واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: خلاصه ای از زندگی شیخ محمود برزنجی نه مر
شیخ محمود برزنجی سلیمانه ای ، ملقب به ((ملک)) و مشهوربه ((نه مر)) ، فرزند شیخ سعیدبن شیخ محمد احمد مشهور به ((کاک احمد شیخ)) بن شیخ محمود نودهی ، از سادات برزنجهو رؤسای بزرگ عشایر کرد و یکی از راد مردان نامی و رجال سامی تاریخ کردستان است ؛که به سال خاندان علم ودین و شرف تربیت یافت و پس از ختم قرآن کریم نزد شاعر مشهور کرد ، زیور افندی ، به آموزش زبانهای فارسی و عربی و ترکی و برخی دروس دینی پرداخت .
او چون به سن رشدرسید ، جوانی 1302 ه.ق برابر با 1884 میلادی در محله (( کانیسکان )) شهر سلیمانیه به دنیا آمد .
مادرش آمنه نام داشت و از خانوادۀ شیخ بابا رسول برزنجی بود.
محمود در شجاعت و تیرانداز ی و سوار کاری ماهر بود در عین حال از علوم دینی اطلاع کافی داشت و به زبانهای رایج سخن می گفت .
پدرش شیخ سعید از مردان محترم و بسیار با نفوذ بود که به دلیل قدرت و محبوبیتش مورد توجه سلطان عبدالحمید ثانی ( جلوس 1293 ، خلع 1327 ه.ق ) قرار گرفت و دو بار از سوی سلطان عثمانی به استانبول دعوت شد . در سفر دوم _ که به سال 1324 ه.ق اتفاق افتاد محمود نیز پدر را همراهی می کرد و در این سفر بود که سلطان عبدالحمید کلید و رمزتلگراف مستقیم با خودش را به شیخ سعید اهدا کرد ، که این در واقع بزرگترین خلعت پادشاهی بوده است .
نفوذ فوق العادۀ شیخ سعید در دستگاه عثمانی موجب خوف حکم داران موصل و حزب افراطی اتحاد و ترقی شد و به توطئه آنها _ که داستانی طولانی دارد _ شیخ سعید و چند از نزدیکان او از جمله شیخ احمد پسرش ، روز دوم ماه شوال سال 1326 ه.ق در شهر موصل به شهادت رسیدند .
شیخ محمود _ که در زمان حیات پدرش به خوبی استعداد و لیاقت خود را نشان داده و محبوبیت زیادی کسب کرده بود _ پس از واقعۀ موصل ، بنا به درخواست عموم ، در جای شیخ سعید نشست و از همان ابتداگروه زیادی از مردم بدو گرویدند و از در اطاعتش در آمدند .دراین دوران ، کاردانی ، خوشرفتاری با مردم ، رشادت و مردانگی و نیز نفوذ دینی ودنیوی شیخ محمود ، موجب جلب توجه و حمایت اکثر عشایر اکراد دور و نزدیک شد و روز به روز بر دامنۀ شهرت و قدرتش افزود ؛ تا آنکه جنگ اول جهانی ( 1914 تا 1918 میلادی ) در گرفت .
در سال 1915 نیروهای چند ملتی دولت بریتانیا به قصد اشغال خاک عراق ، در فاو و بصره پیاده شدند و به طرف شمال پشروی کردند . دولت عثمانی لشکری به مقابله ایشان فرستاد و از شیخ محمود هم طلب کمک کرد . شیخ بانگ جهاد سر داد و در مدت کوتاهی ، نیروی شامل 1800 سوار 300پیاده را آورد و در منطقه (( شعیبه )) به نیروهای عثمانی پیوست .
جنگ شعیبه هشت ماه طول کشید .
در این نبرد لشکر عثمانی شکست خورد و نا چار به عقب نشینی شد . در طول جنگ ،تنها از جبهۀ شیخ محمود بود که خبر پیروزی می رسید و عاقبت هم چون دستور عقب نشینی صادر گردید ، هرچند خود شیخ زخمی شد ؛ اما به نیروهایش آسیب زیادی نرسید و پیروزمندانه به سلمانیه برگشت.
مقارن همین زمان ، خبرحملۀ روسها به شهر های مریوان و پینجوین و روستاهای اطراف و تصرف خانقین و رواندازو غارت و چپاول مردم آن نواحی رسید و معلوم شد که قزاقها قصد تصرف سلیمانیه را نیزدر سر دارند .
شیخ محمود که تازه به سلمانیه بر گشته بود _ بی درنگ مهیای جنگ شد ولشکرش را به حدود مریوان و پینجوین رساند.
روسهای که چنین دیدند ،صفوت بیگ نامی را _ که پیشتر حاکم سلمانیه و از اعضای حزب اتحاد و ترقی بود و سپس به لنینگزاد گریخته بود _ مأمور کردند که با شیخ محمود وارد مذاکره شود و او را زیاری رساندن به عثمانیها منصرف کند .
چه در آن صورت استقلال کردهای تحت فرمان دولت عثمانی را دولت روسیه حمایت خواهد کرد.
شیخ محمود در جواب انزجار خود را از نحوۀ رفتار روسها با مردم در مناطقی که تصرف کرده اند اعلام میدارد و نخستین شرط برای مذاکره با ایشان را دست کشیدنشان از تجاوز و جبران خسارات وارد شده بر مردم عنوان می کند .
سپس به صفوت بیگ خطاب می کند که :
تو ما را میشناسی ! هر که با ما دست دوستی دهدبا او دوستانی یک رنگیم و اگر دشمنی کند ، در برابرش دشمنانی سخت کوشیم .
این پاسخ به روسهابرخورد و از سر خشم و غرور هجومی تازه را به سوی جنوب و غرب آغاز کردند . شیخ محمودو سوارانش با شجاعت در مقابلشان ایستادند و پس از جنگ سخت ، آنان را شکست دادند ونا چار به عقب نشینی و ترک مواضع کردند .
افسران و سربازان ارتش عثمانی پس از این پیروزی ، به عنوان غنیمت جنگی به غارت اموال مردم پرداختند و چون برخی از سران عشایر مقاومت کردند ، ایشان را دستگیر کرده ، قصد اعدامشان را داشتند .
شیخ محمود از این عمل برآشفت و دستور داد هر چه زودتر دستگیرشدگان را آزاد کنند .
جنگ اول جهانی شایدبیشتر از هر جای دیگر کردستان را پایمال کرد و مردمش را دچار فقر و گرسنگی و بیماری گردانید .چراکه درگیریهای مکرر و خانمانسوز در نواحی مختلف این سامان ، ضمن اینکه موجب از بین رفتن کشتزارها و علوفه و دامهای این مناطق شده بود ، دست به دست شدن این سرزمینها بین لشکرهای بیگانه و تاراج هربارۀ هریک از این نیروها ، همه را ازهستی ساقط کرد ، توش توانی برایشان با قی نگذاشته بود .
در همین حال تبلیغات گسترده و امکانات از هر لحاظ فراوان انگلیسها بود که هر جا قدم می گذاشتند ، پیش از هر چیزبه توزیع مواد غذایی و مداوای مردم می پرداختند و در عین حال به هر یک از ملیتهای زیر پرچم عثمانی وعدۀ حکومت آزاد و مستقل می دادند و با این روشها خود را در نظراقشار مختلف مانند فرشتۀ نجات بخش انها تصویر کرده بودند .
از آن طرف 1914 میلادی ، دولت عثمانی امتیاز استخراج نفت موصل را به دولتهای آلمان و انگلیس واگذار کرده بود ؛ که با شروع جنگ کار آن متوقف شد و پیشرفت متفقبن در جنگ ، موجب عقد قرار داد (( سایکس _ پیکو )) ( بین مارک سایکس انگلیسی و ژرژ پیکوی فرانسوی ) در سال 1916 میلادی گردید .در این قرار داد _ که در واقع توافقنامه ای بر سر تقسیم بلاد عثمانی بود _ شرق ترکیه سهم روسها می شد ، قسمت اعظم عراق به انگلیس می رسید و شمال غرب عراق و کشور سوریۀ کنونی ، زیر پرچم فرانسه می رفت .
دلیل چشم پوشی انگلیسیها از نفت موصل و واگذاری آن به فرانسه در قرار داد مذکور ، این بود که نمیخواستند با روسیه تزاری مرز مشترک داشته باشند .
و چون در اکتبر سال 1917 میلادیاوضاع روسیه دگرگون شد و بلشویکها صحنه های خارجی را خالی کردند ،انگلیس آن پیمان را بی اعتبار خواندو پس از باز یهای سیاسی بسیار ،در سال 1918 ، لوید جورج انگلیسی و کلیمانسوی فرانسوی از سوی دولتهایشان به توافق رسیدند که ولایت موصل و توابع آن را انگلیسها اداره کنند و در عوض سهمی از نفت عایدی آنجا را به فرانسه بدهند.
سون در بدو ورود کارش را بی اعتنایی به شیخ محمود و بد رفتاری با مردم شروع کرد و خواست تا به این وسیله همه را مرعوب کند و به باور خود مطیع گرداند .
شیخ مدتی را مدارا کرد و کج خلقیها وبهانه تراشیهای سون را نادیده گرفت ؛ اما پس از چندی اطمینان یافت که این نوع برخورد از خود سری او نبوده و بیانگر تغییر سیاست انگلیس است .
مردم نیز از دست زورگویی عوامل انگلیسی و نوکرانش به جان آمده بودند و پی در پی به شیخ محمود واطرافیان شکایت می بردند.
شیخ ابتدا نامه ای به ویلسون نوشت و در آن ضمن اظهار تأسف از بی توجهی دولت بریتانیا نسبت به تعهداتش ،از ایشان خواست تا هرچه زودتر در صدد جبران مافات برآیند و مردم را بیش از آن نسبت به خود بدبین نکنند ؛ چه در غیر این صورت برای او راهی جز توسل به نیروی مردم برای طبیعی ترین حقوقشان باقی نخواهد ماند .
این اقدام بی نیجه ماندو نامۀ شیخ محمود را پاسخی نیامد ؛ نا چار اطرافیان و سران عشایر هم پیمانش را آگاه ساخت که خود را برای جنگ با اجنبی آماده کنند .
سپس محمود خان دزلی را با لشکری ازمردان مسلح اورامی به ناحیۀ (( شارباژیر )) فراخواند و دستور داد تا هر چه زودتر به نام زیارت مرقد کاک احمد شیخ، وارد شهر سلیمانیه شوند .
میجر سون چون از حرکت این لشکر اطلاع یافت ، نا مه ای به شیخ محمود نوشت و از او تقاضا کرد که اجازه ندهد که محمود خان با بیش از ده سوار غیر مسلح داخل شهر شود .
شیخ اعتنایی نکرد و لشکر به راه افتاد .
سون شتابزده به این بهانه که می رود همسرش را از بصره بیاورد ، گرینهاوس را در جای نشاند و ضمن راه حکم دستگیر کردن محمود خان دزلی را به فرمانده لشکر ، میجر دانلیس داد.
دانلیس با سپاهی متشکل از 2000پیاده و 400 سوار ،به مقابلۀ محمود خان رفت و در تاریخ19/5/1919 ، جنگ سختی در گرفت که دو روز طول کشید و به شکست نیروهای انگلیسی انجامید و در روز 21/5/1919 لشکر محمود خان فاتحانه به سلیمانیه رسید .
تقریبا" تمام انگلیسیهایی را که در شهر اقامت داشتند مردم دستگیر کردند و جمع این افراد با عده ای که در جنگ اسیر شده بودند به حدود 250 تن می رسید.
که از آن میان جز هفت افسرانگلیسی و پانزذه افسر هندی ، دیگر مأموران و سربازان هندی و عرب و افغانی آزادشدند .
اسامی افسران باز داشت شدۀ انگلیسی به قرار زیر است :
میجر گرینهاوس ، جانشین حاکم سیاسی _ کاپیتان دوگلاس ، معاون حاکم سیاسی _ کاپیتان هولت ، معاون سیاسی _ کاپیتان رایت ، معاون سیاسی _ میجر دانلیس،فرمانده نظامی _ میجر شکوفیل و کاپیتان بوند ، حاکم سیاسی (( چه مچه مال))
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 294]