واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: نگاهي به كتاب - مجيد يوسفي
در رديف نويسندگان آرمانخواه فرانسه قرار دادهاند.
اما به نظرم، نام او را بايد در رديف يكي از ممتازترين نويسندگان و مصلحان اجتماعي اروپاي دو قرن اخير قلمداد كرد؛ بيشتر به اين جهت كه دغدغههاي او، از جنس و سنخ دغدغههاي قديسان و مصلحان بشري است و اگر قرار باشد براي همين ادعايم برهاني ارائه دهم جمله برگزيده كتاب، مناسبترين برهان من است:
ديگري، ديروز متفاوت اما دور بود. امروز، او همچنان متفاوت است، اما همه جا حضور دارد: در تلويزيون اتاق نشيمن و همين طور در انتهاي شبكههاي اينترنت. بنابراين براي فهميدن يكديگر، دست كم براي تحمل يكديگر، به تلاش فوقالعادهاي نيازمنديم.>
دومينك ولتون خود اين را در اين كتاب به نمايش گذاشته است. او تجربيات نيمقرن فعاليت و تجربه فرهنگي و سياسي را دستمايه راهي براي بحرانهاي موجود در جامعه جهاني قرار داده است. هشدارها و انذارهاي برگ برگ كتاب حاضر، خود گوياي آن است كه دومينك ولتون رسالتش را به آرمانهاي جهاني ادا كرد.
ولتون در اين همهمه صداهاي رعدآساي مدعيان تسهيلسازي ارتباطات، نگاهها را به نقطه نزديك اما غريبي دعوت كرده است. او ارتباطات جهاني را يك فريب بزرگ دانسته و از صاحبان انديشه و فرهنگ خواسته از خواب خرگوشي بيدار شوند.
وقتي همه به مونيتورهاي خود خيره شدهاند تا آخرين اخبار را دريافت كنند او نگاه همگان را به آثار و نتايج زيانبار ارتباطات سوق داده است:
از ديد ولتون، از ميان رفتن فاصلههاي فيزيكي اهميت فاصلههاي فرهنگي را آشكار كرده است.
بنابراين مرحله سوم جهانيسازي [اطلاعات و فرهنگ] كه گمان ميرفت دنيا را براي ساكنان آن آشناتر و انسانها را به يكديگر نزديكتر كند، برخلاف انتظار، آنان را به تفاوتهايشان آگاه كرده است. خاستگاه اين گسيختگي كجاست؟ در اين واقعيت كه گيرندگان پيام در همان فضا ـ زمان فرستندگان پيام زندگي نميكنند و در اين واقعيت كه پيامهايي به طور عمده از شمال پخش ميشود، گيرندگان اطلاعاتي را كه بر مبناي مدل غربي- براي آنكه نگوييم آمريكايي- ساخته شده و احساسي از سلطهجويي فرهنگي القا ميكند، رد ميكنند. كافي است به واكنش مطبوعات كشورهاي جنوب (و نه فقط كشورهاي مسلمان) پس از 11 سپتامبر 2001 نگاه كنيم.
خيلي ساده، موضوع عبارت است از برخورد - كم و بيش خشونتبار- فرهنگها و همسايههاي دنيا. بنابراين اينكه همه چيز- يا تقريبا همه چيز- را ميبينيم، معنايش اين نيست كه بهتر ميفهميم. برعكس، به گوناگوني ارزشها پي ميبريم و همه آنچه از جنبههاي ديني، سياسي و فرهنگي، ما را از يكديگر جدا ميكند، دقيقتر ميسنجيم. چنين بود كه غرب بامداد 11 سپتامبر2002 از اش بيدار شد و در منگي و گيجي پي برد كه شماري از كشورها نه فقط ارزشهاي فرهنگ دموكراتيك را قبول ندارند بلكه اين كشورها هر چه بيشتر در بازار جهاني اطلاعات رخنه ميكنند بر تفاوتهايشان و حتي بر دشمنيهايشان با غرب بيشتر تاكيد ميكنند.
دنيا متناهي است اما گوناگوني ديدگاهها درباره دنيا نامتناهي است. خاستگاه اين گوناگوني اطلاعات است كه فاصلهها را مشخصتر، عدم تفاهمها و كينهها ميان شمال و جنوب را عميقتر و سرخوردگيها را حادتر ميكند.
بنابراين طبيعي است كه افراد شيوههاي ارتباطيشان را كندتر از ابزارهاي ارتباطيشان عوض ميكنند. براي آنكه در ارتباطات صورت گيرد لازم است در سه سطح گسيختگي ايجاد شود.
امروز اين گسيختگي در سطح فني و اقتصادي وجود دارد، اما در بعد سوم كه به مراتب مهمتر است، گسيختگي ديده نميشود. فنون و شبكههاي ارتباطي نهتنها تفاهم متقابل ميان انسانها را افزايش نميدهند بلكه تاثير معكوس دارند.
پس اطلاعات بيشتر به ارتباطات بيشتر نميانجامد و در عصر جامعه اطلاعاتي كه بايد ارتباطات فرهنگي را سازماندهي و مديريت كرد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
سه شنبه 12 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 326]