واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: واقعيت شيرين كيارستمي
فرهنگي. سينما . كيارستمي
از: محمدتقي فهيم / روزهاي گذشته در آن سوي آبهاي كشورمان اتفاقاتي رخ داد كه در صورت تامل درس تاريخي و عبرت آموزي خواهد بود.
شكشت ايران در المپيك دل خيليها را شكست و اشك بسياري را در آورد درعين حال شكستي ديگر براي يك ايراني دل خيليها را به طپش ناشي از سرور انداخت ، تعجب نكنيد و پيشداوري نفرمائيد كه چطور ممكن است شكست يك ايراني در برابر و نزد بيگانگان باعث شعف ايرانيها در داخل كشور شود اما متاسفانه اين واقعيت تلخ اتفاق افتاد.
شكست عباس كيارستمي با فيلم آخرش شيرين ايراني جماعت را افسرده كه نكرد هيچ، بلكه برخيها هم مسرور شدند و گروهي هم بيتفاوت بودند كه اين نيز دست كمي از گروه خوشحال ندارد اما چرا؟
يك روزنامه حزبي در پنجشنبه گذشته به تحليل اين پرسش پرداخته بود اما به جاي اينكه دليل آن را در خود پديده كيارستمي و به ويژه فيلم شيرين جستجو كند نوك پيكان حملهاش را متوجه مردم ايران كرده بود كه نمك نشناس هستند و تاب تحمل موفقيت را ندارند.
اين روزنامه نوشته است ... ماجراي شيرين كيارستمي يكي از خصلتهاي ما را افشا ميكند از اعتراض ونيزيها به فيلم شيرين در ايران چنان استقبال شده است كه گويي شكست كيارستمي جشن است.
اين روزنامه سپس از قول يك روشنفكر، ايرانيان را متهم كرده است كه اعتقاد به موفقيت ندارند و در ادامه شادماني ايرانيها را پس از اعتراض ايتالياييها به كيارستمي فاجعه ارزيابي كرده است.
اكنون پرسش جدي تر اين است كه آيا واقعا مردم ايران چنين اند؟ بيترديد پاسخ منفي است مگر همين مردم براي پيروزي تيم ايران در صعود به جام جهاني جشن ملي برپا نكردند و يا هنگام گل ايران به آمريكا به خيابان ها نريختند و شوري ديگر ايجاد نكردند و متقابلا مگر همين مردم پس از باخت ايران به بحرين در بازيهاي مقدماتي جام جهاني ۲۰۰۲كه باعث توقف تيم ملي شد زانوي غم به بغل نگرفتند و از چشمان بسياري از ايرانيان جوي اشك جاري نشد.
در اين زمينه ميتوان مصاديق فراواني ارائه داد كه مردم در صورت پيروزي در بيرون از ايران به پايكوبي در داخل پرداختند و بر عكس در صورت شكست به تالم نشستهاند اما همين مردم چرا براي سينما و سينما گران به اصطلاح جهاني تره هم خرد نكردند و تاسف آور تر اينكه شكستاش را به قول نويسنده اعتماد ملي به جشن مينشينند؟
آيا غير از اين است كه اين سينما وسينما گرش با اين مردم بيگانه است؟ آيا غير اين است كه اين سينما هرگز به اين مردم لذتي نبخشيده است؟ در غم او شريك نبوده و يا حداقل اشكش را هم جاري نكرده است و بدتر اينكه شادي هايش را اصلا نديده است لذا بايد به اين مردم حق داد كه وقتي چنين سينما گراني به مانند سينماي هند تمايلات و مبارزات مردم بيگانه است آنها هم نسبت به شكست و پيروزياش بيتفاوت باشند.
نمونه بارزي ديگري كه در اين رابطه ميتوان مثال آورد حكايت فيلمساز مهاجرت كرده به آنسوي آبها است.
امير نادري ، سالها است سوگند نامه وفاداري به قانون اساسي آمريكا را امضا كرده است او در حال حاضر به عنوان شهروند آمريكايي با فيلمش در جشنوارهها حضور دارد كسي كه مرتب تزئينكننده ستونها و ويژه نامههاي رسانههاي داخلي است آن هم در شرايطي كه از سوي تمام رسانههاي بيروني نادري و فيلمش با مارك يانكي معرفي و تحليل ميشود آن وقت در اين جا برخي جريانات دايه مهربانتر از خود نادري شده و به بزرگنمايي كسي ميپردازند كه اثرش را در مصاحبههاي پيراموني اين جشنوارهها متعلق به آمريكا مي داند كشوري كه دشمن شماره يك ايران نوين و مهاجم مسلح قتل عام زنان و كودكان بسياري در همسايگي ايران است.
با اين توصيف توفيق يا شكست چنين فيلمسازاني چه دخلي به مردم ايران دارد؟ اصلا چرا بايد مردم ايران دلشان براي كسي بطپد كه دل در گرو ايران ندارد علي ايحال وقتي چنين سينمايي چند دهه است كه مرتب باعث خوشحالي وشعف بيگانگان شده است و دائم روشنفكران و از ما بهتران محافل خاص را از اينكه مردم اين ديار هنوز شتر سوارند و يا نميدانند خانه دوست كجاست؟ به وجد آوردهاند چرا بايد اكنون توقع داشت كه اين مردم داغ دار شكست اين جريان در سرزمين بيگانه باشد؟ از همين رو بايد واقعيت شيرين كيارستمي را يك اتفاق عبرت آموز براي آنان كه اين مردم و سرزميناش را مستمسك ارتقاي روحي و رواني ديگران ميكنند، دانست.
شنبه 16 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]