تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):مؤمن را از سيمايش مى شناسيم و منافق را از نشانه هايش.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815681271




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ادب ايران - رستگاري در لجن


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: ادب ايران - رستگاري در لجن
ادب ايران - رستگاري در لجن

كريم نيكونظر:كابوس 11سپتامبر، بعد از گذشت هفت سال، هنوز هم دست از سر آمريكايي‌ها برنداشته است. از بين رفتن «روياي آمريكايي» و متلاشي شدن همه امنيت و آرامش كاذبي كه مدام سياستمداران و جامعه‌شناسان ايالات متحده از آن حرف مي‌زدند، باعث پوچي و سردرگمي شده است. حالا، دوره‌اي است كه حتي روايت‌هاي فانتزي محبوب آمريكايي هم از «مرگ»، «نابودي»، «جنگ» و... سخن مي‌گويند و چاره‌اي جز نمايش «ترس»از«نيستي» ندارند. فرقي نمي‌كند كه آن اثر، «بتمن» باشد يا رماني درباره آخرالزمان. اين وحشت و دلهره است كه باعث شده نويسنده‌ها و كارگردانان، در تمام آثارشان«موقعيت» تازه و البته تيره و تار سرزمين‌شان را روايت كنند و جالب اينكه محصول آنها، مخاطبان وسيعي هم پيدا مي‌كند و به اين ترتيب «درد مشترك» يك ملت به راحتي تشريح مي‌شود. «جاده»، آخرين رمان «كورمك مكارتي» هم شرح اين زوال و نابودي است. توصيف دقيق و هول‌انگيز، از سرزميني كه حتي كسي گذشته‌اش را به ياد نمي‌آورد و هر چه هست، تلاش براي بقاست. محصول دنيايي كه ديگر كسي اميدي به زندگي ندارد و تنها مرگ است كه ساكنان را تهديد مي‌كند. داستان او، روايت سفر بي‌هدف پدر و پسري در «جاده‌اي» بي‌انتهاست. در اينجا هم، مانند بسياري از اين نوع داستان‌ها با آدم‌هايي طرف هستيم كه تغيير ماهيت داده‌اند و با خوي سبعانه‌شان، تنها به دنبال زنده‌ها هستند تا آنها را به عنوان ذخيره غذايي در انبارها نگه دارند. اما اين اتفاق‌ها نيستند كه داستان را جلو مي‌برند. آدم‌خوارها هر از چندگاهي سر وكله‌شان پيدا مي‌شود؛اما مهم‌تر از آنها، اين«ترس» است كه باعث تكاپوي دو قهرمان و در نتيجه عامل كشمكش در داستان مي‌شود. پدر، مي‌خواهد به پسربچه‌اش ثابت كند كه زندگي، ارزش همه سختي‌ها را دارد.او مدام تلاش مي‌كند تا به پسر اميد بدهد. اگرچه خودش هم نمي‌داند چرا بايد در اين صحراي بي‌انتها راه بروند و دنبال مامن باشند. اساس رمان جاده، همين تلاش براي بقاست. تلاشي كه با انگيزه پدر گره خورده و به اين ترتيب در دنياي بي‌حس و مرده شوري هرچند اندك ايجاد مي‌كند. مكارتي هم بيش از هر چيز، حتي بيش از توصيف موقعيت قهرمان‌ها، سعي كرده چشم‌اندازها و موقعيتي كه دو قهرمان بي‌نامش در آن گرفتار شده‌اند را توضيح دهد. مثلا:«...آن سوي رودخانه، نهر تيره خشكيده‌اي ديده مي‌شد. تنه‌هاي سوخته و بي‌شاخ وبرگ درخت‌ها در همه جهات گسترده شده بودند. خاكسترها روي سطح جاده پراكنده مي‌شدند و سيم‌هاي بدون برقي كه از چراغ‌هاي برق آويزان بودند، در ميان باد تاب مي‌خوردند صداي ناله مانندي توليد مي‌كردند...» شرحي دقيق وتصويري از دنياي نابود شده دور و اطراف شخصيت‌ها. موضوعي كه باعث مي‌شود خواننده مدام منتظر فاجعه‌اي باشد و در اين سكوت و سرماي وحشتناك، هر لحظه انتظار حمله‌اي را داشته باشد. بي‌آنكه به ياد بياورد فاجعه اصلي، خيلي قبل‌تر، رخ داده است و حالا او شاهد نتيجه آن فاجعه ترسناك است. مكارتي همان ايده‌ رمان مشهورش، «جايي براي پيرمردها نيست»، را در اينجا به كار برده:او تا جايي كه امكان دارد هيچ اطلاعاتي از گذشته شخصيت‌ها نمي‌دهد و آنها را رها مي‌كند تا سرنوشت كنوني‌شان اهميت پيدا كند. مكارتي حتي فاجعه‌اي كه رخ داده را هم توضيح نمي‌دهد و تنها بر فضاي خاكستري، خاك گرفته و مرده تاكيد مي‌كند. مكارتي در گفت‌و‌گويي درباره سرنوشت آدم‌ها و اتفاقاتي كه برايشان افتاده، با شيطنت گفته است كه او هم مانند خوانندگان نمي‌داند شخصيت پدر و پسر به كجا مي‌روند و در دنيا، واقعا چه اتفاقي افتاده؛ براي همين هر خواننده‌اي مي‌تواند اين بخش‌هاي خالي را خودش پر كند و با هراس‌هايش پايان تازه‌اي براي داستان در نظر بگيرد. نكته‌اي كه باعث شده انواع تعبير وتفسيرها درباره «جاده» به وجود بيايد؛ بعضي آن را نتيجه حملات تروريستي بدانند و گروهي از انفجار بمب اتمي حرف بزنند و جمعي هم از حوادث طبيعي و تلاش كاملا طبيعي انسان‌ها براي بقا بگويند. اين شيوه روايت در رمان «جايي براي پيرمردها نيست» باعث حذف پيش‌زمينه و طراحي اتفاق‌هاي بدون منطق شد كه چندان شباهتي به باقي جريان‌هاي روز نداشت. در اينجا هم اگرچه همه‌چيز به آن اندازه بي‌پشتوانه نيست، اما مي‌تواند خواننده را با موقعيت تازه‌اي روبه‌رو كند. كورمك مكارتي با ديالوگ‌هاي اندك و غير معمول، تلاش مي‌كند اين فضاهاي خالي را پررنگ‌تر كند. در كل رمان «جاده» جز سوال و جواب، حرفي رد و بدل نمي‌شود. شخصيت‌ها اگرچه مايلند ارتباط‌شان را حفظ كنند اما هيچ موضوعي براي حرف زدن پيدا نمي‌كنند. پسر، خاطره‌اي از گذشته ندارد و نمي‌داند «زندگي‌» چگونه بوده و پدر هم نمي‌تواند در آن كثافت جاري و خشكي بي‌حد و حصر از نشانه‌هاي حيات بگويد. اينها همگي بستري است تا «زنده» بودن اين دو نفر كاملا اهميت پيدا كند و درونمايه اثر روشن شود. مكارتي درگفت‌وگويش با اپراـ مجري مشهور آمريكايي ـ درباره تلاش بي‌نتيجه اين دو شخص گفته است كه در داستان او حتي اين آدم‌ها هم مهم نيستند. مهم اين است كه نشانه‌اي از حيات، با همه حس عشق، تعهد، محبت و دوست‌داشتن همچنان وجود داشته باشد. در آن برهوت، همين‌هاست كه به آن پدر و پسر هويت مي‌دهد.

با اين همه، نكته جالب اينجاست كه بعضي منتقدان آمريكايي و اروپايي، تصويرسازي‌هاي او از جهان نابود شده و اميد به زندگي را در ميان فيلم‌ها و كتاب‌هاي ديگر رديابي كرده‌اند. براي مثال، فيلم«مكس ديوانه» ساخته جرج ميلرهم آخرالزمان را نمايش مي‌دهد كه ديگر هيچ آبي وجود ندارد و همه جا برهوت است. در آنجا هم گروهي به دنبال صيد آدم‌هاي زنده و كشف آب هستند. در فيلم‌هاي جرج رومرو هم فضاي ترسناك و آكنده از مرگ و نيستي، همه چيز را تحت تاثير قرار مي‌دهد؛ همان‌طور كه در «جاده» همه‌چيز تحت تاثير اين فضاست. اما از همه جالب‌تر نكته‌اي است كه ريويونويس خبرگزاري رويترز به آن اشاره مي‌كند: اينكه دنياي آخرالزماني «جاده» شبيه دنيايي است كه ژوزه ساراماگو سعي كرده در آثارش توصيف كند. او همچنين به زاويه ديد مكارتي اشاره مي‌كند كه تلخي و تيرگي آثار ساموئل بكت را دارد. مكارتي همان‌قدر بدبينانه به ديگر زنده‌هاي آواره در «جاده» اشاره مي‌كند كه ساموئل بكت در آثارش به روابط بين آدم‌ها مي‌پردازد. با اين همه مكارتي توضيح داده كه موضوع داستان در سال 2003، اتفاقي به ذهنش رسيده است. آن زمان او همراه پسرش در ال‌پسوي مكزيك بوده و در متلي ساكن شده. متلي با چشم‌انداز شهري در ميان صحرا. او همان ‌لحظه فكر كرده كه اگر روزي تمام دنيا به اين صورت شود، چه چيزي در انتظار پسرش خواهد بود. همين ايده، باعث نوشتن يكي از مهم‌ترين رمان‌هاي معاصر آمريكا شده است. با اين‌ وجود، «جاده»هم وراي همه تيرگي و تلخي‌اش، تصويري از اميد به همراه دارد. شاهكار مكارتي تصوير «زندگي» در همين برهوت است. انسان‌هاي درمانده‌ او در زباله‌ها، ميان مردارها و غذاهاي فاسد شده رستگار مي‌شوند. حتي اگر معجزه‌اي در كار نباشد و هيچ‌كس به «انسان» توجه نكند.

جاده
كورمك مكارتي
ترجمه: ايرج مثال آذر
نشر در دانش بهمن
چاپ اول: 1387
شمارگان: 1500 نسخه
قيمت: 4600 تومان.
 دوشنبه 18 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن