واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: آیا دین افیون است؟
http://img.tebyan.net/big%5c1384%5c10%5c851931602231231922231056813741221181158311 4.jpg
قدرت و فساد
در ادبیات كهن بشریت، واژه های «قدرت» و «فساد» از واژه های «همراه» شمرده می شوند. مطالعه تاریخ بشریت این باور را برای گروهی از اندیشمندان به وجود آورده است كه قدرت منشأ فساد و تباهی است و همه نابسامانی ها و ناهنجاریهایی كه بشر از عصر پیدایش با آن مواجه بوده و ممكن است تا پایان آفرینش با آن دست به گریبان باشد، همه و همه از قدرت و «لجام گسیختگی» آن سرچشمه می گیرند. در تاریخ پرفراز و نشیب بشریت هر جا كه قدرتی وجود داشته است، ظلم و فساد نیز به چشم می خورد.
مهار قدرت
از دیدگاه مكاتب آسمانی ریشه همه فسادها و تباهی ها در «هوای نفس» نهفته است. امام علی (ع) در این باره می فرمایند: «نفس خود را آزاد نگذارید كه شما را به سوی ظلمت می كشد و در این راه كوتاهی نكنید كه شما را به گناه آلوده می كند.»(1) و در حدیث دیگری فرموده اند: «نفس خود را در پیروی از هوای نفس و ترجیح لذتهای دنیا آزاد نگذار كه هم دین تو را فاسد می كند و هم به زیان جان تو است.»(2)
واقعیت این است كه قدرت می تواند فسادآور باشد ولی جلوگیری از فساد قدرت، تنها با تفكیك قوا و تأسیس نهادهای مدنی و قدرتمند كردن آنها میسر نیست. توزیع قدرت در چند نهاد دولتی و در چند نهاد مدنی، بدون توجه به عاملی كه قدرت را به فساد می كشد، تنها و تنها به «تمركز فساد» در یك قدرت خاص خاتمه می دهد ولی هرگز منجر به فساد نخواهد شد. به همین جهت است كه نظریه های غیر الهی مهار قدرت همگی ناكارآمد بوده و هیچ كدام نتوانسته و نخواهند توانست «عدالت گمشده» را به جهان بازگردانند و در اینجا است كه می توان ادعا كرد تنها راه نجات از بحران قدرت و فساد، پیروی از الگوی دین خواهد بود.
علی (ع) : نفس خود را آزاد نگذارید كه شما را به سوی ظلمت می كشد و در این راه كوتاهی نكنید كه شما را به گناه آلوده می كند.
مهار دینی
ریشه انحراف قدرت و آلوده شدن آن به فساد، هوای نفس است.امام باقر (ع) درباره مهار بودن ایمان برای قدرت می فرماید: «المؤمن الذی اذا قدر لم تخرجه قدرته الی التعدی و الی ما لیس له بحق، مؤمن كسی است كه وقتی قدرت یافت، قدرتش او را به ستم كاری و انجام آنچه حق نیست نكشاند.»(3) در پاره ای دیگر از روایات بیان شده است كه امنیت جان و مال و امور مردم تنها در سایه «ایمان» تحقق می یابد و «مؤمن كسی است كه اهل ایمان او را بر اموال و امور خود «امین» بدانند»(4) و «كسی است كه اهل ایمان او را بر جان و مال خویش «امین» بدانند»(5) و لذا «آزار و اذیت مؤمن به هیچ كس نمی رسد»(6) و «مردم از دست او در آسایش اند».(7)
همچنین در حدیثی از امام رضا (ع) درباره وجوب اقرار به خدا و پیامبران و حجتهای خدا و آنچه نازل كرده، آمده است كه فلسفه آن تنها در خاصیت بازدارندگی آن از همه انواع فساد و تباهی، در نهان و آشكار است(8) و به همین جهت انسان با ایمان دارای قدرت بازدارندگی فوق العاده ای است كه حتی در تنهایی ها نیز – كه همه مكانیزم های مهار از كار می افتند – آدمی را از ارتكاب فساد و تباهی باز می دارد.
http://img.tebyan.net/big/1388/10/153202771954317424512941131613587024.jpg
دین «امین» است و دیندار «امانت دار».
راز فسادآلودگی قدرت در دنیای معاصر، انقطاع آن از دین حقیقی است. به همین جهت تنها راه جلوگیری از فساد و پرهیز از ستم، دور كردن عامل فساد (یعنی هوای نفس) از حوزه قدرت و سپردن زمام امور به دست كسانی است كه به تبعیت از هوای نفس آلوده نبوده، بلكه «امین» باشند، و این جز در سایه دین و ایمان و آراسته شدن به معنویت حاصل نمی شود. پس دین نه تنها افیون نیست و به فساد نمی انجامد، بلكه تنها راه جلوگیری از فساد است. به همین جهت خداوند متعال امین ترین و پاك ترین و معصوم ترین بندگان خود را برای زمامداری امور مردم برگزیده است. اینان كسانی اند كه امتحانهای سختی را پشت سر می گذارند تا بدین مرحله دست یابند. هنگامی كه خداوند حضرت ابراهیم را به گونه های مختلف آزمود و او به خوبی از عهده آنها برآمد، به او گفت: «من تو را پیشوا و زمامدار مردم قرار دادم.» و هنگامی كه ابراهیم از خداوند پرسید كه آیا این مقام به ذریه من نیز می رسد، خداوند متعال به او فرمود: «پیمان من هرگز به ستمكاران نمی رسد.»(9) خداوند متعال زمام امور را به دست انبیاء و اولیای خود داده است كه بزرگ ترین امانت داران تاریخ بشریت از آغاز تا انجام عالم می باشند. قرآن كریم انبیاء را با صفت امانت می ستاید(10) و روایات اهل بیت (ع) نیز ائمه معصومین (ع) را.(11)
امام باقر (ع) : مؤمن كسی است كه وقتی قدرت یافت، قدرتش او را به ستم كاری و انجام آنچه حق نیست نكشاند.
همین حقیقت در ادبیات دین با واژه «عصمت» و «عدالت» نیز بیان شده است. «عصمت یا عدالت صاحب قدرت» یكی از مهم ترین اركان حكومت دینی است. یعنی در حكومت دینی كسی امامت امت و زمام ملت را در دست می گیرد كه «معصوم» بوده و از هر گونه خطا و گناه و ستم، و در یك كلام از هوای نفس (كه منشأ فساد است) تهی باشد و هرگز به هوس های دنیایی آلوده و فریفته نشود.(12) در عصر غیبت نیز سكان هدایت جامعه در دستان كسی قرار می گیرد كه «عادل» باشد و به تعبیر آن روایت شریف، از صفاتی چون «صیانت نفس»، «حفظ دیانت»، «مخالفت با هوای نفس» و «اطاعت از خدای متعال» برخوردار باشد.(13) در برخی دیگر از روایات، از علمای دین به عنوان «امنای خداوند»، یاد شده است و این نشان می دهد كه شایسته ترین افراد برای اداره امور مردم، چه كسانی هستند. نظریه «ولایت فقیه» امام خمینی در همین راستا قابل تحلیل است. در این نظریه شرط «عدالت» یكی از اركان اساسی آن قلمداد می شود كه در قانون اساسی نیز به آن تصریح شده است. با این حال آیا باز هم می توان گفت كه پیوند دین و قدرت موجب فساد می شود؟
نتیجه گیری
دین نه تنها افیون نیست و موجب فساد نمی شود، بلكه تنها راه مهار قدرت و جلوگیری از پدیده زشت فساد در حكومت است. اگر دین و قدرت با یكدیگر پیوند بخورند، در حقیقت عامل فساد (یعنی هوای نفس) از حوزه قدرت و حكومت دور گشته و بدین سان سلامت و صحت قدرت و دستگاه حكومت تضمین می شود. افیون دانستن دین و فساد آفرین خواندن آن، كاملا بر خلاف منطق خداوند متعال و پیامبر اكرم (ص) و ائمه معصومین (ع) است.
تنظیم و ویرایش: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی
برگرفته از : عباس پسندیده
پی نوشت ها:
(1) نهج البلاغه: خطبه 86، بحارالانوار: ج 77/ ص 291.
(2) غررالحكم: ح 10400.
(3) خصال: ص 105، بحارالانوار: ج71/ ص358.
(4) محاسن: ج1/ ص444، بحارالانوار: ج67/ ص302 و 358.
(5) كافی: ج 2/ ص 234 و 235، و بنگرید به: علل الشرایع: ص 523/ح2، مسند احمد: ج 9/ ص 249، سنن ابن ماجه: ج 2/ ص 1289، معجم الصغیر: ج 1/ ص12، مستدرك حاكم: ج1/ ص10 و 54، كنزالعمال: ج 1/ ص37/65.
(6) غررالحكم: ح 2155.
(7) كافی: ج 2/ ص230، نهج البلاغه: خطبه 193، الفردوس: ج4/ ص182/ و بنگرید به: تنبیه الخواطر: ج 2/ ص119، امالی صدوق: ص 669/ ح897.
(8) بحارالانوار: 3/10/23.
(9) سوره بقره: آیه 142.
(10) سوره اعراف: آیه 68، سوره شعراء: آیه 107 و 135 و162 و 178، سوره دخان: آیه 18.
(11) ر.ك: كافی: ج 1/ ص200 و ص223، كمال الدین: ص 678، بحارالانوار: ج 23/ ص313 و ج 25/ ص124، غررالحكم: ح1004.
(12) ر.ك: كافی: ج1/ ص204/ ح2، غیبت نعمانی: ص226/ ح7، خصال شیخ صدوق: ص427/ ح5، بحارالانوار: ح 25/ ص140/ ح12 و ص152/ ح25 و ص164 و ج 68/ ص 389/ ح39.
(13) ر.ك: الاحتجاج: ج 2/ ص263، بحارالانوار: ج2/ ص88.
حیف که جواب دادن به این پست خلاف مقرراته وگرنه جوابش رو می دادم.
حیف که جواب دادن به این پست خلاف مقرراته وگرنه جوابش رو می دادم.
چرا؟؟؟؟؟؟
حیف که جواب دادن به این پست خلاف مقرراته وگرنه جوابش رو می دادم.
چرا جواب دادن خلاف مقرراته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا جواب دادن خلاف مقرراته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا؟؟؟؟؟؟
الان شما دوتا به این امید نشستید که اقا یونس بیاد جواب پست ها را بده نه.؟؟؟؟!!!!!!!زهی خیال باطل.این اقا یونس رفت تا سال اینده .که بسلامتی تشریف بیارن و دو تا پست دیگه افتخار بدن و بزنن.
{قیژه}{قیژه}
ما این اقا یونس را چند بار گیس کشون اوردیم اینجا هر بار فقط 2 دقیقه ان لاین شدن و سپس تشریف بردن.
وای یونس من را ببخش .غیبتت را کردم.ای کجاییییییییی؟!!!!!
بهر حال من که خیلی به این حاج یونس ارادت دارم.هر وقت اینجا زیارتشون کردین سلام خالصانه ما را هم خدمتشون ابلاغ کنید.
اقا یکی این پست من را پاک کنه.!!!!!!!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]