واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: گزارش نقد و بررسي كتاب حقوق هويتي تاريخي است - سيدحسين امامي

نشست بررسي كتاب تاليف و ترجمه دكتر ، دوشنبه 4 شهريورماه در سراي اهل قلم خانه كتاب برگزار شد. حلاق استاد موسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مكگيل كانادا و يكي از چهرههاي صاحبنام در اين عرصه است. به گواه سخنرانان اين نشست، حلاق در كتاب خود توانسته نظريههايي درباره تاريخ حقوق در اسلام ارائه دهد كه دريافتهاي متفكران غربي را به چالش ميكشد. سخنرانان اين نشست عبارت بودند از ، ، و مترجم كتاب.
دشواريهاي ترجمه حقوق
سخنران نخست اين نشست محقق و نويسنده بود كه توضيحاتي درباره وائل بن حلاق و كتاب او ارائه داد. به گفته او، وائل بن حلاق فلسطينيتبار و مسيحي است و اكنون نيز در كشور كانادا به تحقيق و تدريس مشغول است. كتاب دو سال قبل بهعنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در بخش زبانهاي خارجي برگزيده شد، اما مولف آن به دلايلي نتوانست در مراسم اهداي جايزه حضور يابد.
ساكت همچنين گفت:
وي در ادامه سخنان خود گفت:
ساكت در خاتمه سخنان خود اظهار داشت:
در برابر شرقشناسان
ديگر سخنران اين مراسم بود. وي گفت:
وصفي اضافه كرد: را زير آن داشته باشيم، به خاطر همين وقتي اين كتاب به زبان عربي ترجمه شد، اين قيد روي جلد كتاب آمده است. از همين رو كتاب استثنائاتي دارد؛ يعني بعضي امور را حذف كرده و انديشه تئوريهاي حقوقي شيعه بهطور خاص به آن پرداخته نشده است. علت نپرداختن به اين امر را حلاق به حجم و بزرگي تئوريهاي حقوقي شيعه مرتبط ميداند كه به اندازهاي است كه نيازمند يك پروژه مستقل است و ميگويد اين كار در توان من هم نيست، چون بيشتر با رويكرد اهل سنت آشنا است. از موارد ديگري كه حلاق در اين كتاب نپرداخته، انديشه حنبلي است. وي معتقد است با توجه به رويكرد متنگرايي كه در انديشه حنبلي وجود دارد، حنبليها اصول فقه ندارند و اصول فقه در سه مذهب ديگر يعني شافعي، حنفي و مالكي رشد پيدا كرده است. وي در اين كتاب بيشترين رويكرد را به انديشه شافعي دارد.>
اين محقق همچنين گفت: پايهگذار اصول فقه اهل سنت نيست، اگر كسي معتقد به اين است كه شافعي پايهگذار اصول فقه اهل سنت است، اين نظر به مرور زمان شكل گرفته است. آثار او صد سال بعد از شاطبي مورد توجه قرار گرفته است. او اولين شخص بوده است، اما به عنوان پايهگذار مكتب و جريانساز از ابتدا به اين شكل مطرح نبوده و به مرور زمان شكل گرفته است. ديگر ويژگياي كه حلاق به آن اشاره كرده اين است كه باب اجتهاد در فقه اهل سنت مسدود نيست، به خاطر همين ميگويد كه هميشه پردازش مباني و تئوريهاي حقوقي در فقه اهل سنت وجود داشته است، چرا ما بگوييم مسدود است. گويا وائل بن حلاق معتقد است مقوله اصول فقه در دايره مصلحت جاي ميگيرد و به عبارتي مصلحت هم ميتواند بر اساس مصلحت جامعه دگرگون شود.>
وصفي درباره عدم توجه نويسنده به مكتب حنفي گفت: يكي از شاخصهاي اين حوزه است كه مجموعهاي از حقوقدانان حنفي آن را نوشتهاند و فكر ميكنم جزو شاهكارها است. در تاريخ انديشه اسلامي دو مجموعه را ميتوان نام برد كه به شكل جمعي نوشته شده است، يكي مجموعه اخوانالصفا است و ديگري فتاوا الهنديه. در تاريخ انديشه اسلامي، كار جمعي به آن شكل نداريم. كار حاشيهنويسي زياد داريم، اما اينكه چند دانشمند در يك كار تيمي به كار تحقيقي و تاليفي اقدام كنند كم داريم. اينكه چرا حلاق به انديشه حنفيها هم نپرداخته است، به اين علت است كه آنها با دنيايي سروكار داشتهاند كه تفكر غالب تفكر شافعي است و طبيعي است كه امروز آنچه از فقه اهل سنت و دستگاه تئوريهاي اهل سنت ميشناسيم بيشتر در اين حوزه هست و با توجه به اينكه كشور تركيه كشوري است كه بيشتر آنها حنفي هستند و متاسفانه چالشهاي زباني پيش آمد و از زبان عربي فاصله گرفت. متاسفانه اين حوزه يتيم شده و كسي نيست كه به آن شكل به فقه حنفي بپردازد تا معلوم شود فقه حنفي چه عظمتي داشته است و ما ايرانيان كه ميراثدار تاريخ كهن حنفيها در بخشي از خراسان بوديم، متاسفانه از زمان صفوي به بعد با فقه حنفي و ماتريدي خداحافظي كرديم، در صورتي كه انديشه ماتريدي در حوزه كلام و فقه بهعنوان يك انديشه مياني است و فكر ميكنم كه واقعا قابل تامل و عنايت است، اما اينجا ميبينيم كسي به آن نپرداخته است.>
او همچنين گفت: مستشرق هلندي است، چون شاخت معتقد است سنت با فاصله وارد دستگاه اسلامي شد و خيلي طول كشيد و در اواخر قرن اول روزنههايي شكل گرفت و مردم به گفتههاي پيامبر(ص) توجه نشان دادند، اما حلاق معتقد است ميشود به سراغ سنت رفت و مثال ميآورد كه در تعيين خليفه سوم شرط اين بود كه چه كسي حاضر است، به كتاب و سنت و همچنين رفتار شيخين عمل كند، يعني اسم سنت در آنجا مطرح شد بنابراين از همان موقع سنت پيغمبر(ص) ولو به شكل ناقص وجود داشته و حلاق هم معتقد است كه در آن زمان تطور كامل خود را پيدا نكرده است. همچنين حلاق تعبير زيبايي در مورد آيات حقوقي و يا بهتر بگوييم آياتي كه مربوط به حوزه شريعت يا احكام در قرآن هست، دارد. عدهاي معتقدند حجم آيات حقوقي بسيار كم است و نبايد رويكرد خاصي به اين بخش داشته باشيم، اما حلاق معتقد است حجم آيات حقوقي بسيار بالا است. وي ميگويد حجم آياتالاحكام و يا حقوقي بسيار زياد است. حلاق معتقد است دستگاه حقوقي اسلام واقعا دستگاه است. وي معتقد است آن چيزي كه به نام حقالله ميشناسيم، مراد حق عامه است.>
وصفي افزود:
حلاق و آيات قرآن
در ادامه اين نشست از وكلاي باسابقه دادگستري به ايراد سخنراني پرداخت. وي گفت:
آموزگار اضافه كرد:
وي در انتهاي سخنان خود اظهار داشت:
ظهور حلاق، افول يوزف شاخت
دكتر محمد راسخ، مترجم اين اثر آخرين سخنران اين نشست بود. وي گفت: اثر مرحوم استاد معظم دانشگاه آكسفورد و دوبلين بود كه اولين كتابي است كه ترجمه كردم. در مقدمه اين كتاب توضيح دادم كه حقوق يك هويت نظري و تاريخي است. حقوق هم با واقعيت ارتباط دارد، هم با ديگر حوزههاي معرفتي بشر. حقوق يك هويت نظري و تاريخي است و بريده از نظر نيست و اين هويت نظري در بستر تاريخ متطور شده و شكل گرفته و امروزه آنچه در دست ما است به يكباره از آسمان نيفتاده است. خاصيت تاريخ اين است كه تقدسزدايي ميكند. متوجه شدم حقوق و نظام حقوقي از زاويه نظريهپردازي متحول ميشود، اين مساله من بوده است.>
راسخ اضافه كرد: است. البته بايد بفهميم كه آيا فقه حقوق هست؟ آيا ما مجازيم كه بگوييم فقه حقوق است؟ وي در كتاب به خوبي شرح ميدهد، چرا چيزي بهعنوان فقه در اسلام شكل گرفته است. دومين مساله است و او توجه خوبي به تعامل ميان فقه اسلامي با نظريههاي موجود در زمان معاصر و تعامل ميان فقه اسلامي و واقعيات جامعه داشته است. از فصل سوم اين موضوع به خوبي آشكار ميشود و به نظر من فصل پنجم اوج اين كار است، آنجايي كه نظريه شاطبي را بيان ميكند و جالب اين است كه حلاق به نياكان شاطبي خوب پرداخته است؛ يعني به تعامل فقه با نظريههاي جاري بهويژه ورود منطق يونان به جامعه اسلامي و جذب اين منطق در نظام فقهي، اين خيلي مستكننده و جالب است و بعد ارتباط بين فقه و جامعه، چراكه فقه ميخواهد جامعه را تمشيت كند و نميتواند به جامعه بيتوجه باشد. فقه دستگاه و به يك معنا معرفت تمشيت جامعه بوده است. اكنون هم اين تمشيت قابل تعريف است و هم جامعه. براي اينكه شما مفهوم خلوت و حريم را در تاريخ اسلام داريد، بنابراين فقه اسلامي وارد خلوت و حريم نميخواست بشود. سومين نكته توجه به مسائل معاصر مسلمانان است. حلاق به مسائل معاصر مسلمين توجه ميكند و بحران مفهوم حقوق در بين مسلمانان را خوب متوجه ميشود و مقالهاي بعد از 11 سپتامبر مينويسد و در آن اين سوال مهم را مطرح ميكند كه ريشه تظلمخواهي مسلمين چيست؟ و چرا مسلمين ميخواهند تظلمخواهي كنند و در دنياي معاصر متوسل به شريعت ميشوند؟ چرا بيداري اسلامي شريعتمدار است؟ چرا مسلمين در دنياي در زمان بيداري شريعتمدارند؟، چرا عارفمدار نيستند؟ چرا فلسفهمدار نيستند؟ حلاق اين مسائل را خوب تحليل ميكند. احسنت بر حلاق كه ما را از دست شرقشناسها راحت كرد. حلاق كه بروز ميكند و متجلي ميشود، افول ميكند و اين خوب است. غربيها در اين مطالعات متوسل به تحقيقات شاخت بودند، ولي حلاق تاريخ فقه اسلامي را خوب بيان و شرح ميدهد. حلاق اصول و كلام را به تار و پود اسلام تشبيه ميكند. اصول از بستر كلام برخاسته اما اين به اين معني نيست كه اصول مساوي نظريه حقوقي است. تمام حرفهايي كه علماي اسلامي ميزنند شرح و تفسيري از قواعد فقه است و اين حرفها را شرح و بسط ميدهند.>
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
سه شنبه 19 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]