تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837449269
عاشقي در مكتب عشق
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: عاشقي در مكتب عشق
ليلا كريمي
جعفر آذري مغان جوقي، متولد 1360، از خوشنويسان برجسته اما جوان كشورمان است. سال 80 براي اولين بار، قلم به دست گرفتند و زيرنظر يكي از انجمن هاي خوشنويسان ايران در شهرستان سلماس آذربايجان غربي «مشق عشق» را آغاز كردند.
درسال 82 فارغ التحصيل انجمن خوشنويسان شد و دوره ممتاز را پشت سرگذاشت و در نمايشگاه هاي گروهي و انفرادي شهرستان سلماس حضور پررنگي داشت.
از جمله كارهاي ايشان مي توان به
همكاري و شركت در نمايشگاه جمعي هنرمندان ممتاز انجمن.
همكاري در طرح غني سازي اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان مربي به مدت دو سال.
ارسال نمونه آثار به جشنواره هنرهاي تجسمي اردبيل.
شركت در نمايشگاه علوم قرآني استان آذربايجان غربي.
و نيز عضويت در انجمن شعر و ادب سلماس و شركت در جلسات نقد و بررسي شعر.
و قرائت سروده هايي در شبهاي شعر و همايش هاي ادبي.
چاپ چند اثر در سري مجموعه هاي دفتر نشر جوان (شاعران جوان استان آذربايجان غربي).
همچنين رياست انجمن نمايش و تئاتر شهرستان سلماس در دوره دوم تشكيل انجمن و همكاري در توليد و اجراي چند نمايشنامه به عنوان بازيگر و دستيار كارگردان اشاره كرد.
در ادامه كار خطاطي به تهران آمد و درسال 84 زيرنظر استاد كابلي خوانساري شكسته نستعليق را به صورت تخصصي شروع كرد و بعداز چندسال دوره تكميلي فوق ممتاز را به اتمام رساند.
جعفر آذري تحصيلاتش در زمينه ادبيات است. وي به خوبي ادبيات را با خوشنويسي پيوند زده است، آذري در نمايشگاه ها و جشنواره هاي مختلف خوشنويسي صاحب مقام شده است. در زير گفتگويي با ايشان كرده ايم كه از نظر مي گذرانيد:
-چرا از ميان هنرها، هنر خوشنويسي را انتخاب كرديد؟
شنيده بودم كه هنر خوشنويسي در واقع خط خوش، با شخصيت افراد ارتباط نزديكي دارد و خط خوش برخاسته از شخصيت خوب است و از آنجايي كه هنر لذت بخش است و خط با شخصيت ارتباط نزديكي دارد، اين حس كمال خواهي شخصيتي باعث شد هنر خطاطي را انتخاب كنم.
-و چرا سبك شكسته نستعليق.
هر چيزي در راستاي حركت خودش، آهسته آهسته به تكامل مي رسد و به گفته استاد ارجمند، كابلي، خط شكسته نستعليق بهار خط نستعليق است كه در اوج خودش، در دورها و منحني ها به تكامل مي رسد و دربلنداي زيبايي شناسي به خط نستعليق مي رسيم و اين خط در حقيقت دوستان هنر خطاطي را به اين سمت سوق مي دهد.
در دوره عالي خط شكسته، استادم عنوان مي كردند كه خط شكسته را ادامه بدهيم و براي من بسي، جاي خوشحالي بود كه تا لحظه اي كه فارغ التحصيل شدم فقط از روي كپي خط استاد كابلي خوانساري مشق مي كردم. قبل از اينكه به شاگردي نزد استاد كابلي پذيرفته شوم، دوست داشتم ايشان را از نزديك ببينم و اين جاي اميدواري بود كه به عنوان شاگرد به خدمت استاد رسيدم و از حضور ايشان در مشق عشق استفاده كردم.
-آيا به هنر به عنوان يك رسانه نگاه مي كنيد؟
به عقيده من ذات و نفس هنر امري معنوي و انساني است مثل ادب و عرفان كه از معارف ذوقي و شهودي به حساب مي آيد.
هنر يك نوع علم حضوري است نه حصولي؛ «عشق آمدني بود نه آموختني» و هنر در حوزه مفاهيم و تصورات ذهني انسان نمي گنجد، از اين رو تمام تعاريفي كه از سوي انديشمندان و بزرگان براي هنر ارائه مي شود نمي توان برايشان ظرفي دقيق و منطقي يافت و همه اين تعاريف جنبه توصيفي و ذوقي دارد و برخاسته از شهود انسان و نگارنده است. در حقيقت نگارنده هنر خوشنويسي با نگاه به معاني علمي و شهودي به ارزيابي توصيفات هنر مي پردازد؛ و در نهايت توصيف علمي ارائه مي دهد كه به طور نسبي جامع و كامل و در نوع خودش جانمايه هنر به حساب مي آيد.
در واقع يكي از جلوه هاي بارز فرهنگ و تمدن كه مثل سايه اي بر روي جامعه بشري افتاده است، همين «هنر» است.
در بسياري از كاوش هاي باستان شناسي نشاني از فرهنگ و هنر به چشم مي خورد؛ و اين هنر است كه به صورت بارز در طول قرن ها اعجاب آدمي را برمي انگيزد. هنوز از اسرار آفرينش فرهنگي و هنري انسان است.
-چرا براي اين بيان هنري، خوشنويسي را انتخاب كرديد؟
خوشنويسي نزديكترين هنر به ادبيات است و در حقيقت براي بيان بهترين معاني به ادبيات پناه مي بريم و زمانيكه يك جمله زيبا را بخواهيم به خوبي ارائه دهيم؛ به اين هنر والا متصل مي شويم.
در واقع قبل از اينكه مخاطب جذب پيام متن شود، جذب اشكال و خطوط منحني متن مي شود. اگر پيام را در شكل زيبايي ارائه دهيم در حقيقت كار شگفت و بزرگي صورت گرفته است. تصوير و متن زيبا مهم ترين دليل است كه به سمت خوشنويسي روي آوردم. شايان ذكر است خوشنويسي يك هنر است و كالبد هنر و ادبيات، به خاطر انس با فرهنگ الهي و سنتي جلوه و نمود معنوي و انساني يافته است.
در شعر حافظ و مولانا اين مهم بارز است. حافظ به خوبي آن را در شعرش متجلي كرده است:
قلندران طريقت به نيم جونخرند
قباي اطلس آنكس كه از هنر عاري است
-وضعيت هنرخوشنويسي در كشور به ويژه در ميان جوانان را چگونه ارزيابي مي كنيد.
به صورت كلي؛ در حد و اندازه اي نيستم كه در اين مورد نظر بدهم. اما متأسفانه به قول شاعر بزرگ «حافظ شيرازي»:
گوهري كز صدف كون و مكان بيرون است
طلب از گمشدگان لب دريا مي كرد
سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد
آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد
در حقيقت هنر خوشنويسي به عنوان يك هنر اصيل ايراني، جزو داشته هايمان محسوب مي شود كه به آن، در حد و اندازه اش بهاء نداده ايم و در واقع اين هنر فاخر، مهجور و غريب است؛ هر چند انجمن هنر خوشنويسان در اين 30 سال از انجمن هاي فعال بوده است و هنرمندان زيادي از آن فارغ التحصيل شده اند، اما جاي اين پرسش است؛ آيا همه اين گروه مشغول به كار تدريس خوشنويسي هستند. آيا جوان امروز همان لذتي كه از يك موسيقي غربي مي برد از هنر خوشنويسي، به همان ميزان است. اين هنر در هر صورت در ميان جوانان غريب افتاده است. مثلا در شهرستان «سلماس» وقتي من مشغول آموختن هنر خوشنويسي بودم، شاگردان حدود 15 نفر بودند اما در حال حاضر اين تعداد به دو الي سه نفر تقليل يافته است؛ اين مثالي از يك جامعه كوچك خوشنويسي است كه وقتي آن را بسط و گسترش دهيم در جامعه بزرگتر جاي بسي صحبت دارد بعضا اصحاب فرهنگي و هنري ما در هديه دادن آثار هنري دوري مي كنند و بعضي از ارگان ها و سازمان ها به مخاطبان خود سكه و... هديه مي دهند و اين بيشتر بار مالي دارد تا معنوي.
در حقيقت مردم در هديه دادن آثار هنري دوري مي جويند و اين هنر اصيل را در حاشيه قرار مي دهند.
- از لحاظ سازماني آيا حمايت هاي لازم از هنرمندان خوشنويس و حمايت مادي و معنوي از هنرمندان اين عرصه؛ جهت افزايش نيروهاي حرفه اي در سطح جامعه شده است؟
در كل يك صندوق حمايت از هنرمندان وجود دارد؛ اما حدود 7 سالي كه به مشق خوشنويسي مشغول هستم، حمايتي به صورت سازماني نديده ام، به عنوان شخصي كه هنر و خط اصيل ايراني را ترويج و آموزش مي دهم، هيچگونه پشتوانه اي ندارم، ولي بعضي اشخاص عاشقانه اين كار را ادامه مي دهند و اين برمي گردد به اين موضوع كه هنر درون انسان است و آدمي براي به دست آوردن لذت دروني و شهودي اش نيازمند حمايت نيست. ولي زماني كه در يك زندگي واقعي با تمام مشكلاتش قرار مي گيريم، بعد مادي در اين راستا مهم مي شود. اين سؤال شما را با يك جمله به پايان مي برم: «در امر پيشرفت هنري، شكسته بودن باعث پيشرفت انسان مي شود.»
- روح هنر خوشنويسي و سبك شكسته نستعليق را متعلق به بيان چه مفاهيمي مي دانيد و نسبت به بازاري شدن اين هنر چه نظري داريد؟
به عقيده من هر هنري كه جنبه بازاري پيدا كند در واقع لحظه مرگ آن هنر است؛ ديد مردم نبايد نسبت به هنر بازاري شود. در حقيقت ارزش هنري، يك هنرمند در يك اثر بايد در اذهان عموم حفظ شود؛ چرا كه؛ شما وقتي مي خواهيد اثر هنري را بخريد؛ نبايد به آن هنر تصنعي نگاه كرد بلكه براي آن مانند به عمل آمدن «ميوه» زحمت كشيده شده است. اما بازاري شدن هنر به جنبه هاي ديگري هم بستگي دارد؛ اگر اصحاب فرهنگي يك هنر از هنرمندي را ارزش گذاري (مالي) بكنند و در حقيقت به نوعي كار هنرمند را به خوبي بشناسند و ارزش فراواني براي آن قائل باشند.
حال روح هنر خوشنويسي چه مفاهيمي را بيان مي كند؟
در مفاهيم هنر خوشنويسي ما داراي يك خط قبل از اسلام و بعد از اسلام هستيم. زماني كه اعراب در واقع بر ايران استيلا پيدا كردند و با دين اسلام آشنا شدند؛ خط و زبان ايراني با وقوع پيوستن دين اسلام و تأثيرات ديگري، دچار تغيير و تحول شد. نزديك به 300 سال خط كوفي، خط رسمي ايران و عربي زبان حكومتي ايرانيان بود؛ هر چند در طول اين سه قرن تغييراتي صورت گرفته اما خط ايراني به طور اخص در قالب الفباي عرب بود و واژه هاي بسياري وارد زبان فارسي شد. با آمدن دين اسلام به عنوان كاملترين دين؛ اولين خوشنويس را در حقيقت حضرت علي(ع) مي دانيم. و ايشان در صحبت هايشان اشاره به اين موضوع داشتند كه «خط خوش، نشانه شخصيت خوب است» و در روايتي از رسول اكرم(ص) هم آمده است كه؛ كسي كه «بسم الله الرحمن الرحيم» را به صورت خط خوش بنويسد مي تواند بدون حساب و كتاب وارد بهشت شود.»
در حقيقت اين نمونه بارز انتقال مفاهيم ديني است به وسيله اين هنر اصيل ايراني (خوشنويسي) و ديگر آنكه مي توانيم با پيوند دادن ادبيات و خوشنويسي؛ ادبيات خودمان را در قالب هنري (خوشنويسي) در آن سوي مرزها خوش رنگ تر و خوش فرم ارائه دهيم.
-چرا هنرمندان خوشنويس گمنامند؛ مشكل كجاست.
قدر استاد نكو دانستن هيچ استاد به من ياد نداد
زمان قديم اگر يك نفر مي خواست كه شاگردي استادي را بكند، بايد يك فصل يا يك زمان طولاني جلوي درب مكتب را آب و جارو مي كرد تا به درجه اي برسد كه درحضور استاد به مشق بپردازد. به نظرم امروزه به دليل در دسترس بودن اساتيد، ما قدر و منزلت واقعي استادان اين عرصه را زيرپا گذاشته ايم. اين اصحاب آنقدر بزرگوارند كه به اعتراض نمي گشايند.
عده اي اين هنر را تا آنجايي ابتدايي فرض مي كنند كه فكر مي كنند اگر دوره اي كوتاه به مشق خوشنويسي بپردازند، مي توانند استاد خوشنويس شوند. اما استاد اميرخاني عنوان مي كنند كه از زماني كه شخص قلم به دست مي گيرد تا
فارغ التحصيلي، حدوداً چهار سال به طول مي انجامد.
- ارتباط ميان خوشنويسي و معنويت و بيان هنر قدسي از دريچه خوشنويسي را چگونه تشريح مي كنيد؛ آيا خوشنويسان بايد قلباً هم به برخي منابع معنوي متصل باشند.
به نظرم براي هنر مثل اشياء و عناصر طبيعي، نمي توان فرمول و ضابطه خاصي تعريف كرد و يا از نظر منطقي براي جنس «هنر» حد و مرزي ترسيم نمود. بدين علت كه ذات هنر از آنجا كه يك امر معنوي است در آن نوعي اشراق و شهود نهفته است. درجهان هستي، امور معنوي قابل تعريف منطقي نيستند. و براي درك امور ذوقي و روحي لازم نيست، يك تعريف روشني از آنها ارائه دهيم.
دركل براي اينكه انسان ثابت كند چيزي وجود دارد نيازي نيست نمونه اي از آن ارائه دهد.
قرآن بزرگترين معجزه پيامبر به صورت مكتوب در اختيار ما قرار مي گيرد، در حقيقت ارتباط بيشتري بين معنويت و هنر خوشنويسي مي خواهيم و از حضرت علي (ع) ياد مي گيريم، قرآن را با خط خوانا كتابت كنيم تا مانا وماندگار باشد.
-نوآوري در خوشنويسي و ابتكار و ابداع خطوط و فنون جديد يا سبك هاي خوشنويسي، مرهون چه ويژگيها و تلاش هايي است.
عنصر آفرينش درهنر خط، نقطه است. و همين نقطه در شيوه نگارش نستعليق متحرك و متغير است و در واقع اين تحرك و تغييرات با حركت نقطه از مسيرهاي متنوعي مثل اصوات، تركيب، نسبت، وضع، قوس، نزول، صعود، قوت، ضعف، دور، سطح، ارسال، تشكيل، اتمام و صفا و شأن عبور مي كند و به بازآفريني واقعيت به شكل حروف و كلمات آن هم به زيباترين و پر قاعده ترين شكل ظاهر ي اش، كه تشكيل سطح و صحنه است. و در آخر به كتابت ختم مي شود كه اين كتابت در حد اعلاي هنر خوشنويس است.
در راه آموزش هنر خوشنويسي، علاقه وعشق و برخورداري از دستي قوي و پيروي از اصول و قواعد خوشنويسي، ممارست است و مهارت و فراگيري اصول و قالب هايي كه از اساتيد فرزانه داريم، راه گشاي ما خواهد بود.
زماني كه كاملاً از استادان بزرگ پيروي كرديم و فارغ التحصيل هنر خوشنويسي شديم و به جايگاهي درخوشنويسي برسيم؛ مي توانيم درخوشنويسي به نوآوري دست پيدا كنيم.
مرتضي قلي خان شاملو، يك نستعليق نويس بود و در دربار شاه سليمان صفوي به امر كتابت مشغول، ايشان به خاطر تندنويسي، تركيب جديدي درخط نستعليق به وجود آوردند؛ درنتيجه اين دگرگوني برخي از حروف خرد شدند و دواير و اتصالات آنان سرعت گرفت؛ گاهي حروف متصل مي شدند و دراين مسير خط شكسته نستعليق پديدار شد و به شيوه اي تازه نمود پيدا كرد.
اساتيدي مثل شفيع حسيني معروف به شفيعا، ميرزا حسن كرماني، در راه تكميل هنرخطاطي در واقع قلم ها بريدند و هنرها آفريدند و درواقع مريدان اين خط را خوشنويس ها مي گفتند: خط شفيعايي (خط شكسته نستعليق)
پيش از سالهاي 1185-1150 خط شكسته، قاعده خاصي نداشت و بنابر سليقه نويسنده نگارش مي شد و اين نوع نگارش درحال تغيير و تحول بود تا اينكه «درويش عبدالمجيد طالقاني» قاعده و دستوري براي خط شكسته نستعليق ابداع كرد و خط شكسته را به زيباترين حد ممكن رساند. درويش عبدالمجيد شاعر بود و «خموش» تخلص آن بود؛ متأسفانه مرگ فرصتي به وي نداد، اما در اين ساليان اندك زندگاني (35 سال) به اندازه اي خط شكسته را به كمال رساند كه «حاجب شيرازي» در وصف او اينگونه سروده:
اي گشته مثل، به خوشنويسي زنخست
مفتاح قراين هنر، خامه توست
تا كرده خدا لوح و قلم را ايجاد
ننوشته كسي شكسته را چون تو درست
پس از درويش، و ميرزا كوچك اصفهاني، محمد رضا اصفهاني، ميرزا رضي آذربايجاني و... هر كدام در كارشان استاد و صاحب نام بودند؛ ولي يك صد سال بعد از درويش، سيدعلي اكبر گلستانه با آثار درويش آشنا شد، به طوري در شيوه استاد مستغرق شد كه امروزه شناسايي تقليدهاي او از خط درويش كار ساده اي نيست. ايشان در تهران به سال 1319 در سن 45 سالگي درتنگدستي فوت كردند. پس از سيد علي اكبر گلستانه كسي از معاصرين شكسته را ادامه ندادند و اگر هوشياري و موشكافي هاي استاد يدالله خوانساري كابلي نبود، خط شكسته به فراموشي سپرده مي شد.
آنكه هفت اقليم عالم مي نهاد
هر كس را هرچه لايق بود، داد
به نظرم در توصيف استاد كابلي همين بس كه؛ شكسته نستعليق را به مرتبه اي رساندند، كه به عنوان يكي از چهره هاي ماندگار در هنر خوشنويسي معرفي شدند.
تيتر به قلم استاد جعفر آذري
يکشنبه 17 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 144]
-
گوناگون
پربازدیدترینها