تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836361614
*«روايت جمعه سياه» در گفتوگوي ايسنا با تصويرگر فاجعه 17 شهريور* عـكـسهـا روي زمـيـن اتـاق عـكـس پـخـش بـود و هـمـه گـريـه مـيكـردنـد
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: *«روايت جمعه سياه» در گفتوگوي ايسنا با تصويرگر فاجعه 17 شهريور* عـكـسهـا روي زمـيـن اتـاق عـكـس پـخـش بـود و هـمـه گـريـه مـيكـردنـد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تاريخ
عباس ملكي، نام آشناي عرصه عكاسي، حرفه خود را از كارگري در يك لابراتوار در سال 1340 آغاز كرد و اولين بار در سال 1344 به عكاسي در روزنامه كيهان پرداخت و در سال 1368 بازنشسته شد. اين ثبتكننده لحظههاي تكاندهنده حوادث انقلاب و جنگ، روز هفدهم شهريور 57، مامور شد تا از تظاهرات ميدان ژاله كه بعدها به ميدان شهدا تبديل شد عكاسي كند و جمعه سياه را به تصوير بكشد.
عباس ملكي به مناسبت سالروز فاجعه 17 شهريور و شهادت جمعي از تظاهركنندگان تهراني در ميدان شهدا(ژاله) در سال 57 به گفتوگو با خبرنگار سرويس تاريخوانديشه ايسنا پرداخت و در بيان خاطرات خود از عكاسي و به تصوير كشيدن وقايع آن روز گفت: براي روايت هفدهم شهريور و فهم بيشتر حوادث آن، بايد به كمي عقبتر برويم. شروع انقلاب تقريبا از بهمن ماه سال 56 بود. به همين خاطر، من به عنوان يك عكاس در نشريههاي محدود آن زمان كيهان و اطلاعات، در تمام جريانها حضور داشتم.
ملكي، سرآغاز حوادث تلخ منجر به هفدهم شهريورماه را جريان به شهادت رسيدن مردم حاضر در تظاهرات قم دانست و تصريح كرد: حادثه شهداي قم، اولين حادثه تلخ بود. پس از آن اولين جرقههاي انقلاب در تبريز رخ داد. چند نفري در تبريز شهيد شدند. مراسم چهلم اين شهدا را در اصفهان برگزار كردند و من نيز در مراسم اصفهان عكاسي كردم. يادبود شهداي قم، سرآغاز فعاليتهاي جدي بود. مراسم اصفهان منجر به اولين حكومت نظامي در اين شهر شد و من چند روزي با مردم اصفهان در اين حوادث زندگي كردم.
وي اضافه كرد: طي ماه رمضان از تظاهرات گسترده مردم قم عكاسي كردم. مردم شبها تا صبح تظاهرات ميكردند و روزها هم به دليل روزه بودن، استراحت ميكردند. در آن زمان عكاسان، آزادي امروز را نداشتند. ساواكيها، ما را عكاسان مردم ميدانستند كه براي ايجاد وحشت در مردم عكاسي ميكنيم. مردم هم ما را ساواكي ميدانستند و ميگفتند شما عكس ما را ميگيريد تا ساواك ما را دستگير كند.
با مشكلات زيادي فعاليت ميكرديم
هيچ كس عكاس را نميشناخت؛ نه نظاميان و نه مردم
ملكي اظهار كرد: مردم و نظاميان فكر ميكردند عكاس، كسي است كه ميتواند عليه آنها كار كند و نميدانستند كه عكاس خود وظيفه خاص دارد. در هرحال، به تهران بازگشتم و براي مراسم عيد فطر و برگزاري نماز در قيطريه براي عكاسي رفتم و سيل راهپيماييهاي بزرگ تهران از آن جا شروع شد.
عكاس انقلاب و جنگ، راهپيمايي روز عيد فطر را بزرگ و گسترده خواند و افزود: مردم از خيابان دكتر شريعتي تا ميدان وليعصر و در انتها تا ميدان آزادي راهپيمايي كردند و در ميدان آزادي قطعنامهاي قرائت شد تا روز جمعه هفدهم شهريور ماه 56، در ميدان ژاله جمع شوند.
وي افزود: متن قطعنامه را به ياد نميآورم. من در محل خواننده قطعنامه مستقر نبودم و در حاشيه عكاسي ميكردم و خبرنگاران به دنبال قطعنامه بودند.
ملكي در ادامه يادآور شد: همان شب شانزدهم شهريور 56 كه به منزل برگشتم، دولت در تهران و يازده شهر ديگر حكومت نظامي اعلام كرد تا اينكه صبح فردا اجتماع مردم محدود باشد درحالي كه قرار بود مردم در ميدان ژاله جمع شوند.
وي افزود: بهدليل اعلام حكومت نظامي، صبح زود به روزنامه رفتم و در آنجا گفتند تا در اطراف ميدان شهداي كنوني مستقر شوم تا از نيروهاي نظامي مستقر در ميدان و مردم عكاسي كنم.
ملكي، صبح زود روز هفدهم شهريور ماه را به ياد آورد و گفت: من از ابتداي ميدان بهارستان به سمت ميدان وارد شدم. اجازه نميدادند تا ماشينها وارد محوطه شوند، مردم هم دسته دسته به سمت ميدان شهدا ميرفتند و يك نفر نظامي پشت بلندگو، مردم را از اجتماع برحذر ميداشت و ميگفت امروز روز اجتماع نيست و حكومت نظامي است. ممكن است كشته شويد.
وي ادامه داد: من از نظاميان عكس گرفتم، تقريبا ساعت 9 صبح بود، ديدم مردم از سمت ميدان خراسان وارد شدهاند و خيابانها شلوغ شده بود و آتش روشن كرده بودند.
عكاس فاجعه تاريخي 17 شهريور افزود: دود همه خيابان را گرفته بود.من رفتم بالاي درختي روبهروي پمپ بنزين و سعي كردم از بالا از جمعيت حاضر عكس بگيرم كه يكي از نيروهاي انتظامي مردمي به من گفت كه اگر تير هوايي هم بزنند، تو را از بالاي درخت مثل گنجشك به پايين مياندازند. من هم از درخت پايين آمدم.
ملكي در ادامه گفت: وسط ميدان قرار گرفتم و ديدم از سمت نيروي هوايي هم جمعيت گستردهاي رسيد.انتهاي جمعيت معلوم نبود.حتي شايد صد هزار نفر جمعيت در ميدان جمع شده بود. ساعت 9 و 30 دقيقه بود. وقتي جمعيت از طرف ميدان امام حسين (ع) و خراسان به ميدان شهدا رسيدند، جمعيت خيابان نيروي هوايي هم رسيد و ميدان شهدا در محاصره جمعيت قرار گرفت. از اين طرف همه مردم، زن و بچهها، تماشاچي بودند و در سوي ديگر، يك نفربر نظامي در ميدان بود تا فضا كنترل شده باشد. من هم يك لحظه ديدم هيچ عكاس ديگري جز من نيست و من تنها وسط ميدان مانده بودم، هيچ عكاسي را نميديدم. نيروهاي نظامي هم دائما اذيتم ميكردند كه عكس نگيرم و تهديد ميكردند.
ملكي در ادامه اضافه كرد: مردم شعار ميدادند و يك لحظه ديدم، بيسيم زنگ خورد و فرماندهاي گفت كه "ما تنها 60 نيرو اينجا داريم، مردم اگر بخواهند جلو بيايند ما را پرس ميكنند. ما كاري نميتوانيم انجام بدهيم، براي ما كمك بفرستيد".
وي افزود: حدود 10 يا 15 دقيقهاي بيشتر طول نكشيد كه يك هليكوپتر روي ساختمان اداره برق نشست. ارتش هم از سوي ميدان امام حسين (ع) آمد و مردم را از پشت سر محاصره كرد.
تير اندازي شروع شد - مردم جنازه يا زخميها را روي شانه ميبردند
ملكي به ياد آورد: در بيسيم صدايي آمد كه همه را محاصره كنيد، تيراندازي شروع شد. من در بين نيروهاي نظامي ايستاده بودم. بين مردم هم ميرفتم اما آن لحظه وسط نيروهاي نظامي بودم. مردم پا به فرار گذاشتند. نيروهاي نظامي تيرهوايي ميزدند. مردم وحشتزده بودند و هر جا كوچهاي يا گذري ميديدند فرار ميكردند. من ديدم كه شش نفر روي هم ريخته بودند تا يك نفر فرار كند. مردم تا آن روز در تهران چنين اتفاقي را نديده بودند.
تصويرگر فاجعه كشتار ميدان شهدا ادامه داد: تيراندازي چند دقيقه بيشتر طول نكشيد اما ديدم كه ديگر هيچ كس اطراف ميدان نيست. يك نفر يكي از جنازهها را ميكشيد و يك نفر هم، جنازه ديگري را در آغوش گرفته بود. شهدا بر روي زمين بودند. مردم همه وسايلشان مثل دوچرخه را رها كرده بودند و فرار كردند. آمبولانسها اطراف ميدان نميآمدند و مردم جنازه يا زخميها را روي شانهها ميبردند، زيرا اگر ارتشيها جنازه را ميبردند، خانوادهها را اذيت ميكردند.
تعجبآور بود كه در تظاهرات خياباني، تيربار آورده بودند
وي ادامه داد: سربازان بالاي سر جنازهها ايستاده بودند و تعجبآور بود كه در تظاهرات خياباني، تيربار آورده بودند. عكس آن را هم گرفتم. آنها خشاب تفنگ هم آورده بودند، من از همه صحنهها عكس گرفتم كه سرگردي از ميان نظاميان متوجه من شد. به سربازي گفت كه دوربينم را بگيرد. من هم پا به فرار گذاشتم. جوانتر از سرگرد بودم. 32 ساله بودم و توانستم فرار كنم. سرگرد به سرباز گفت كه بزن! اما سرباز وقت تلف كرد، ايست گفت و يك دقيقه بعد، تير هوايي زد. من هم فرار كردم.
عكاس حادثه هفدهم شهريور روايت كرد: روبهروي ميدان ساختمان شهرداري رسيدم، زن و بچهها آنجا اجتماع كرده بودند. من ميان آنها مخفي شدم، زنها گريه ميكردند و ناراحت بودند.تيراندازي برطرف شده بود. من نگران رساندن عكسها به روزنامه بودم. يك تاكسي از خيابان كناري بيرون آمد. به تاكسي گفتم 30 تومان تا توپخانه ميدهم. تاكسي هم مرا به خيابان سعدي رساند اما وقتي پياده شدم، 3 تومان گرفت و گفت در موقعيتي كه تو بودي، حالا يك حرفي زدي!
عكسهاي فاجعه 17 شهريور روي زمين اتاق عكس پخش بود و همه گريه ميكردند
ملكي در ادامه به ايسنا گفت: عكسها را براي ظهور به همكارانم دادم. من در شرايطي بدي بودم و ترسيده بودم. همكارانم كار لابراتوار بلد بودند و در آن موقعيت همه كمك ميكردند. آقاي پرتوي، عكسها را در قطع 30×40 ظاهر كرد. عكسها را روي زمين اتاق عكس پخش كردند؛ همه گريه ميكردند و هيچ كس باور نميكرد در تهران چنين اتفاقي افتاده باشد. عكس از مردم قم، اصفهان، همدان و... گرفته بوديم اما اين عكسها جور ديگري بود.
عكاس انقلاب و جنگ، اولين تيراندازي در تهران را در تاريخ هفدهم شهريور ماه دانست و تشريح كرد: قبلا در اصفهان اين اتفاق افتاده بود اما ما نبوديم و مردم را متفرق كرده بودند و شيشهها را شكسته بودند، ما 24 ساعت دير رسيديم. مردم هتل عباسي و آتشنشاني اصفهان را آتش زده بودند. اولين بار حكومت نظامي در اصفهان رخ داد اما وقتي رسيديم، تيراندازي تمام شده بود. در تبريز هم، چنين اتفاقي افتاده بود اما به شدت و بزرگي تهران نبود. بعد از اينكه عكسها را ديديم، آقاي جلال هاشمي، مسوول سرويس حوادث با من مشاجره كرد كه چرا از پشت بام عكس نگرفتهام. من هم با حال بدي كه داشتم، عصباني شدم. اما آقاي بلوري فضا را آرام كرد.
ملكي ادامه داد: دبير سرويس سياسي مرا از فضاي روزنامه به منزل هدايت كرد تا استراحت كنم. كيهان، آن زمان خانه همه نوع انديشهاي بود. چپها و راستها بودند، گفت كه اگر بماني، ساواك تو را ميگيرد. به منزل برو. من دوربين را برداشتم و از روزنامه خارج شدم.
از عكسهايم تا فروردين 58 هيچ خبري نشد
وي در ادامه متذكر شد: من حتي يك حلقه را هم نتوانستم عكاسي كنم و 32 فريم عكس گرفتم. من با يك دوربين FTV مدل canon، عكاسي كردم، به هرحال من به منزل رفتم و از ترس حرفي نزدم. همسرم هم نگران شد. بعدازظهر همه خيابانهاي تهران، شلوغ شدند و مردم تظاهرات كردند و من دوباره در خيابانها گشت ميزدم و عكس ميگرفتم اما به روزنامه نرفتم. از عكسهايي كه گرفتم هيچ خبري نشد تا تقريبا فروردين 58 و بعد از پيروزي انقلاب، عكسهايي را كه مخفي كرده بودند، ديدم. اگر عكسها قبلا دست ساواك ميافتاد، دردسر ميشد. بعد از انقلاب، چون همه عوض شده بودند، همه عكسها را پيدا نكردم؛ تنها تعدادي از عكسها در آرشيو كيهان مانده بود.بعدها فهميدم كه احتمالا كسي عكسها را برداشته است.
ملكي با اشاره به ناپديد شدن عكسها گفت: اولين نشريه ايراني كه عكسهاي هفدهم شهريور را چاپ كرد، مجله زن روز بود، سردبير مجله صحبتي كرد و در 2 صفحه عكسها را چاپ كرد. بعد از آن همه نشريات عكسها را چاپ ميكردند و همه فهميدند اين عكسها وجود دارند. روزنامه داخلي و خارجي عكسها را چاپ ميكردند و هر كتابي درباره انقلاب چاپ ميشد، عكسها روي جلد آنها قرار ميگرفت.
مردم عكسهايم را از روزنامه بريده و به ديوار و شيشه مغازهها چسبانده بودند
عكاس انقلاب و جنگ اظهار كرد: زمانيكه امام (ره) به قم رفتند، من به عنوان نماينده عكاسان كيهان به قم رفتم. وقتي در خيابانهاي قم گشت ميزدم، ديدم مردم عكس را از روزنامه بريدهاند و به مغازهها چسباندهاند و فهميدم اين عكسها طرفدار دارد.
ملكي با اشاره به بحراني بودن شرايط اوايل انقلاب تشريح كرد: من عكسها را پوستر كردم. فرش منزلم را فروختم و با 30 هزار تومان عكسها را پوستر و به همه شهرستانها ارسال كردم. همان روزي كه عكسها را ارسال كردم، دوازدهم ارديبهشت ماه، آيتالله مطهري شهيد شد و مردم به خيابانها ريختند. اما من به دليل چاپ تصاوير دستگير شدم زيرا برخي تصور كرده بودند كه اين پوسترها ميخواهد بين ارتش و مردم را بهم بزند. مرا در دادستاني تهران بازداشت كردند. منشي دادستان به عكاسي علاقه داشت و مرا در اتاق خود نگهداشت تا تكليفم روشن شود. فردا صبح از من تعهد گرفتند تا عكسها و پوسترها را جمع كنم. دادستاني همه را جمع كرد و از من تعهد گرفتند تا ديگر از اين عكسها استفاده نكنم.
وي اضافه كرد: اين حادثه در زمان دولت موقت بود و ديگران از آن عكس استفاده كردند اما خود من هرگز نتوانستم اين كار را كنم. بعدها آقاي قطبزاده، وزير امور خارجه به من گفت كه عكسها را براي تبليغ به خارج بفرستم اما من هزينه اين كار را نداشتم. او هم برعهده نگرفت و عكسها بايگاني شد.
ملكي با اشاره به مفقودشدن عكسهاي حادثه هفدهم شهريورماه گفت: سال 63، صدا و سيما براي اولين بار درباره اين عكسها صحبت كرد و با من مصاحبهاي انجام شد.
وي درباره وضعيت روزنامه كيهان در اوايل انقلاب گفت: سياستها چندان مشخص نبود و مدير مشخصي نداشتيم. گروههايي مثل انجمن اسلامي حاكم شده بودند اما مدير ثابت نداشتيم تا اينكه آقاي مهديان به عنوان نماينده امام (ره) در كيهان مستقر شد و بعد از او دكتر يزدي آمد. قرار شد شهيد عراقي مسووليت كيهان را به عهده بگيرد كه شهيد شد اما از نظر سياست داخلي، روزنامه هم چپ و هم مجاهد داشت. منافق هم در كيهان زياد بود. همه تفكرات مختلف حاكم بودند. عدهاي هم مخفيانه براي حزب توده و جبهه ملي كار ميكردند. تنها عده كمي به كار خود ميپرداختند. روزنامه شورايي اداره ميشد و هر روز در شورا درگيري ايجاد ميشد.
وي همچنين گفت: از اواخر شهريور تا بهمن 57، ساواكيها همه در روزنامه بودند. روزنامه مدتي تعطيل شد و در اعتصابات شركت كرد. همه كار ميكردند اما روزنامه در زمان اعتصاب منتشر نميشد. بعد از انقلاب اصلا عكسهاي چاپ شده در قطع 30×40 حادثه 17 شهريور را نديدم. معلوم نشد دست چه كسي است.
ملكي با اشاره به حادثه ضرب و شتم روحانيون در قم در تير57 گفت: بهترين عكسها را اوايل شروع جريان انقلاب قبل از 17 شهريور، در حادثه ضرب وشتم روحانيون قم در گرماي تابستان 57 گرفتم. براي 3 عكس، يك نصف روز روي پشت بام سينهخيز بودم.
وي در ادامه به بيان خاطرات فاجعه كشتار مردم در 17 شهريور 57 اشاره كرد و افزود: فرماندار نظامي احتمالا دستور شليك را داد و احتمالا او بود كه از پشت بيسيم فرمان داد. در آن زمان اويسي، فرماندار نظامي تهران بود. از فرمانداري ميتوانستند دستور شليك دهند و سرگرد هم احتمالا كاري نميتوانست انجام دهد. من در دادگاه سرگرد فاجعه هفدهم شهريورماه هم حضور داشتم و عكاسي ميكردم.
ترس مردم از نظاميان ريخته بود
ملكي بيان كرد: ترس مردم قبل از هفدهم شهريور از نظاميان ريخته بود. مردم قم شب تا صبح در خيابانها تظاهرات ميكردند، اواخر شهريورماه همان سال اولين بار بعد از فاجعه ميدان شهدا، روزنامه كيهان عكس امام (ره) را چاپ كرد. من آن زمان در قم بودم. به تهران زنگ زدم و درحال صحبت بودم كه ديدم، مردم عكس امام (ره) را در صفحه اول كيهان در دست گرفتهاند و شعار ميدهند؛ تلفن را قطع كردم و دنبال مردم تا 10 شب عكاسي ميكردم و مردم ديگر نميترسيدند.
ملكي در ادامه گفت: بيشترين تلفات تظاهرات مردم در بعدازظهر 17 شهريور و پس از فاجعه ميدان شهدا در چهار راه كوكاكولا بود.
مردم در 17 شهريور سنگ تمام گذاشتند
تنها عكاس حادثه هفدهم شهريور 57 روايت كرد: در روز هفدهم شهريور، مردم سنگ تمام گذاشتند. شروع جريان انقلاب، عصر هفدهم شهريور ماه 57 بود. من هيچ كس جز مردم عادي را نميديدم و اكثرا جوانها اجتماع را راهنمايي ميكردند. صف اول جمعيت، جوانان بودند. مردم شعار "مرگ بر شاه" و "استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي" را سر داده بودند. همچنين شعار ميدادند "برادر ارتشي! چرا برادركشي؟".
عباس ملكي در پايان خاطر نشان كرد: من فرياد "مرگ بر شاه" را اولين بار در قم شنيدم؛ جريانهاي قم شدت بيشتري داشتند. هادي غفاري را روز شانزدهم بعد از نماز عيد فطر ديدم اما جمعيت هفدهم آنقدر زياد و فضا رعبانگيز بود كه من دنبال چهرههاي آشنا نبودم.
گفتوگو از خبرنگار ايسنا: مريم پيمان
انتهاي پيام
شنبه 16 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 247]
-
گوناگون
پربازدیدترینها