تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):صدقه بجا، نيكوكارى، نيكى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوش بختى تبديل و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816419524




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به نمايش «بيداري خانه نسوان» نوشته و كارگرداني حسين كياني ‌ فهرستي فراموش شده‌از بيداري نسوان


واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: نگاهي به نمايش «بيداري خانه نسوان» نوشته و كارگرداني حسين كياني ‌ فهرستي فراموش شده‌از بيداري نسوان


صبا رادمان
گروه فرهنگي- اگر نگاهي به تاريخ نمايشنامه‌نويسي ايران كنيم و با ديدي جستجوگرانه و نكته‌سنج‌، اين تاريخ را بررسي نماييم‌، ‌فهرستي از نام‌هاي گوناگوني از عبد الحسين نوشين و ميرزا فتحعلي آخوند‌زاده و بسياري ديگر به عنوان بانيان هنر تئاتر امروزي در ايران مي‌يابيم كه بسيار پر قدرت و نامدار‌، در طول تاريخ نمايشنامه‌نويسي ايران،‌قد علم كرده ‌و باقي مانده‌اند‌؛ حال آن كه در اين فهرست پر نام و نشان‌، حتي اشاره‌اي كوچك نيز به زنان‌قدرتمند و استواري نشده كه تمامي مصائب و مشكلا‌ت اعم از تبعيد و بد‌نامي و زندان و دست آخر حتي مرگ را تاب آورده و براي رسيدن كشور به جايگاه واقعي اين هنر، تسليم نشده‌اند‌. ‌
"‌بيداري خانه نسوان‌" درباره همين زنان است‌. زنان نمايشنامه‌نويسي‌كه از زندگي خود چيزي غير ا ز روزمر‌‌گي مي‌خواهند‌. آنان كه از عقب ماندگي و در پستو ماندن به تنگ آمده و خواهان تجدد و پيشرفت خود و كشورشان هستند‌. اين زنان در خانه اي كه نامش را "بيداري خانه نسوا‌ن" گذاشته‌اند‌، به سرپرستي مدحت‌، زني تجدد خواه و از فرنگ برگشته كه مي‌خواهد كشور و مردم كشورش را نيز هم چون گذشته تاريخي‌شان از عقب ماندگي بيرون آورده و به كشوري با فرهنگ و هنر و دور از تحجر تبديل كند، دور هم جمع شدند. او كه سال‌ها دوراز كشور زندگي كرده و به تحجر و كوته فكري شديد جامعه آشنا نيست‌؛ آگهي‌اي مبني بر دعوت زنان ترقي‌خواه براي كسب هنر درام‌نويسي و آشنايي با علم و هنر و معرفت روز جهان در روزنامه‌(‌يوميه آن زمان‌) منتشر مي‌كند تا زنان را در خانه بزرگ و قديمي به جا مانده از پدر، به رايگان درس دهد وزمينه را براي پيشرفت جامعه فراهم كند.
نويسنده در اين جا زناني را وارد اين بيدار خانه مي‌كند كه به ظاهر بر آمده از طبقه بالا‌ي جامعه هستند‌؛ محجوبه كه پدري شاعر و اديب دارد‌، ملكه كه شوهرش در فرنگ درس خوانده و از رده‌هاي بالا‌ي جامعه محسوب مي‌شود‌و اختر پدري روشنفكر و امروزي و شوهري والا‌‌مقام دارد كه از سردمداران ارتش ايران در جنگ جهاني دوم است‌. ‌
اما اين تنها لا‌يه بيروني تمامي اين آدم‌هاست‌. لا‌يه‌اي كه پشت آن تفكري عقب افتاده و زن ستيز قرار دارد‌؛ تفكري كه درآن زن‌، تنها متعلق است به مطبخ و حرمسرا و... ‌
در اين تفكر، ‌زن‌حق داشتن فرهنگ و هنر و تمدن و حتي تفكر را از خود ندارد چنانچه مي‌بينيم چگونه هر سه مرد خانواده‌ها تمام تلا‌ش خود را براي منصرف كردن زنان براي رفتن به اين بيدار خانه كه نقش مهمي در بيداري آنان ايفا مي‌كند‌، انجام مي‌دهند تا آنان را از ساده‌ترين حق خود‌، يعني استقلا‌ل و هويت فردي دور نگه دارند. ‌
ملكه‌، دختر آذري زبان و عاشق‌، ‌كه به خيال خود به واسطه مقاومت و عدم تسليم در برابر ازدواج نا‌خواسته توانسته بود با منوچهر‌(مرد فرنگ درس خوانده و ظاهرا روشنفكر) ازدواج كند‌، ناگهان از تباني پدر و شوهر براي خانه نشين كردنش پي مي‌برد و مي‌فهمد مردي كه در اين مدت دل درگرو او داشته و نمايشنامه‌اش ‌را در باره عشق به او نوشته‌، مردي كلا‌ش است كه تنها به خاطر پول پدر ‌(‌كه در تمام طول سال‌ها خرج تحصيل او را در فرنگ مي‌داده‌است) با او ازدواج كرده و او را مجبور به ترك همه خواسته‌ها و حقوق انساني‌اش مي‌كند. او به زودي در مي‌يابد شوهر فرنگ رفته و به ظاهر امروزي‌‌اش نيز تفاوتي با ديگر مردان عقب افتاده و متحجرشهر و ‌كشورش ندارد و در حالي كه فرياد مخالفت سرمي‌دهد،به طرف پستو خانه شوهر برده مي‌شود‌.
محجوبه نيز برادري دارد كه‌از جاهل‌هاي به اصطلا‌ح كلا‌ه مخملي شهر‌است و براي خلا‌ف‌هايش حد و مرزي قائل نيست و افتخارش ويرانه كردن خانه و كاشانه مردم و به آتش كشيدن سينمايي پر از تماشاگر و تجاوز به جان و مال و ناموس مردم است‌. او با اين همه كج رفتاري و ويژگي‌هاي بد اخلا‌قي‌، پدر شاعرش را بر‌مي‌انگيزد تا براي دفاع از شرف‌و ناموس ‌خود‌! ‌مانع خواهر شده و با حمله به خانه مدحت‌(‌همان بيدار خانه‌) محجوبه را با بي‌آبرويي تمام ‌و همانند خلا‌فكاران‌، ‌به بند كشيده و در تمام كوچه و خيابان دست بسته بگرداند و به زندان خانه برد تا براي هميشه او را از حقوقش محروم كند. محجوبه ‌در حالي كه تلخ ‌مي‌گريد از علا‌قه خود به هنر تئاتر و درام‌نويسي سخن مي‌گويد و او كه يكبار در برابر خواسته پدر ايستادگي كرده و در راه تفكر و تجدد و فرهنگ‌، حتي نام خود را نيز قرباني كرده و بين هنر‌، ‌خانه و كاشانه و نام خانوادگي‌، هنر را انتخاب كرده و به خانه مدحت پناه آورده است‌، در حالي كه همانند بدكارترين مردمان به بند كشيده شده و توسط برادر بر روي زمين كشيده مي‌شود‌، از پدر مي‌پرسد اگر كسي او را از شعر و شاعري محروم مي‌كرد چه احساسي داشت‌؟ و پاسخ پدر روشنفكر اين است كه اي كاش از ابتدا گناه كبيره‌اي به نام ‌تئاتر ودرام و درام‌نويسي را رها كرده و در خانه‌، كنار پدر نشسته‌، تنها براي خود و نه ديگري شعر مي‌نوشت تا مبادا نامحرمان نوشته‌هاي او را بخوانند و آثارش را بر صحنه تئاتر ببينند. ‌
‌و اما اختر‌، او كه شوهرش سر منصب ارتش است و به ظاهر مردي دنيا ديده و امروزي است در برابر تمامي فداكاري‌ها و از خود گذشتگي‌هاي اختر‌، به راحتي نمايشنامه او را پاره كرده و او را مطلقه اعلا‌م مي‌كند‌. هوشنگ كه درست زمان بيرون آمدن اختر از خانه مدحت‌، ‌با او برخورد مي‌كند‌، در برابر خوشحالي ‌اختر ازآمدن‌او به مرخصي‌، دست نوشته‌هاي اختر را گرفته و پاره مي‌كند و سپس مي‌گويد كه اگر بخواهد به درام‌نويسي و تجدد‌خواهي ادامه دهد،‌ديگر نه در خانه پدر جايي براي ‌او هست و نه در كنار شوهر‌. هوشنگ‌، ‌متن اختر را پاره كرده و به او مي‌گويد كه از داشتن همسري هنرمند و با فرهنگ‌(‌گناهكار و بي‌حيا‌)‌، احساس شرم مي‌كند. او اختر را وادار به انتخاب بين درام و تئاتر از يك طرف و پدر و شوهر و زندگي‌از طرف ديگر مي‌كند و مي‌گويد تاب تحمل زندگي با زن بي‌حيايي كه نوشته‌هايش ‌را به مردم‌نشان دهد، ‌ندارد. او اختر را ترك ‌مي‌كند‌، بدون اين كه لحظه‌اي به رها كردن زني تنها در شهري پر خطر بينديشد‌. او اختر را ترك مي‌كند ‌تا وي‌(اختر) ‌نيز همانند محجوبه به خانه مدحت كه بيدار خانه‌اي براي زنان تجدد‌خواه بوده‌، پناه آورد‌. اما او تسليم نمي‌شود و پس از ساعت‌ها گريستن‌، ناگهان برخواسته و ‌تصميم به صحبت كردن با پدرش مي‌افتد‌، پدر روشنفكري كه به دخترش آزادي عمل داده تا خودش شوهر مورد علا‌قه‌اش را انتخاب كند‌. اختر در تاريكي شب‌، از خانه مدحت بيرون مي‌رود تا با پدر صحبت كرده و او را راضي به درام‌نويسي و فعاليت فرهنگي‌خود كند. او‌(‌اختر) مصمم است كه حتي يك شب را هم ازدست نداده ‌و حتماً همين امشب موافقت پدر را دريافت كند‌. او شبانه، تنها و بي‌يار و ياور‌، بدون اين كه شوهر غيرتمندش نگراني‌اي از كوچه‌هاي نا‌امن شهر به خود راه دهد، ‌از خانه بيرون مي‌رود اما در دام دو مزاحم مي‌افتد‌. دو مزاحمي كه ‌همانا برادر محجوبه و دوست همسلكش است‌. مزاحماني كه ادعاي اختر در‌باره همسر يكي از سرمنصبان ارتش بودن را به باد استهزا و خنده گرفته و اگر‌چه كه مستي عقل از سرشان برده‌، اما پرسش به جايي مطرح كرده و مي‌گويند سرمنصب ارتش چگونه همسر خود را نيمه شب‌، تنها و بي‌ياور در كو‌چه‌هاي شهر رها مي‌كند؟ اختر در برابر آنان مقاوت كرده و تلا‌ش براي گريختن مي‌كند، اما در بن‌بست كوچه به دام افتاده و به قتل مي‌رسد‌. اختر به زمين مي‌افتد و در حال مرگ نوشته‌هاي خونين خود را در دست فشرده و مي‌گويد بايد بميرد تا زنان در آينده بتوانند حقوق خود را به دست آورند و اين پاياني كوبنده و تاثير‌گذار براي مخاطب و البته مولفي زيرك است كه نمايش خود را در اوج به پايان رسانده و از پر گويي‌هاي اضافه و بي‌مورد و صحنه‌هايي بي‌ربط كه نتيجه‌اي جز خستگي تماشگر در پي ندارد‌، جلو گيري مي‌كند‌. اما مولف اثر در اين جا‌، با چيدمان معكوس‌و بدون دقت ‌صحنه‌ها‌ي پاياني نمايش‌(‌عاقبت هر كدام از دخترها) نظم منطقي اثر را در هم ريخته و هدف نهايي‌اش را كمرنگ مي كند؛ چراكه صحنه به قتل رسيدن اختر آن چنان تكان دهنده و تاثير‌گذار است كه مي‌تواند مخاطب را ساعت‌ها‌، ‌روزها و حتي هفته‌ها به خود مشغول سازد اما برخلا‌ف انتظار ‌مولف‌، اين صحنه ‌را در ابتدا قرار داده و پس از آن صحنه بيرون آوردن و به بند كشيدن محجوبه از بيدار خانه مدحت وبردن او به سوي خانه پدري و در پايان،‌اتفاق بسيار كمرنگ ملكه كه شوهرش مردي فاقد ضريب هوشي و حتي مشابه كودكي رشد نكرده و عقب افتاده است و هيچ قدرت اظهار‌نظر و تصميم‌گيري نداشته و به نظر مي‌رسد پدر ملكه نيز براي دستيابي به اهدافش عمداً او را براي همسري دخترش برگزيده تا تنها مطيعي محض باشد در برابر فرمان او كه دختر من نبايد درام‌نويسي كند. اگرچه كه مصلحت ايجاد مي‌كند تا اين موضوع از زبان همسر دختر بيان شود و نه خود او(‌پدر)‌. در اين صحنه مي‌بينيم ملكه‌، از رابطه قديم و طولا‌ني پدر و شوهر ناراحت شده و در پاسخ پدر كه مي‌گويد مگر ازدواج با منوچهر را نمي‌خواستي‌؟ ‌بزرگترين مبارزه‌اش فريادي ‌است كه مي‌گويد " نه اين جوري" و سپس به حالت قهر‌، مكان ‌را ترك كرده و پدر و‌شوهر را به دنبال خود روانه مي‌سازد و اين همان چيدمان وارونه است‌.‌مولف در اين جا صحنه‌ها را از اوج به فرود چيده، حال آن كه قرار است مخاطب را درگير خود كرده و مقدمه را براي صحنه پاياني نمايش آماده كند‌. در پايان نمايش‌، زماني كه قمري مستخدم خانه‌، خبر به قتل رسيدن اختر را براي مدحت آورده و مدحت براي باور كردن اين موضوع در حال از خانه بيرون رفتن است‌؛ سه مرد زن پوش‌با چادر و روبنده به خانه آمده و با بيرون رفتن مدحت‌، قمري را زخمي‌، خانه را ويران و همه جا را به نابودي مي‌كشند و سپس به يكديگر مي‌گويند كه تيتر تمام يوميه‌ها‌ي‌(‌روزنامه‌ها‌ي‌) فردا،اين است كه عده‌اي زن نجيب و شرافتمند‌، بي‌حيايي و بي‌نزاكتي زنان تجدد‌خواه را تاب نياورده و آنان را به تقاص اعمال كريهشان رساندند. در پايان با بازگشت مدحت و مرگ قمري در آغوش وي‌(‌مدحت) شعارهاي مدحت آغاز مي‌شود‌. شعارهايي از قبيل اين كه آهاي من تسليم نمي‌شوم‌، من گريه نمي‌كنم‌، من شيون نمي‌كنم‌، من زاري نمي‌كنم و... كه مي‌توانست با اندكي توجه به عمق و گريز از سطح، با نوشتن و نصب تابلوي دوباره‌اي همانند چراغ ‌بيداري خانه زنان روشن و آماده خدمت‌گزاري به زنان است‌، به دور از هر گونه شعار‌پردازي‌، سخن خود را گفته و به نتيجه لا‌زم براي پايان نمايش خود برسد‌. ‌
اگرچه كه ‌اساساً پرداختن به اين موضوع و نمايش مشكلا‌ت و مصائب اولين زنان نمايشنامه‌نويس و هنرمند امروزي ‌ايران‌، به خودي خود حركتي قابل تقدير است و دقت و هوشياري"‌كياني" ‌در مقام مولف ‌اثر‌در ارائه لحظاتي به ياد ماندني‌و استفاده از شعرهاي سنتي و بازي‌هاي كلا‌مي را ‌ياد‌آور مي‌شود‌. لحظاتي كه ‌هدف مولف را در پس لا‌يه‌هاي طنزهاي شادي‌آوري قرار مي‌دهد كه در ابتدا خنده را بر لبان مخاطب آورده و سپس او را به فكر فرو مي‌برد‌. تفكري عميق درباره ستمي كه در طول تاريخ هنر امروزي ايران بر حق ‌زنان كشور روا داشته و شايد هرگز پاياني براي آن نيست وطنزي كه ‌بااندكي نگاه نشانه شناسانه، ‌تلخي آن را در مي‌يابيم‌. به ياد بياوريد صحنه عكس گرفتن هوشنگ را از نوعروس زيبا و جوانش، اختر، كه ‌ژست او را با چتر نپسنديده و از او مي‌خواهد با قرار دادن كوزه‌اي روي سر‌، همانند زنان كارگر قديمي كه از رودخانه آب برداشته و نفس زنان ‌به بالا‌ي كوه مي‌بردند‌، ژست بگيرد و اين نشانه‌اي است از نوع تفكر هو‌شنگ نسبت به همسرش اختر.
طراحي صحنه و لباس نيز در اين نمايش قابل اعتنا‌ست‌. آن جا كه لباس‌هاي هر يك از شخصيت‌ها علا‌وه برحس ‌زيبايي شناسانه آن‌، ‌براساس نوع ‌شخصيت او تدارك ديده شده است‌. پيراهن نارنجي و تاحدودي براق و چشمگير براي اختر كه عاشق پيشه است و روحيه‌اي شاد و سرخوش دارد‌. پيراهن سبزملا‌يم و ساده تر( البته زيبا ) براي ‌محجوبه كه دختري ساده، مهربان و بي غل و غش است‌. كت ودامن آجري رنگ براي ملكه و جليقه‌، دامن مشكي و بلوز نقره اي بسيار زيبا براي مدخت كه سنش از ديگرا ن جا افتاده تر است. تا در خا نه اي قديمي، با شيشه‌‌هاي رنگي و مشبك و سكويي كه خانه را از خيابان با سنگفرش‌‌هاي نقاشي شده كف خيابان جدا كرده ‌و به تمامي معماري دوره زماني‌پهلوي اول‌(‌جنگ جهاني دوم‌) ‌را در ذهن القا مي‌كند تا بيش از پيش‌، ‌ذهن‌مخاطب را به عمق تحرك زنان هنرمند و فرهيخته اي ببرد كه از همه چيز خود گذشتند تا زنان ايران بتوانند‌تاريخ تئاترامروزي‌ايران‌را رقم بزنند. اگرچه كه قلم و ذهن تاريخ‌، به سادگي آنان را فراموش كرده و فهرست طولا‌ني‌اي از مردا‌ن ‌نامدار عرصه نمايشنامه‌نويسي ايران به آيندگان عرضه داشته است‌. فهرستي فراموش شده ‌از نشانه‌هاي بيداري زنان در طول تاريخ‌.
 چهارشنبه 13 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سياست روز]
[مشاهده در: www.siasatrooz.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن