واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: آفرينش آدم
خداوند تواناى دانا، كائنات را بهنجار آفريده و هستى ، از او پيدايى يافته است : آسمانها پا برجاى و هر يك برجاى خويش استوار؛ و زمين نيز استوار است و بر آن ، كوهها ايستاده و دشتها، خفته و اقيانوسها، موج انگيز و چشمه ها و رودها، روان و گياهان ، بارور و آفتاب ، در سپيده آفرينش گرما بخش و روز فروز و با پرتو حياتبخش خويش ، بى شتاب در پويش و ماه ، در تابش شباهنگام ، فريبا و در حركت آرام خود بر سينه تيره شب ، چون خيزش مرواريد است بر مخمل سياه ....
در اين ميان ، جاى آدمى خالى است و خداوند اراده فرموده است تا (آدم ) را از عدم بيافريند[sup](1)[/sup] و هستى را با او معنا بخشد و جمال آسمانى خود را در آيينه زمينى چهره او بنگرد و او را جانشين خويش كند[sup](2)[/sup] زيرا از آن پيش ، امانت (خلافت خود) را بر آسمانها و زمين و كوهساران ، عرضه فرموده بود و آنان از پذيرش آن ، سر باز زده بودند و اينك اراده فرموده است تا اين امانت را بر دوش (آدم ) نهد.
پس ، به فرشتگان - همه - فرمود:
- برآنم تا از خاك ، بشرى برآورم ، و آنگاه از روح خويش در او بردمم ؛ پس چون او را به اعتدال آفريدم و از روح خود در او دميدم ، همه بر او سجده بريد.
فرشتگان ، نخست عرضه داشتند:
-- پروردگارا! با دانشى كه به ما عطا فرموده اى ، آگاهى داريم كه كسى را خلق خواهى كرد در زمين تباهى خواهد افكند و خونها خواهد ريخت ؛ و حال آنكه ما تسبيحگوى و تقديس كننده تو هستيم .
خداوند فرمود:
-- من چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد.
فرشتگان ، به احترام و شگفتى در تكوين آدم مى نگريستند.
آسمان ، در حيرت ايستاده بود.
به اراده الهى ، اندك اندك ، گل آدم شكل گرفت و اندام ، به گونه اى موزون ، فراهم شد. سپس از گل بازمانده از دنده زيرين آدم [sup](3)[/sup]، همسر او حوا نيز فراهم آمد.
اين دو اندام ، در كنار يكديگر همچنان كالبدهايى بى روح بودند. راستاى قامت آدم ، اندكى از حوا بلندتر، و فراخناى سينه اش ، كمى گسترده تر بود و عضلاتش محكمتر و در كمال موزونى ، ستبرتر؛ با ابروانى پر پشت و بينى كشيده و چشمانى درشت .[sup](4)[/sup]
حوا، با لطافت اشك و گل ، زنى كامل و با گيسوانى كشيده ، و اندامى موزون ، چون آدم ، اما هزار بار لطيف تر و ظريف تر.
سرانجام ، آن لحظه الوهى بزرگ در رسيد و خداوند، از روح ربوبى خويش ، در آدم و حوا دميد.
آن دو كه تا لحظه اى پيش ، دو تنديس همگون اما بى روح و ساكن بودند، اينك پلكهايشان به هم مى خورد و سينه هايشان هوا را به درون خويش مى كشيد و اندامهايشان به حركت در مى آيد و قلبهايشان به تپش مى افتاد.
و اكنون در سينه هر دو، دلى مى تپد كه در آدم ، انگار معجونى است از خميره مهر و عشق و از پولاد و آب ، با غمها و شادى هايى بزرگتر و ناپيداتر و در حوا، گويى ، نخست از اشك و شادى است و آنگاه از عفت و عاطفه و نيز از عشق و مهر مادرى ...
فتبارك الله احسن الخالقين .
پس آنگاه خداوند، دانش تمام اسماء[sup](5)[/sup] را در حيطه كاينات ، به آدم آموخت و سپس از فرشتگان خواست تا اگر مى توانند، او را از اين اسماء با خبر سازند.
فرشتگان ، فرومانده و مبهوت ، شرمسارانه پاسخ دادند:
-- پروردگارا، منزه باد نام تو، ما هيچ دانشى جز آنچه خود به ما آموخته اى نداريم ، همانا دانا و فرزانه تويى .
پروردگار، به آدم اشارت فرمود تا آنان را خبر دهد. آدم ، بى درنگ فرشتگان را از آنچه خداوند امر فرموده بود، آگاه كرد. و خداوند به فرشتگان فرمود:
-- آيا به شما نگفتم كه من پنهان آسمانها و زمين را و هر چه را آشكار و يا نهان مى داريد، مى دانم ؟ اينك ، همه بر آدم سجده بريد.[sup](6)[/sup]
به فرمان خداوند، يكباره ، همه فرشتگان الهى ، در سراسر آسمانها و همه جا، در برابر آدم به سجده در آمدند.
در اين ميان ، شيطان كه از آتش آفريده شده بود و جن بود و از فرشتگان نبود -- هر چند با عبادتهاى بسيار خود را به مقام فرشتگان رسانده بود -- ناگهان از سر غرور و خودبينى و كبر، از بندگى خداوند و اطاعت فرمان او سر پيچيد و بى راه شد. او به خويش نگريست و خود را فراتر ديد و سر خم نكرد. سجده نبرد و ايستاد و از ناسپاسان شد. خداوند به او فرمود:
-- با وجود فرمان من ، چه چيز تو را از سجده برآدم بازداشت ؟
-- من از او بهتر و بر ترم ؛ تو مرا از آتش و او را از خاك آفريده اى .
پروردگار فرمود:
-- از اين جايگاه و مقام آسمانى فرو شو. اينجا جاى آن نيست كه خود را بزرگ ببينى . بيرون رو كه از زمره فرومايگانى .[sup](7)[/sup]
-- از اين جايگاه و مقام آسمانى فرو شو. اينجا جاى آن نيست كه خود را بزرگ ببينى . بيرون رو كه از زمره فرومايگانى .
شيطان كه خود را در آتش قهر الهى يافت و دانست كه ديگر راه نجاتى ندارد، به مهر و راءفت پروردگار پناه برد و از خداوند خواست كه او را تا روز باز پسين مهلت دهد و وانهد.
خداوند فرمود:
-- به تو مهلت داده شد.
چون شيطان دانست كه تا روز باز پسين مهلت يافته است و تا آن روز در امان خواهد بود، بار ديگر گستاخى آغاز كرد و با بى شرمى به خداوند گفت :
-- به خاطر اين گمراهى كه نصيب من كردى ، بر سر راه راست فرزندان آدم به كمين خواهم نشست و آنگاه از پيش روى و پس پشت و راست و چپ ، بر آنان خواهم تاخت و تو بيشتر آنان را سپاسگزار نخواهى يافت .
پروردگار فرمود:
-- از آسمان ، نكوهيده و رانده ، بيرون رو. دوزخ را از تو و هر كس از بنى آدم كه از تو پيروى كند، پر خواهم كرد! اما بدان كه بر بندگان من چيرگى نخواهى داشت ، مگر آن گمراهانى كه به ميل خويش از تو پيروى كنند.
شيطان ، رانده و مانده از آسمان و قرب الهى ، تا جاودان بيرون شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]