واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: درباره جيمز كامرون
ادامه مرزشكني با آواتار2
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/02/11/100873945376.jpg
اين روزها حجم اخبار و مطالب رسانهاي و مطبوعاتي تخصصي سينما درباره فيلم آواتار زياد است كه اگرچه از ناكامهاي بزرگ مراسم اسكار امسال بود ولي با فروش ركوردشكنش كه باعث ملقب شدن به پرفروشترين فيلم تاريخ سينما شد و نيز استفادههاي حيرتانگيزش از جلوههاي ويژه رايانهاي و سينمايي و گرافيكي، بسياري از تماشاگران سينما را به خود جذب كرده است. كارگردان اين فيلم جيمز كامرون اگرچه قبل از اين نيز شهرت فراوان داشت و مخصوصا بعد از ساخت فيلم تايتانيك كه آن نيز در زمان خودش ركورد فروش در تاريخ سينما را شكست اين شهرت دوچندان گرديد، حالا با فيلم آواتار مرزهاي جديدي را در ساحت سينما درنورديده است.
جيمز كامرون (با نام اصلي جيمز فرانسيس كامرون) در روز 16 اوت سال 1954 در شهر كوچكي به نام كپوس كيسينگ در حومه انتاريو كانادا، نزديك آبشار نياگارا بهدنيا آمد. اولين جرقههاي تمايل به فيلمسازي در او در 15 سالگي شعلهور شد او در اين مقطع همزمان با تحصيلات متوسطه، فيلم 2001 يك اديسه فضايي (استنلي كوبريك) را ديد و به سينما علاقهمند شد. خودش در اينباره گفتهاست: «با ديدن اين فيلم به فيلمسازي علاقهمند شدم. نميتوانستم تصور كنم كه كوبريك چگونه اين كارها را انجام دادهاست. مايل بودم آنچه را او انجام داده بود فرا بگيرم. چارهاي نبود جز اينكه دوربين سوپر هشت پدرم را قرض بگيرم و سعي كنم با سرعتهاي مختلف از اشياي دور و اطرافم فيلمبرداري كنم، و بعد نتيجه را روي پرده ببينم.»
كامرون در ايام نوجواني همراه با خانوادهاش به دهكده ارنج در كاليفرنياي جنوبي نقل مكان كرد، و چندي بعد با خواندن كتابي درباره فيلمنامهنويسي با همكاري يكي از دوستانش يك فيلمنامه دهدقيقهاي نوشت، و آن را به طريقه 35 ميليمتري فيلمبرداري كرد. كامرون با اين فيلم در رشتههاي جلوههاي ويژه، تمهيدات سينمايي و شيشه شفاف دست به آزمايش و تجربه زد. خودش در اين زمينه در جايي گفته است: «به كتابخانه USC رفتم و هرچه مربوط به تكنولوژي فيلم بود پيدا كردم و خواندم. از صفحاتي كپي ميگرفتم و از صفحات ديگر يادداشت برمي داشتم. در تكنولوژي سينما مجاني فارغالتحصيل شدم. در دانشكده ثبتنام نكرده بودم، بلكه تمام اوقات در كتابخانه بودم. معمولا كوهي از كاغذ و پوشه در كنارم بود تا بياموزم كه جلوههاي ويژه چگونه انجام ميشود.» كامرون پس از پايان تحصيلات به هاليوود رفت و در دهه هشتاد به عنوان فيلمنامهنويس و كارگرداني فنآور شناخته شد. البته تا قبل از اشتغالهاي سينمايي او رانندگي كاميون ميكرد. او در اينباره هم حرفهاي جالبي زده است: «يك روز بيمقدمه به خانه آمدم و به همسر اولم گفتم كه كارم را رها كردهام و ميخواهم فيلمساز شوم. بنابراين از كارتهاي اعتباري او استفاده كردم تا دوربين كرايه كنم و صحنه را براي فيلمبرداري آماده كنم!»
كامرون مانند بسياري از كارگردانهاي آمريكايي فعاليت خود را از كمپاني «نيو ورلد پيكچرز» كه متعلق به كارگردان آمريكايي راجر كورمن بود، آغاز كرد. (كورمن به دليل مشكلات فراوان كه با صاحبان پر قدرت استوديوها، انجمن توليدكنندگان و انجمن پخش و توزيع فيلم در آمريكا داشت، كمپاني «نيو ورلد پيكچرز» را تأسيس كرده بود و هم به تهيه فيلمهاي تجاري پرفروش ميپرداخت، و هم امكان تهيه فيلمهاي هنري فيلمسازان اروپايي مثل فرانسو تروفو، فدريكو فليني و اينگمار برگمن را فراهم كرد.) جنگ فراسوي ستارگان نخستين فيلمي بود كه كامرون در آن به عنوان طراح و سازنده صحنهها از خود ابتكار عمل نشان داد، و در به تصوير كشيدن فيلمنامهاي كه جان سي لز با الهام از فيلم هفت سامورايي نوشته بود قدرت استعداد و خلاقيت خود را به كار گرفت. كهكشان وحشت و فرار از نيويورك (1981) فيلمهاي ديگري هسنتد كه كامرون در برنامهريزي توليد و مسووليت جلوههاي ويژه آنها همكاري داشت. در چنين موقعيتي راجر كورمن فرصتي طلايي براي كامرون فراهم كرد تا نخستين فيلم خود را در سال 1981به نام پيرانا 2 كارگرداني كند. قسمت اول اين فيلم جان سي لز و جودانته با الهام از آروارهها (فيلمي از استيون اسپيلبرگ) نوشته و ساخته بودند. اين فيلم البته در نمايش عمومي از جهت تجاري با شكست رو به رو شد.
جيمز كامرون پس از شكست پيرانا 2 گفت: «به آدمي شباهت داشتم كه زير آب مانده است. ميدانستم كه اگر قرار باشد روزي دوباره پشت دوربين فيلمبرداري قرار بگيرم، بايستي فيلمي براي خود بسازم. بنابراين شروع به نوشتن فيلمنامه كردم. من در جلوههاي ويژه سابقه مفيدي داشتم. بنابراين طبيعي بود كه سراغ فيلمنامهاي با موضوعي علمي و خيالي بروم، و چون ميدانستم قادر نيستم براي تهيه اين فيلم بيشتر از سه تا چهار ميليون دلار فراهم كنم داستاني علمي و خيالي نوشتم كه ماجراي آن در دوره معاصر ميگذرد.»
اما فيلم دوم كامرون مثل يك انفجار بزرگ در سينما عمل كرد: ترميناتور كه كامرون آن را با مايههاي آخرالزماني و منجيگرايي ساخت و نهتنها در زمينههاي فني تماشاگر خود را مبهوت ميساخت بلكه در زمينههاي مفهومي هم تامل او را به نكاتي جدي فراميخواند. ترميناتور 6 ميليون دلار هزينه و 84 ميليون دلار درآمد داشت.
كامرون بعد از آنكه در نوشتن فيلمنامه رامبو اولين خون ـ قسمت دوم (1985) همكاري كرد، در سال 1986 قسمت دوم فيلم بيگانه را با نام بيگانهها ساخت. قسمت اول اين فيلم را ريدلي اسكات ساخته بود و رويارويي يك فضانورد زن را با بازي سيگورني ويور در مقابل يك موجود مخوف فضايي (كه در آن دهه تعبير به ترس از بيماري ايدز شده بود) ترسيم كرده بود و حالا كامرون در فيلم خودش ويور را در موقعيتي وحشتناكتر قرار داده بود و تعداد انبوهي از بيگانگان فضايي را در داستان در جبهه مقابلش گذاشته بود.
فيلم بعدي جيمز كامرون با نام ورطه (1989) هم كه ادهريس، مري اليزابت و مايكل بين در آن بازي داشتند مايههاي علمي تخيلي داشت و با استقبال فراوان تماشاگران مواجه شد.
كامرون با ساخت «نابودگر 2: روز داوري» پرآوازهترين اثرش تا آغاز دهه نود ميلادي را خلق كرد. او كه ترميناتور را با هزينهاي بالغ بر شش ميليون دلار ساخته بود، در حركتي بلندپروازانه ترميناتور 2 را با هزينهاي بالغ بر يكصد ميليون دلار ساخت. بسياري از منتقدان معتقدند اين فيلم از برترين آثار علمي تخيلي تاريخ سينما محسوب ميشود و آرنولد شوارتزنگر در آن درخشش فوق العادهاي داشته است.
دروغهاي راست فيلم ديگري از جيمز كامرون است كه او در سال 1994 با بازي آرنولد شوارتزنگر، جيمي لي كرتيس و تام آرنولد با هزينهاي بالغ بر يكصد و بيست ميليون دلار آن را ساخت. اين فيلم در ژانر تريلر ميگنجد و به ماجراي يك گروگانگيري در جريانهاي تروريستي مربوط ميشود.
اما از مشهورترين كارهاي كامرون قبل از هر اثري بايد به تايتانيك اشاره كرد كه با فروش افسانهاياش كامرون را در مقام خالق ملودرامي مهيج قرار داد. داستان اين فيلم اقتباس يافته از ماجراي واقعي كشتي اقيانوسپيماي تايتانيك بود كه در سال 1912، با وزن شصت هزار تن و دويست و هفتاد متر طول، كه از بلندترين آسمان خراشهاي آن روزهاي نيويورك بلندتر بود، به آب انداخته شد و چند روز بعد با 2243 مسافر و خدمه، بر اثر برخورد با كوه يخ در اقيانوس اطلس زير آب فرورفت و 1513نفر جان خود را از دست دادند. اين حادثه به موضوع جذابي براي سينماگران درآمد تا فيلمهايي از اين ماجرا عرضه كنند. نزديك به ده فيلم بلند سينمايي پيش از فيلم پرخرج و جاهطلبانه كامرون در اين زمينه ساخته شدند. اما خود كامرون در اين باره گفته بود: «دهم آوريل 1912. تكنولوژي آرزوي دو دهه انسان را با نمايش معجزهاي باشكوه تحقق ميبخشد. در آن زمان چه چيز بهتر از به آب انداختن تايتانيك بزرگترين و باشكوهترين وسيله نقليه ساخته شده توسط انسان، ميتوانست نشانه تفوق انسان بر طبيعت باشد، اما فقط چهار روز و نيم بعد روياي انسان فروميريزد. افسانه اين بانوي درياها، كشتي روياها، در كابوسي هولناك به پايان ميرسد، و توان شكستناپذير انسان در برابر چشمان وحشتزده دو هزار و پانصد مسافر مغلوب ضعفهاي هميشگي انسان ميشود، و آنچه باقي ميماند تكبر، بيخيالي، آز و آسودهطلبي است كه مسبب اين فاجعه بود».
فيلم موفق ديگر كامرون كه تا زمان فعلي آخرين كار اوست فيلم آواتاراست. آواتار نهتنها پرفروشترين فيلم سال 2009 بود، بلكه پرفروشترين فيلم تمام تاريخ سينماست. اين فيلم علمي تخيلي باعث شد كه كامرون براي بار دوم (بعد از تايتانيك) براي به دست آوردن جايزه گلدن گلوب بهترين كارگرداني به روي سن برنده برود. او همچنين براي اسكار بهترين كارگرداني نيز كانديدا شد هر چند كه به همسر سابقش كاترين بيگلو و فيلم موفق او (مهلكه) باخت. كامرون قبلا در فيلمنامهاي كه براي كارگرداني بيگلو با نام روزهاي عجيب نوشته بود مايه فرورفتن انسانها در قالبهاي مجازي را مطرح كرده بود ولي حالا اين ايده را در يك تم فضايي گسترش داده بود و تركيبي از سياست و عشق و مبارزه و هيجان و رويا را چنان با جلوههاي شگفتانگيز گرافيكي و ديداري تلفيق ساخت كه به نظر نميرسد تا مدتهاي مديد ركورد استقبال از آن توسط فيلم ديگري شكسته شود؛ مگر اين كه شايد چند سال بعد باز خود كامرون دست به ركوردشكني براي اثر قبلياش بزند؛ اتفاقي كه يك بار هم براي تايتانيك افتاد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]