تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837550600
گفتگو با مدرس ويلنسل ایرنه شارپ
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: گفتگو با مدرس ويلنسل، ایرنه شارپ
نوازنده ویلنسل ایرنه شارپ (Irene Sharp) به عنوان مدرسی بین المللی برگزیده شده است. او برای انجمن استادان سازهای زهی آمریکا (ASTA)، انجمن استادان سازهای زهی اروپا و استرالیا و انجمن سوزوکی آمریکا مستر کلاس برگزار می کند. اگرچه خانم شارپ در شمال کالیفرنیا زندگی می کند، ولی در شهرهای دیگری از جمله نیویورک، لندن، سالزبورگ، هامبورگ، سیدنی، توکیو و تایپه به هنرجویان درس می دهد. وی در حال حاضر در دانشکده موسیقی مانز تدریس می کند.
ایرنه شارپ همچنین در دانشکده سازهای زهی مدوموئنت (Meadowmount)، جشنواره موسیقی تابستانی مانیه و آکادمی سازهای زهی هند، تدریس کرده است. خانم شارپ مدیر هنری جشنواره موسیقی تابستانی کالیفرنیا است، جشنواره ای برای نوازندگان جوان سازهای زهی، پیانیست ها و آهنگسازان سنین 12 تا 23 سال است که هر ساله در ساحل ببل در کالیفرنیا برگزار می شود.
او به عنوان سخنگو در جلسه انجمن ملی مدرسان موسیقی و کنفرانس ملی تحصیل موسیقی حضور داشته و به بسیاری از کارگاههای (workshops) بین المللی موسیقی دعوت شده است. در سال 1992 خانم شارپ از انجمن استادان سازهای زهی آمریکا جایزه ای به عنوان تقدیر از نحوه تدریسش، دریافت کرد.
وی با مارگارت روول (Margaret Rowell) همکاری داشته و در مستر کلاسهایپابلو کاسالز (Pablo Casal) در برکلی، کالیفرنیا، شرکت داشته است. در اواسط ژوئن 1998 خانم شارپ، سمینار ویلن سل "ایرنه شارپ" را در کالج موسیقی مانز برگزار کرد. گفتگویی را با او می خوانید:
آیا معتقدید مهم است؛ یک مدرس خوب ویلنسل ابتدا یک نوازنده خوب باشد؟
بستگی دارد شما "خوب" را چگونه توصیف کنید! بیشتر اساتید اثرگذار، کسانی هستند که بسیار در عرصه نواختن فعال هستند، زیرا نواختن بهترین روش یادگیری است. تکنیک چیزی نیست که کسی بتواند یکباره یاد بگیرد و کنارش بگذارد. زمانی که سالها تمرینش می کنید رشد خواهد کرد. من معتقدم بسیار مهم و لازم است که یک مدرس به تمرین و اجرا کردن ادامه دهد.
آیا نیاز است برای یک معلم فوق العاده خوب و موفق شدن، هنرمند حرفه ای نیز باشد؟
نه، اما یک مدرس باید اصول موسیقی و تکنیک هایی را که حرفه ای شدن را با خود دارد، بداند. شما به این مقطع از درک نخواهید رسید مگر آنکه هم خود نوازنده فعالی باشید و هم در تمام سطوح هنرجویان تدریس کرده باشید.
آیا فکر می کنید هنرجو بودن استعداد فراگیری موسیقی خاصی نیاز دارد؟
نه. اگر هنرجویی قادر است صحبت کند و علاقه دارد به سازی مثلا، ویلنسل، این تمام چیزی است که او احتیاج دارد. توانایی صحبت کردن ثابت می کند که هنرجو قادر است از گوش خود استفاده کند!
آیا فکر می کنید شخصی وجود داشته باشد که هیچ گونه حسی از ریتم در خود نداشته باشد؟
نه. ریتم هسته وجودی ما است. همه ما ضربان قلب داریم که می توانیم تند شدن آن را هنگام نیاز به اکسیژن بیشتر و کند شدن آن را حس کنیم. همه ما به طور ریتمیک زندگی می کنیم. فکر می کنم همین ریتم عامل اساسی در کمک به هنرجویان برای یادگیری است تا استعداد آنان! هر کسی ریتمی در وجود خود دارد چه بداند چه نداند. پروش این حس از ابتدای آموزش همراه با یک ساز به پیشرفت این مهارت و درک و استفاده از این حس کمک می کند.
تصور کنید کسی که از لحاظ ریتمی دچار مشکل است پیش شما می آید. چگونه به این افراد کمک می کنید؟ آیا این تمرینی که اشاره کردید برای اینگونه افراد است؟
روشهای بسیار زیادی است که بتوان درباره شان صحبت کرد. من اغلب به جنبه ریاضی گونه ریتم می پردازم، این باعث می شود که بافت عقلانی نتها را درک کنند و من هنرجویان را تشویق می کنم که به قطعات موسیقی در زمینه ساز خود زیاد گوش دهند زیرا حس موسیقی را دریافت می کنند. همچنین هنرجویان را در هنگام نواختنشان با پیانو همراهی می کنم، این باعث می شود آنها به ضربه ها آگاه شوند و بتوانند ریتمشان را کنترل کنند. موسیقی خود بهترین استاد است. بهترین تمرین آن نیست که به شما ریتمهای مختلف درس داده شود زیرا این چیزی است که یک قطعه واقعی موسیقی آن را انجام می دهد. فکر می کنم مسئله، باز و حساس کردن گوش هنرجویان است و مطمئن شدن این مطلب که هنرجو نتها و جاهای خاص هر کدام را روی ساز بشناسد. دریافت حس ریتم، مهارتی است که قطعا می تواند یاد داده شود.
آیا شما کتابی را به هنرجویانتان توصیه می کنید یا روش خاص خود را دارید؟
من اغلب با گرفتن پرینتهایی از کتاب "روشهایی برای ویلنسلیت های جوان" (Pathways for Young Cellists) از اُلگا استائورت (Olga Stuart) با هنرجویان شروع می کنم. این کتاب شبیه کتاب اول پیانو است، در هر صفحه اطلاعات اندکی آمده و به هنرجویان حسی از یادگیری سریع را منتقل می کند. پس از آن با چندین کتاب روشها و تمرینها ادامه می دهم: روشهای فیلارد برای ویلنسلیست های جوان (Feuillard Method)، تمرینهای آرشه زدن سوچیک اپوس 3 (Sevcik Opus 3)، کتاب دبیرستان ویلنسل نوازی پوپر (Popper High School of Cello Playing) و پیاتی کاپریسز (Piatti Caprices).
به چه چیزی درباره کتاب فیلارد علاقمندید؟
فیلارد به هنرجویان پوزسیونهای جدید و مشکلات تکنیکی را نشان می دهد و سپس قطعاتی فوق العاده را برای تمرین آنان ارائه میدهد. این کتاب تمام روشها، از دست باز تا موقعیت شصت روی ساز را می آموزد.
هنرجویان این کتاب را حدود یک تا دو سال تمام می کنند، بعد از آن با ساز آشنایی کامل پیدا می کنند. فیلارد از مثالهای موسیقی در کتابش استفاده کرده که هنرجویان توانایی موسیقی خود را به همراه تمرین تکنیک های موجود در کتاب مهارت می بخشند.
درباره روش کومر (Kummer) چه عقیده ای دارید؟
کومر شبیه فیلارد است، گرچه او موسیقی شاد مختص به خود را با کلیدها، ریتمهای متفاوت و آرشه کشی های مختلف در راه پیشرفت مهارتها ارائه می دهد. هنرجویان از تمرینات او لذت می برند زیرا مثالها و آهنگهایش کوتاه هستند. کومر ایده ای را مطرح نمی کند که آن را تا انتهای زمین پیش ببرد، مفید و خلاصه می گوید!
چرا از اتودهای پوپر استفاده می کنید؟
پوپر یک نابغه بود! او درست در دوره ای از قرن خود به آهنگسازی پرداخت که حس موسیقی و کلیدها در شرف از بین رفتن بودند. اتودهای وی آنقدر کروماتیک (chromatic) است که حتی شخصی با قدرت بالای شنیداری نمی تواند آن را برای بار اول بنوازد.
آثارش همانند پلی برای یادگیری موسیقی معاصر هستند. تمرینهای آن شما را مجبور می کند تا یاد بگیرید، نتها دقیقا کجا بر روی ویلنسل قرار می گیرند و این تمرین گوش فوق العاده ای است برای نوازندگان ویلنسل.
شما تنها نمی توانید بر روی حافظه موسیقی خود تکیه کنید تا به شما بافتهای مختلف موسیقی را یاد دهد، شما باید میزان ها را نیز از طریق گوش دریابید. این اتودها ذهن هنرجو را درگیر مسائلی می کند که دیگر اتودها این اثر را ندارند. من در حدود 30 اتود از این 40 اتود را به هنرجویان می آموزم زیرا بعضی از آنها از لحاظ موسیقی آنچنان رضایت بخش نیستند.
وقتی اتودی را برای درس بعد بر می گزینم، ویدیو یا ضبط صدا را از آن درس برای هنرجویان از پیش آمده می کنم، بدین گونه آنان ایده ای به دست می آورند که آن اتود چه صدایی دارد و این از اشتباه نواختن آنان جلوگیری می کند. این شیوه به نظر موثر می آید زیرا هنرجویان من در سن 12 یا 13 سالگی این اتودها را می توانند بنوازند.
شما تاکید فراوانی بر روی رپرتوار در تدریستان دارید. آیا شما هنرجویان را تشویق به انجام اسکیل ها و تکرار تمرینات می کنید؟
هنرجویان من تمرینات زیادی برای بالا بردن مهارتشان در اسکیل انجام می دهند، انجام بسیار زیاد تمرینات برای آرشه و سبکهای مختلف آن، آنها را به کشف قطعات جدید می رساند. آنها در نواختن سه اکتاو در مدت 6 ماه ماهر می شوند، زیرا می خواهم آنان تمام زیر و بم ویلنسل را بیاموزند به جای آنکه تنها در سطح پائین بماند و از سطوح بالاتر وحشت کنند.
من طرز آرشه کشی را هر هفته تغییر می دهم، آرپژ اضافه می کنم... بعد از چهار یا پنج سال از هنرجویانم قول می گیرم که اسکیل ها را خودشان هر روز تمرین کنند حتی اگر من هر هفته نخواهم آنها را بشنوم!
درباره کتابهایی که در مدارس تدریس می شوند چه فکر می کنید؟
من از آنها استفاده نمی کنم، زیرا احساس می کنم نیاز ویلنسل را بر آورده نمی کنند. ویلنسلیستها مشکلات متفاوتی برای حل کردن دارند. اگرچه معتقدم تدریس موسیقی در مدارس بسیاری از دانش آموزان را تشویق به نواختن ساز می کند، همچنین فکر می کنم تلاش و استعداد شخصی دانش آموزان است که خود را به عنوان نوازنده ای برای تمام زندگیشان ببینند و پیشرفت کنند.
نظر شما راجع به شیوه زوکی چیست؟
فکر می کنم فوق العاده عالی در عین حال بسیار سخت است. اصل یادگیری از طریق گوش به شدت با ارزش و مفید است، به خصوص برای بچه ها. هنرجویان من همیشه درسها را ضبط می کنند و به قطعات و اجراهای ویلنسلیت های برجسته دنیا گوش می دهند. سوزوکی قدمهایی را پیشرفت می دهد که به نوازندگان ویلنسل اجازه نواختن قطعات مدرن و جدیدی را می دهد.
اگرچه من از شیوه های سوزوکی استفاده می کنم، اما از ریپرتویر آنطور که در شیوه سوزوکی گفته شده استفاده نمی کنم. من بیشتر روی پرورش مغز و گوش و آموزش خواندن نتها و قطعات از همان دروس ابتدایی متمرکز می شوم.
بعضی از هنرجویان از طریق راه حلهای عقلانی و علمی سریعتر می آموزند، در حالی که بعضی دیگر قابلیت درک حسی دارند. شما چطور با این تفاوتها در یادگیری کنار می آیید؟
از آنجایی که هر دانش آموزی تک است، یک معلم باید یاد بگیرد چطور مشکلات را از طریق روشهای متعددی حل کند. بعضی ها شفاهی و بعضی ها کتبی می آموزند و خیلی ها تنها با انجام دادن. این پروسه ای است در یادگیری یک معلم تا بتواند نقاط ضعف و قدرت هر دانش آموز را کشف کند و بداند چگونه به تک تک آنها با شیوه ای خاص کمک کند.
شما رابطی بسیار مهم هستید در ارتباط با استاد صاحب نام ویلنسل خانم مارگریت روول ( Margaret Rowell). او به خاطر استفاده از عکس حیوانات که هر کدام کلیدی خاص را معرفی می کردند در آموزش ویلنسل شناخته شده است. آیا شما عکس عقاب را در استودیوی خود دارید؟
من قطعا از عکسها و اشیایی شامل پرندگان با بالهای که به حرکت در می آیند وقتی سیمی را باید کشید، استفاده می کنم. همچنین یک دوچرخه کوچک اسباب بازی دارم که از آن وقتی می خواهم توضیح دهم که سیمها چگونه باید به حرکت در بیاییند به هنرجویان نشان می دهم.
می توانید این روش را توضیح دهید؟
البته. وقتی دوچرخه را سر و ته نگه دارید می توانید چرخ را با انگشتتان بچرخانید. شما از بخش گوشتی انگشت اول دست راستتان برای چرخاندن چرخ استفاده می کنید "آرشه پائین" و ناخن انگشت شما چرخ را حرکت می دهد "آرشه بالا". این کار به هنرجویان کمک می کند تا حس کنند که سیمها را حرکت می دهند در جایی که با آرشه تماس دارند و باعث می شود روی صدای آن متمرکز شوند. قیاس دوچرخه کمک می کند که توجه هنرجویان روی نقش کلیدها و حرکت و انگشت گذاری بر روی سیمها متمرکز شود.
در هر حرکت آرشه نقش ظریف انگشت در نوازندگی خوب وجود دارد، چه آرشه کشی کوتاه چه بلند، چه آرشه سریع چه کند، چیزیست که اغلب توسط اساتید و هنرجویان نادیده گرفته می شود. اگر بدون استفاده از انگشتان و تنها از دستهای خود برای آرشه کشی استفاده کنید شما حرکتی بسیار خشن خواهید داشت، فقدان کنترل صحیح، همانند سعی به نوشتن است با مدادی که به بازوی شما بسته شده!
اغلب هنرجویان به تماسشان با قسمت چوبی آرشه آگاهند، زیرا زمانی که آرشه را در دست دارند، آن بخشش را لمس می کنند، اما به چگونگی تماس سیمها با قسمت موی آرشه کمتر آگاهند.
بسیاری روی حرکت و سنگینی دست کار می کنند اما این را فراموش ميكنند که آرشه تنها وسیله ای است که سیمها را به حرکت در می آورد! من گاه هنرجویانی دارم که در حالی آرشه میکشند که قسمت موی آن را به جای چوب آن نگه داشته اند! در این حالت می توانند تجربه کنند که موی آرشه چطور با سیمها در ارتباط است.
آیا شما تاکید زیادی بر روی وزن دست در اجرای تکنیک دارید؟
در حقیقت خیر. من درباره وزن دست صحبت نمی کنم زیرا معتقدم دست برای ایجاد رفت و آمد آرشه روی سیمها است، همانند پاها برای راه رفتن، پاها هنگام راه رفتن احساس سنگینی نمی کنند، دستها زمانی که ویلنسل می نوازند باید حس سبکی داشته باشند. اینجاست که قیاس بال پرنده در میان می آید، زیرا بال پرنده حس سبکی در حرکت را، به وضوح به تصویر می کشد. به جای وزن دست، من روی قابلیتهای نقاط مختلف فشار روی خود سیمها تکیه می کنم. فشار سیم بستگی به چگونگی نواختن آن دارد، چقدر فاصله سیم تا پل نزدیک است زمانی که آرشه به روی سیم می آید و دست چپ نوازنده در چه ارتفاعی، بر روی دسته ساز می نوازد.
اگر آرشه به سیم نزدیک تر باشد، سیم قدرت فشار کمتری دارد پس صدای تولید شده قدرت و گیرایی کمتری دارد.
اما اگر آرشه به پل نزدیکتر باشد، سیم فشار بیشتری دارد و صدای خوشایندی تولید می شود. در نهایت تنها با تغییر نقاط فشار روی سیم یک تفاوت در تحرک به وجود می آید. با استفاده از یک حرکت سریع، فشار بیشتری را می توان خلق کرد، همانند برداشتن بستنی با قاشقهای گرد نتها با یک حرکت سریع، اگر به بستنی فشار زیادی وارد کنیم (کاری که بسیاری از افراد در هنگام نواختن ویلنسل انجام می دهند) در نهایت بستنی چندان زیادی در کاسه ظاهر نخواد شد.
در هنگام نواختن ویلنسل، نوازنده نباید به ساز به سمت پایین فشار وارد کند. در حقیقت بهتر است آرشه را به شکل مدوری به پایین به سمت ویلنسل هدایت کنید بدون هول دادن مستقیم آرشه به پایین بر روی سیم مثلا هنگامی که آرشه به سمت پایین می آید شما قوسی همانند لبخند به سمت راست خودتان ایجاد می کنید. قوسهای عمیقتر به شما صدای بیشتری می دهند و قوسهای کم عمق و بدون ایجاد شکل لبخند، صدایی خفه تولید می کنند.
آیا این قوس یا کمان هنگامی بوجود می آید که آرشه به پایین به سمت پل می رود و بعد به بالا باز می گردد؟
نه، برای ایجاد ویبره روی سیم استفاده می شود.
این قوس چطور به وجود آمده، بوسیله استفاده از فشار بیشتر؟
نه. فشار کلمه خطرناکی است. مشکل فشار این است که: فشار به سمت پائین هنگامی توسط نوازنده بکار گرفته شده که مانع ایجاد ویبریشن می شود.
آیا قوس قابل دیدن است؟
خیر نیست. برای شنوندگان همانند آن است که یک آرشه صاف و مستقیم کشیده می شود اما برای یک نوازنده به صورتی شفاف تصویر می گیرد. توضیح آن بدون نشان دادن روی ویلنسل دشوار است اما از آنجایی که سیم در زیر فشاری صحیح، کیفیت خوب و هیجان انگیزی بر روی ویلنسل ایجاد می کند، می توان آن انرژی را از صدای آن دریافت کرد.
برای مثال زمانی که نزدیک به پل می نوازید برای در آوردن صدای ساز، قدرت کمی را نیاز به استفاده دارید. ایده، زدن ضربه ای سریع به پایه سیم است و هماهنگ کردن سرعت آرشه با ویبریشن طبیعی سیم که باعث متفاوت شدن نقاط فشار روی سیم می شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]
-
گوناگون
پربازدیدترینها