واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: با حسين شايگان درباره وضعيت ترجمه فيلم در رسانه ملي خوشهچيني واژهها
جام جم آنلاين: يكي از اركان اساسي دوبله فيلم، بخش ترجمه آن است كه در شكلگيري كيفيت دوبله فيلم، نقش بسزايي دارد و مترجم، به عنوان مهمترين شخص در اينباره بايد حضور پررنگش را به مخاطب القا كند، طوري كه در برگردان زبان فيلم به فارسي، موجب باورپذيري اثر براي تماشاگر شود.

هرگونه كم و كاستي در مرحله ترجمه، كار ساير عوامل دوبله را تحتالشعاع قرار ميدهد و در مقابل، با دقت و كوشش در اين مرحله ميتوان دوبله خوبي را متصور شد. نحوه عملكرد فعالان عرصه دوبلاژ در تلويزيون كه طي سالهاي اخير، رشد چشمگيري در حوزه فيلمهاي داستاني، انيميشن و مستند داشته، قابل بررسي است و ميتوان اين بررسي را به بخش ترجمه فيلم نيز تعميم داد.
به اين منظور، پاي صحبت حسين شايگان، مترجم نام آشناي اين عرصه نشستيم. حسين شايگان (متولد 1325 در قزوين) داراي كارنامه درخشاني در مقوله ترجمه فيلم است و شاهد اين مدعا ذكر آثاري است كه در طول سالهاي فعاليتش انجام داده است: ترجمه فيلم هايي از قبيل محمد رسولاللهص، مردي براي تمام فصول، باراباس، ماهابهاراتا، جنايت و مكافات، مجموعه آثار آكيراكوروساوا (سرير خون، ريش قرمز، هفت سامورايي)، آثار كوباياشي (وضعيت انساني، هاراگيري)، آثار چارلز ديكنز (آرزوهاي بزرگ، ديويد كاپرفيلد، خانه متروك، افسانه دو شهر)، جين اير، السيد، مويهكن سرزمين من، سريال سالهاي دور از خانه، سريال خانم مارپل، دوبله كارتونهاي رابينهود، پسر شجاع، بل و سباستين، هاچ زنبور عسل و ... .
به نظرتان در حال حاضر، چه تفاوتي بين دوبله در تلويزيون با دوبله در موسسات ويدئو رسانه كه در خارج از تلويزيون هستند، وجود دارد؟
بايد قبول كرد كه نوع نگاه به دوبله نسبت به گذشته عوض شده، يعني در آن زمان ما با صاحب فيلم طرف بوديم. صاحب فيلم كسي بود كه براي برگشت سرمايهاش تلاش ميكرد تا فيلمش با كيفيت خوبي دوبله شود، چون دوبله خوب تضمينكننده فروش بالا در اكران ميشد در نتيجه خيلي دلسوزانه با عوامل دوبلاژ رفتار ميكرد اما حالا در بخش خصوصي، با كوچك شدن كار در حد تماشاي خانگي، نگاه به دوبله، سطحي و بازاري شده وحتي در تلويزيون، مدير دوبلاژ ترجمه را در حالي به دست ميگيرد كه نميداند مترجمش كيست و آيا به دوبله آشنايي دارد و صداي دوبلورها را ميشناسد؟ هيچكدام از اينها معلوم نيست در حالي كه قبلا در تلويزيون مترجمان و مديران دوبلاژ با هم تعامل بيشتري داشتند و مدير دوبلاژ براي راحتي كارش به دنبال بهترين مترجم بود.
ترجمه فيلم و ترجمه كتاب به طور مسلم تفاوتهايي دارند و در اين بين، مترجمان نام آشناي حوزه كتاب مانند نجف دريابندري در گذشته ترجمه چند فيلم را هم تجربه كردهاند، آيا ميتوان نقاط مشتركي براي اين دو حوزه قائل شد؟
اينها دو مقوله جدا از هم هستند. معتقدم ترجمه فيلم، حكم فستفود را دارد، در مقابل ترجمه كتاب كه مانند غذاي اصيل ايراني است. هر دو سير ميكنند اما دنياي متفاوتي دارند. مهارت مترجم فيلم در سرعت عملش است كه فرصتي كوتاه با محدوديت در فضاي ادبي دارد.
جملهاي را فرض كنيد كه 10 سيلاب دارد و مترجم فيلم نميتواند آن را بسط و توضيح بدهد و در پاورقي بياورد. بايد ديالوگ را در همان ده سيلاب تنظيم كرد. ترجمه كتاب، سليقهاي است و مترجم حق انتخاب دارد و فرصت براي ويرايش و غلطگيري در اختيارش هست؛ در حالي كه براي ترجمه فيلم فرصتي برابر يك صبح تا عصر دارد و فيلمي را كه فرضا امروز ميخواهد ترجمه كند، هيچگونه اطلاعي از محتوايش ندارد. ممكن است موضوعش دادگاهي، وسترن، رمانتيك و ... باشد.
مترجم بايد اطلاعات عمومي خوبي داشته باشد. مترجمان كتاب چون اكثرا زبان را از طريق كتاب و نوشتار آموختهاند، ترجمه فيلم از طريق گوشي برايشان با دشواري همراه است و امكان دارد ترجمه يك فيلم را چند روز طول بدهند. اما مترجمان فيلم در زماني محدود اين كار را انجام ميدهند.
باتوجه به اينكه ترجمه از اركان دوبله فيلم است آيا زمان آن فرا نرسيده كه تلويزيون كميتهاي را جهت نظارت بر عملكرد ويراستاران در ترجمه آثار شاخص سينمايي تشكيل دهد؟ چرا كه با ادامه روند حاضر شاهد تغيير ساختار فيلمها هستيم و ديگر به نسخه اصلي كمتر وفادارند.
اين تغيير آگاهانه صورت نميگيرد؛ يعني اگر ترجمه فيلمي تاريخي را جهت ويرايش در اختيار داريم ميبايد به مقوله تاريخ آگاه باشيم چون در آثار تاريخي يا مستند اختيار هيچگونه تغييري را نداريم. اين مورد را ميتوان در آثار ماندگار تاريخ ادبيات نيز جستجو كرد چون به دليل مطالعه وسيع اين آثار، هرگونه تغييري موجب واكنش خندهآوري از سوي مخاطب ميشود.
فرض كنيد فيلمي با اقتباس از كتاب جنايت و مكافات ساخته شود كه شخصيتها و انتهايش با اصل كتاب متفاوت باشد، با واكنش تندي از سوي مخاطب روبهرو ميشويد. ممكن است برداشتها هنگام ساخت فيلم متفاوت باشد، اما چارچوب داستان را بايد حفظ كرد.
پس اگر شخص ويراستار آگاهي لازم را نداشته باشد، دست روي نكتههايي ميگذارد كه نبايد بگذارد و با اين كار روابط داستان را تغيير ميدهد. انتقاد در اين عرصه براحتي انجام ميشود، ولي كسي راهكاري نداده حتي از طرف همكارانمان هم پيشنهادي نشنيدهايم اميدوارم با تعامل، اين معضل حل شود و پيشنهادي كه براي دوستان ويراستار بخش ترجمه فيلم تلويزيون دارم، اين است كه بكوشيم به ساختار مفاهيم شناختهشده دست نزنيم و بياييم براي خودمان مشخص كنيم كه اين نبايدها چيست و چه نكتههايي بايد در ترجمه اثر باشد و از هر گونه سليقه شخصي دوري كنيم. مهمتر از اينها اين كه خود سانسوري نكنيم.
خيلي اوقات كساني كه در قسمت ويرايش هستند، نكتههايي از فيلم را بيمورد حذف ميكنند كه نشاندهنده ترس از توبيخ از جانب مدير مربوطه است همه اين مسائل با مشاوره و تبادل نظر قابل حل است و باز هم بدون تعصب ميگويم تنها نهادي كه با تامل به حرفه دوبلاژ نگاه ميكند همين رسانه ملي است، ولي تمام هجمهها هم به سمت كيفيت دوبله در تلويزيون است.
بتازگي يكي از كانالهاي ماهوارهاي اقدام به نمايش فيلمهاي سينمايي با زيرنويس فارسي كرده است، چون علاقهمند جدي به كار ترجمهام، مقاديري از ترجمههايشان را بررسي كردم. خداي من گواه است، اگر به ترجمههاي در تلويزيون بخواهيم نمره 10 بدهيم به اينها نمره يك هم نميتوانيم بدهيم.
متاسفانه درباره دوبله تلويزيون در اين سالها خيلي كم لطفي شده ما كمتر ديديم كه يكي از مديران تامين برنامه سازمان بيايد از عوامل دوبلاژ قدرداني كند. با توجه به جدول برنامههاي يك ساله در شبكهها، به هر حال كارهاي شاخص هم انجام ميشود، ممكن است به اندازه سابق درخشان نباشد، اما كار باكيفيت پيدا ميشود و اينجاست كه براي بهبود كار نقد آگاهانه لازم است. به هر حال در 70 صفحه ديكته نوشته شده، امكان دارد كه 10 تا غلط هم باشد.
لزوم بحث آموزش را به اين دليل مطرح كردم كه در كارنامه حسين شايگان، ترجمه شاهكاري از دوبله فيلمي چون محمدرسولاللهص ديده ميشود كه ديالوگهاي بينظير و به اصطلاح الماس تراشخورده اين چنيني دارد: «مردها از بالاي كوه دنيا را بهتر ميبينند»، «من آتشهايتان را ديدم و مردان دور آتش را» و «از قلبها وارد ميشود نه از ديوارها و اين پيروزي جاودانه است.» نگارش اين جملهها فراتراز كار ترجمه است يعني براي شما نوعي هماهنگي با خود اثر و ديالوگهاي انگليسي فيلم به وجود آمده و آن مفاهيم را در روح كلمات فارسي منتقل كردهايد. معتقدم كه شما اين توانايي را داريد كه به تعدادي از مترجمان كه استعداد قابل قبولي دارند اين نكات ظريف را آموزش دهيد.
گفتههايتان در اين لحظه مرا خيلي هيجان زده كرد، چرا كه ديده شدن يك اثر هنري به حس و حال مخاطب نسبت به آن برميگردد. برخورد مترجم با فيلم نيز به همين صورت است كه پس از آن كه با اثر ارتباط برقرار كرد با پيشينه مطالعهاي كه دارد هنگام شنيدن ديالوگ از انبار لغاتي كه در ذهن دارد، شروع به خوشهچيني كند تمام اين عوامل در لحظه اتفاق ميافتد.
هنگامي كه شما آن ديالوگها را يادآور شديد، حال بسيار خوبي به من دست داد، اينها ديگر سواي سواد زباني مترجم است. در اين سالها بر كيفيت كار همكاران جديدم دقت كردهام كه بيشتر از لحاظ ساختار زبان خارجي مجهز هستند تا از نظر حسي.
شايد ديگر فردي كه اين دو عامل مهم را در كارش لحاظ ميكند، نبينيم چون با سرعتي كه در كار افتاده ديگر اين فرصت به مترجم داده نميشود كه با سوژه ارتباط برقرار كند. براي نمونه ترجمه با كيفيت يك فيلم 10 روز زمان ميبرد، ولي به مترجم فشار ميآورند كه ترجمه كار را 5 روزه ارائه كند.
همين برقراري ارتباط مترجم با سوژه فيلم را در ترجمهاي از شما در فيلم خداحافظ بافانا (اثر بيل آگوست، محصول سال 2007) ديدم كه بتازگي از برنامه سينما يك پخش شد كه اتفاقا دوبله قابل توجهي هم داشت و كار مدير دوبلاژ باتجربهاي چون ناصر طهماسب و گويندگان مطرحي مانند منوچهر اسماعيلي (به جاي دنيس هيزبرت در نقش نلسون ماندلا)، سعيد مظفري (جوزف فاينز در نقش جيمز گريگوري)، مينو غزنوي (دايان كروگر) و ... در آن درخشان بود.
دقيقا مثال خوبي زديد، خيلي اوقات ترجمه يك فيلم سينمايي را يكروزه تحويل ميدهم، ولي فيلم خداحافظ بافانا 2 هفته دستم بود، چون علاقه زيادي به شخصيت نلسون ماندلا دارم و دوست داشتم با اشتياق و حوصله فراوان اين فيلم را ترجمه كنم. باز هم اشاره ميكنم مضرترين آفتي كه در سالهاي اخير ديدم، سرعت كار در دوبله تلويزيون است و آفتي بدتر از آن، فشاري است كه صاحبان فيلم خارج از تلويزيون بر اين حرفه وارد ميكنند كه دوبله فيلم از هر جهت ارزان تمام شود و به صاحبان فيلم همواره اين توصيه را كردهام كه روي هزينه ترجمه ارزان فكر نكنند چون ترجمه بيكيفيت به اصالت فيلم ضربه ميزند.
حضور ابتدايي شما برميگردد به دوران طلايي دوبله كه مترجم با مدير دوبلاژ همكاري تنگاتنگي با يكديگر داشتند كه نمونه بارزش، همكاري شما با خسرو خسروشاهي در دوبلههاي زيادي بود، ولي در زمان حال به نظر نميرسد كه مترجم با مدير دوبلاژ ارتباطي داشته باشد و حتي همديگر را بشناسند.
بله، علتش حجم بالاي كار در تلويزيون است. در قديم اگر 10 مدير دوبلاژ و 5 مترجم در تلويزيون فعاليت داشتد، همه دوبله آثار به آنان ارجاع داده ميشد كه با يكديگر برخورد نزديكي داشتند، اما هماكنون به طور تقريبي
40 مدير دوبلاژ و 80 نفر مترجم (60 نفر مترجم زبان انگليسي، 10 نفر زبان آلماني و بقيه زبانهاي اسپانيايي، روسي، كرهاي، ايتاليايي و...) در تلويزيون حضور دارند كه حتي يكديگر را نميتوانند ببينند و درباره كارشان صحبت كنند. تعدادي از مترجمان به طور تمام وقت مشغول هستند و بعضي به عنوان شغل دوم به ترجمه نگاه ميكنند. يك مترجم فيلم بايد علاقهمند به سينما باشد و بهتر است به عنوان كمك خرج به اين مقوله نگاه نكند.
علاقه داريد مترجمان چه نكتههاي شاخصي را در ترجمه رعايت كنند؟
در اين جا ميخواهم از مكنونات قلبيام برايتان بگويم. خودم واقفم كه ديگر حسين شايگان 20 سال پيش نيستم. هر شخصي در كارش اوجي دارد و ميدانم كه از اين اوج گذر كردهام. در 40 سالگي كه مصادف با كمال هر كس است ترجمه «مردي براي تمام فصول» و چند كار ماندگار ديگر را انجام دادم، الان ديگر نه آن توان را دارم و نه انگيزه لازم را. ممكن است تجربهام بيشتر شده باشد، ولي ديگر آن توان سابق را ندارم، يعني ديگر نميتوانم مردي براي تمام فصول را به آن شكل ترجمه كنم.
محمد رسولاللهص را چطور؟
آن را هم ديگر نميتوانم. آن زمان وضع ارائه كار با الان متفاوت بود. در سال 1358 در استوديو شهاب، اين فيلم را به همراه متن، ديالوگها به من تحويل دادند و گفتند كه به قدر كافي براي ترجمهاش فرصت داريد و هيچ محدوديتي براي دستمزدش نيز وجود ندارد.
شما ديگر نميتوانيد با اين فيلم خاص، معمولي برخورد كنيد. براي ترجمه آيات فيلم به چندين تفسير قرآن مراجعه كردم تا در كنار نگارش جملاتي زيبا، براي تماشاگر هم قابل فهم باشد. تمام اين كارها به زمان گذشته اختصاص داشت. بايد ببينيم الان چه كاري ارائه كردهايم. به عنوان يك همكار به مترجمان جوان اين نكته را گفتهام كه از خودتان توقع زيادي نداشته باشيد و به خاطر چند كار شاخصي كه انجام داديد، از جامعه طلبكار نشويد.
به هر حال حسين شايگان در اين عرصه نامش طوري به ثبت رسيده كه وقتي فيلمهاي فاخر تاريخي چون شجاعدل (اثر مل گيبسن) سون و هملت (فرانكو زفيرلي) را براي دوبله در نظر ميگيرند، شما اولين گزينه براي ترجمه اين آثار هستيد.
بله، چون خود اثر از بينرفتني نيست؛ اما از ديدگاه كنوني من اگر همين شجاع را در 2 دهه پيش براي ترجمه به من ميدادند، بهتر ترجمه ميكردم. اگركسي قصد ورود به اين كار را دارد و ميخواهد ماندگار ترجمه كند، بايد علاوه بر همه تواناييها، داراي جوهره اين كار باشد؛ يعني از كلامشناسي و نكتهسنجي اطلاعاتي داشته باشد. كلماتي مثل بازرس، كارآگاه، داروغه، مفتش و... هركدام اختصاص به زمان خاصي دارند و نبايد در هر زماني آنها را به كار برد و مترجم با هوشمندي بايد اين نكات را رعايت كند.
نيروان غنيپور
چهارشنبه 13 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]