واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: در این درس لازم است که بعنوان مقدمه درباره کلمه «علوم اسلامى» اندکى بحث کنیم و تعریف روشنى از آن بدهیم تا معلوم گردد مقصود از علوم اسلامى چه علومى است و کلیاتى که در این درسها مىخواهیم بیاموزیم درباره چیست؟
علوم اسلامى را که اکنون موضوع بحث است چند گونه مىتوان تعریف کرد و بنا به هر تعریف، موضوع فرق مىکند.
1- علومى که موضوع و مسائل آن علوم اصول یا فروع اسلام است و یا چیزهائى است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات مىشود، یعنى قرآن و سنت، مانند علم قرائت، علم تفسیر، علم حدیث، علم کلام نقلى (1) ، علم فقه، علم اخلاق نقلى# (2) .
2- علوم مذکور در فوق به علاوه علومى که مقدمه آن علوم است، علوم مقدمه مانند: ادبیات عرب از صرف و نحو و لغت و معانى و بیان و بدیع و غیره و ماننده کلام عقلى، و اخلاق عقلى، و حکمت الهى، و منطق، و اصول فقه، و رجال و درایه.
3- علومى که به نحوى جزء واجبات اسلامى است، یعنى علومى که تحصیل آن علوم و لو به نحو واجب کفائى بر مسلمین واجب است و مشمول حدیث نبوى معروف مىگردد: طلب العلم فریضة على کل مسلم یعنى دانش طلبى بر هر مسلمانى واجب است. مىدانیم علومى که موضوع و مسائل آنها اصول و یا فروع اسلامى است و یا چیزهائى است که به استناد آنها آن اصول و فروع اثبات مىشود، واجب است تحصیل و تحقیق شود، زیرا دانستن و شناختن اصول دین اسلام براى هر مسلمانى واجب عینى است و شناختن فروع آن واجب کفائى است.
شناختن قرآن و سنت هم واجب است، زیرا بدون شناخت قرآن و سنتشناخت اصول و فروع اسلام غیر میسر است. و هم چنین علومى که مقدمه تحصیل و تحقیق این علوم است نیز از باب مقدمه واجب واجب است، یعنى در حوزه اسلام لازم است لااقل بقدر کفایت همواره افرادى مجهز به این علوم وجود داشته باشند، بلکه لازم است همواره افرادى وجود داشته باشند که دائره تحقیقات خود را در علوم متن و در علوم مقدمى توسعه دهند و بر این دانشها بیافزایند.
علماء اسلامى در همه این چهارده قرن همواره کوشش کردهاند که دامنه علوم فوق را توسعه دهند و در این جهت موفقیتهاى شایانى بدست آوردهاند و شما دانشجویان عزیز تدریجا به نشو و نمو و تحول و تکامل این علوم آشنا خواهید شد.
اکنون مىگوئیم که علوم«فریضه» که بر مسلمانان تحصیل و تحقیق در آنها واجب است منحصر بعلوم فوق نیست. بلکه هر علمى که بر آوردن نیازهاى لازم جامعه اسلامى موقوف بدانستن آن علم و تخصص و اجتهاد در آن علم باشد بر مسلمین تحصیل آن علم از باب باصطلاح «مقدمه تهیوئى» واجب و لازم است.
توضیح اینکه اسلام دینى جامع و همه جانبه است، دینى است که تنها به یک سلسله پندها و اندرزهاى اخلاقى و فردى و شخصى اکتفا نکرده است، دینى است که جامعه ساز، آنچه را که یک جامعه بدان نیازمند است، اسلام آن را به عنوان یک واجب کفائى فرض کرده است. مثلا جامعه نیازمند به پزشک است، از این رو علم پزشکى واجب کفائى است، یعنى واجب است بقدر کفایت پزشک وجود داشته باشد و اگر به قدر کفایت پزشک وجود نداشته باشد بر همه افراد واجب است که وسیلهاى فراهم سازند که افرادى پزشک شوند و این مهم انجام گیرد.
و چون پزشکى موقوف است به تحصیل علم پزشکى، قهرا علم پزشکى از واجبات کفائى است. همچنین است فن معلمى، فن سیاست، فن تجارت، انواع فنون و صنایع. و در مواردى که حفظ جامعه اسلامى و کیان آن موقوف به این است که علوم و صنایع را در عالیترین حد ممکن تحصیل کنند آن علوم در همان سطح واجب مىگردد. این است که همه علومى که براى جامعه اسلامى لازم و ضرورى است جزء علوم مفروضه اسلامى قرار مىگیرد. و جامعه اسلامى همواره این علوم را فرائض تلقى کرده است علیهذا علوم اسلامى بر حسب تعریف سوم شامل بسیارى از علوم طبیعى و ریاضى - که مورد احتیاج جامعه اسلامى است - نیز مىشود.
4- علومى که در حوزههاى فرهنگى اسلامى رشد و نما یافته است اعم از آنکه از نظر اسلام، آن علوم واجب و لازم بوده، و یا نه و اعم از آنکه آن علوم از نظر اسلام ممنوع بوده استیا نه، ولى بهر حال در جامعه اسلامى و در میان مسلمانان راه خود را طى کرده است، مانند نجوم احکامى (نه نجوم ریاضى) و بعضى علوم دیگر.
مىدانیم که علم نجوم تا آنجا که به محاسبات ریاضى مربوط است و مکانیسم آسمان را بیان مىکند و یک سلسله پیشگوئیهاى ریاضى از قبیل خسوف و کسوف دارد، جزء علوم مباح اسلامى است، و اما آنجا که از حدود محاسبات ریاضى خارج مىشود و مربوط مىشود به بیان روابط مرموز میان حوادث آسمانى و جریانات زمینى و به یک سلسله غیب گوئیها درباره حوادث زمینى منتهى مىشود، از نظر اسلام حرام است. ولى در دامن فرهنگ و تمدن اسلامى هر دو نجوم وجود داشته است (3)
اکنون که تعاریف مختلفى از کلمه «علوم اسلامى» بدست داریم و معلوم شد که این کلمه در موارد مختلف در معانى مختلف استعمال مىشود که بعضى از آن معانى از بعضى دیگر وسیعتر و یا محدودتر است، باید بگوئیم که مقصود از علوم اسلامى که بنا است کلیاتى از آن گفته شود، همان است که در شماره 3 تعریف کردیم، یعنى علومى که به نوعى از نظر اسلام «فریضه» محسوب مىشود و در فرهنگ و تمدن اسلامى سابقه طولانى دارد و مسلمانان آن علوم را از آن جهت که به رفع یک نیاز کمک مىکرده و وسیله انجام یک فریضه بوده محترم و مقدس مىشمردهاند.
در این درس که اولین درس ما است لازم است دانشجویان عزیز از هم اکنون یک نکته را بدانند و در پى جستجو و تحقیق بیشتر بر آیند و خویشتن را کاملا مجهز سازند و آن اینکه فرهنگ اسلامى خود یک فرهنگ ویژه و خاصى است در میان فرهنگهاى جهان، با یک روح خاص و یک سلسله مشخصات مخصوص به خود. براى اینکه یک فرهنگ را بشناسیم که آیا اصالت و شخصیت مستقل دارد و از روح و حیات ویژهاى برخوردار است، و یا صرفا التقاطى است از فرهنگهاى دیگر و احیانا ادامه و استمرار فرهنگهاى پیشین است، لازم است انگیزههاى حاکم بر آن فرهنگ، جهت و حرکت، آهنگ رشد، و همچنین عناصر برجسته آن را زیر نظر بگیریم، اگر فرهنگى از انگیزههائى ویژه برخوردار باشد، جهت و حرکت مخصوص به خود داشته باشد، آهنگ حرکتش با آهنگ حرکتسایر فرهنگهاى متفاوت باشد، عناصر ویژهاى وارد کند و آن عناصر بر جستگى خاصى داشته باشد، دلیل بر این است که آن فرهنگ اصالت و شخصیت دارد.
بدیهى است که براى اثبات اصالتیک فرهنگ و یک تمدن ضرورتى ندارد که آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنهاى دیگر بهره نگرفته باشد، بلکه چنین چیزى ممکن نیست. هیچ فرهنگى در جهان نداریم که از فرهنگها و تمدنهاى دیگر بهره نگرفته باشد، ولى سخن در کیفیت بهرهگیرى و استفاده است.
یک نوع بهرهگیرى آن است که فرهنگ و تمدن دیگر را بدون هیچ تصرفى در قلمرو خودش قرار دهد. اما نوع دیگر این است که از فرهنگ و تمدن دیگر تغذیه کند; یعنى مانند یک موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم کند و موجودى تازه بوجود آورد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]