تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من پيروى ننمايند،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813129124




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خود را بپذیر!


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: خود پذیری(1) بدون خودپذیری ،عزّت‌ نفس وجود خارجی پیدا نمی‌کند.
خود‌پذیری به قدری باعزّت‌ نفس در ارتباط پیوسته و تنگاتنگ است، که گاه می‌بینیم این دو را با هم به اشتباه می‌گیرند. با این حال این دو، معانی متفاوتی دارند و هر کدام را باید جداگانه درک نمود.
عزّت ‌نفس چیزی است که آن ‌را تجربه می‌کنیم، امّا خودپذیری کاری است که آن را انجام می‌دهیم.
مفهوم خود‌پذیری از معنایی در سه سطح برخوردار است که درطی سلسله مقالات خود پذیری به بررسی مورد به مورد آن‌ها می‌پردازیم:
سطح اوّل خود‌پذیر بودن یعنی در جانب خود قرار گرفتن، برای خود بودن. خودپذیر بودن بدین مفهوم است که من زنده‌ام و از آگاهی لازم برخور دارم.
بعضی اشخاص چنان در مقام نفی و رد کردن خود هستند ،که اگر برای از بین بردن این موقعیت اقدام جدّی نکنند نمی‌توانند به عزّت نفس برسند: تا این روحیه و این باور از بین نرود هیچ درمانی موثّر واقع نمی‌شود، هیچ یادگیری مفیدی صورت خارجی پیدا نمی‌کند. هیچ پیشرفت قابل ملاحظه‌ای به دست نمی‌آید.
خودپذیر بودن یعنی آن‌ که رابطه مخرب با خویشتن را کنار بگذاریم.
سطح دوم خودپذیر بودن بدین مفهوم است که بدانیم، آنچه را می‌اندیشیم، می‌اندیشیم، آنچه را احساس می‌کنیم، احساس می‌کنیم، آنچه را میل داریم، میل داریم.
میل به تجربه کردن و پذیرفتن احساسات خود، هرگز بدین معنا نیست که احساس، باید آخرین حرف را در کاری که می‌کنیم بزند. ممکن است امروز حوصله کار کردن نداشته باشم. می‌توانم احساسم را بیان کنم، می‌توانم احساسم را بپذیرم و با این حال به سرکار بروم. این‌گونه با ذهن واضح‌تری کار می‌کنم زیرا روزم را با فریب خود شروع نکرده‌ام.
اغلب، وقتی احساسات منفی را به طور کامل تجربه می‌کنیم و آن را می‌پذیریم، بهتر می‌توانیم خودمان را از شرّ آن‌ها خلاص کنیم.
نکته مهمّ حقیقت‌بینی، احترام گذاشتن به حقایق است.
اگر اندیشه مزاحم دارم، به هر صورت اندیشه‌ای است که دارم. آن‌ را به طور کامل می‌پذیرم. اگر احساس رنج و خشم و یا هراس دارم، احساسی است که به هر تقدیر دارم. آنچه حقیقت دارد، حقیقت دارد، در مقام توجیه و انکار توضیح برای رد کردنش نیستم. هر احساسی را که دارم احساس من است. من با حقیقت سر نزاع ندارم. من کاری کرده‌ام که بعداً از انجام دادن آن متأسف و شرمنده شده‌ام، امّا حقیقت این است که این کار را کرده‌ام؛ سعی نمی‌کنم آن را از ذهنم بزدایم. آنچه هست، هست و وجود دارد.
فرض کنید زنم از من می‌پرسد: «حالت چطور است؟ » و من جواب می‌دهم «حالم تعریفی ندارد.» بعد او با لحن دلسوزانه‌ای می‌گوید: «به نظر می‌رسد که خیلی افسرده هستی.» من آهی می‌کشم و می‌گویم «بله حالم خوب نیست، ابداً خوب نیست.» بعد درباره آنچه مرا ناراحت کرده حرف می‌زنم.
خود‌پذیری پیش شرط رشد و تحول است. از این‌ رو اگر با اشتباهی که کرده‌ام رو به رو شدم، اگر بپذیرم که این اشتباه از آن من بوده است، می‌توانم از آن درسی بیاموزیم و در آینده بهتر ظاهر شوم. نمی‌توانم از اشتباهی که فکر می‌کنم انجام نداده‌ام مطلبی یاد بگیرم.
نمی‌توانم خود را به خاطر عملی که انجام دادنش را نمی‌پذیرم، ببخشایم.
یکی از مراجعین من وقتی این حرف‌ها را به او زدم ناراحت شد «چگونه انتظار داری که بر فقدان ژرف اعتماد به نفس خود غلبه کنم؟» در جوابش گفتم: «اگر نپذیری که در حال حاضر کجا هستی و در چه موقعیّتی قرار داری، چگونه می‌توانی انتظارداشته باشی که تغییر کنی؟» برای این که موضوع را بهتر درک کنیم باید به این نکته توجّه داشته باشیم که پذیرفتن لزوماً به معنای دوست داشتن یا لذت بردن نیست.
سطح سوم خودپذیری مستلزم محبّت است. باید دوست خود باشم.
پذیرفتن و علاقه‌ نشان دادن محبت‌آمیز، رفتار ناخوشایند را تشویق نمی‌کند، بلکه از احتمال اتفاق مجدّد آن می‌کاهد.
نمی‌توانیم انسان دیگری را درک کنیم، وقتی تنها این را می‌دانیم که کاری که کرده بود اشتباه است. باید بدانیم که چه عاملی در درون ما به انجام شدن این اقدام کمک کرده است، مسئله ی توجیه کردن و تأیید نمودن نیست، مسئله ی درک کردن است.
می‌توانم عملی را نفی کنم و در تقبیح آن حرف بزنم و با این حال بخواهم بدانم کدام انگیزه باعث انجام آن عمل شده است. هنوز هم می‌توانم دوست خوب خود باشم. وقتی مسئولیت کاری را که کرده‌ام بر عهده می‌گیرم می‌توانم به لایه‌های عمیق‌تر بروم. دوست خوب من می‌تواند به من بگوید «کاردرستی نکردی. چه عاملی سبب شد که انجام دادن این کار را درست بپنداری؟ چه عاملی سبب شد که دست کم احساس کنی می‌توانی از عملت دفاع کنی؟» این حرفی است که خود من می‌توانم از خودم سوال کنم.
درست همانطور که وقتی می‌خواهیم عملی از دوستان خود را اصلاح کنیم باید به گونه‌ای با او حرف بزنیم که عزّت‌نفس او را خدشه‌دار نسازیم، در برخورد با خود نیز باید این موضوع را رعایت کنیم.
در مقاله ی بعد به بررسی
« یک تمرین» در رابطه با این سه سطح
می پردازیم.
آینه دروغ نمی گوید!
یک تمرین برای آموزش خودپذیری ، اغلب از یک تمرین ساده استفاده می‌کنیم که می‌تواند به یادگیری کمک کند.
رو به روی یک آینه ی قدی بایستید و به چهره و بدن خود نگاه کنید. در حال انجام دادن این کار به احساسات خود توجّه کنید. نمی‌گویم که به لباس یا آرایش خود نگاه کنید. به خودتان دقیق شوید. آیا از انجام دادن این کار ناراحت می‌شوید؟
ممکن است بیش از اندازه چاق یا لاغر باشید. ممکن است در بدن خود به نشانه‌هایی از سن و سال بربخورید و ناراحت شوید. به همین جهت تشویق به فرار می‌شوید، می‌خواهید از آگاهی بگریزید و در کل، منکر خود شوید.
با این حال توصیه من این است که لحظات بیشتری به خود نگاه کنید. به خود بگویید: «همه نقص‌ها و اشکالات بدنم را می‌پذیرم.» نفس عمیقی بکشید و یکی، دو دقیقه‌ای به همین حال باقی بمانید.
امّا ممکن است احساس کنید که می‌خواهید در مقام اعتراض حرفی بزنید.ممکن است بگویید: «امّا من از برخی از جنبه‌های بدنم راضی نیستم. چگونه می‌توانم آن را بپذیرم؟» امّا به خاطر داشته باشید که پذیرفتن، هرگز به معنای دوست داشتن نیست. پذیرفتن هرگز بدین معنا نیست که نمی‌توانیم در اندیشه اصلاح خود باشیم. پذیرفتن به مفهوم تجربه کردن است، بدون انکار و بدون اجتناب. باید توجّه داشت که واقعیت در هر حال واقعیت است. به همین شکل وقتی به چهره و اندام خود در آینه نگاه می‌کنید به خود بگویید این چهره و بدن من است. همان است که هست.
با آن ‌که ممکن است وقتی در آینه نگاه می‌کنید از همه آنچه می‌بینید راضی نباشید، به خود بگویید: «این من هستم و این حقیقت را کتمان نمی‌کنم. این را می‌پذیرم» این احترام گذاشتن به واقعیت‌هاست.
وقتی متعهد می‌شوید که مدت دو هفته روزی یکبار در صبح و یکبار در شب و هر نوبت دو دقیقه این کار را بکنید به رابطه ی میان خود‌پذیری و عزّت‌نفس پی می‌برید. به راستی چگونه ممکن است در شرایطی که از جسم خود بدمان می‌آید، به عزّت‌نفس برسیم؟ چگونه ممکن است عزّت‌نفس در این شرایط خدشه‌دار نشود؟ آیا می‌توانیم در حالیکه از آنچه در آینه می‌بینیم بدمان می آید، خودمان را دوست داشته باشیم؟
افرادی که این تمرین را انجام داده اند، به نکته ی مهم دیگری هم برخورد می کنند. نه تنها با خود به ارتباط بهتری می‌رسند. نه تنها به باور خودتوانمندی بیشتری می‌رسند، نه تنها حرمت نفس بیشتری پیدا می‌کنند، بلکه اگر احساس کنند چیزی در آن‌ها هست که آن را دوست ندارند، راحت‌تر می‌توانند آن را در خود تغییر دهند. تغییر دادن اموری که منکر وجود آن‌ها هستیم هرگز ساده نیست.
در مقاله ی بعد به ذکر
یک مثال شخصی و یک تجربه در رابطه با بحث خود پذیری
می پردازیم.
«می توانم» به جای« نمی توانم»
یک مثال شخصی در نوجوانی با هنر برخورد با احساسات ناخواسته آشنایی چندانی نداشتم و اغلب در مقام رد کردن احساسات ناخوشایند و انکار آن‌ها بودم.
به یاد دارم که گاه شدیداً احساس تنهایی می‌کردم. دنبال کسی می‌گشتم که بتوانم احساساتم را با او در میان بگذارم، از علائق و خواسته‌ها و اندیشه‌ هایم حرف بزنم. در سن شانزده سالگی به این باور رسیدم که تنهایی یک ضعف است. و میل به صمیمی شدن با دیگران، شکست استقلال و خودمختاری است. البته در همه اوقات در این اندیشه نبودم، امّا در مواقعی در این ذهنیت قرار می‌گرفتم. در این زمان کاری از من ساخته نبود جز آن‌که بدنم منقبض می‌شد، تنفس‌هایم کوتاه می‌گردید و خودم را تحقیر و سرزنش می‌کردم. می‌خواستم هر طور شده حواسم را به موضوع دیگری پرت کنم. سعی داشتم خود را مجاب کنم که موضوع ابداً برایم مهمّ نیست.
به دیگران فرصت چندانی نمی‌دادم. در مقایسه با سایرین احساس متفاوتی داشتم. به خود می‌گفتم که من افکار و کتاب‌هایم را دارم و به همین اندازه کفایت می‌کند.
اگر به این توجّه کرده بودم که میل من به داشتن تماس با دیگران طبیعی است، اقدامی برای درک رابطه ی خود با دیگران انجام می‌‌دادم. اگر می‌گذاشتم تا درد تنهایی را درک کنم، اگر خودم را سرزنش نمی‌کردم، می‌توانستم با افراد دیگر معاشرت کنم.
امّا نکته ی مهمّی که در اینجا می‌خواهم به آن اشاره کنم دور ساختن عزّت‌ نفس از خویشتن است. من چه می‌پذیرفتم و چه نمی‌پذیرفتم برای خود احساسی داشتم. چیزی در مغزم می‌گفت که بخشی از وجودم را سرکوب می‌کنم، نیاز به داشتن روابط انسانی. این‌گونه عزّت‌نفس خود را خدشه‌دار می‌کردم.
به همین دلیل بود که وقتی بعداً تصمیم گرفتم، بخش‌های از خود را که دور کرده‌ام ، مجدداً تصاحب کنم، عزّت نفسم افزایش یافت.
یک تجربه چند دقیقه‌ای روی یکی از احساسات خود که روبه‌ رو شدن با آن برایتان آسان نیست تمرکز کنید؛ احساس عدم امنیت خاطر، تألم، غبطه، خشم، اندوه، تحقیر، هراس.
وقتی این احساس را از سایر احساساتتان منفک می‌کنید، دقت کنید و ببینید آیا می‌توانید روی آن متمرکزتر شوید. حالا احساس کنید جریان تنفس خود را به درون این احساستان هدایت می‌کنید و بعد آن‌را بیرون می‌ریزید. سعی کنید که به جای این‌ که این احساس را رد کنید آن را به خوبی تجربه نمایید، احساس ناخوشایند را به طور کامل قبول کنید. این تجربه را لمس و مرور کنید. وقت صرف کنید. عجله‌ای در کار نیست.
به خود بگویید: «در حال حاضر من چنین احساسی دارم و آن ‌را به‌ طور کامل می‌پذیرم.» ممکن است در شروع، کار دشواری باشد. ممکن است احساس کنید که عضلات بدنتان سخت می‌شود. امّا ممارست کنید. روی تنفس کردنتان دقیق و متمرکز باقی بمانید. به این فکر کنید که عضلات خود را شل و آزاد و رها می‌کنید. به خود بگویید: «حقیقت، حقیقت است، آنچه هست، هست، احساسی که وجود دارد، وجود دارد.» ممکن است شما هم مانند من به این نتیجه برسید که بد نیست اگر به خود بگویید «من در حال حاضر دنیای هراس، تألم، غبطه یا سردرگمی ( یا هر احساس منفی دیگر) را مرور می‌کنم.»
امیدوارم از این تمرین به سود خود استفاده کنید.
وقتی خودپذیری به نظر غیرممکن می‌رسد اکنون به موردی توجّه کنید: فرض کنید که واکنش منفی ما نسبت به یک تجربه به قدری شدید است که احساس می‌کنیم نمی‌توانیم در رابطه با آن به خودپذیری برسیم.
در این مورد فرض را بر این بگذاریم که احساس، اندیشه یا خاطره به قدری پریشان کننده است که پذیرش به نظر غیر ممکن می‌رسد. نمی‌توانیم از منقبض شدن جلوگیری نکنیم. راه حل این معضل مقاومت در برابر مقاومتمان نیست. به جای آن باید اقدام هوشمندانهتری بکنیم. اگر نتوانیم احساسی را بپذیریم، باید مقاومت خود را قبول کنیم. به عبارت دیگر باید شرایط و جایگاه مان را قبول کنیم. در لحظه اکنون حضور داشته باشید و آن را به طور کامل تجربه کنید.
وقتی با مانعی می‌جنگیم قوی‌تر می‌شود، امّا وقتی تایید و تجربه می‌کنیم و آن را می‌پذیریم، به تدریج مانع، ذوب می‌شود و از میان می‌رود.
در این رابطه یک برنامه ی 5 هفته ای تکمیل جمله ، جهت ساده کردن خود پذیری طراحی شده است که در مقاله ی بعد به آن می پردازیم.
منبع : تغییر و تلخیص از کتاب روان شناسی عزت نفس- مترجم:مهدی قراچه داغی







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن