واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: افسوس براي دو مدال از دست رفته...
روز دوشنبه همه منتظر اتفاقهاي خوبي بودند. قرار بود مسابقه سيامك صالح فرجزاده، قهرمان طلايي ايران در پاراالمپيك آتن 2004، ساعت 55/5 به وقت پكن برگزار شود. همه اميدوار به تكرار قهرماني سيامك بودند. پسري كه به دليل سي پي عصبي از بدو تولد، گرفتار معلوليت شد، روزهاي كودكي را در آرامش گذراند، اهل شيطنت نبود. آنقدر به حيوانات و محيط زيست علاقه داشت كه حالا عضو يك سازمان غيردولتي در زمينه حفاظت محيط زيست هم هست.
چهار سال پيش، وقتي با او در آتن حرف زدم، روحيهاي مثال زدني داشت و براي رسيدن به روز مسابقه، لحظهشماري ميكرد. اين بار هم در پكن، او را همانطور آرام، قوي و باانگيزه ديدم. سيامك با تمرينات سخت و آمادگي بسيار بالا، همه را در انتظار درخشش نخستين طلاي پاراالمپيك ايران نگه داشته بود. همه منتظر بودند، اما...
عصر دوشنبه، در راه بازگشت از سالن بسكتبال، بعد از برد شيرين تيم ملي بسكتبال با ويلچر ايران مقابل تيم سوئد، با هاديزاده، سرپرست تيم ملي دووميداني تماس گرفتم.
منتظر بودم صدايش را شاد و سرحال بشنوم كه خبر از قهرماني سيامك ميداد اما... قرار بود مسابقه سيامك راس ساعت 55/17 به وقت پكن برگزار شود. تيم حضور خود را در ورزشگاه آشيانه پرنده، ساعت 50/16 ثبت كرد اما در كمال حيرت متوجه شدند كه مسابقه سيامك جلو افتاده و حدود يك ربع ديگر رقابتها آغاز ميشود. در حاليكه جدولهاي مستقر در ورزشگاه نيز همچنان برنامه زماني گذشته را نشان ميداد، برگزاركنندگان اعلام كردند كه تغيير ساعت مسابقات را صبح امروز اعلام كرده بودند. آنها با حضور رقابتكنندگان ايراني براي مسابقه مخالفت كردند و گفتند براي آماده شدن، خيلي دير است؛ حداقل 45 دقيقه پيش از مسابقه...
دومين روز رقابتهاي پكن، با اين ناكامي ناشي از ناهماهنگي، روز تلخ و دردناكي براي همه شد. موضوع فقط سيامك نبود. ورزشكار ديگري هم به نام جلال خاكزاويه، برنده دو مدال نقره از مسابقات آسيايي فسپيك (مالزي) 2006، قهرمان طلايي و نقرهاي مسابقات جهاني برزيل 2007 و نفر دوم مسابقات آفريقا - عرب، تونس 2008 نيز قرباني ديگر اين ناهماهنگي شد. همه نسبت به مدالآوري خاكزاويه نيز مطمئن بودند.حالا اردوي تيم ملي دووميداني ايران و به تبع آن، بقيه كاروان، در شوك بسر ميبرد. معلوم نيست چه كسي بايد جواب اشك حسرت اين قهرمانان ناكام را بدهد؛ چهار سال تلاش مداوم، چهارسال بريدن از زندگي، ماهها دوري از خانواده، آن همه رنج و سختي در روزهاي طاقتفرساي اردوهاي تداركاتي... همه در چشم برهم زدني برباد رفت. يقينا اگر اين قهرمانان ناكام، به ميدان مسابقه رفته و باخته بودند، اينقدر دل خودشان و ديگراني كه به مدالآوري آنها مطمئن بودند، نميسوخت.
گاهي آدم در بيان يا نوشتن، كم ميآورد... تنها چيزي كه ميتوان گفت: اين است برگي ديگر از كتاب سختيهاي قهرمانان...
مدالي براي همه ايرانيان
سعيد از روزهاي كودكياش ميگويد؛ آن وقتها كه چشمهايش به نور حساس بود و او در خانه مينشست تا با غروب خورشيد، پاد در كوچههاي خاكي محله بازارچه شهر چناران بگذارد. چقدر فوتبال با بچهها را دوست داشت اما افسوس كه نور نميگذاشت چشمهايش را باز كند. از همان روزها بود كه علاقه به فوتبال در وجود سعيد خاموش شد و كمكم به جودو روي آورد. پسر عموها و برادرش همه در رشته جودو كار ميكردند و همين باعث شد كه سعيد هم با انگيزه بيشتري اين رشته را دنبال كند.
پدر سعيد راننده كاميون و مادرش خانهدار است. يك برادر و يك خواهر دارد. برادر و پسرعموها و عموهايش همگي اهل ورزشاند. مربياش حسن رجبي، شوهر خواهرش هم هست و سعيد از او صميمانه تشكر ميكند. او به سهم پدر، مادر و همسرش در گرفتن مدال نقره پاراالمپيك پكن، اينطور اشاره ميكند:- اين مدال اصلا مال من نيست، مال همه كساني است كه در اين سالها پشتيبانم بودند و ياريام كردند؛ مخصوصا پدر و مادرم كه از ابتداي صبح تا آخر شب، مراقب من بودند و تشويقم كردند تا ورزش حرفهاي را ادامه دهم.
سعيد رحمتي عاشقانه، از كشورش ايران و همه ايرانيان ياد ميكند:
- وقتي ورزشكاري مدال ميگيرد و پرچم كشورش بالا ميرود، ديگر موضوع خود فرد مطرح نيست؛ مدال نقره من مال ايران است و متعلق به همه ايرانياني كه از دور و نزديك، چشم اميد به مدالآوري ما دوختهاند.
سه شنبه 19 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]