واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: آيتالله طالقاني؛ اولين امام جمعه منصوب امام(ره)
گروه سياسي: آيتاللّه طالقاني، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در برپايي نماز جمعه نقش مهمي را ايفا كرد و پس از طرح مسئله با امام خميني با موافقت ايشان رو به رو شد و به امامت نماز جمعه تهران منصوب گرديد.
در زمستان كه سرماي استبداد بيداد ميكرد ناگاه بذر اميد در خانهاي ساده در روستاي «گِلْيَرد طالقان» جوانه زد. مولودي از تبار پاكان كه بر پيشاني بلندش طالعي از سرفرازي و استواري نقش بسته بود، در دامان پدري روحاني و مجاهد، نغمه حيات سر داد و لبخند شادي را بر لبان سيد ابوالحسن طالقاني نمايان ساخت.
پدر كه سالياني چند در خلوت انس با معبود، آرزوي پسري داشت، به شكرانه اين مولود، نام او را محمود گذاشت و بر پشت جلد قرآنش چنين نگاشت: «سيد محمود روز شنبه چهارم ربيع الاول 1329 ق به دنيا آمد». گويي همين نوشتار كوتاه، پيوندي ناگسستني ميان سيد محمود و قرآن، اين كتاب چگونه زيستن و چگونه مُردن به وجود آورد.
در سنگر تحصيل
آيتاللّه سيد محمود طالقاني، در پنج سالگي وارد مكتبخانه زادگاه خود شد و آنجا دروس مكتبي را گذراند. او در هفت سالگي براي ادامه تحصيل به تهران عزيمت كرد و با پوشيدن لباس روحانيت، به مدرسه ملا رضا در ميدان امينالسلطان رفت و دروس مقدماتي صرف و نحو را در اين مدرسه گذراند. سيدمحمود سپس در ده سالگي، براي ادامه تحصيل در علوم حوزوي وارد شهر قم شد و به سرعت دروس حوزوي را گذراند كه شگفتي همگان را در پي داشت.
ايشان تحصيل خود را تا حدود سال 1311 ش در قم ادامه داد. در همين روزها، با فوت پدرش، عازم نجف اشرف شد و از دروس خارج بزرگان حوزه استفاده كرد و از آيتاللّه سيدابوالحسن اصفهاني اجازه اجتهاد گرفت. او پس از مدتي به ايران بازگشت و در حوزه علميه قم به تحصيل پرداخت. در قم نيز از آيتاللّه حاج شيخ عبدالكريم حائري، مؤسس حوزه علميه قم، اجازه اجتهاد گرفت. ايشان همچنين از آيتاللّه مرعشي نجفي و شيخ عباس قمي اجازه نقل حديث به دست آورد.
در كانون اسلام
آيتاللّه طالقاني پس از پايان يافتن تحصيلاتش، به تهران بازگشت و ازدواج كرد. وي از همان آغاز ورود به تهران، با نوشتن مقاله و سخنراني، موجب جذب جوانان شد. مرحوم طالقاني علت آمدنش را به تهران چنين بيان ميكند: «پس از درگذشت مرحوم پدرم، به اصرار دوستان و آشنايان به تهران برگشتم، چون احساس كردم جوانان از نظر عقايد و ايمان در معرض خطر قرار گرفتهاند. پس به پيروي از روش مرحوم پدرم، جلساتي را براي عدهاي از جوانان و دانشجويان در زمينه اصول عقايد و تفسير قرآن تشكيل دادم». در همين راستا، ايشان «كانون اسلام» را براي نشر معارف قرآن و سنّت تأسيس كرد و سلسله سخنرانيهايي براي ارشاد مردم ترتيب داد و همچنين، مجلهاي به نام دانشآموز از طرف اين كانون منتشر گرديد.
در نهضت ملي ايران
پس از شهريور 1320 كه به رانده شدن رضاخان از كشور و باز شدن فضاي سياسي نسبي انجاميد، برخي از رهبران سياسي ايران به باز پسگيري حقوق از دست رفته ملت ايران همت گماشتند. از جمله، دكتر مصدق و يارانش در مجلس شوراي ملي، شعار ملي كردن صنعت نفت را سر دادند. اين شعار كه از سوي ملت ايران و به ويژه آيتاللّه سيد ابوالقاسم كاشاني تأييد ميشد، با پايمردي و همكاري ايشان مورد تأييد رهبران مذهبي نيز قرار گرفت. در اين راستا، آيت اللّه طالقاني كه مبارزه با استعمار و استبداد را تكليف شرعي خود ميدانست، با شور و ايماني عميق به اين نهضت پيوست.
منارهاي در كوير
آيتاللّه طالقاني زماني كه در تهران مسكن گزيد، ابتدا در مسجد ملك، واقع در دروازه قزوين و بعد از آن براي مدتي در مسجد منشورالسلطان واقع در خيابان سپه غربي، نماز جماعت ميخواند و تفسير قرآن ميگفت. بيشتر افراد پاي منبر او، جوانان و دانشجويان و قشرهاي تحصيلكرده بودند و اين مسجد كوچك، گنجايش اين همه جمعيت را نداشت. به همين دليل، ايشان به مسجد هدايت در خيابان استانبول سابق رفت. اين مسجد، مركز پيوند دين، دانش و سياست بود و در آن، جوّ خفقان و حاكميت استبداد، ميعادگاه مبارزان و مجاهدان راه حق و آزادي بود و طالقاني پرچمدار اين مبارزهها و الگوي آن به شمار ميرفت. شهيد دكتر مصطفي چمران، مشاهدات خود را از مسجد هدايت اين گونه توصيف ميكند: «به راستي كه آن اجتماع با هدفي متعالي تشكيل ميشد و در توفان حوادث سياسي آن روزگار، به مانند كشتي نجات بود كه ما را از خطرات انحراف به گردابهاي چپ و راست حفظ ميكرد».
جهان بيني اسلامي
آيتاللّه طالقاني هيچگاه خط فكرياش را به زمان و مكان خاصي محدود نكرد، بلكه با آزادانديشي و جهان بيني اسلامي كه داشت، براي همبستگي ملل و مذاهب اسلامي سعي بسيار كرد. او با «دارالتقريب بينالمذاهب الاسلاميه» همكاري داشت و به نمايندگي مرجع عالي قدر تشيع، حضرت آيتاللّه العظمي بروجردي، براي رساندن پيام ايشان به «شيخ محمود شلتوت»، همراه جمعي از علما در كنگره اسلامي دارالتقريب قاهره شركت جست.
همچنين كتاب تحليلي و پر ارزش امام عليبنابيطالب عليهالسلام ، نوشته يكي از برادران اهل سنت را ترجمه كرد تا در پرتو وجود تابناك حضرت علي عليهالسلام در راه تقريب گام برداشته باشد. همچنين ايشان در بهار سال 1331، در كنگره جهاني «شعوب المسلمين» كراچي پاكستان شركت كرد و سخنراني بسيار مهيّجي درباره مسائل جهان اسلام و راز عقب ماندگي مسلمانان ايراد كرد كه بسيار مورد توجه شركت كنندگان قرار گرفت.
كمك به فلسطين
آيتاللّه طالقاني، از نخستين كساني بود كه با صراحت و قدرت هر چه تمام، دولت اسرائيل را غاصب دانست و مسلمانان جهان، به ويژه ملت ايران را به مبارزه با اسرائيل و برگرداندن حقوق از دست رفته فلسطينيها فرا خواند. مرحوم طالقاني در سال 1327، به همراهي آيتاللّه كاشاني و ديگر گروههاي اسلامي، نخستين همايش بر ضد اسرائيل را بر پا كردند. بعد از آن، او در سال 1328 به فلسطين رفت و از نزديك با رنجهاي مردم فلسطين و آوارگي ايشان آشنا شد.
در همين راستا بود كه در عيد فطر سال 1348، در خطبه نماز عيد فطر به مسئله فلسطين پرداخت و ضمن آگاه ساختن مردم از ستم رفته بر مردم فلسطين و يادآوري مسئوليت آنان در اين مبارزه، از ايشان خواست فطريههاي خود را براي كمك به مبارزان فلسطيني هديه كنند. او خود اولين نفر بود كه دست در جيب كرد و فطريهاش را كنار محراب گذاشت.
مبارزات
آيتاللّه طالقاني به بهانه مخالفت با رفراندوم «انقلاب سفيد» شاه در ششم بهمن 1341، دستگير و به مدت چهار ماه و هشت روز در زندان قزل قلعه زنداني شد. پس از آزادي، ايشان همواره به مبارزههاي خود بر ضد رژيم ستم شاهي ادامه داد تا اينكه بعد از قيام 15 خرداد 1342، اعلاميهاي با عنوان «ديكتاتور خون ميريزد» منتشر شد كه رژيم، آيت اللّه طالقاني را مسئول نشر آن دانست. به همين دليل، ايشان را در 22 خرداد 1342 دستگير و در دادگاهي فرمايشي، به ده سال زندان محكوم كردند؛ البته رژيم شاه مجبور شد ايشان را در آبان 1346 آزاد كند. مرحوم طالقاني به دليل ادامه دادن مبارزهها، در سال 1350 به مدت يك ماه در خانه زنداني و سپس به زابل و بعد به بافت كرمان تبعيد شد و در خرداد 1352 به تهران بازگشت. در پاييز 1354، ايشان دوباره دستگير و روانه زندان شد، تا اينكه در شامگاه هشتم آبان 1357 با آغاز خروش مردم و قيام اسلامي، از زندان آزاد گرديد.
همراه با انقلاب
آيتاللّه طالقاني، در چهاردهم آذر 1357 با انتشار اعلاميهاي، با ابراز ناراحتي از كشتار مردم به دست رژيم شاه در ماه محرم، از مردم خواست در راهپيمايي روز تاسوعا و عاشورا شركت كنند. رژيم شاه فشار زيادي بر ايشان وارد كرد كه آن پيام را پس گيرد، ولي ايشان نپذيرفت و خود شخصا با شركت در اين راهپيمايي پر شور، حركت انقلابي مردم ايران را جهت بخشيد و آن را به رفراندومي بزرگ بر ضد حكومت شاه و به روزي سرنوشت ساز در پيروزي انقلاب اسلامي تبديل كرد.
با پيروزي انقلاب اسلامي، نقش آيتاللّه طالقاني همانند پيش از انقلاب، چشم گير به نظر ميرسيد و از ايشان با عنوان ياور و يار وفادار امام خميني (ره) ياد ميشد. پس از پيروزي انقلاب، ايشان بارها به رهبري امام خميني (ره) تصريح و آن را تأييد كرده بود.
نماز جمعه
آيتاللّه طالقاني، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در برپايي نماز جمعه نقش مهمي را ايفا كرد و پس از طرح مسئله با امام خميني با موافقت ايشان رو به رو شد و به امامت نماز جمعه تهران منصوب گرديد. آيتاللّه طالقاني مكان برگزاري نماز جمعه را دانشگاه تهران انتخاب كرد تا از اين رهگذر، نمازگزاران را به دانشگاه بكشاند و دانشگاهيان را به صف نماز بياورد و دينداري و روشنفكري را به هم بياميزد. ايشان شش نماز جمعه در تهران اقامه كرد كه نخستين آن پنجم مرداد 1358 و آخرين آن شانزدهم شهريور 1358 بود. از ديگر مسئوليتهاي آيتاللّه طالقاني، ميتوان به عضويت در شوراي انقلاب و مجلس خبرگان قانون اساسي اشاره كرد كه به نمايندگي از مردم تهران در آن شركت ميكرد.
پرتويي از قرآن
مهمترين و مشهورترين اثر آيتاللّه طالقاني، كتاب پرتويي از قرآن اوست كه در شش جلد به چاپ رسيد. آيتاللّه طالقاني پرتويي از قرآن را با پشت گرمي يك كتاب خانه و در محيطي آرام ننوشت، بلكه آن را در زندان قصر و اوين يا در تبعيدگاه و خانهاي نوشت كه هر روز احتمال ميرفت به آن حمله كنند. البته به گفته اهل فن، از بسياري از تفسيرهاي طراز اول قرآن، خواندنيتر، دلنشينتر، ذوقانگيزتر و غفلتزداتر است. عنوان پرتويي از قرآن، ابتكاري، فروتنانه و بدون ادعاي تفسيرپردازي است. طالقاني كتابش را تفسير نناميد و خود را مفسر نخواند، بلكه تنها پرتويي از قرآن شمرد و درباره آن نوشت: «آنچه پيرامون آيات و از نظر هدايت قرآن نگارش مييابد، عنوان تفسير ندارد و به حساب، مقصود نهايي قرآن نيست. از اين رو، عنوان پرتويي از قرآن را براي آن مناسبتر يافتم».
خاموشي دري
آيتاللّه طالقاني در شامگاه 18 شهريور 1358 با سفير شوروي در ايران ملاقات داشت. اين ملاقات كه در خانه ايشان بود، تا ساعت 24 طول كشيد. پس از آن، شام را صرف كرد و به بستر رفت. اندكي بعد از جا برخاست و از ناحيه قفسه سينه اظهار درد كرد كه با داروي خانگي آرام گرفت. سپس به سراغ پزشك رفتند. پزشك هنگامي بر بستر بيمار حاضر شد كه روحش به ديدار معشوق پر كشيده بود. پيكر پاك ايشان، فرداي آن روز، 20 شهريور 1358 بنابر وصيتش، ميان شهداي بهشت زهرا عليهاالسلام به خاك سپرده شد. در پي آن، دولت يك روز را تعطيل و سه روز عزاي عمومي اعلام كرد.
منبع: پايگاه حوزه
سه شنبه 19 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 378]