تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837860040
به سوي بومي سازي نگرش سيستمي
واضح آرشیو وب فارسی:ایران اسپورت: به سوي بومي سازي نگرش سيستمي
محمدمهدي فاضل بيگي: در بخش نخست مقاله حاضر خلاصه اي از نظريه هاي سيستمي از نظرتان گذشت. بر اساس اين نگرش تفسير جامع يك سيستم بدان معني است كه هر آنچه وجود دارد بايد تعريف شده و تحليل گر تمامي اجزاي سيستم را مورد مطالعه قرار دهد. در بخش پاياني، اين مقاله به دانش بومي اشاره مي كند كه براي فهم توسعه روستايي با روش سيستمي ضروري به نظر مي رسد.
¦
دانش بومي يا دانش محلي، دانشي است كه با فرهنگ هر منطقه قرين بوده و طي ساليان بي شمار و به شكلي طبيعي به وجود آمده و دهان به دهان و سينه به سينه از نسلي به نسل ديگر منتقل شده است ضمن آنكه اين دانش بومي همواره با دنياي خارج از حوزه جغرافيايي خود تعامل و تبادل داشته و به شكلي پويا و در قالب سيستمي خود را با تحولات و دگرگوني هاي بيروني و دروني محيط سازگار كرده است. به دليل وجود مشخصه كل نگري و جامع نگري در دانش مذكور، مردم اجتماعات محلي توانسته اند كليه نيازهاي خود را طي قرون متمادي از اين نظام دانش تامين كنند و ضمن وارد كردن كمترين خدشه به طبيعت و محيط زيست و در تعادلي وصف ناپذير، گذران عمر كنند. اين همان چيزي است كه امروز بعد از پشت سر گذاشتن دهه هايي از تجربه، در توسعه روستايي و توسعه پايدار مطرح است. مطالعات نشان مي دهد نظام هاي دانش بومي پتانسيل بالايي دارند اگرچه متاسفانه هنوز آن چنان كه بايد شناخته و به كار گرفته نشده اند. عملاً بشر از اين ظرفيت بالقوه، بهره زيادي نبرده است. بررسي ها حاكي است كه علت شكست بسياري از برنامه هاي توسعه روستايي عدم انطباق آنها با دانش مذكور و سازمان هاي محلي است. صاحبان انديشه توصيه مي كنند توسعه در جهان سوم، بدون بهره گيري از اين دانش عملاً ممكن نمي شود. نگاهي به ويژگي هاي نظام هاي دانش بومي، حاكي از آن است كه دانش مذكور به دليل سيستمي بودن، انعطاف، متكي بودن بر نياز ها، حفظ تنوع زيستي، مشاركتي بودن، تجربي بودن، در دسترس و ارزان بودن، حفظ تعادل محيط زيست، چندبعدي بودن، منطبق بودن بر فرهنگ مردم، دارا بودن صحت و دقت در بسياري از شاخصه هاي منحصر به فرد ديگر، در فرآيند توسعه مي تواند و بايد لحاظ شود و عدم توجه و بهره گيري از اين گنجينه پرارزش، همان پيامدهايي را به دنبال خواهد داشت كه در فاصله چند دهه قبل از 1990 زيست كره زمين با تمام متعلقات آن، دچار آن شد. فاجعه هاي زيست محيطي، فقر و عدم عدالت اجتماعي، تبعيض نژادي، فاصله هاي وحشتناك بين كشورهاي شمال و جنوب در طول دهه هاي مذكور، اثراتي را برتمدن بشر باقي گذاشته است كه به نظر مي رسد تا سده هاي زيادي از آينده، آثار آن قابل از بين بردن نباشد. مردم ما در طبيعت و با طبيعت زندگي مي كنيم و راهي جز مشاركت و همكاري با آن نداريم، ما بايد روش مشاركت را با طبيعت انتخاب كنيم زيرا مشاركت، بخش فعالانه رابطه ما با طبيعت است، تنها در سايه اين رابطه مي توانيم به بقاي خود ادامه دهيم. مردم شوشوني در دره مرگ به اين نكته در فرهنگ خود اشاره دارند كه ما حاصل تعامل انگيزه ها، انديشه ها، تفكرات و رفتار خود هستيم و اين عناصر رفتاري ما است كه كيفيت مشاركت ما را با طبيعت تعيين مي كند، اما هنگامي قادر به درك اين آموزه فرهنگي هستيم كه ابتدا فرهنگ و تاريخ و مكان جغرافيايي مردمان را بشناسيم. فرهنگ و زبان كليد تكامل آگاهانه و توسعه استقلال فرهنگ ها در تكامل خود نه تنها آنها را در بين خود بلكه در بين تبادلات و تعاملاتي كه با محيط هاي خود برقرار مي كنند، منحصر به فرد مي سازد. هر نظام و جامعه اي كه داخل اين فرهنگ قرار مي گيرد، بر محيط خود به شكلي خاص تاثير مي گذارد و متقابلاً تحت تاثير خاص محيط قرار مي گيرد.
به همين دليل فرهنگ هاي مختلف در دوره حيات خويش بستر هاي فرهنگي متنوع مي آفرينند كه بازتاب آن در اسطوره هاي فرهنگي و زباني كه يك فرهنگ با آن سخن مي گويد تجلي مي يابد. براي اينكه به فرزندان و نسل هاي بعدي مان از بافت تاريخي تكامل فرهنگ مان ادامه دهيم، بايد يكي از ابعاد فرهنگ مان را كه معمولاً نسبت به آن غافل هستيم، يعني زبان را محافظت كنيم. يكي از مهم ترين ارزش هاي دانش اين است كه به ما امكان جست وجوي حقيقت را مي دهد، در حالي كه زبان اين امكان را براي ما فراهم مي سازد كه در تلاش براي به دست آوردن آرمان هايي كه ما به عنوان يك جامعه تصور مي كنيم، آرمان هايي كه غايي و مطلوب ما هستند، دانش خود را با يكديگر تقسيم كنيم. بر اين اساس زبان نقشي بسيار كليدي در بقاي جامعه انساني دارد، نه تنها بدين دليل كه اصول و اعتقادات يك جامعه در زبان ديده مي شود، بلكه بدين علت نيز كه درك ما از وجود پيوند هاي دروني بين تمام اجزاي طبيعت و جايگاه ما در طبيعت نيز در همين زبان است كه ديده مي شود. اگر قرار باشد جامعه ما بقا يابد، ما بايد همديگر را درك كنيم. هر زبان مهم ترين ابزار بيان كننده فرهنگ آن است و داراي ساختار منحصر به فرد خويش است كه محدوديت ها و توانايي هاي آن را در بيان افسانه، اسطوره ها و احساسات تعيين مي كند. تا زماني كه حداكثر تنوع زبان ها را داريم، مي توانيم خود را به عنوان مجموعه اي از انسان ها آشكار تر و از جنبه هاي مختلف در آينه هاي اجتماعي متعددي نظاره كنيم و كسي چه مي داند شايد يكي از اصطلاحات و تعابير يك زبان مهجور، راه حل فرهنگي «بدوي» يا يكي از پند هاي نهفته در اسطوره هاي باستاني يا افسانه اي مدرن بتواند كليد حل بحراني در جامعه جهاني «نوين» ما باشد. يكي از اين موارد، راز چگونگي عمل كشاورزان «مايا» در تغذيه جمعيت عظيم انساني در جنگل هاي گرمسيري شبه جزيره يوكاتان است. اين كشاورزان به جاي آنكه مانند امروز به قطع جنگل و عمليات مخرب برش درختان و سوزاندن پوشش گياهي روي بياورند، جنگل هاي گرمسيري باراني را بسيار پيش از آنكه فاتحان اسپانيايي پاي به دنياي جديد بگذارند با فراستي اكولوژيكي و هماهنگي فرهنگي مديريت و بهره برداري مي كردند. مايا ها چندين قرن از طريق احداث Pet Koob (در زبان مايايي به معني ديواره مدور سنگي است) به عمليات كشاورزي پايدار مي پرداختند. اين سازه ها عبارت بودند ازديواره هاي سنگي به ارتفاع 6/0 تا يك متر كه اطراف فضايي معادل با يك باغ كوچك را مي پوشاند. داخل Pet Koob انواع متعددي از گياهاني كه بومي منطقه نبودند، كشت مي شد. Pet Koob به كشاورزان امروز شبه جزيره يوكاتان شكلي از عمليات كشاورزي گرمسيري و مديريت جنگلي پايدار را كه بايد اتخاذ كنند، يادآور مي شود و اين تنها به دليل آن است كه اين واژه هنوز زنده است.
اگر ما زبان ها و به ويژه زبان هاي بدوي و اوليه مهجور را از دست بدهيم و آنها نابود شوند، چندين پاسخ و راه حل و چندين بينش و دانش مفيد و سودمند براي پيشرفت را از دست خواهيم داد. با نابودي زبان ها، دانش فرهنگي، ادراكات و نحوه ابراز احساسات آنها را از دست خواهيم داد. از آنجا كه زبان سازنده فرهنگ است، با مرگ هر زبان، فرهنگ آن زبان نيز به ورطه نابودي خواهد افتاد. ما با از دست دادن هر زبان، تكامل منطق، اسطوره هاي فرهنگي و شعائر مذهبي آن را نيز از دست مي دهيم. هر گاه بگذاريم يك زبان بشري نابود شود يكي از ابزارهاي درك و فهم بشري را كه در حقيقت يكي از ابزارها و مجاري درك خود ما نيز هست از دست داده ايم. ما به عنوان يك جامعه جهاني به تدريج نه تنها چشم مان را روي همديگر كه روي روابط مان با دنياي بي كران پيرامون مان نيز بسته ايم. اگر در بعضي مناطق، تنوع را معادل ثبات يك جامعه پويا بدانيم، ما جامعه را نه تنها از طريق از دست دادن زبان ها و فرهنگ هاي آنها، بلكه از راه انتخاب و ترجيح چند زبان معدود، بسيار ساده سازي و بنابراين بي ثبات مي كنيم. هر دو اين امور مخرب، بقاي معنوي و فرهنگي را كه بشريت بر آنها استوار است، به خطر مي اندازد. و همين امر ما را نسبت به اين انگاره كه در دنياي نوين امروزي، تكامل در مقابل توسعه قرار گرفته است، آگاه مي سازد. مردم چگونه فكر مي كنند مردم به يكي از دو شكل زير فكر مي كنند: 1- با يك الگوي خطي كه باعث مي شود يك جامعه به توليد و انباشت محصولات توليدي به عنوان مهم ترين هدف زندگي متمركز شود و 2- با يك الگوي چرخه اي كه باعث مي شود جامعه ديگر خود را بخش جدايي ناپذير از فرآيندهايي بداند كه مركز معنوي چرخه زندگي را تشكيل مي دهند. فكر چرخه اي در نهايت باعث مي شود ما زندگي خود را به شكل حركتي موزون و چرخه اي ببينيم كه در آن الگوهاي اساسي و بنياديني همچون مصرف و بازيافت، زندگي و مرگ تا ابد تكرار مي شوند. آن طور كه بلك الك14 مي گويد، اين تفكر، بنيان اخلاقي تفكرات معنوي بوميان را شكل مي دهد. افرادي كه زندگي را به شكل يك چرخه بزرگ15 مي بينند، همه چيز را وابسته به هم مي بينند و هيچ چيز را مستقل از ديگر اشيا نمي پندارند. در طبيعت، هيچ چيز به اصطلاح علوم امروزي متغير مستقل نيست.16 جهان هستي هر چيز به چيز ديگري وابسته است و فقط همين الگوي وابستگي اشيا به همديگر و تغييرات است كه ثابت و بي تغيير است. اين ثبات، اساس هستي بيكران و آفرينش را تشكيل داده است.17 تفكر چرخه اي نگاهي واقع گرايانه و بلندنظرانه است. كساني كه اينگونه مي انديشند دريافته اند كه در دل آفرينش، اصل بنيادين بازگشت وجود دارد؛ هر چه اكنون وجود دارد روزي خواهد رفت و مجدداً بازخواهد گشت. آنچه من دارم بايد روزي واگذار كنم. اين افراد مرگ را بخش جدايي ناپذيري از زندگي مي دانند زيرا مرگ، هستي يافتني ديگر است و اين ديدگاه فراتر از افق هاي ديد عادي است.18
تفكر خطي برخلاف تفكر چرخه اي كه برخاسته از تمايل به داشتن روابط همسو با جهان هستي است، تفكر خطي عمدتاً در راستاي كنترل شديد طبيعت و تبديل منابع طبيعي به ابزار اقتصادي يعني پول است. وندل بري به اين نكته اشاره مي كند كه در تفكر خطي فقط يك تعريف براي پيشرفت وجود دارد؛ حركت رو به جلو و رو به بالا براي هميشه، سفري بي پايان براي كشف تازه ها. بازگشت فقط به معني عقبگرد به آن چيزي است كه قبلاً استفاده شده است زيرا پيشرفت به معني بهره برداري از منابع جديد و دست نخورده است. از آنجا كه ارزش هاي اجتماعي هستند كه فرهنگ جامعه را تعيين مي كنند، بنابراين فرهنگ هر جامعه بازتابي از ارزش هاي آن است.19 بنابراين برخورد مردم با طبيعت در حقيقت آينه اي است كه افكار پنهان در زواياي روح هر جامعه را آشكار مي كند. اين افكار پنهان نهايتاً خود را آشكار خواهد ساخت و بقاي يك جامعه يا نابودي آن و دفن شدنش در دل تاريخ را رقم خواهد زد. تاريخ پر از چنين جوامع و فرهنگ هاي نابودشده اي است؛ بين النهرين، بابل، مصر، يونان و روم باستان كه همگي اين فرهنگ ها و تمدن ها، جنگل ها و خاك هاي خود را در راستاي كسب ثروت مادي از بين بردند و طبيعت را به نابودي كشاندند. با مطالعه سرنوشت اين تمدن هاي نابود شده، اين پرسش به ذهن مي رسد كه وضعيت جامعه معاصر ما به كجا خواهد انجاميد؟ از دهه گذشته دستيابي به توسعه پايدار بر اساس روش ها و فناوري هاي سازگار با محيط اجتماعي و فرهنگي جوامع از اصول زيربنايي مباحث توسعه محسوب مي شود.20 اين باور جديد كه با مقتضيات زمان ما و ضروريات حياتي نسل هاي آينده همخواني بيشتري دارد، بر شيوه هاي تحقيق و ترويج روستايي اثر گذاشته است به طوري كه در حال حاضر پژوهش و اشاعه هر گونه فناوري جديد بدون مشاركت فكري روستاييان و عشاير پسنديده محسوب نمي شود. براي تشخيص سازگاري فناوري هاي جديد، همكاري فكري و عملي بهره برداران روستايي الزامي است. همچنين پيامد هاي اجتماعي و فرهنگي هر فناوري جديد بر جامعه روستايي بايد پيش از معرفي آن در سطح وسيع تر مورد مطالعه قرار گيرد تا از خسارت احتمالي جلوگيري شود. از اين رو مشاركت كارشناسان و دانشمندان علوم اجتماعي، به ويژه مردم شناسان و نيز كاركرد شيوه هاي پژوهشي متداول در اين علوم در پژوهش هاي روستايي مطلوب شده است. اين ديدگاه جديد كه مطالعات اجتماعي را در ترويج شيوه هاي فني مهم مي داند، به پديدار شدن گرايش خاصي در مردم شناسي منجر شده است كه بر آن «پژوهش دانش بومي» نام نهاده اند. تفاوت عمده مردم شناسي و پژوهش دانش بومي در اين است كه در اين گرايش خاص، پژوهشگر در مطالعه ميراث فرهنگي، ابزاري و توليدي به دنبال راهكارهاي عملي براي كاربرد توسعه و ترميم خرابي هاي وارده بر محيط زيست است. ويليس هرمان متفكر برجسته آمريكايي در مورد فرهنگ و دانش اقوام گوناگون مي نويسد: فرهنگ اقوام سنتي جهان قرن ها پايدار مانده است چون با شرايط آنان سازگار بوده و با تجربه انساني آنان در چنين شرايطي تاييد و تحكيم شده و حتماً چنين بوده كه دراين مدت طولاني پايدار مانده است.21
بعضي از اقوام معتقدند تمامي طبيعت زنده و با انسان در ارتباطي تنگاتنگ بسر مي برند. اقوامي ديگر هم هستند كه باور دارند پديده هاي جوي، شكار و برداشت محصول جملگي به وسيله خدايان اداره مي شوند. شايد اين براي ما بسيار عجيب و باورنكردني باشد اما نكته مهم اين است كه اين اعتقادات براي آن اقوام «كارساز» بوده است. نتيجه در دنياي امروز مسائل و وقايع پيرامون ما به صورت يك سيستم پيچيده و به هم پيوسته مطرح است و تنها يك عامل و يك بعد نيست كه بتوان با پرداختن به آن مساله را شناخت و آن را حل كرد. اين ساده انديشي است كه تحليل هاي جزءگرايانه و تك بعدي بتوانند بررسي دقيقي از مشكلات به دست دهند و راه حل هاي جامعي ارائه كنند. براي رويارويي با مسائل اين عصر بايد نگرش و انديشه سيستمي را جايگزين نگرش جزءگرايانه و تقليلي ساخت و با ديدي كل نگر و مجموعه نگر به تحليل مسائل پرداخت. در اين راستا نگاهي گذرا به دانش بومي حاكي از وجود رويكردي سيستمي، عميق، پيچيده و در عين حال سازگار با موازين زيست محيطي و همچنين هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي است. اكنون برخلاف گذشته دانش بومي و شيوه هاي سنتي با صفاتي چون «موثر»، «كارآمد» و «مناسب» توصيف مي شوند. (لري آن تراپ 1989) پس جا دارد براي استفاده هرچه بيشتر از دانش بومي و تلاش در جهت تلفيق نظام مند با دانش رسمي در جهت علمي و عملي كردن دانش بومي عوامل چندي در نظر گرفته شود از جمله اصلاح تفكر حاكم در جهت باور كردن دانش بوميان از طرف مجامع علمي و دانشگاهيان، اصلاح نظام هاي آموزش با تاكيد بر فرآيند يادگيري از مردم محلي، اصلاح نظام هاي پژوهش روستايي با محوريت روستاييان و ارتباط مستقيم با آنها، گسترش شبكه هاي دانش بومي به منظور دسترسي آسان دانشگاهيان در راستاي تعميق روابط بوميان و مراكز پژوهشي. به نظر مي آيد در شرايط كنوني رسيدن به توسعه پايدار و توسعه روستايي پايدار جز از طريق مشاركت مردم بومي و اعتماد به دانش تجربي و سنتي آنها امكان پذير نخواهد بود. «ما در زندگي نبايد به بدبختي و پلشتي دنيا چيزي بيفزاييم، بلكه بايد به تنوع و اسرار بي كران جهان لبخند بزنيم». ويليام سارويان
منابع:
14- ديكسون، جان، (1384)، تحليل اقتصادي پيامد هاي زيست محيطي، مترجم: عليرضا صالح، فرامرز پوراصغر سنگ چين، انتشارات سازمان مديريت و برنامه ريزي، تهران. 15- ادوارد.سي. اي. (1375)، كشاورزي پايدار، مترجم: عوض كوچكي و همكاران، انتشارات جهاد دانشگاهي، مشهد. 16- كارسون، راشون، (1358)، بهار خاموش، مترجم: عبدالحسين وهاب زاده و همكاران، انتشارات دانشگاه فردوسي، مشهد.17- آسافو و آجايي، جان، (1381)، اقتصاد محيط زيست براي غيراقتصاددانان، مترجم: دهقانيان، سياوش و فرج زاده، زكريا، انتشارات دانشگاه فردوسي، مشهد. 18- پيرس، وارفورد و ديويد ويليام، جرمي، (1377)، دنياي بيكران اقتصاد، محيط زيست و توسعه پايدار، مترجم: كوچكي، عوض و همكاران، انتشارات دانشگاه فردوسي، مشهد.
19- ميكسل، ريموند فرچ، (1376)،توسعه اقتصادي و محيط زيست، مترجم: حميدرضا ارباب، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، تهران. 20- عمادي، محمد حسين و عباسي، اسفنديار، (1378)، حكمت ديرين در عصر نوين: كاربرد دانش بومي در توسعه پايدار، انتشارات روستا و توسعه. 21- عمادي، محمد حسين و عباسي، اسفنديار، (1383)، دانش بومي و توسعه پايدار، انتشارات روستا و توسعه.
*دانشجوي كارشناسي ارشد توسعه روستايي
چهارشنبه 13 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران اسپورت]
[مشاهده در: www.iransport.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1791]
-
گوناگون
پربازدیدترینها