمهوري به محمد ساعد مراغهاي هم شده بود كه در آن ايام سفير كبير ايران در مسكو بود. او نيز به دلايلي روسها را منصرف كرده بود.
21. باقر عاقلي ، ص 96
22. خاطرات محمود فروغي، به كوشش حبيب لاجوردي، تهران : كتاب نادر ، 1383 ؛ ص 60-58
23. باقر عاقلي ، ص 100
24. روحالله حسينيان، ص 21
25. بار سنگين دولت در آن روزها بر دوش علي سهيلي قرار داشت، خيلي از مسائل و مذاكرات محرمانه بود و حتي در هيأت وزيران نيز مطرح نميشد. تنها كسي كه در جريان امور قرار داشت، علي سهيلي بود. سهيلي در آن تاريخ در ميانسالي بود و سنش از چهل و پنج سال تجاوز نميكرد. در آن ايام پرتلاطم و بحراني، حقيقتا بازوي راست كابينه محمدعلي فروغي بود. او زبانهاي فرانسه و انگليسي و روسي را سليس و روان صحبت ميكرد.
26. محمدعلي مجد، گذشت زمان: خاطرات محمدعلي مجد (فطن السلطنه) ، بي جا: بينا، بيتا ، ص 389، 388
27. روحالله حسينيان ، ص 19
28. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي: خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست ، تهران: انتشارات اطلاعات، 1369 ، ج اول، ص 104-100
...............................................................................
منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامي
سه شنبه 19 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 167]
-
گوناگون
پربازدیدترینها