محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831069854
جیمز نچوی
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: نگاهی به كارنامه جیمز نچوی عكاس ضد جنگ
http://zoomnews.ir/fa/wp-content/uploads/nachtwey11-150x150.jpg
«جیمز نچوی»1 در 1948 در آمریكا متولد شد. سنین رشد را در ایالت «ماساچوست»2 و مدارج علمی را در رشته «تاریخ هنر» و «علوم سیاسی» در كالج «دارتموث»3 از 1966 تا 1970 طی نمود. تصاویری از جنگ ویتنام و «جنبش حقوق مدنی آمریكا»4 اثرات نیرومندی بر او داشت و در تصمیم وی برای عكاس شدن بسیار مؤثر بود. او بر روی كشتیهای ناوگان بازرگانی كار كرده بود و زمانیكه خود به آموزش عكاسی میپرداخت، كارآموز ادیتوری فیلمهای خبری و راننده كامیون بود.
در 1976 جیمز كار خود را بهعنوان عكاس روزنامه در «نیومكزیكو»5 شروع كرد و در 1980 به نیویورك نقل مكان نمود تا حرفه خود را بهعنوان عكاس آزاد مجله آغاز نماید. اولین مأموریت خارجی او پوشش جنگ داخلی ایرلند شمالی در طی اعتصاب غذای سازمان «ارتش جمهوریخواه ایرلند»6 در 1981 بود. از آن روز به بعد به نچوی خود را وقف مستندسازی جنگها و مبارزات، و انتشار نقدهای اجتماعی نمود.
او در زمینه مجموعههای تصویری بزرگ در السالوادور، نیكاراگوئه، گواتمالا، لبنان، كرانه غربی رود اردن و نوار غزه، اسرائیل، اندونزی، تایلند، هند، سریلانكا، افغانستان، فیلیپین، كره جنوبی، سومالی، سودان، رواندا، آفریقای جنوبی، روسیه، بوسنی، چچن، كزوو، رومانی، برزیل و ایالات متحده كار كرده است.
نچوی پس از 1984 عكاس قراردادی مجله «تایم»7 بوده است. او از 1980 تا 1985 به آژانس عكس «بلك استار»8 پیوست و از 1986 تا 2001 عضو «مگنوم»9 بود. وی نمایشگاههای انفرادی در مركز بینالمللی عكاسی در نیویورك،10 نمایشگاه «پالازو»11 رُم، «سیر كولودِ بالاس آرتز»12 مادرید، «كارولینوم»13 پاراگوئه، مركز «هاسلبلاد»14 سودان، گالری «كانن»15، «نیوكرك»16 آمستردام، و نمایشگاه گروهی در موزه هنری «هود»17 كالج دارتموث برگزار كرده است.
وی مقامهای متعددی ازجمله مدال طلای «رابرت كاپا»18 5 بار، جایزه جهانی عكس مطبوعات 2 بار، عكاس سال مجله 6 بار، جایزه مركز بینالمللی عكاسی 3 بار، جایزه «لیكا»19 2 بار، جایزه «بایوكس»20 برای خبرنگاری جنگ 2 بار، جایزه «آلفرد اسنستات»21 جایزه رسانههای تصویری «كانن» و یادبود «یوگن»22 برای عكاسی بشردوستانه را كسب نموده است. همچنین او را در انجمن عكس «رویال»23 عضویت دارد و دارای درجه دكترای افتخاری هنرهای زیبا از كالج هنر ماساچوست است.
هرچند كه در ظاهر به سختی از قیافه مبتذل كهنه سربازان خشن تمییز داده میشود. او مردی است آرام، فكور، خجالتی و در عین حال بسیار فعال. نظرات او درباره عكاسی بسیار بدیع و فلسفی هستند. وی در 1985، اندكی پیش از عضویت در آژانس «مگنوم» درباره اینكه چرا به عكاسی جنگ روی آورده، و تحت عنوان «؟why photograph war» مینویسد:
«جنگ همواره بوده است. جنگ سرتاسر كره زمین را به وضعیت فرسوده كنونی كشانده است، و هیچ دلیل قابل توجهی برای باور به از میان رفتن جنگ در آینده وجود ندارد. به همان اندازه كه انسان بیشتر و بیشتر به سوی تمدن میرود، روش او برای ویران كردن انسانیتِ خویش همواره مؤثرتر، بیرحمتر و ویرانكنندهتر میشود.
آیا ممكن است تا تصاویر رفتار بشر كه در سرتاسر تاریخ از طریق عكاسی وجود داشته است، خاتمه یابد؟ مناسبات فكری بیش از حد معمول خندهدار به نظر میرسند. در عین حال، اهداف بسیاری وجود دارند كه به من انگیزه میدهند.
برای من، توانایی عكاسی در قابلیت آن برای برانگیختن حس بشریت قرار دارد. اگر جنگ تلاشی است برای انهدام بشریت، عكاس میتواند نقطه مقابل آن باشد، و اگر جنگ عاقلانه به كار میرود، عكاس میتواند جزء قدرتمندی در جبران آن باشد.
از یك نقطهنظر، اگر كسی خطر قرار دادن خود در وسط میدان جنگ را بپذیرد به گونهای كه با سایر مردم جهان درباره آنچه اتفاق میافتد، ارتباط برقرار كند، او سعی در گفتوگو برای صلح كرده است. شاید این دلیلی باشد برای اینكه كسانی كه تحت فرمان دائمی جنگ هستند، دوست ندارند تا عكاسی را در اطراف خود ببینند.
من گمان میكنم اگر هر كسی میتوانست آنجا باشد تا ببیند چه فسفر سفیدی بر گونه كودكان نشسته است یا چه رنج غیر قابل وصفی به واسطه اصابت یك گلوله ایجاد میشود، یا چگونه یك تكه دندانهدار نارنجك میتواند پای یك انسان را بشكافد، اگر هر كسی آنجا باشد تا فقط برای یك بار ترس و اندوه آنان را ببیند، آنگاه خواهد فهمید كه هیچچیز ارزش آن را ندارد تا اجازه دهیم كار به جایی برسد كه آنچه روی دادن آن برای یكنفر ناگوار است، یكباره برای هزاران تن روی دهد.
اما هر كسی نمیتواند آنجا باشد، و این دلیل رفتن عكاسان به آنجاست، تا به مردم نشان دهند، تا به آنها برسانند و آنها را متوجه كنند كه در جنگ چه میكنند و چه روی میدهد، تا تصاویری قدرتمند برای غلبه بر از میان رفتن احساسات مردمی بسازند و مردم را از خونسردی خارج كنند، تا اعتراض كنند و با نیروی این اعتراض، اعتراض دیگران را نیز برانگیزند.
بدترین چیز این احساس است كه بهعنوان یك عكاس، از مصیبت فرد دیگری به دنبال سود و منفعت باشم. این تصور مرا مردد میكند. این چیزی است كه من هر روز به آن میاندیشم، زیرا میدانم كه اگر من لحظهای برای پیش افتادن آرزوی شخصیام تلاش كنم، دارم روح خود را میفروشم. شرایط برای من واقعاً دشوار است تا از این باور دست بكشم.
من میكوشم تا كاملاً مسئول كارهایی كه امكان انجام آنها را دارم، باشم. اینكه دوربین بهعنوان یك هدف خارجی تلقی شود، هتك حرمت بشریت است. تنها راهی كه میتوانم نقش خودم را توجیه كنم، احترام به وضعیت نامساعد مردم دیگر است. حوزهای كه من در آن فعالیت میكنم، حوزهای است كه در آن مقبول دیگران باشم و بتوانم مقبول خود واقع شوم.»24
در جایی دیگر وی درباره عكسهایش مینویسد:
«من یك شاهد بودهام، و این تصاویر گواه من هستند. رویدادهایی كه من ضبط كردهام فراموش نخواهند شد و نباید تكرار شوند.»25
دیدگاه نچوی به جنگ و عكاسی جنگ موجب جلب توجه عده زیادی گردید كه از جمله آنان «كریستین فری»26 است.
«فری» در 1959 در سوئیس به دنیا آمد. رسانههای بصری را در دپارتمان روزنامهنگاری و ارتباطات دانشگاه «فایربورگ»27 سوئیس آموخت و پس از 1984 بهعنوان كارگردان و تهیهكننده مستقل كار میكرد. او بهطور مرتب برای تلویزیون ملی سوئیس «SFDRS»28 فیلمهای مستند ساخته است.
وی پس از موفقیت جهانی آخرین مستند بلندش «Ricardo, Miriam and Fidel» و نمایش آن در بیش از 30 جشنواره فیلم در نقاط مختلف جهان، به مدت دو سال به دنیا جیمزنچوی بود.
كزوو، راماله، اندونزی، نیویورك و هامبورگ، مكانهایی هستند كه «عكاس جنگ»29 در آنها فیلمبرداری شده است. از آنجا كه شرایطی كه جیمز تحت آن به عكاسی میپرداخت، گاه بسیار غیر قابل تحمل برای دیگران بود، فری در ساخت برخی قسمتهای فیلم، از میكرودوربینهای ویژهای كه به دوربین عكاسی نچوی متصل بود استفاده كرد.
ما در این فیلم عكاس معروفی را میبینیم كه به دنبال یك لحظه خاص میگردد. ما به صدای تنفس عكاس گوش میدهیم. برای اولین بار در تاریخ فیلمهای راجع به عكاسان، این شیوه، بینشی صحیح از كار یك عكاس سختكوش ارائه میدهد.
«عكاس جنگ» فیلمی است كه تصور ما را درباره عكاسان جنگ از آنچه تاكنون در هالیوود دیدهایم، دگرگون میكند. در فیلمهای هالیوود، عكاسان جنگ افرادی هستند پررو، فحاش و غرغرو؛ كسانی كه در اثر ترس، لحظات قابل نمایش را از دست میدهند. كسانی كه نهتنها مخالف مهاجمان و مدافع مردم نیستند، بلكه آمدهاند تا از رشادتهای جنگجویان كه مردم بیدفاع را از پای درمیآورند، تصویر بگیرند.
به هرحال، نچوی، همانند عكاسان جنگ پیش از خود چون «رابرت كاپا»، «آلفرد اسنستات»30 و «ویلیام اسمیت»31 همواره جانب مردم بیدفاع و مورد تهاجم قرار گرفته را نگهداشتهاند و این جانبداری ایشان در عكسهای ثبتشده آنها كاملاً مشهود است. در طی فیلم، او بیهراس، وارد میدان نبرد میشود و نشان میدهد كه نهتنها نمیترسد، بلكه حاضر است جان خود را نیز در خطر انواع رنجهایی كه جنگزدگان بدان دچارند قرار دهد.
حقیقت این است كه آنچه او را به انجام این كار وامیدارد، تنها امید به صلح است. در جایی از فیلم از زبان او میشنویم: «هر دقیقهای كه آنجا بودم میخواستم به سرعت فرار كنم. من نمیخواستم آنچه روی میداد را ببینم [چراكه بسیار دردناك بود.] میخواستم سریعاً آنجا را ترك كنم، و یا اینكه مسئولیت آنجا بودن با دوربین را به انجام برسانم.»
مسئولیت وی بهعنوان یك عكاس ضد جنگ زمانی كه دوربین در دست، میدان نبرد را به دنبال سوژهای میكاود، بسیار پیچیده و حساس است. اما كسی نمیداند كه او چگونه قادر به تحول این شرایط طاقتفرساست. كریستین امانپور32، خبرنگار ارشد CNN كه در برخی سفرها همراه نچوی بوده است، میگوید: «من نمیدانم كه چه چیزی او را وادار به ادامه میكند.» و «هانس هرمن كالار»،33 سردبیر اخباری خارجی مجله «استرن»34 نیز میگوید: «او به آن تنش، به آن جریان فشار خون بالا، و به آن ترس از مرگ نیازمند است تا اینكه بتواند زندگی را احساس كند. او در موقعیتهای غیر قابل تحمّل، در اوج شكوه خود قرار دارد.»
در بخش دیگری از فیلم، «كریستین بروستت»،35 سردبیر ارشد مجله «ژئوسیسون»36 به بیان احساس خود در قبال تصاویر گرفته شده توسط نچوی و خود او میپردازد و میگوید: «او كتابخانهای از رنجها را در سر خود دارد.»
نچوی بدون شك خود را وقف مبارزه با ظلمها و جنگها نموده است. فیلمبردار خبرگزاری «رویترز»37، «وسرایت»38 درباره او چنین قضاوت میكند: «او همواره درست در مركز نبرد است. او همواره بخشی از نبرد است؛ او همواره بوده و همواره خواهد بود.»
او در این فیلم در حالی نمایش داده میشود كه در یكی از بیشمار مناطق بحرانی جنگ، در احاطه رنجها، مرگ، خشونت و آشفتگی، به دنبال تصاویری است كه گمان میكند انتشار آنها در بیداری روح جنگستیزی مردمی كه آن تصاویر را خواهند دید، مؤثر خواهد بود.
جیمز همه اطرافیانش را تحت تأثیر كارهایش قرار داده است تا جایی كه بهترین دوست او، «دنیس اونیل»،39 نمایشنامهنویس، میگوید: «امكان یك زندگی عادی، یك تضاد مهم در درون اوست... او آنچه داشته را فدا كرده تا بتواند حیاتی كه بدان دست یافته را زندگی كند... او همهچیز را فدای هدفش كرده است.»
در ابتدای مستند «عكاس جنگ» حتی پیش از تیتراژ، جملهای از «رابرت كاپا» بر روی صحنه نمایش، نقش میبندد: «اگر عكسهای شما به حد كافی زیبا نیستند، شما به حد كافی نزدیك نشدهاید.» و پس از آن نچوی در منطقهای كه جنگ ویرانیهای بسیار در آن بر جا گذاشته است، در حال عكاسی است. عكاسی از نوشتههای بر دیوار، از خانههای ویرانشده، از تابلوهای خردشده بر روی زمین...
ـ كزوو / بالكان ـ ژوئن 199940
فیلم در كزووی پس از جنگ یكی از دلخراشترین تراژدیهای جهان را به تصویر میكشد. آوارگانی كه به خانههای درهم فرو ریخته، به شهر با خاك یكسان شده و به اجتماع از هم فرو پاشیده باز میگردند، درحالی كه هریك كسان بسیاری از نزدیكان خویش را از دست دادهاند، و در این میان عكاسی كه درد و رنج آنها را میبیند و ثبت میكند. سوژههای نچوی بسیار دقیق انتخاب میشوند، چراكه دردناكترین تصاویر ممكن هستند. جیمز صمیمانه در میان جمع مردمان مصیبتدیده مینشیند، با آنها گفتوگو میكند و سعی در ادراك آنچه بر آنان گذشته است دارد.
در جایی كه صحنه خاكسپاری یك نوجوان كشتهشده، نمایش مییابد، جیمز در حال عكاسی از مادر اوست كه پیوسته پسر خویش را صدا میزند. آنها جیمز را در میان خود پذیرفتهاند. چراكه صداقت او را در بیان حقایق دریافتهاند.
جیمز اشاره میكند كه: «تصمیم برای عكاس شدن، او را به سوی عكاس جنگ شدن كشانده است.» چراكه او هدف عكاسی را در این میبیند كه بتواند در خدمت جامعه قرار گیرد. عكسهایی كه او از جنگ ویتنام دیده است او را مصمم به عكاس شدن كرده است او معتقد است: «تصاویر مستند بهترین وسیله برای نشان دادن چیزی است كه اتفاق میافتد.» او میگوید: «تاریخ برای قضاوت نیازمند شاهد است و چه شاهدی بهتر از عكسهایی كه من آنها را در منطقه خطر گرفتهام.»
نچوی به همراه یك گروه عكاس و فیلمبردار وارد منطقهای در كزوو میشوند كه در آن اجساد مردم بسیاری پس از گذشت چندین هفته از مرگ، متعفن شدهاند. جایی كه گروههای تشخیص هویت در حال بررسی اجسادند و هركسی كه آنجاست مجبور است تا ماسك مخصوص جلوی دهان و بینی خود بزند و لباس مخصوص بپوشد. اما در این میان دو كودك با گلهایی در دست از راه میرسند و بر روی اجساد گل میگذارند، بدون ماسك و بدون لباس مخصوص. و كاری كه جیمز میكند ثبت این صحنههاست.
جیمز میگوید: «جنگها زمانی رودررو بودند، اما اكنون بسیار بیرحمانهتر شدهاند... ، من نمیدانم كه چگونه آنها میتوانند با همنوعان خود چنین كنند؟ «كاری كه حتی وحشیترین حیوانات هم به آن مبادرت نمیكنند.
به نظر جیمز، فقر در كشورهای آفریقایی هم نتیجه جنگهاست. او تصاویری از زئیر، تانزانیا و كشورهای دیگر نمایش میدهد كه مردمان بر اثر فقر جان خود را از دست دادهاند و بدون خاكسپاری رها شدهاند، چراكه حتی هزینه دفن اجساد را هم ندارند.
ـ جاكارتا / اندونزی ـ می و ژوئن 199941
اختلاف طبقاتی در این منطقه بیداد میكند. گروهی از مردم خانههای خود را دقیقاً در كنار ریل راهآهن ساخته اند و در جایی زندگی میكنند كه تنها كمتر از یك متر با ریلی كه در روز چندین قطار از آن عبور میكند، فاصله دارند.
سوژه اصلی جیمز در اینجا خانوادهای ششنفره است با پدری كه دست و پای چپش هردو قطع شدهاند. این خانواده در میان دو ریل قطار كه با فاصلهای حدود 3 متر از هم قرار دارند، زندگی میكنند. او 4 فرزند دارد و مجبور است برای بزرگ كردن فرزندانش دست به گدایی بزند. گدایی در شهری كه مردمان مرفّه آن میلیاردها دلار هزینه تفریح خود میكنند.
نچوی در محل اقامت خود در حال بررسی عكسهایی است كه در چند روز گذشته گرفته است كه صدای اذان به گوش میرسد. او دوربینها و وسایلش را برمیدارد و برای عكاسی بیرون میرود.
در جایی دیگر، زبالهگاهی در خارج از شهر جاكارتاست كه مردم بسیاری، آنگونه كه جیمز میگوید، روزانه در آن با سبدهای بزرگ بر پشت به دنبال اشیاء به درد بخور میگردند. این، كار هر روزه آنان است. جیمز دیگر واقعاً نمیتواند این فاصله میان مردم یكشهر را تحمل كند.
درست یكسال پیش از آن در 1998، مردم اندونزی به دلیل كنارهگیری «سوهارتو» از قدرت جشن بزرگی گرفته بودند، كه این جشن زیاد به طول نمیانجامد، چراكه پلیس آنها را تا حد مرگ زیر كتك میگیرد. مردمی را كه اسلام، عدالت و برادری میخواهند. نچوی عكسهایی نیز از آن زمان دارد.
چند نوجوان فلسطینی در حال پرتاب سنگ به سوی سربازان اسرائیلی هستند، سربازان تا دندان مسلّح. دیگری پرچم فلسطین را در دست دارد و آن یك ندای «اللهاكبر» سر میدهد. نچوی نیز در این میان همراه آنهاست. جیمز چون آنان در اثر پرتاب گاز اشكآور چشمانش میسوزد. اما با این حال كمی كه چشمانش آرام گرفتند، دوباره كار را از سر میگیرد، همانند همان فلسطینی كه بیوقفه به پرتاب سنگ مشغول است، سنگ در برابر تانك.
او میگوید: «اوضاع در اینجا با مكانهای دیگری كه درگیر جنگ هستند بسیار متفاوت است. درك عمیق آنچه بر سر مردم میآید و آنچه آنان را وادار به مقاومت میكند بسیار سخت مینماید.» وی پیوسته از مجروحان، مجاهدان فلسطینی و سربازان اسرائیلی عكسبرداری میكند و گاهی كه دوربینش را گرد و خاك و دود میگیرد، چون مبارزان فلسطینی پناه میگیرد تا آن را تمییز كند.
ـ نیویورك / نمایشگاه عكس جیمز در مركز بینالمللی عكاسی ـ 199943
جیمز در نیویورك نمایشگاهی از بهترین عكسهایش را برگزار میكند. او به همراه مردی كه مسئول چاپ عكسها برای نمایشگاه است، برای تكتك عكسها زحمت زیادی میكشند تا با كیفیت مطلوب ارائه شوند. در این نمایشگاه علاوه بر تصاویر جنگها، عكسهایی از خشونتهای پلیس آمریكا بر ضد سیاهپوستان و زندانیان نیز به چشم میخورد. نمایشگاه او در نیویورك جزو بزرگترین شواهد تاریخ از بیست سال جنگ و خشونت است. مردم بازدیدكننده بسیار تحت تأثیر عكسها قرار میگیرند و او را به دلیل صداقت و شجاعتش میستایند.
مجله هفتگی «لایف»44 تصاویری را كه او در اندونزی گرفته است چاپ میكند، حتی در روی جلد؛ و هزاران نامه از نقاط مختلف به دست جیمز میرسد. او میگوید: «گمان میكند اهدافش اكنون دستیافتنیتر شدهاند.»
ـ كاوا ایجن / معدن گوگرد در جاوای غربی، اندونزی ـ اكتبر 199945
معدنچیان در میان هوای آلوده معدن با كمترین امكانات مشغول كارند. بخارات شیمیایی همهجا را فرا گرفته و معدن از دور شبیه كوهی آتشگفته به نظر میآید. كارگران با دستمال جلوی دهان خود را بستهاند و عدم دید كافی كار را برای آنها مشكلتر كرده است. آنان سرفههای شدیدی میكنند و گاه در اثر كار سخت و طاقتفرسا جان خود را از دست میدهند. جیمز حتی سرفههای شدیدتری میكند. او شب را كنار كارگران میگذراند تا قدری با آنها درد و دل كند. این كار آنان را تا حدّی آرام كرده است.
كار در یك معدن گوگرد آن هم با ابتداییترین وسایل ممكن، چیزی كه در اینجا قابل مشاهده است.
«جیمز نچوی» هنوز هم یك عكاس تمامعیار جنگ است. آخرین تصاویر او از عراق پس از حمله آمریكا و سقوط صدام، در بیشتر نشریات مورد استفاده قرار گرفتند و هنوز هم تصاویری هستند كه چاپ نشدهاند. سال گذشته جیمز در حین عكاسی در عراق بر اثر انفجار نارنجك زخمی شد؛ اما هماكنون، حتی با پشتكاری بیش از پیش به عكاسی مشغول است. او بهواقع یك عكاس ضد جنگ است.
بيانيه جيمز نچوی
1985
در سال 1985، زمان كوتاهي پيش از پيوستن به آژانس عكاسي مشهور ماگنوم، جيمز نچوي 36 ساله، متن زير را نوشت. اين متن بيانيهاي است درباره اهميت و ضرورت حرفه عكاسي جنگ.
جنگ همواره بوده است. در حال حاضر جنگ همه جا ميخروشد. و دليلي وجود ندارد كه باور كنيم به اين زوديها جنگ از ميان ميرود. انسان هر چه متمدنتر شده، وسائل نابودي همنوعانش كارآتر، بيرحمانهتر و ويرانگرتر شدهاند.
آيا ميتوان به وسيله عكاسي به پديدهاي كه در طول تاريخ بشر همواره وجود داشته است پايان داد؟ دو سوی اين پرسش به قدر مسخرهاي نامتوازن جلوه ميكنند. با وجود اين، اين فكر انگيزه من در رو آوردن به حرفه عكاسي جنگ بوده است.
به نظر من قدرت عكاسي در برانگيختن گونهاي احساس انساني نهفته است. اگر جنگ كوششي است براي نفي انسانيت، عكاسي جنگ را ميتوان ضد آن دانست، كه اگر خوب به كار رود ميتواند يكي از اجزاء متشكله مهم پادزهر جنگ به شمار رود.
از يك نظر، اگر فردي خطر رفتن به وسط معركه جنگ را به جان ميخرد تا به باقي جهان بگويد چه ميگذرد، او در واقع ميكوشد به نفع صلح كاري بكند. شايد به همين سبب باشد كه آنها كه خواهان تداوم جنگ هستند، دل خوشي از عكاسان جنگ ندارند.
همواره فكر من اين بوده است كه اگر فقط ميشد كسي را حتي يك بار به ميدان جنگ برد تا به چشم خود ببيند فسفر سفيد با چهره يك كودك چه ميكند يا يك گلوله موجب چه درد جانكاهي ميشود يا يك تكه شراپنل چگونه پاي انساني را از تنش ميكند، اگر ميشد هركس آنجا باشد و هراس و رنج جنگ را ببيند، فقط يك بار، در اين صورت ميفهميد كه چرا هيچ چيز ارزش اين را ندارد كه بگذاريم اوضاع به نقطهاي برسد كه اين بلاها حتي سر يك نفر بيايد، چه برسد به اينكه هزاران نفر متحمل آن شوند.
امّا نميشود همه را به ميدان جنگ برد و براي همين است كه عكاسان جنگ به آنجا ميروند تا به آنها نشان دهند، دستشان را بگيرند و نگاهشان دارند و نگذارند دنبال كارشان بروند و توجه كنند چه اتفاقات وحشتناكي روي ميدهد. عكسهايي بيافرينند آن قدر نيرومند كه بتوانند بر تصاوير رقيقكننده رسانههاي جمعي فائق آيند و آدمها را از لاك بيتفاوتيشان خارج كنند ــ اعتراض كنند و با نيروي اين اعتراض ديگران را هم به اعتراض برانگيزند.
بدترين چيز آن است كه من احساس كنم به عنوان عكاس دارم از فاجعه ديگران بهرهبرداري ميكنم. اين فكر راحتم نميگذارد. اين پرسشي است كه هر روز بايد با آن كلنجار روم، چرا كه ميدانم اگر يك آن بگذارم احساس همدلي راستين مغلوب حس جاهطلبي شود، در حقيقت روحم را فروختهام. اين مسئله آن قدر مهم است كه به هيچ عنوان نميتوانم ناديدهاش بگيرم.
ميكوشم تا آنجا ميتوانم با تمام وجودم در قبال موضوع احساس مسئوليت بكنم. نفس كنش غريبهاي بودن كه دوربين را به سمت ديگري نشانه رفته ميتواند نقض انسانيت باشد. تنها راهي كه براي توجيه خودم يافتهام اين است كه براي اوضاع فلاكتبار ديگري احترام قائل شوم. همان قدر كه در انجام اين كار موفق ميشوم، همان قدر هم از طرف آن ديگري پذيرفته ميشوم. و خودم هم درست به همان اندازه ميتوانم خودم را بپذيرم.
http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8701/war_photography300.jpg
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 306]
-
گوناگون
پربازدیدترینها