تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 25 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815809845




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اشعارمنتسب به ناصرالدین شاه قاجار


واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: اشعارمنتسب به ناصرالدین شاه قاجار


قالب:مراثی

عید مولود امیرالمومنین شد
عالم دنیا و عقبی عنبرین شد
از برای مژده میلاد حیدر
جبرئیل از اسمان سوی زمین شد
پنج عنصر حیدر کرار دارد
قدرت حق زانکه با خاکش عجین شد
ذولفقار کج چنین گوید به گیتی
راست از دست خدا شرع مبین شد
ناظم خرگاهش اسرافیل باشد
حاجب درگاه جبریل امین شد
پای تا بنهاد بر دوش پیمبر
خاتم پیغمبران را او نگین شد

قالب:رباعی

جانانه ی ما اگر بیاید به شکار
جان را به رهش کنم به یکباره نثار
هر چند که فصل دی و برف است و یخ است
گر آید یار می شود فصل بهار

گویند پری و حور ناید به نظر
ور آدمیان همیشه جویند نظر
ای نکته مرا نگشت باور کامروز
یک حور بدیدم از پری نیکوتر

چشمان تو مست و نیمه خواب است امروز
با عاشق خویش در عتاب است امروز
تیر مژه و ابروی کمان داری تو
عشاق اگر کشی ثواب است امروز

دیدار تو دیدنم میسر نشود
بختم به تو ماه روی رهبر نشود
هر چند دل از آتش هجرت سوزد
اما داند که چون تو دلبر نشود

از هجر رخت دلم پر از تاب بود
دریا ز سر شک من پر از آب بود
روزی که دهی وعده به هر کس ز چه روی
بخت من از آن میانه در خواب بود

شاها زدم مسیح کس زنده نشد
تا نام تو بر زبان او زنده نشد
خورشید که نور عالمی می بخشد
تابنده نشد پیش تو تابنده نشد

دوری تو کرده ان زار و رنجور مرا
با روی تو دیده در نظر حور مرا
گر یک نظرت بار دیگر دست دهد
از هر دو جهان بس است منظور مرا

روزی که گذر به سوی بالینم کرد
تن پیشکشی ز جان شیرینم کرد
آن روز جهانبان و جهان بینم کرد
دیدی که به من چه یار دیرینم کرد

اشعار منتسب به ناصرالدین شاه قاجار

معروف است که ناصرالدین شاه قاجار هنگام محرم سبیلها را آویزان و کلاه را کج بر سر می گذاشت.

به بودن یا نبودن

ببودن یا نبودن، بحث از اين است
آيا عقل را شايسته تر آنكه :
مدام از منجنيق و تير دوران جفاپيشه ستم بردن
و يا بر روي يك دريا مصائب تيغ آهيختن
و از راه خلاف ايام آنها را سرآوردن
بمردن، خواب رفتن، بس
و بتوانيم اگر گفتن
كه با يك خفتن تنها
همه آلام قلبي و هزاران لطمه و زجر طبيعي را كه جسم ما دچارش هست
پايان مي‌توان دادن
چنين انجام را بايد به اخلاص آرزوكردن
بمردن، خواب رفتن
خواب‌رفتن، يحتمل هم خواب‌ديدن
ها، همين اشكال كار ماست
زيرا اينكه در آن خواب مرگ و
بعد از آن کز چنبر اين گير و دار بي‌بقا فارغ شويم
آنگه چه رؤياها پديد آيد
همين بايد تأمل را برانگيزد
همين پروا بلايا را طويل العمر مي‌سازد
و گرنه كيست كو تن در دهد
در طعن و طنز دهر و آزار ستمگر
وهن اهل كبر و رنج خفت از معشوق و
سرگرداندن قانون
تجريهاي ديواني و
خواريها كه دائم مستعدان صبور از هر فرو مايه همي‌بينند
اينها جمله در حالي كه هر آني
به نوك دشنه‌اي عريان حساب خويش را صافي توان كردن
كدامين كس بخواهد اينهمه بار گران بردن
عرق‌ريزان و نالان زير ثقل عمر سركردن
جز آنكه ترس از چيزي پس از مرگ
آن زمين كشف‌ناكرده كه هرگز هيچ سالك از كرانش برنمي‌گردد
همانا عزم را حيران و خاطر را مردد كرده
ما را برمي انگيزد كه در هر آفت و شري كه مي‌بينيم تاب آورده
بيهوده به دامان بلياتي، جز از اينها، كه واقف نيستيم از حال آنها
خويشتن را در نيندازيم
بدين آيين شعور و معرفت ما را جمله نامرد مي‌سازد
بدين سان پوشش انديشه و سودا
صفاي صبغه اصلي همت را به رو زردي مبدل سازد و
نيات والا و گرانسنگ از همين پروا ز مجرا منحرف گرديده
از نام عمل محروم مي ماند.

قعطه ادبی از شکسپیر که توسط استاد مینوی ترجمه زیبا و آهنگین شده است






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن