واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: جهان - قذافي، دشمن قديمي يا رفيق شفيق

جهان - قذافي، دشمن قديمي يا رفيق شفيق
سارا معصومي:در دنياي سياست همه چيز ممكن است. سياستمداران از هر فاكتور اخلاقي كه بيبهره باشند بايد از موهبت زيركي برخوردار باشند. زيركي هم در انتخاب دوست و هم در گزينش دشمن. در بازيهاي بينالمللي دوستان يك شبه دشمن ميشوند و دشمنان قديمي در عرض چند ساعت به مصلحت جامه رفيق شفيق بر تن ميكنند. كافي است منافع ملتي با مقاصد دولتي ديگر تفاوت داشته باشد تا به يكباره تمامي معادلات بينالمللي بر هم بريزد. اگر ايالات متحده يك طرف بازي باشد كه امكان تغيير همه چيز در دقيقه 90 وجود دارد. لازم نيست دشمنان قديمي براي تبديل شدن به دوستان نزديك انتظار پايان دوره يك رئيسجمهور را بكشند. در طول هشت سال رياستجمهوري جورج بوش در كاخ سفيد چه بسيار دشمنان كه دوست شدند و چه دوستان كه خصم. اگر صدام حسين زمان حمله به ايران رفيق شفيق آمريكاييها بود و غلام حلقه به گوششان در دوران رياست جمهوري جورج بوش يك شبه صدام حسين جامه ديكتاتوري بر تن كرد كه تسليحات كشتار جمعي نگاه ميدارد و البته ناقض تمامي معاهدات بينالمللي است. كره شمالي كه زماني نامش در ليست سياه كشورهاي حامي تروريست قرار گرفت اندك اندك ابهت خود به عنوان يك مخالف ايالات متحده را از دست ميدهد و در پوستين دوستي ميخسبد كه كمكهاي نقدي و غير نقدي دشمن قديمي را در ازاي تعليق برنامه هستهاياش دريافت خواهد كرد. پرويز مشرف رئيسجمهور سابق پاكستان كه سالها از حمايت شخص جورج بوش برخوردار بود به ناگاه دشمن دموكراسي ميشود و رهبري خودكامه كه بيشك اشتباهاتي نابخشودني در پرونده دارد. همزمان معمر قذافي رهبر ليبي از جامه آن رهبري كه رونالد ريگان رئيسجمهور آمريكا «سگ ديوانه» خواندش خارج ميشود و تمام قد در كنار كاندوليزا رايس وزير امور خارجه آمريكا ايستاده و عكس يادگاري ميگيرد. كشوري كه تا چند دهه پيش مورد غضب كاخ سفيد بود و همگان رهبر آن را نه سياستمدار كه ديوانهاي بيش نميدانستند در زمان جورج بوش جمهوريخواه به ناگاه تبديل به شريك استراتژيك و دوست كاخ سفيد ميشود. كاندوليزا رايس كه به عنوان نخستين مقام ارشد ايالات متحده در نيم قرن گذشته پا به خاك ليبي گذاشت، مقابل دوربين خبرنگاران به صراحت از دوستي آمريكا با تمامي كشورها سخن ميگويد و ادعا ميكند كه كشورش هيچ دشمن دائمي ندارد. قطعا معناي تلويحي سخنان خانم رايس اين است كه كاخ سفيد دوستان دائمي هم ندارد.
استراتژيهاي واشنگتن در حوزه سياست خارجي در زمان رياست جمهوري جورج بوش هر بار با گردشي 180 درجهاي و عجيب روبهرو شده است. روابط واشنگتن و طرابلس ظرف نيم قرن گذشته سرشار از فراز و فرودهايي فراموش ناشدني بوده است. ليبي هم مانند كوبا و كره شمالي به نافرماني از دستورات كاخ سفيد متهم بود. اتهامي كه گويا مشمول مرور زمان شده و حالا جنايت متهم قابل بخشش است.
شان مك كورمك سخنگوي وزارت امور خارجه ايالات متحده هم هنگام اعلام خبر سفر كاندوليزا رايس به ليبي نتوانست تعجب و البته خشنودي خود را از اين سنتشكني پنهان كند. مك كورمك خطاب به خبرنگاران گفت: دو كشور گام تاريخي مهمي برداشتهاند. از سال 1953 تاكنون هيچ وزير امور خارجهاي قدم به خاك ليبي نگذاشته است. از آن زمان تاكنون هم انسان قدم روي كره ماه گذاشته و هم اينترنت به كمك بشر آمده است. ديوار برلين فروريخته و آمريكا 10 رئيسجمهور به خود ديده است.
در فاصله سالهاي 2001 تا 2003 بود كه قذافي به ناگاه از چهره سياستمداري مخالف امپرياليسم و سلطهگري آمريكا، به جامه رهبري مصلحتانديش و محافظهكار درآمد. قذافي از همان زمان تلاش براي رسيدن به چنين روزي را آغاز كرد. ابتدا به توسل به خشونت در گذشته اعتراف كرده و پس از آن تسليحات كشتار جمعي خود را دو دستي به نمايندگان جامعه جهاني تقديم كرد.
سه سال طول كشيد تا ليبي خوش نيتي خود را به آمريكاييها اثبات كرد و نام اين كشور از ليست كشورهاي حامي تروريسم خارج شد. عملكرد قذافي در آن زمان مورد تحسين و نقد بسياري قرار گرفت. عدهاي بر اين باور بودند كه رهبر سرسخت ليبي پس از حادثه يازدهم سپتامبر احساس ترس كرده و از كوچكترين فرصت براي نمايش آشتي با ايالات متحده استفاده كرده است. شعار مبارزه با تروريسم ايالات متحده اگر چه براي ترساندن عاملان واقعه يازدهم سپتامبر بود اما قذافي در فاصله زماني دو سال پس از اين حادثه به اين نتيجه رسيد كه تسليحات كشتارجمعي ديگر به كار ليبي نميآيد و اين تعامل با آمريكاست كه ميتواند نقش هزاران اسلحه مدرن را به خوبي ايفا كند.
كاندوليزا رايس كه ميزبان قذافي در طرابلس شد، تصوير لبخند رضايتبخش خانم رايس و ژستهاي سياسي قذافي براي بسياري قابل باور نبود. بودند كساني كه توجيهي براي احياي روابط ليبي – ايالات متحده در چنته نداشتند. همانها كه اين اقدام كاخسفيد را با به فراموشي سپردن قربانيان فعاليتهاي تروريستي ليبي در طول نيم قرن گذشته برابر ميدانستند. بسياري دوستي ايالات متحده با ليبي را به حراج روياهاي مردم ليبي براي نيل به دموكراسي و آزادي تعبير كردند. شايد قذافي در چند سال اخير در مسير اصلاحات اجتماعي و سياسي چند گامي برداشته باشد اما بيشك ليبي تا آيندهاي نامعلوم با نظام تك قدرتي دست و پنجه نرم خواهد كرد.
ديو سيرتان ديروز، فرشتگان امروز
بازگرداندن پرونده ليبي به ميز معادلات بينالمللي درسي است براي سياستمداران آمريكايي در مقابله با مقولههاي سياسي مانند پرونده هستهاي ايران و مناقشه اسرائيل و فلسطين. روسايجمهور آمريكا با ديو سيرت خواندن رهبران سياسي كشورهاي مخالف -با استراتژي خود- در حقيقت دست به حماقتي بديل ميزنند. رونالد ريگان به راحتي قذافي را «سگ ديوانه خاورميانه» خوانده و منزل او در طرابلس را به نيت قتلش بمباران كرد. حال چه شده است كه يك باره آن سگ ديوانه وارد معادلات سياسي سران كاخ سفيد ميشود؟ آيا قذافي در طول اين سالها آنقدر تغيير كرده است؟ قذافي پس از تمامي تغييرات ايجاد شده در سياست خارجي اين كشور نخستين فردي بود كه اعلام كرد: قذافي همان مرد قديمي است بياندك تغييري. او هرگز از اقدامات گذشته عذرخواهي نكرد. او زمان را توجيهي مناسب براي تمامي تغيير رويكردهايش خوانده و تنها به گفتن دو جمله بسنده كرد: زمان تغيير كرده است. منافع ليبي در تطبيق با زمان است. ديو سيرت خواندن رهبران كشورها آسانترين راه براي سياستمداران تنبلي است كه نميتوانند براي تعيين خط و مشي در عرصه سياست خارجي يك ملت را بيتوجه به رهبران خوب يا بد آن مستقيما مدنظر قرار دهند. اين بدينمعنا نيست كه رهبران ديو سيرت خوانده شده مهم نيستند بلكه به مرور زمان همين رهبران تغيير ميكنند. در ماراتن سياسي طولانيمدت آنها يا در جامه دوست فروميروند يا دشمن. غافل از آنكه بيش از نام سياستمداران اين ارتباطهاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي ميان دو ملت است كه به دست فراموشي سپرده شده است.
توجه به دولتها يا فراموشي ملتها
رويكرد ايالات متحده در خاورميانه قابل توجه است. تا هماكنون اين كشور زمان بسياري را براي تخريب چهرههاي رهبران كشورهاي اين منطقه به كار گرفته است. مدتها پيش آن رهبر ديو سيرت جمال عبدالناصر پدر ناسيوناليسم عرب بود. پس از فروپاشي اين جريان در دهه 60 همه نگاهها به ايران و آيتالله خميني معطوف شد. صدام حسين تا زماني كه بر طبل مخالفت با ايران و رهبران اين كشور ميكوبيد مهرهاي دوست داشتني و رهبري دموكرات بود. اما زماني كه بيش از اندازه قدرت گرفت به راحتي در جامه دشمني قديمي فرو رفت. چندين دهه ياسر عرفات فلسطيني از نظر آمريكاييها يك تروريست شرور بود اما پس از آنكه فلسطينيهاي به ستوه آمده و دست به اقدامات انقلابي زدند، چارهاي جز مذاكره با آنها نبود و خوب در چنين شرايطي چرا ياسر عرفات نماينده فلسطينيها براي مذاكره نباشد؟ درست پس از آنكه روند مذاكرات آنگونه كه باب ميل آمريكايي بود پيش نرفت ياسر عرفات باز هم از نقش مذاكرهكننده درآمده و دوباره تروريستي خطرناك شد. اكنون سوال اينجاست كه رهبر محبوب ايالات متحده در فلسطين چه كسي است؟ جانشين او؟ محمود عباس؟ آيا او مطالباتي جدا از عرفات بر زبان آورده است؟ پاسخ منفي است. اما عباس در حال حاضر تنها گزينه باقي مانده براي آمريكاييهاست.
حق با كاندوليزا رايس است. در دنياي سياست دو چيز معنا ندارد: دوستان دائمي و دشمنان هميشگي. تنها منافع پايدار است كه حرف اول را در اين معادلات ميزند. قذافي در حال حاضر و پس از سفر رايس به طرابلس حس برندهاي را دارد كه دستانش را از شوق به هوا بلند كرده است. حاميان مذاكره قذافي با رايس، رهبر خود را سياستمداري عاقل ميدانند كه حتي با دشمنان قديمي هم وارد معامله شده است. اين رابطه به معناي پايان تمامي تحريمها و تهديدهاست.
منتقدان اما بر اين باورند كه ليبي در درازمدت از آغاز اين بازي به ظاهر خوشايند پشيمان خواهد شد. ايالات متحده هنوز نميتواند روي ليبي به عنوان شريكي استراتژيك حساب باز كند. قذافي در ديدار با رايس هم تمام تلاش خود را به كار گرفت تا به جامعه جهاني بفهماند كه هدف از عقبنشيني از بسياري از اصول رفاقت با آمريكا نبوده است. اين قذافي بود كه همزمان با ميزباني رايس خطاب به خبرنگاران گفت: ما به دنبال دوستي با آمريكا نيستيم تنها ميخواهيم به حال خود رها شويم. جورج بوش در واپسين ماههاي حضور در قدرت با احياي رابطه مسكوت مانده با ليبي تبديل به آينه عبرت جانشين خود شد. رئيس جمهور آتي ايالات متحده چه جمهوريخواه باشد چه دموكرات بايد نه تنها براي تعريف سياست خارجي كلان كشور به استراتژي توسل جويد كه اصول سياسي را هم فراموش نكند. آمريكا بايد به دنبال ارتقاي واقعي اصولي نظير دموكراسي، آزادي، برابري و عدالت باشد. البته پيش از برقراري اين اصول در كشوري ثاني، كاخ سفيد بايد خود پيادهكننده اين اصول در برنامههاي سياسياش باشد. كاخ سفيد بايد از تظاهر به اينكه تمامي مشكلات از رهبران برخي كشورها سرچشمه ميگيرد، دست برداشته و به دنبال راهكاري نظامي براي حذف يا دستگيري اين رهبران نباشد. تعامل كاخ سفيد با قذافي كه زماني «سگ ديوانه» ناميده شد به خوبي اين حقيقت را به تصوير ميكشد كه ديوها هم ميتوانند يك شبه جامه سپيد فرشتگان بر تن كنند.
دوشنبه 18 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]