تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه گرفتن در گرما، جهاد است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826566812




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شيرين، فيلمي براي نديدن


واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: آيا مي‌توان به ديدن فيلمي رفت كه براي شنيدن ساخته شده؟
شيرين، فيلمي براي نديدن
مينو خاني/ جام‌جم
خوابم نمي‌برد. ساعت از 12 شب هم گذشته. بر خلاف روزهاي ديگر تمام روز را بيرون بودم، راهروهاي دور و دراز كتابخانه ژرژ پومپيدو و متروها با پله‌هاي فراوانش ديگر جاني برايم باقي نگذاشته بود. در راه كه مي‌آمدم به تنها چيزي كه فكر مي‌كردم خواب بود، خوابي سنگين و عميق كه خستگي يك روز سرد و سخت زمستاني را از تنم بيرون كند. اما نه، خوابم نمي‌برد. بايد بنويسم. بايد از هجوم كلمات خود را رها كنم. بايد با خودم حرف بزنم و يك بار ديگر آنچه را كه ديده‌ام، براي خودم تعريف كنم:

http://irupload.ir/images/44an9jedl25u3up2t8.jpg


تصاوير نقاشي از داستان خسرو و شيرين نظامي گنجوي كه تيتراژ بر آن نقش مي‌بندد. شقايق فراهاني، ليلا حاتمي، ثريا قاسمي. صداهايي آشنا كه صحنه مرگ خسرو و زاري شيرين را روايت مي‌كنند. بازي نور بر تصاوير كلوزآپ بازيگران زن سينماي ايران كه روي صندلي‌هاي مخملي سرمه‌اي رنگي نشسته و انگار به فيلمي نگاه مي‌كنند. حميده خيرآبادي، ژاله علو، ستاره و لاله اسكندري. صداهايي آشنا و داستان غم‌انگيز خسرو و شيرين. بازي نور با چهره‌هايي كه هر از گاه واكنشي از خود نشان مي‌دهند، خيره به تصوير گوشه ناخني به دندان مي‌گزند، اشكي مي‌ريزند، لبخند محوي بر صورتشان نقش مي‌بندد. آزيتا حاجيان، شهلا رياحي، گلشيفته فراهاني، رويا نونهالي. صداهايي آشنا كه عشق فرهاد كوهكن به شيرين زيبارو را روايت مي‌كنند. بازي نور و قطره‌هاي اشكي كه برگونه‌ و لب‌هاي كلوزآپ بازيگران زن سينماي ايران سرازير مي‌شود. هديه تهراني، ژوليت بينوش، رويا تيموريان و چند ده چهره آشناي ديگر. نامشان را به خاطر نمي‌آورم. شايد در سريال‌هاي مهران مديري و سيروس مقدم ديدمشان و باز صداهايي آشنا و بازي نور.


اين همه آخرين فيلم عباس كيارستمي، فيلمساز كهنه كار، جهاني و نوآور سينماي ايران است؛ «شيرين». من نه فيلمسازم، نه منتقد سينمايي. نه نقد مي‌نويسم و نه اسمم در هيچ جاي تاريخ فرهنگ و هنر پر افتخار ايران زمين ثبت شده، جز چند مصاحبه عادي و چند گزارش عادي‌تر از آن. الان هم هيچ قصدي ندارم جز اين‌كه براي خودم بنويسم، بنويسم تا از هجوم كلمات رها شوم. بنويسم تا باور كنم به ديدن فيلمي رفتم كه براي «نديدن» ساخته شده بود، به ديدن فيلمي كه چيزي جز كلوزآپ چهره بازيگران زن سينماي ايران و داستان خسرو و شيرين كه فقط مي‌توان آن را شنيد، نداشت. از فيلمي براي «نديدن» صحبت مي‌كنم.
بعد از يك روز كه به پرسه زدن در راهروهاي دور و دراز كتابخانه گذشت و نتيجه مورد نظر هم به دست نيامد، به ديدن آخرين فيلم كيارستمي رفتم؛ «شيرين» و قبل از آن شيريني ديدن يك فيلم ايراني از فيلمسازي را كه سال‌ها اثري از او نديده بودم با خود مزه مزه كردم. اصولاً قبل از ديدن هيچ فيلمي مطلبي راجع به آن نمي‌خوانم تا تجربه كشف آن، وقت ديدن «شيرين»تر شود. اما بعد از ديدن فيلم گشت جانانه‌اي در دنياي مجازي مي‌زنم تا برداشتم از فيلم را ارزيابي كنم و اين بار خوشحال از پرسه زدن در دنياي مجازي كه باعث مي‌شود پشت ميزت بنشيني و با چند كليك، بخش عمده‌اي از آنچه جستجو مي‌كني را بيابي، بدون خستگي و در گرماي خانه. پرسه زدن مجازي هم مثل كشف فيلم، تجربه «شيرين»ي است، البته اگر فيلمي ديده باشي، يعني فيلمي كه براي «ديده شدن» ساخته شده باشد نه براي «شنيدن».


در همين گشت و گذار مجازي‌ام خواندم كه كيارستمي در گفتگويي كه ‌‌در سايت مردمك منتشر شده بود، اين فيلم را لحظاتي از خصوصي ترين احساسات بازيگران زن سينماي ايران خوانده و معتقد است: «در سينماي امروز ايران كه زن اينقدر رنجور و كتك خورده شده، بد نيست زني مانند شيرين هم داشته باشيم.» و من دوست دارم بپرسم از كدام شيرين صحبت مي‌كنيد؟ از شيرين داستان اسطوره‌اي حكيم نظامي گنجوي كه در قرن 5 خلق شده و داستانش زبان به زبان و سينه به سينه گشته و به ما و به امروز، امروز عصر ارتباطات و ماهواره و اينترنت رسيده و هنوز شيرين است و لذت‌بخش، يا از شيريني صحبت مي‌كنيد كه فقط نامش را بر سر در سينما و تيتراژ فيلم شما مي‌بينيم؟ با كدام يك از خيل عظيم زنان هنرپيشه سينماي ايران كه كلوزآپشان را يكي پس از ديگري به ما نشان داديد تا به مغزمان فشار بياوريم او را در كدام فيلم و سريال ديده‌ايم، شيرين خلق كرده‌ايد؟ و مهم‌تر از اين، از كدام زن كتك خورده و رنجور صحبت مي‌كنيد؟ محض يادآوري، شما را به چند شخصيت زن فيلم‌هاي حاتمي‌كيا ارجاع مي‌دهم كه با ديدن آنها به «زن بودن» و «زن ايراني بودن» خود باليدم. «فاطمه» آژانس شيشه‌اي را حداقل بايد به ياد داشته باشيد. همان فاطمه‌اي كه جز در لحظاتي كوتاه نديديمش ولي نامش را مرتب از زبان حاج كاظم (پرويز پرستويي) شنيديم و روح بزرگش را كه بر سراسر فيلم سايه افكنده بود درك كرديم، همان فاطمه‌اي كه حاج كاظم با تكيه بر شخصيت بزرگ او همه ناملايمات را تحمل مي‌كرد، همان فاطمه‌اي كه عاشقش شديم و باور كرديم زندگي، اميد و عشق به اين زن را.


كيارستمي در همان گفتگو اظهار مي‌كند: «اگر صداي فيلم را حذف كنيم آنچه بابت بخش ديداري مي‌ماند، خود نوعي هنر است.» به عقيده او حتي اگر تاثر بازيگران ديده شود، همچون بازديد از نمايشگاهي است كه پرتره‌هاي بسياري در آن وجود دارد و تماشاگر بعد از ديدن اين پرتره‌ها با احساسي بيرون مي‌آيد كه با بازديد از هيچ نمايشگاهي دچار اين حس نشده است.» در اين مورد كاملاً با كارگردان محترم موافقم جز اين‌كه بپرسم آيا مي‌توان به ديدن «فيلمي» رفت كه نه براي ديدن كه براي شنيدن ساخته شده است و با حسي از ديدن نمايشگاه بيرون آمد؟ در اين نمايشگاهي از پرتره‌ها كه شما به ما نشان داديد، بيشتر از هر چيز ديگر مي‌توان به اين فكر كرد كه چند درصد زنان در سينماي ايران زيبا هستند؟ درمان بوتاكس (براي از بين بردن اثر ساليان رفته بر عمر) چه معجزه‌ها كه نمي‌كند و بالاخره به جراحان زيبايي ايراني انديشيد كه با برخي زاوياي دوربين شما زحماتشان به هدر رفته است.
با كدام يك از خيل عظيم زنان هنرپيشه سينماي ايران كه كلوزآپشان را يكي پس از ديگري به ما نشان داديد تا به مغزمان فشار بياوريم او را در كدام فيلم و سريال ديده‌ايم، شيرين را خلق كرده‌ايد؟

آخرين فيلمي كه از استاد پرآوازه سينماي ايران ديده بودم، «طعم گيلاس» بود كه در جشنواره فيلم كن سال 1996 جايزه بهترين فيلم را به دست آورد و سر و صداي زيادي در سينما و مطبوعات سينمايي ايران به پا كرد و به عنوان اولين فيلم ايراني كه موفق به دريافت نخل طلاي كن در بخش اصلي شده است، در تاريخ سينماي ايران ثبت شد و بر افتخارات ما، خصوصاً دوستداران سينماي ايران افزود.


دليل اين‌كه از ديدن آخرين فيلم اين فيلمساز برجسته سينماي ايران سال‌ها اثري نديده‌ام، نه خواست شخصي كه به نمايش درنيامدن آثار او در سالن‌هاي سينماي ايران بود و فرصت حضور در جشنواره‌هاي خارجي هم كه نصيب من و امثال من نمي‌شود و اين بار به دلايل شخصي زمينه فراهم شد تا «شيرين» را بر پرده سالن سينمايي در پاريس ببينم. گفتني است كيارستمي در همان مطلب منتشر شده در سايت مردمك از اين‌كه در 12 سال گذشته آثارش در ايران به نمايش درنيامده‌اند، اظهار تاسف كرده و با اشاره به اين‌كه تصميم گيرندگان بيش از هر چيز با فيلمسازان مستقل مشكل دارند، تصريح كرده است: «متاسفانه جوانان ما نمي‌دانند كه اين ماجرا از كجا آب مي‌خورد و تصور مي‌كنند من علاقه‌اي به اكران آثارم در ايران ندارم.» هر چند شنيده‌ها حاكي است؛ كيارستمي در شب نمايش افتتاحيه فيلمش در پرسشي در اين خصوص اذعان كرده كه خود علاقه‌اي به اكران آثارش در سينماي ايران و درخواست مجوز اكران از معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ندارد، نه به خاطر اين‌كه كسي با او مشكل دارد. مي‌دانيد چرا؟ چون اگر فيلم‌هايي را كه براي نديدن مي‌سازد در سينماي ايران به نمايش بگذارد، هيبت پرشكوه فيلمساز برجسته سينماي ايران و اولين كسي كه توانسته نام سينماي ايران را در تاريخ جشنواره معتبر فيلم كن و ده‌ها جشنواره ديگر ثبت كند، ممكن است شكسته شود.


راستش را بخواهيد زمان نمايش فيلم كه حدود 20 يا 25 نفر بيشتر نبوديم، فكر مي‌كردم كه اگر اين فيلم در ايران به نمايش گذاشته مي‌شد، از همين تعداد چند نفر تا انتهاي فيلم بر صندلي‌هاي خود دوام مي‌آوردند و از آن مهم‌تر اگر اين فيلم در سينماي مطبوعات در زمان جشنواره فيلم فجر بر پرده نقره‌اي نقش مي‌بست چه واكنش‌ها و چه جنجال‌ها بين دوستداران سينماي نوآور و تجربي و دوستداران سينماي كلاسيك كساني كه وقتي به تماشاي فيلمي مي‌روند انتظار دارند كه داستاني بر پرده سينما ببينند در نمي‌گرفت. ولي اينجا در ينگه دنيا كه مخاطبانش همه آنچه را كه مي‌بينند، به حساب نوآوري و آوانگارد بودن و نهايت نبوغ و هنر مي‌گذارند، چه جاي تعجب... و جالب‌تر اين‌كه حتي قبل از ديدن فيلم اظهارنظر مي‌كنند.


اين چند خط را كه روزنامه سرمايه به نقل از سايت سينمايي ورايتي در تاريخ 10 شهريور 1387 منتشر كرده است، بخوانيد: «نكته ديگري كه در مورد فيلم جديد كيارستمي اين روزها در ونيز مورد توجه قرار گرفته است، حضور ژوليت بينوش در اين فيلم است كه نه تنها روسري به سر دارد كه 114 دقيقه در سكوت بازي كرده است.» اين در حالي است كه هيچ بازيگري بازي نمي‌كند و فقط به گفته كارگردان، هر بازيگري 5 دقيقه وقت داشته تا قصه‌اي ذهني را تصور كند و بر اساس آن، به چند نقطه متحركي كه بر يك صفحه سفيد نقش بسته، نگاه كند و از خود واكنشي نشان دهد. ژوليت بينوش نيز همچون ديگران در 2 يا 3 پلان و جمعاً به مدت 5 دقيقه در پرده ديده مي‌شود كه گاهي همچون بقيه گريه مي‌كند و گاهي باز همچون بقيه چشم به صفحه سفيد دوخته است.

در ادامه مطلب روزنامه سرمايه آمده است: «... به گزارش ورايتي، ويم وندرس، كارگردان سرشناس آلماني و رئيس هيات داوران درباره فيلم «شيرين» در گفتگو با خبرنگاران گفت: «بسيار علاقه مندم ‌فيلم «شيرين» كيارستمي را ببينم. فيلم‌هاي كيارستمي را خيلي دوست دارم و به نظرم كيارستمي يكي از بهترين فيلمسازان معاصر است.» وندرس كه از علاقه‌مندان سينماي ايران است، سال پيش در يك گفتگو از ايران به عنوان كشور حافظ‌ها و كيارستمي‌ها نام برده بود...»

ولي مهم اين است كه من نمي‌خواهم همچون بازديدكنندگان آن تابلوي پيكاسو باشم كه همه از فرط هنر وي، انگشت حيرت به دهان گرفته بودند و در اين ميان، تنها كودكي جسور اذعان كرد كه تابلو سر و ته به نمايش گذاشته شده است. من آن كودكي را بيشتر مي‌پسندم. من آن كودكم...






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن