واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: نقش انگيزش در يادگيري
در چهارچوب كلاس درس، انگيزش به خصوصيات رفتاري نظير علاقه هشياري، توجه، تمركز و پشتكار اطلاق ميشود. اين جنبههاي انگيزشي جنبههايي هستند كه معلم مستقيماً در كلاس با آنها سروكار دارد.
اگر دانش آموزي به درس توجه نكند، به گفتهها و راهنماييهاي معلم وقعي ننهد و تكاليف خود را انجام ندهد، بالطبع ياد دادن مطلب به او بسيار دشوار خواهد بود.
همچنين مربيان آموزشي با خصوصيات انگيزشي درازمدت نيز سروكار دارند. براي مثال، معلم دبستان، نه تنها ميخواهد كه كودكان به درس كلاس توجه كنند، بلكه مايل است به آنان بياموزد كه در زندگي آينده خود نيز از خواندن لذت ببرد، همچنين معلم تاريخ نه تنها علاقمند است كه شاگردان درسهاي او را بياموزند، بلكه اميدوار است كه اين شاگردان در آينده نيز رويدادهاي اجتماعي و تاريخي را دنبال كنند.
حال بهتر است درباره اينكه چه عواملي سبب افزايش انگيزش در كلاس درس ميشوند و چگونه ميتوان از اين عوامل در كلاس استفاده كرد سخن بگوييم. كاربرد اين عوامل معمولاً نيازي به دگرگون كردن برنامه كلاس ندارد و اغلب خود معلم در كلاس درس، از عهده آن برميآيد. مهمترين اين عوامل عبارتند از:
1- استفاده از تشويق لفظي
در بسياري از موارد، حتي تشويق نقدي، به اندازه تشويق لفظي معلم در برانگيختن شاگرد مؤثر نيست. به كاربردن كلمات سادهاي نظير ، ، كه به دنبال پاسخ درست با رفتار مطلوب شاگرد ميآيند وسيله بسيار مؤثري در افزايش انگيزش شاگردان است. تشويق لفظي در حقيقت سادهترين و طبيعيترين وسيله بالابردن سطح انگيزش شاگردان است.
2- به كار بردن صحيح آزمونها و نمرات در كلاس
در سالهاي اخير، عده زيادي در مورد اينكه آيا وادار كردن شاگرد به يادگيري براي گرفتن نمره، ارزش بالقوهاي دارد يا نه بحث بسيار كردهاند.
گروهي كه مخالف آزمون و نمره دادناند، استدلال ميكنند كه آزمونها يادگيرنده را از مسير اصلي يادگيري منحرف ميكنند، باعث اضطراب او ميشوند، به ناكامي علايق او ميانجامند و نظام ارزشهاي او را به هم ميزنند.
به عقيده اين گروه نمره دادن در معلم نيز تأثير نامطلوبي دارد، زيرا سبب ميشود كه معلم قضاوتهاي غيرعادلانه بسياري از خود نشان دهد كه صرفاً بر پايه نمره شاگرد بنا شده است. علاوه بر آن، نمره دادن باعث ميشود كه معلم روابط گرم و صميمانه خود را با شاگردان از دست بدهد. اين گروه همچنين عقيده دارند كه شاگردان بالاخره به نامتغير بودن نمرات پي ميبرند. يك بررسي نشان داده است كه نمرات دانشجويان پزشكي، با حذافت آنها در پزشكي رابطهاي ندارد شاگردان بالاخره ميفهمند كه نمره تأثيري در يادگيري ندارد، ولي مجبورند كه براي نمره درس بخوانند. بنابراين، تأثير نمره در انگيزش يادگيري زياد است، ولي يادگيري را از مسير مطلوب خود منحرف ميكند.
مدافعان سنجش و ارزشيابي، جواب ميدهند كه ارزشيابي و نمره دادن كه وسيله ارزشيابي است يك حقيقت غيرقابل اجتناب زندگي است، ما نميتوانيم ارزش و اهميت چيزي را بدون دادن نمره يا ارزشي به آن دريابيم و قدرداني كنيم. بعضي آزمايشها نشان دادهاند كه امتحانات متعدد سبب ميشود كه شاگرداني كه چندين بار امتحان دادهاند انگيزش بالايي پيدا كنند و موفقيت تحصيلي بيشتري به دست آورند.
3-تقويت كنجكاوي، جستجوگري و تمايل به اكتشاف در شاگردان
محركهايي كه تازه، پيچيده و شگفتانگيز باشند. ميزان انگيزش را در شاگردان بالا ميبرند.
چنين محركهايي باعث نوعي تعارض ذهني در شاگرد ميشوند كه نتيجه آن افزايش انگيزش براي رفع اين تعارض است براي مثال: شگفتي در برابر مشاهده آزمايش انبساط اجسام براثر حوادث: گلولهاي فلزي از داخل يك حلقه فلزي ميگذرد، حال اگر گلوله را گرم كنيم، ديگر از حلقه نميگذرد.
ايجاد شك و دودلي در اثر فعاليتهايي مانند اينكه از شاگردان بپرسيم آيا مجموع زواياي داخلي هرمي برابر 180 درجه است يانه؟
در همه اين موارد نوعي كنجكاوي ادراكي ايجاد ميشود. انگيزش تا زماني ادامه مييابد كه يا تعارض حل شود يا شاگرد از به دست آوردن جواب خسته و نااميد شود. بنابراين، بايد در نظر داشت كه مسائل چنان مشكل نباشد كه شاگرد از به دست آوردن جواب نااميد شود.
4- انجام دادن كارهاي غيرمنتظره در كلاس
تغيير روش معمول و عادي معلم در كلاس ممكن است عاملي براي برانگيختن شاگردان باشد. مثلاً معلم ميتواند ناگهان پيشنهاد كند كه درس را در هواي آزاد و خارج از كلاس ادامه دهند.
5- استفاده از مطالب و اشياء آشنا در مثال زدن
وقتي پاي مثال زدن در ميان باشد، استفاده از مطالب و موضوعات آشنا به مراتب بهتر از مطالب نامأنوس و ناشناخته است. مثلاً اگر در مسائل حساب و هندسه از اسامي شاگردان كلاس استفاده شود، انگيزش و توجه بيشتر خواهد شد. همچنين استفاده از اشياء موجود در كلاس يا در مدرسه، براي دادن مثالهائي از اجسام هندسي و غيره مطلوبتر از استفاده از اجسام ناآشنا است.
6- عرضه كاربرد مفاهيم و اصول در زمينههاي غيرمنتظره
مثلاً اگر هدف تدريس مفاهيم عرضه و تقاضا در اقتصاد باشد، بهتر است كه ابتدا براي درك آن مفاهيم از مثالهاي آشنا (مثلاً عرضه و تقاضاي اتومبيل) استفاده كرد. ولي براي كاربرد آن مفاهيم، بهتر است
از زمينههاي غيرعادي مثل عرضه و تقاضاي هواپيماهاي جنگي استفاده كرد. بايد شاگردان توجهشان بيشتر به موضوع جلب شود.
7- واداركردن يادگيرنده و كاربرد مطالب آموخته شده
اين كار سبب ميشود كه مطالب آموخته شده قبلي تقويت شوند بعلاوه در شاگردان اين انتظار بوجود ميآيد كه مطالبي كه آموخته است در آينده مورد استفاده او قرار خواهد گرفت. بنابراين در يادگيري تنها آموختن مسائل جديد مطرح نيست.
بلكه مطالب آموخته شده قبلي نيز بايد در زمينه فعلي تكرار شوند تا دانشآموزان بتوانند آنها را بهتر به خاطر بسپارند.
8- استفاده از نمايش و بازي در آموزش مطالب درسي
بازيها و نمايشها شاگردان را برمي انگيزند. تعادل را افزايش ميدهند، تصاوير روشني از واقعيات زندگي در برابر شاگردان قرار ميدهند و سبب ميشوند كه شاگردان، خود در يادگيري مستقيماً شركت جويند بسياري از درس كلاسي را ميتوان به صورت نمايش درآورد مثلاً براي آن كه شاگردان بياموزند كه يك سازمان چگونه اداره ميشود، ميتوان آنها را به پستهاي مختلف اداري منصوب كرد و از آنان خواست تا به مدت يك ساعت، سازمان تشكيل شده را اداره كند.
9- ترتيبدادن شرايط محيط آموزش به نحوي كه براي شاگرد خوشايند باشد.
شركت شاگردان در يادگيري مطالب درسي بايد تقويت شود. عوامل يا حوادثي كه اين شركت كردن را ناخوشايند ميسازند بايد به حداقل كاهش يابند.
برخي از عوامل ناخوشايند عبارتند از:
ناراحتي جسمي ناشي از نشستن در كلاس به مدت طولاني يا دشواري ديدن تخته سياه.
ناكامي ناشي از ناتواني در دريافت تقويت از معلم در برابر انجام دادن رفتار مطلوب سنجيدن معلومات شاگردان در مورد مطالبي كه قبلاً به آنان آموخته نشده است.
سعي در تدريس مطالبي كه بالاتر از سطح درك و استعداد شاگردان باشد.
نبودن بازخوردهاي به موقع در كلاس.
شركت كردن شاگرد در كلاسي كه شاگردان آن از نظر استعداد، در سطح پايينتري قرار دارند.
10- درك روابط قدرت بين معلم و شاگرد و استفاده صحيح از قدرت موجود معلم براي جهت دادن به انگيزش شاگردان
قدرت اجتماعي ميتواند به شكلهاي قدرت پاداش دادن، قدرت اجرائي، قدرت قانوني، قدرت سرمشق بودن و قدرت تخصص و كارائي خودنمايي كند.
منظور از قدرت پاداش، داشتن قدرت كنترل در پاداش دادن به ديگران است اين قدرت را ميتوان در روابط بين رئيس و مرئوس، شاگرد و معلم، پدر و مادر و فرزندان مشاهده كرد، در تمام اين موارد، يك شخص ميتواند اشخاص ديگر را با اضافه حقوق، نمره و با صحبت پاداش دهد.
قدرت اجرائي در حقيقت همان قدرت تنبيه است و قدرت قانوني مبتني بر قوانين، مقررات و رسوم اجتماعي است كه براساس آنها به فردي امكان ميدهد تا بر رفتار اشخاص ديگر نظارت كند.
تجزيه و تحليل اين قدرتها نشان ميدهد كه فرد ميتواند با استفاده از قدرت سرمشق رفتار شاگردان را تحت تأثير قرار دهد.
شناخت روابط قدرت در كلاس به معلم امكان ميدهد تا با استفاده صحيح و به موقع از قدرتهاي خود، انگيزش شاگردان را در جهت مطلوب موردنظر هدايت كند. مثلاً اطلاع دقيق و عميق معلم از موضوع درسي نقش مهمي در بالابودن انگيزش شاگردان در كلاس دارد زيرا كمبود معلومات معلم سبب ميشود كه شاگردان باهوش چنين كمبودي را به سرعت دريابند و ديگر توجه لازم به درس نكنند.
همچنين استفاده از تشويقهاي به جا و مناسب اعم از لفظي يا غيرلفظي، وسيلهي مناسبي براي بالابردن انگيزش درسي شاگردان است.
ناهيد محمدي آچاچلويي - آموزگار منطقه 5 تهران
يکشنبه 17 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]