تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 24 اسفند 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زِنا، شش پيامد دارد: سه در دنيا و سه در آخرت. سه پيامد دنيايى‏اش اين است كه: ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

مبل کلاسیک

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

کفش ایمنی و کار

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1865168501




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چند و چون پيرامون شعر و شاعري محمدرضا شفيعي كدكني؛شاعري در كشاكش ديروز و امروز - عبدالعلي دست‌غيب


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: چند و چون پيرامون شعر و شاعري محمدرضا شفيعي كدكني؛شاعري در كشاكش ديروز و امروز - عبدالعلي دست‌غيب


دكتر شفيعي‌كدكني پژوهنده توانا و اديب ناموري است. پژوهش‌هاي او در زمينه ادب و فرهنگ ايران، تصحيح متون و ترجمه آثار عربي به زبان فارسي امتياز خاص دارد و تحقيقات ادبي اين استاد مانند و بسيار غني و دقيق است. شفيعي‌كدكني از نوادر ادب معاصر ماست. او و دانشوراني مانند دكتر يارشاطر و دكتر جعفر مويدشيرازي در راهي گام نهاده‌اند كه پژوهشگران كلا‌سيك معاصر مانند ملك‌الشعراي بهار، محمد قزويني، جلا‌ل همايي و بديع‌الزمان فروزانفر آن را گشوده بودند و در اين راه نمايندگان ممتازي مانند خانلري، صفا و زرين‌كوب نيز به ميدان آمدند و كارهاي نماياني كردند. به هر حال دكتر شفيعي‌كدكني اكنون در صف مقدم پژوهشگران ما قرار دارد و آثارش نيز در ايران و در خارج از ايران داراي اعتبار و اهميت ويژه‌اي است.

درباره اشعار شفيعي‌كدكني بايد بگويم با وقت اندكي كه به من داده‌ايد، بار گراني به دوش من مي‌نهيد، زيرا از او چند دفتر شعر و گزيده‌هاي اشعار به چاپ رسيده است كه نقد و سنجش آنها آسان نيست. بين نقدهايي كه درباره اشعار شفيعي‌كدكني نوشته‌اند، به نظر من آنچه آقاي مهدي برهاني نوشته است، دقيق‌تر و بااسلوب‌تر است.

به گمان من شفيعي‌كدكني از آخرين جرقه‌هاي ادبيات كلا‌سيك فارسي است كه كوشش دارد در فضاي مدرن هنرآفريني كند. در مقدمه‌اي كه برگزينه اشعار اين شاعر نوشته‌اند، (انتشارات مرواريد، چاپ 1385) شعر او را نو ناميده‌اند. اگر مراد نويسنده از كلمه نو، مدرن باشد، گفته ياد شده درست نمي‌نمايد. اين گفته درست است كه شفيعي‌كدكني بر ارثيه عظيم فرهنگ و ادب فارسي و ظرايف هنري آثار منثور و منظوم آن اشراف زيادي دارد و اين تسلط و اشراف در همه اشعار او نيز ديده مي‌شود، ملك‌الشعراي بهار و اخوان نيز همين احاطه را به ادب كهن داشتند اما نيك كه بنگريم تاثيرپذيري بهار، اخوان و شفيعي‌كدكني از ادب كهن به اندازه‌اي است كه سخن او را رنگ قديمي مي‌دهد و باده باستاني در جام نو آنها همچنان روان و درخشان است. اين واقعيت نه فقط در عناصر تشبيهي و استعاري بلكه در فرم كار، وزن و به خصوص در جهان‌نگري بهار، اخوان و شفيعي جاري و ساري است. اشعار نخستين شفيعي‌كدكني، توصيفي ليريك (غنايي)، با تصاوير ساده است. در اين اشعار اشاره‌هاي سياسي هم ديده مي‌شود اما اين اشاره‌هاي سياسي كه در دهه‌هاي 30 تا 50 حجم عظيمي از اشعار ما را در خود گرفت و نمايندگاني مانند سلطان‌پور، كسرايي يا كوش‌آبادي پيدا كرد، غالبا شعارهاي بي‌دوامي بيشتر نبود. در اشعار آغازين شفيعي‌كدكني هم همين عناصر و حال و هوا وجود دارد. ‌

پي‌درپي

خاموش مي‌شود

شب همچنان شب است.>

در زمينه اوصاف عناصر مجازي شعر او هم غالبا تازگي ندارد و پيداست كه شاعر در آغاز كار بسيار زير تاثير فرخي‌سيستاني، فريدون توللي و اشعار ساده غنايي شاعران نئوكلا‌سيك است و همچنين زبان شعر و گويش خراساني همچنان كه خود تاكيد كرده است، در رگ‌هاي شعرش جاري است. من در اين اشعار تاثير تعزل‌هاي اخوان و م. آزاد و نيما را نيز مي‌بينم. او در مثل مي‌گويد: ‌

و جاي ديگر مي‌گويد: كه شعر رودكي را به ياد مي‌آورد.

اين زبان و گويش و تعبيرات تا شعرهاي سال‌هاي 60 و 70 شاعر نيز مي‌شود ديد؛ مانند سروده شده در سال 1376.) برخي از اين اشعار، مضمون‌سازي از قضايا يا سخنان باستاني است، حتي شاعر گاهي از اخبار زرتشتي، مهرآييني و اسلا‌مي بسيار بهره‌گيري مي‌كند؛ مانند شعر كه با اين عبارت شروع مي‌شود: و در همين شعر مطالبي مي‌آيد كه كاملا‌ كلا‌سيك است و هيچ پيوندي با فضاي مدرن ندارد:

با توجه به مثال‌هايي كه آورديم، شمار اين‌گونه اشعار در دفترهاي شفيعي‌كدكني كم نيست، اما از نظر تحقيقي اين قسم اشعار سخنوري (رتوريك) است نه هنرآفريني (پوئتيك.) تفاوت هنرآفريني با سخن‌آفريني در اين است كه در سخنوري عنصر بنيادي كار بر اغراء و ترغيب استوار است و سخنور مي‌خواهد خواننده و شنونده شعر را به كاري ترغيب كند مانند اشعار ناصرخسرو، بنابراين وقتي كه حافظ مي‌گويد: و سعدي مي‌گويد: ، شعر نگفته‌اند و اينها شعر نيست، بلا‌غت و سخنوري است، هر چند بسيار رسا، با معنا و خوشايند نيز هست. ‌

اين قطعه نيز سخنوري است:

چنانكه مي‌بينيم ارجاع شاعر در اينجا به خارج است. متاسفانه بسياري از اشعار شاملو و اخوان نيز به دليل جو سياسي دهه‌هاي 30 و 40 همين ويژگي را دارد. در اين اشعار آنچه چيره است مفاهيم كلي مانند آزادي، عدالت و عشق همه بر اساس آنتولوژي‌هاي پيشامدرن بنا شده است. مقدمه‌نويس درست مي‌نويسد كه شفيعي‌كدكني به شهادت همه دفترهاي شعرش در مقام شاعري متعهد و حساس نسبت به اوضاع اجتماعي به جامعه و حال و روز مردم و شيفته حق و عدالت آن درون پير باغ و باران و اشراق را در خدمت تصوير و توصيف بيرون ظلماني گذاشته است تا شايد به نيروي آن اين بيرون را تغيير دهد و به هيئت و به جلوه و جمال درون درآورد. تحقق چنين آرزويي مشروط به حصول آزادي است و همه كوشش انسان، پيدا و ناپيدا رو به واقعيت دادن اين آرزو دارد. ‌

چنانكه ابر گره خورده با گريستنش

چنانكه گل همه عمرش مسخر شاديست

چنانكه هستي آتش اسير سوختن است

تمام پويه انسان به سوي آزادي‌ست

شعر آرمان زيبا اما كهني را بازمي‌گويد و خبري به ما مي‌دهد اما مقدمه‌نويس به ما نمي‌تواند بگويد آزادي چيست و از كجا معلوم كه همه كوشش انسان پيدا و ناپيدا رو به سوي واقعيت دادن اين آرزو دارد. آنچه در اين ابيات آمده آرماني دلپذير، گوش‌نواز و بليغ است اما متاسفانه شعر يعني هنرآفريني نيست. ‌

شفيعي‌كدكني مانند بهار و اخوان غرق در باستان‌گرايي است. اشعار او مانند اشعار شاعران خراسان فصاحت و بلا‌عت دارد. فصاحت يعني روشني و پاكيزگي كلا‌م، از عناصر اصلي شعر شاعران خراساني است. اشعار شفيعي‌كدكني نيز بسيار فصيح و روشن است، مانند اين دو سطر:

صبح دلا‌ويزي‌ست، در ماهان

صبحي ميان سايه‌روشن‌ها

يا در قصيده‌اي كه نام دارد مي‌خوانيم:

يا در بهار، از پس باران، در آفتاب

باغي‌ست پر شقايق و مينا و لادنش

‌*

آواز او نشان عبور فرشته است

از ساحت سراي سوي كوي و برزنش

اين‌گونه قطعه‌ها گرچه دلپذير است اما كاملا‌ مضمون‌سازي است كه نمونه‌هاي بسياري از آن را در ديوان ملك‌الشعراي بهار، دهخدا و دكتر حميدي‌شيرازي نيز مي‌بينيم. نكته ديگر كه در اشعار شفيعي‌كدكني ديده مي‌شود مفهوم‌هاي آزادگي و رندي و زنديقي‌گري است. همان مطالبي كه روز و روزگاري راوندي، خيام، رازي و در برخي موارد حافظ و مولوي به ميان آوردند و به تصريح يا تلميح از انديشه‌هايي پرده برداشتند كه قديمي‌هاي ما مي‌گفتند بايست آنها را مسكوت‌عنه گذاشت. اما شاعر كه نمي‌تواند آن دنياي به عمد ناديده‌گرفته‌شده را ناديده بگيرد و ناچار غرق در جذبه شاعري مي‌سرايد: اسرار ازل را نه تو داني و نه من (خيام)

يا: دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم

با كافران چه كارت گر بت نمي‌پرستي؟ (حافظ)

بعضي اشخاص ناآشنا به شعر براي اين‌گونه اشعار تاويل‌هاي دور و دراز ترتيب داده‌اند تا نوك تيز كلك شاعر را كند كنند، اما شعر ابلغ من‌التصريح و از آفتاب روشن‌تر است. قهرمان اين ميدان البته خيام و حافظ بوده‌اند اما جرقه‌هايي از اين بيرون رفتن از دايره عادت‌ها و رسم‌ها در بهار و اخوان نيز ديده مي‌شود. در مثل بهار در قصيده ، به مفهوم حقيقت اشاره دارد، همه خود را به نظر او حقيقت‌مند مي‌شناسند و سخن خود را حقيقي مي‌پندارند، مانند داستان مولا‌نا كه هر فردي جزيي از واقعيت و حقيقت را لمس مي‌كند اما فكر مي‌كند با همه حقيقت تماس گرفته و حقيقت در اختيار اوست. فضاي شعر بهار تاريك است و انسان‌ها كورمال كورمال به دنبال حقيقت‌اند، اما در همان گام نخست گمان مي‌برند حقيقت را در اختيار دارند. اينجاست كه شاعر فرياد برمي‌آورد: ‌

گيتي چو شب سياه و خلا‌يق چو شب‌پره.>

شفيعي‌كدكني در چند قطعه شعر خود با اين مشكل تماس گرفته است. سخن از فيلسوف بزرگ راوندي است كه در زمان خود كتاب‌هايش را سوزاندند. قطعه‌اي كه درباره راوندي است بسيار خوب ساخته شده است. راوي شعر با راوندي سخن مي‌گويد و پاسخ او را مي‌شنود. راوندي ، شاعر را به شادي و لبخند فرا مي‌خواند و شاعر به او مي‌گويد: معاندان زماني كه در جواب تو درماندند تو را رافضي ناميدند، اما تو هميشه در راه آزادگي گام برمي‌داشتي و گناهي جز آن سحر جاودان كه سرودي نداشتي، آن شعر اين است:

بنگر به ابلهان و شكوه كلا‌هشان

اينان چه كرده‌اند كه چونين به ناز و نوش

وانان چه بوده است به گيتي گناهشان؟>

باري، در بيشتر اشعار شفيعي‌كدكني سخن از اشراق، پهلوانان ايران باستان مانند آرش و چيزهايي مانند سرو كاشمر، صبح نيشابور، آهوي كوهي و سخن از حلا‌ج، زرتشت، ماني، پورياي ولي، سمرقند چو قند، شاخ نيلوفر مرو، نقش اسليمي، پيكر مزدك و آن باغ نگون‌سار، پر سيمرغ، همهمه كاشي‌ها، جامه سوگ سياووش اينگونه نام‌ها و چيزها و مفهوم‌هاست. شاعر غرق در شعر و شهود و اشراق و روشني باستاني است. تبلور همه اين چيزها را در قطعه مي‌بينيم؛ قطعه بسيار خوش‌ساخت، ظريف و فصيحي است، پر از اشارات تاريخي، بازي رنگ‌ها، ياد از فضاها و عوالم زيباي از دست رفته. متاسفانه در اين مجال نمي‌توان همه قطع را نقل كرد، نوعي مسمط جديد است كه در بندها، قافيه‌ها و رديف‌ها تكرار مي‌شوند؛ مانند در اين آينه رخسار مرااز اين گونه ديدار مرااز سلسله كار مرا.> همه بندها بسيار هماهنگ و زيباست و ما به‌عنوان نمونه يكي از اين بندها را مي‌آوريم: ‌

گز دل شط روان شن‌ها/ مي‌كند جلوه، از اين گونه، به ديدار مرا.

سبزي سرو قد افراشته كاشمر است

كز نهان سوي قرون/ مي‌شود در نظر اين لحظه پديدار مرا.>

شفيعي‌كدكني از دهه 40 به اين سو در شعر معاصر حضوري چشمگير داشته است. او با آنكه گهگاه به واقعيت‌هاي تلخ زمان اشارت دارد، باز غالبا از شكوه و زيبايي آب، پرنده، آسمان و طراوت سبزه و گل و زيبايي‌هاي معماري و كاشي‌هاي ايراني سخن مي‌گويد، اما فشار بحران‌هاي جهان امروز گاهي او را به خشم مي‌آورد و به تعبير خودش از اين شگفتي‌ها دلش خون مي‌شود و ناگاه خرق عادت مي‌كند و سياوشي را مي‌بيند كه در آتش فرو مي‌رود وز آن سو خوكي بيرون مي‌آيد. شايد به تعبير قديمي همچنان‌كه خود گفته است حس مي‌كند كه: ‌

برد از انگشت سليماني او>

اما شعري كه اوج خشم و بي‌طاقتي او را از بحران‌ها و ناروايي‌هاي امروز نشان مي‌دهد و گويا او را مانند اخوان به پرسش درباره پايتخت اين كژآيين قرن ديوانه مي‌كشاند، قطعه‌اي است به نام كه دو بند است؛ در بند نخست جمله‌هاي توضيحي مي‌بينيم، مانند: اين بند به نظر من اساسا زائد است، چراكه بند بعد همه اين توضيحات را در خود دارد. بند بعد بسيار رسا و گوياست و خود قطعه شعر كاملي است و احتياجي به بند توضيحي نخست ندارد. شاعر مي‌گويد:

گفتند:

ديديم سير سوي هبوط است

شعر سپيد نيست كه خوانيش

اين جعبه سياه سقوط است.>

در مجموع اشعار شفيعي‌كدكني سرشار از اشراق و عرفان است. او مانند اخوان و بهار ستايشگر زيبايي‌هاي از دست رفته است. در همان فضاي نوستالژيك باستاني مانند فضاي اشعار خيام، مولوي و حافظ حركت مي‌كند.

جايگاه شعر شفيعي كه بايد نئوكلا‌سيك ناميده شود، همان جايگاهي است كه اخوان در شعر معاصر دارد. گرچه در آن تاثيراتي از مدرنيسم نيز ديده مي‌شود اما اين مدرنيسم منحصرا در كشور شعرخيز ايران كه گوش ما با نغمه‌هاي عاشقانه سعدي، مولوي و حافظ سرشار شده است مي‌تواند قسمي مدرن ناميده شود. گمان مي‌كنم كه اينگونه اشعار با حفظ اهميت تاريخي و هنري كه دارد ديگر سروده نشود.

من شفيعي را شاعري به معناي كلا‌سيك، توانا و عاشق نغمه و سرود و فرهنگ باستاني اين سرزمين مي‌بينم اما دوران اينگونه شعر سرودن‌ها سپري شده است و آنچه در دوره باستاني و در اشعار اخوان فضاي شعر را پر از نغمه و عشق و سرود و حسرت و اشتياق كرده است، در زير بار مفاهيم مدرن و پست‌مدرن ذوب خواهد شد. ما ديگر با جهاني يكپارچه و به‌هم‌بسته سروكار نداريم. با پاره‌هايي از واقعيت‌هاي شكسته روياروييم كه در آيينه‌هاي شكسته منعكس مي‌شود. اين همان چيزي است كه فروغ فرخزاد، نصرت رحماني و سهراب سپهري در آخرين شعرهاي خود از پيش خبر داده بودند و در يكي از آخرين شعرهاي اخوان هم بازتاب يافته بود!

اشعار اخوان و شفيعي پر از استعاره‌هاي مشخص، ديدني و شنيدني، نغمه آوايي، تجانس حروف و وزن و ضرب مناسب اما كلا‌سيك است. تكيه به مفهوم‌هاي متافيزيك و بيش از حد عرفاني و اشراقي دارد، بنابراين روزبه‌روز از دنياي مدرن يا به تعبيرات استهزايي هاكسلي دنياي ستايش‌انگيز جديد دور و دورتر مي‌شود اما همين دور شدن‌ها كه بسيار دردناك و حيرت‌زا خواهد بود، ما را عميقا با مشكل‌هاي جديدي روياروي خواهد ساخت كه بيان آنها ديگر با الفاظ و مفهوم‌ها و اوزان كهن ممكن نيست. شايد شفيعي‌كدكني در برخي از شعرهاي اخير خود به اين مشكل رسيده باشد كه رو به سوي مفهوم‌هاي جديد دارد. اين قطعه كه گرچه با عبارت‌هاي قديمي بيان شده اما محتواي آن چيزي مي‌گويد كه از دنياي پرسش‌برانگيز خبر مي‌دهد:

معناي معجز چيست جز مرغي كه مي‌پرد ‌

بالا‌تر از ديواره حيرت

يك بال سوي باختر

يك بال زي خاور

انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------

------------
 دوشنبه 18 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن