محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1839548570
از نشست تابستاني لاروشل تا كنگره زمستاني رنس سوسياليستهاي فرانسه براي بازيابي انسجام از دست رفته..... -2 وپاياني
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: از نشست تابستاني لاروشل تا كنگره زمستاني رنس سوسياليستهاي فرانسه براي بازيابي انسجام از دست رفته..... -2 وپاياني
پاريس -....... با اين همه هيچ معلوم نيست كه همين خانم اوبري در نشست "رنس" ديگران را غافلگير نكند و خود به عنوان دبير اول اين حزب بزرگ مخالف مطرح نشود.
اگر تعبير اولان در نشست لاروشل براي دبير آينده حزب سوسياليست ملاك باشد بعيد نيست كه اوبري با يك رهبري زيركانه در ايجاد اتحاد حزبي بتواند رهبري را در دست بگيرد
اولان گفته بود كسي كه مي خواهد دبير اول حزب شود نه تنها بايد نفر اول حزب باشد بلكه بايد بهترين سوسياليست نيز باشد.
مارتين اوبري پيش تر گفته بود كه نبايد به بهانه وحدت از مسايل اساسي غافل بود و ما در زمان خود بايد در پي شفافيت باشيم.
به اعتقاد اوبري هيچكس در پي بر افروختن آتش اختلاف نيست و كسي نمي خواهد مسئوليت خصومت ها را بر عهده بگيرد كه هر كس زودتر آتش بگشايد اول كشته خود اوست !
واقعيت داستان ان است كه با اختلافات پيش امده حزب سوسياليست از جايگاه اصلي خود به عنوان جايگزين اصلي قدرت در فرانسه تنزل كرده است.
امروزه هر كسي از خود مي پرسد كه چنين حزبي با اينهمه اختلاف چگونه مي تواند فرانسه را در اين جهان پر آشوب از يك سو و فرانسه پر مدعي از سوي ديگر رهبري كند. اگر فرض وجود يك راست قدرتمند را نيز در سويه ديگر صحنه ببينيم آنگاه مي توان به اهميت اين مسئله بيشتر پي برد كه سوسياليست ها تا رسيدن به يك رهبري مورد قبول و اقبال عمومي تا چه اندازه راه دارند.
مشكل اين است كه امروز اغلب بزرگان سوسياليست يا بازنشسته اند و يا خود دلزده از كار حزبي كناره گرفته اند، آنها كه جوانترند نيز به يك اندازه ادعاي رهبري دارند و شايد از نسل پيشين كسي در ميدان نباشد كه بتواند هنوز رضايت عموم را بدست اورد، در اين ميان برتران دولانوئه شايد يك استثنا است.
*نياز راست ها به مخالف قدرتمند:
يك نكته مهم در ميانه اين منازعات ايجاد تعادل قدرت در نظام سياسي فرانسه است كه امروز
بر اثر ضعف و تفرقه چپ ها راست هاي هوادار ساركوزي بيش از اندازه قدرت گرفته اند.
امروز بيش از هرزمان ديگر به ساركوزي انتقاد مي شود كه رييس جمهوري تماميت خواه است و سر نخ همه تصميم گيريها را به اليزه مي رساند، ساركوزي همچنين به تك صدايي در كشور متهم شده است.
حقيقت آن است كه جمهوري فرانسه اگر نتواند يك اپوزيسيون نظام مند و مشروع را در برابر خود آرايش دهد و از رهگذر چالش با ان ، به آراي مردمي دست يابد نمي تواند ادعاي جمهوريت كند.
دير زماني است كه اين تعادل محقق نشده و در واقع از زماني كه ميتران از كرسي اليزه كناركشيد تا امروز فقط در يك دوره آنهم دولت ژوسپن، زمام امور در دست سوسياليست ها قرار گرفته است و اگر يك بار تشكيل اكثريت حزبي چپ ها در مجلس و شوراي هاي استاني را كنار گذاريم كه مي توانسته در برابر دولت به عنوان "ضد قدرت" ظاهر شده و در كار اعمال سياست هاي راست كارشكني كند ، اداره امور اجرايي در اين مدت به چپ ها وصال نداده است.
نگاهي كوتاه به ساختار جمهوري پنجم نشان دهنده مهار قواي سه گانه و قدرت سياسي توسط همه نيروهاي تشكيل دهنده ان است. رييس جمهوري شخص اول كشور و رهبر و فرمانده عالي قواي نظامي است، او اختيارات بي بديلي دارد كه علاوه بر وظايف تشريفاتي ساير روساي جمهوري ديگر دنيا، حق انتخاب نخست وزير و معرفي آن به مجلس، انحلال پارلمان و نصب برخي مقامات بلند پايه و عالي نظام سياسي همچون رييس شوراي قانون اساسي، رييس ديوان محاسبات و ... را دارد.
با اين همه اين اكثريت پارلماني است كه نخست وزير را تعيين مي كند و اگر اكثريت پارلماني با خط سياسي رييس جمهوري يكي نباشد مي تواند رييس دولتي متفاوت از حزب رييس جمهور به او تحميل كند.
اين نخست وزير هر چند كه رييس اجرايي كشوراست درپاره اي جهات در برابر رييس جمهوري دست بسته است و قادر به هر كاري نيست، يا اينكه رييس جمهوري اهرم هايي براي فشار بر او در اختيار دارد و مي تواند گاه او را وادار به تمكين كند.
اكثريت مجلس ، خود به عنوان يك ضد قدرت مي تواند درصورت ناهمخواني با خط رييس جمهوري در كار او اخلال كرده و با نخست وزير منتخب خود خواست هاي ملي را در عرصه اجرايي كشور محقق كند.
بنا بر اين مسئله "ضد قدرت" در ساختار اساسي و سياسي فرانسه يك اصل اساسي و ضروري است ولي اين نكته گفتني است كه ضد قدرت هميشه ضد قدرت است و خود قدرت نيست و مشخصات يك ضد قدرت از جمله كارشكني ، مانع تراشي ، انتقاد مدام و بسيج گروههاي مخالف از جمله وظايف رايج اوست.
همين مسئله نمي تواند يك ضد قدرت را در مقام قدرت بنشاند و با همه تعابير ضد قدرت هميشه در مقام يك جايگزين عمل مي كند، از منافع يك جايگزين بالقوه سود مي برد و محروميت هاي يك جايگزين هميشه منتظر را نيز با خود دارد.
چپ ها بطورغالب در جهان يك ضد قدرت بوده اند و اگر گاه در مقام قدرت قرار گرفته اند باز به عنوان يك جايگزين به انها نگاه شده است. ريشه اين پديده در كجاست و چرا جناح چپ امروز فرانسه نمي تواند براي مدتي زياد بر سر قدرت دوام اورد.
بررسي اين مسئله در حوزه نظري و تاريخي زمينه ها و علل و دلايل خاص خود را دارد. درحوزه هاي عملي فرانسه ، چپ فرانسه در دوازده سال گذشته با وجود داشتن پست نخست وزيري يك ضد قدرت بوده و شيوه حضور او در عرصه اجتماعي و قدرت، پاتك زدن مدام به شگردهاي قدرت راست ها در مناصب اين كشور بوده است.
چپ هميشه بايد رهبري كاريزماتيك داشته باشد، اين صاحب كاريزما چه جوان باشد و چه پير، بايد خاصيت كاريزما داشته باشد يعني از قدرت نفوذ كلام و سحر بيان عالي برخوردار بوده و در ميان افكار عمومي از نظر رفتاري شخصيتي نافذ و موثر داشته باشد.
چپ فرانسه مدتهاست كه اين خاصيت را از كف داده است و به ويژه پس از ميتران كسي بر كرسي رهبري حزب با آن قد و قواره تكيه نزده است. هر چند كه امروز مي توان در درون اين حزب چهره هاي نافذي يافت كه پشتوانه عمل سياسي و پيشينه تاريخي انها (باز عمدتا زير سايه ميتران) به انها اجازه داشتن چهره اي برتر مي دهد ولي در عمل ميدان در دست ديگراني است كه از مقبوليت عام كافي برخوردار نبوده و ناگزير حزب براي طرح انها در سطوح رهبري بايد از داشته هاي تاريخي خود مايه گذاشته و هزينه كند.
به اعتقاد بسياري از آگاهان مسايل فرانسه، امروز با تضعيف اردوگاه چپ اين كشور و قدرت گيري روز افزون راست ها، بيش از هر چيز اين نظام جمهوري است كه به محاق رفته است.
آگاهان به مسايل حقوق اساسي فرانسه معتقدند كه امروزه حتي رسالت راست ها در ان است كه با تقويت اردوي چپ براي خود مشروعيت لازم را رقم زده و رقابتي جدي در صحنه سياسي براي خود دست و پا كنند وجز اين نمي توان با تفرقه افكني و يا خوشدلي به تشتت بزرگترين رقيب سياسي در كشور، اميد به استقرار و مشروعيت نظام جمهوري فرانسه داشت.
راست ها ي فرانسه مي دانند كه غيبت مردم در پاي صندوق هاي راي يكي از بزرگترين آفات نظام انتخاباتي اين كشور است و اين مسئله در چندين انتخابات گذشته همواره مسئولان فرانسه را دل مشغول داشته است.
سردي، نااميدي و بي مسئوليتي فراگيري كه دامنگير بخش هايي از اجتماع سياسي فرانسه شده است حتي براي جناح راست كه اكثريت پيروز امروز قلمداد مي شود ، ارمغاني جز بحران مشروعيت نخواهد داشت.
شايد برخي از راست هاي حاكم فرانسه امروز از شنيدن نتايج نشست لاروشل سوسياليست ها اظهار خرسندي كنند ولي اگر به سبب دلسردي، بخش هايي از همين اجتماع فرانسه سياست هاي راست را قبول نداشته باشد و به چپ ها نيز به عنوان جايگزين مناسبي نگاه نكنند و اميد خود را در ميان انها نجويد، راست با اين نارضايتي پنهان مردم چه خواهد كرد ؟
بطور طبيعي در كشوري چون فرانسه كه مردم به اساني فرياد مي كشند و خيابانها را محل اعتراض و اعتصاب خود مي كنند، اين نارضايتي پنهان سربراورده و حتي منافع راست را هم تهديد خواهد كرد.
*اليزه 2012، انگيزه اختلاف:
برخي از دلسوزان به حال چپ هم از اينكه تمامي رهبران حزب به فكر رياست جمهوري افتاده اند ناراحت اند. انها معتقدند كه اين جاه طلبي سبب شده تا حزب مقتدر سوسياليست از جايگاه ايدئولوژيك خود تنزل كرده و به سكوي پرش افراد براي كسب مقام رياست جمهوري بدل شود.
در حقيقت تلاش براي ورود به اليزه در سال 2012 نوعي فداكاري براي سرفرازي سوسياليست هاي فرانسوي و قدرت گرفتن حزب نيست بلكه بيشتر زمينه استفاده شخصي از امكانات حزب براي بدست گرفتن قدرت سياسي است.
شايد اين مسئله بيشترين تاثير منفي را بر مردمي گذاشته كه پيش از اين ارمانهاي انساني شان را در حزب سوسياليست مي جستند و ان را رقيبي مقتدر براي سرمايه داري راست و لجام گسيخته غربي مي دانستند.
سئوال مركزي در نشست لاروشل اين بود كه چگونه مي توان رياست جمهوري سال 2012 را بدست اورد و پاسخ همه نيز اين بود كه "با كار جمعي"، ولي هركسي مي خواست كه اين كار جمعي پيرامون او صورت گيرد و حاضر نبود كه تمايلات شخصي اش را فداي منافع جمعي
حزب كند و اين بهترين دستاورد اين نشست براي راست هاي اليزه نشين بود.
كامبادليس يكي از نزديكان استروس كان كه رياست نشست تابستاني سوسياليست ها را بر عهده داشت پيش تر رويارويي پر هزينه ميان خانم روايال و اقاي دلانوئه را پيش بيني كرده و هشدار داده بود. او در اظهاراتي گفته بود كه نبايد دعوا بر سر رهبري حزب شايبه رياست جمهوري اينده (سال 2012) را داشته باشد.
به اعتقاد او اگر قرارباشد كه اين مسئله به نزاعي بي حاصل و لفظي ميان دوشخصيت مورد اشاره بدل شود و ما از مسئله نوسازي حزب و يا نزديكي به جريانهاي ديگر سياسي همچون حزب ميانه بايرو باز بمانيم ، اين خسارت است.
او پيشنهاد مي كند كه تلاشها بايد براي دستيبابي به وحدت سوسياليست ها و همه چپ ها متمركز شود تا بتوان بر اساس راهبرد حزب ، آن را نوسازي كرد. براي اين هدف ما بايد حزب را از حالت سكوي پرش براي رياست جمهوري در اوريم.
كامبادليس كه در انتخابات اخير شهرداري ها به يكي از كرسي هاي نمايندگي از سوي شهروندان پايتخت دست يافت پيشنهاد مي كند كه "بياييد همه متحد شويم كه رهبري آينده حزب نامزد انتخابات رياست جمهوري نخواهد بود".
از نظر اين چهره سياسي، چپ كه امروز جناح غالب انتخاباتي است بايد به هويت خود بيانديشد.
*سوسياليست ها و انتخابات امريكا:
از انجا كه رهبران حزب سوسياليست فرانسه به سبب همسويي هاي ايدئولوژيك آرزوي پيروزي اوباما را در سر مي پرورانند در فاصله نشست لاروشل تا كنگره شهر رنس برخي از رهبران اين حزب همچون اولان و روايال به امريكا خواهند رفت.
پيروزي اوباما در امريكا مي تواند براي اين حزب فرانسوي قوت قلب ملي هم فراهم اورد و بطور طبيعي سياست هاي واشنگتن از برنامه ريزي هاي جنگي بوش فاصله خواهد گرفت.
در داخل فرانسه نيز اين مسئله كمابيش به سياست ساركوزي ضربه خواهد زد و انتخاب اوباما، يار و شريك سياسي ساركوزي را از دست وي خواهد گرفت.
* حاشيه هاي نشست لاروشل:
در مراسم لاروشل ليونل ژوسپن نخست وزير اسبق فرانسه هم حضور داشت ولي بيشترحضوري حاشيه اي .
ظاهرا او بجز تعريف خاطره براي دوستان و گاه اظهارنظري حاشيه اي نمي خواست مورد توجه خبرنگاران قرار گيرد.
ژوسپن پس از ايام صدارت مدتي در تعطيلات سياسي بسر برد بگونه اي كه برخي رسانه ها از انزواي او به عنوان عقب نشيني از عالم سياست تعبير كردند. او نمي توانست به عنوان يكي از پدر خوانده هاي اين حزب بزرگ چپ بيكار بنشيند و شاهد نزاع بر سر ميراث ميتران باشد، بنا بر اين سكوت را شكست و در مناسبت هاي مختلف و با كنايه به رهبري اولان ، داشتن شخصيتي فرهنگي و تجربه اي سياسي را براي رهبري اينده اين حزب ضروري بر شمرد.
ژوسپن به گونه اي حرف مي زد كه ناظران سياسي ان را علاقه و اشاره وي به مارتين اوبري و يا دلانوئه تعبير مي كردند. نخست وزير اسبق فرانسه پيش تر گفته بود كه رهبري آينده حزب بايد اين حزب را به خوبي شناخته و براي هواداران و اعضاي حزب احترام قايل باشد.
در دنياي اينترنت نيز جدالي برپاست. هر يك از نامزدهاي رهبري حزب براي خود وبلاگي دارند و در پشت اين متلك ها و كنايه هاي حضوري در نشست هاي حزبي، انبوهي از انتقادات و حاشيه ها را مي توان در اينترنت ديد كه رقبا براي يكديگر در وبلاگ هايشان رديف مي كنند و يا هواداران انها در سايت هاي خود به آن دامن مي زنند.
يك رويداد جالب ديگر بوسه آشتي كنان زوج سابق يعني اولان و روايال بود، بوسه اي كه منشا
حرف و حديث هاي فراوان در محافل سياسي شد و به گفته رسانه ها معلوم نشد كه "بوسه اي براي مرگ يا از سر آشتي ميان اين زن وشوهر سابق" بوده است.
از ديگر نكات جالب اين روزها حمايت ژان پي ير رافرن نخست وزير سابق راست گرا و همكار ساركوزي از مارتين اوبري است.
رافرن كه امروزه به نمايندگي سنا مشغول است در گفت وگويي با روزنامه لوپاريزين مارتين اوبري را بهترين گزينه سوسياليست ها خوانده است.
رافرن كه خود استاد معركه سياست فرانسه است در عبارتي زيركانه خطرناك ترين عضو جناح مخالف را سگولن روايال دانسته است و او را به بي صداقتي متهم كرده است.
دو ماه تا برگزاري كنگره رنس بيش نمانده است و با شرايط و جشم انداز كنوني تا برگزاري نشست رنس افق پر تحركي براي رهبران اين حزب ديده نمي شود تا بتوان به اجماعي قابل قبول دست يافت. مگر دلانوئه و اوبري كه در داخل فرانسه بيشترحضور دارند همت بيشتري كنند.
برخي از رهبران حزب همچون استروس كان به سبب داشتن پستي بين المللي (صندوق بين
المللي پول) مدام در سفرهاي خارجي و خارج از فرانسه حضور دارند و بنا براين از دور و توسط ياران همراه ، جريانها و گرايش هاي دروني حزب را كنترل مي كنند.
*نظر سنجي ها:
بر اساس نظر سنجي ها 52 درصد از مردم فرانسه امروز بر اين باورند كه حزب سوسياليست به وظيفه خودش به عنوان اوپوزيسيون عمل نمي كند.
نظر سنجي ها (از جمله نظر سنجي موسسه معتبر سوفرس منتشره در روزنامه فيگارو) نشان مي دهد كه بسياري از مردم دلانوئه را بهترين رهبر براي حزب سوسياليست و استروس كان را بهترين فرد براي رياست جمهوري فرانسه مي دانند.
آراي قابل توجهي نيز به نامزدي خود سگولن روايال براي رهبري حزب مايل است و اعتقاد بر اين است كه اگر او كه از محبوبيت مردمي خوبي برخوردار است و در انتخابات گذشته برابر ساركوزي هفده ميليون راي اورده، رهبري اين حزب را در دست بگيرد، وحدت خوبي بر اين حزب حاكم خواهد شد.
خانم روايال البته بيش از اينها به خود اميدوار است، او علاوه براينكه به عنوان نماد و تنها نماينده حزب توانسته در انتخابات رياست جمهوري اعتماد نزديك نيمي از مردم فرانسه را با خود همراه كند در درون حزب نيز روي محبوبيت سي درصدي خود حساب مي كند.
66 درصد از همين مردم (از يك جامعه آماري هزار نفري) معتقدند كه اصولا حزب سوسياليست رهبراني قابل و توانا ندارد و 67 درصد هم معتقدند كه حزب سوسياليست اصلا برنامه اي براي اداره جامعه فرانسه ندارد.
در مجموع اين نظرسنجي ها استروس كان جاي مناسبي دارد و به نظر مي رسد كه مردم فرانسه با رياست او بر حزب و كشور بيشتر از ساير رهبران موافقند.
در حالي كه حدود سي درصد از فرانسويان به رياست استروس كان راي مي دهند ، همين درصد از اعضا و هواداران حزب سوسياليست به سگولن رويال راي مي دهند.
دلانوئه، اوبري، اولان و فابيوس به ترتيب با هفده، شش، چهار و سه درصد در جايگاههاي بعدي ايستاده اند.
در ميان دسته بنديهاي حزبي نيز آراي متفاوتي وجود دارد. حزب سوسياليست به دو درون شاخه چپ و راست تقسيم شده است و بر همين اساس تعدادي معتقدند كه اگر اتحادي ميان رهبران اين حزب و بايرو رهبر حزب راست ميانه فرانسه صورت گيرد موفق تر خواهد بود.
آنها كه به گرايش چپ نزديك ترند معتقدند كه چپ ها نبايد آرمان خود را فداي مسايل جاري كنند و بايد دوباره چپ را نوسازي و سازماندهي كرد، از اين روي لازم است كه به رهبران
احزاب چپ مثل كمونيست ها، جنبش هاي كارگري و راديكال هاي مائوئيست بيشتر نزديك شد.
يك عامل تاثير گذار ديگر هم بايد براي مسابقه رهبري اين حزب سياسي مورد توجه قرار گيرد و ان بالا رفتن شمار اعضاي حزب و ورود هزاران عضو جوان و جديد به اين باشگاه سياسي است كه تعادل سنتي حزب را جابجا كرده است و سوسياليست ها براي رقابت با راديكال هم كه شده نبايد از عامل جذابيت براي جوانان غفلت كنند.
*خاتمه :
نشست تابستاني لاروشل سرانجام پس از ماهها انتظار به پايان رسيد و رهبران اين حزب بزرگ مخالف دولت در فرانسه بدون انكه به نتيجه اي مطلوب و مبتني بر اجماع و وحدت برسند از هم جدا شدند تا دوباره درعين جدايي، براي گرفتن عكس هاي يادگاري يكديگر را در رنس فرانسه ملاقات كنند.
نوامبر آينده زمان معرفي دبير كل جديد حزب سوسياليست خواهد بود كه بجاي فرانسوا اولان دبير كل كنوني سكان اين اردوگاه عمده سياسي در فرانسه كه يكي از دو قطب اصلي قدرت و يا قدرت در سايه است را بر عهده بگيرد.
رهبري جديدي كه يا بايد بتواند تصويري از حزب سوسياليست ارايه دهد كه جذب كننده افكار عمومي و آراي مردم در انتخابات آينده رياست جمهوري باشد و نويد تغيير اوضاع در كشور را بعد از يك دوره حاكميت سختگيرانه دولت راستگراي آقاي ساركوزي بدهد و يا با رويگردان كردن بيش از پيش مردم به سوسياليسم ، شايد براي هميشه سند شكست و اضمحلال اين حزب و انديشه سياسي در فرانسه را به موزه تاريخ سياسي بسپارد.
اروپتم.**2093**1740**1553
دوشنبه 18 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]
-
گوناگون
پربازدیدترینها