محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831589818
جهان - كارنامه 8 ساله رايس
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: جهان - كارنامه 8 ساله رايس
جهان - كارنامه 8 ساله رايس
هنگامه شهيدي:اشاره: خانم كاندوليزا رايس طي مقالهاي در شماره جولاي و آگوست 2008 نشريه تخصصي «شوراي روابط خارجي ايالات متحده (foreign Affairs) تجربه و يافتههاي خويش در حوزه سياست خارجي آمريكا را طي دو دوره حضور در دولت جورج بوش (يك دوره به عنوان مشاور امنيت ملي و دور دوم به عنوان وزير امور خارجه) بيان كرده است. فارغ از ميزان صحت و سقم مطالب ذكر شده، با توجه به نكات مهم و قابل توجهي كه در اين مقاله به آنها اشاره شده است، تلاش شد تا بخشهاي مهم آن براي بهرهبرداري خوانندگان محترم و تجزيه و تحليل آن توسط كارشناسان و تحليلگران ارزشمند كشورمان، به فارسي برگردان شود.
«منافع ملي» چيست؟ اين سوالي است كه من در سال 2000 به آن علاقه داشتم. آن زماني بود كه به عنوان يك ملت به صورت آشكارا آن را «دوره پساجنگ سرد» نام نهاديم. نيك ميدانستيم كه در كجا قرار داريم، تا اينكه قصد داشته باشيم چه كار كنيم. با اين حال تغييرات بزرگي در حال وقوع بود؛ تغييراتي كه بعدا به رسميت شناخته شد؛ اما تاثيرات آن به صورت عميقي مبهم ماند. پس از آن حملات 11 سپتامبر 2001 اتفاق افتاد. پس از حمله به «پرل هاربر»، ايالات متحده در سال 1941 يك جهان متفاوت را كنار زد. ما فراخوانده شديم تا با اضطرار و چشماندازي نو، عوامل شكلدهنده تهديدات و ايجادكننده فرصتها را رهبري كنيم. از زمان شوكهاي راهبردي گذشته، و از زمان حملات 11 سپتامبر تاكنون، ميتوان «استمرار و تغيير» را در سياست خارجي آمريكا مشاهده كرد. آنچه تغيير نكرده، روابط ايالات متحده با قدرتهاي بزرگ سنتي و در حال ظهور، براي هدايت و رهبري موفقيتآميز سياست است. بنابراين، هشدار من در سال 2000 اين بود كه ما بايد به دنبال تقويت و سرعت بخشيدن به «روابط خود با قدرتهاي بزرگ»، شامل روسيه و چين و قدرتهاي در حال ظهور همچون هند و برزيل باشيم. همانند گذشته، اتحادها در قاره آمريكا، اروپا و آسيا، ستونهاي نظام بينالمللي باقي ميمانند و ما هماكنون در حال تغيير و تحول آنها به منظور مواجه شدن با چالشهاي دوران جديد هستيم. آنچه به شكل گسترده تغيير كرده اينكه ما چگونه به رابطه بين پويشها در درون دولتها و توزيع قدرت در ميان آنها نگاه ميكنيم؟ همانطور كه «جهاني شدن» برخي كشورها را تقويت ميكند، كمبودها و نقاط ضعف بسياري از دولتها را نيز نشان داده و تشديد خواهد كرد. در اين محيط راهبردي براي امنيت ملي ايالات متحده بسيار مهم و حياتي است كه دولتها بخواهند و قادر باشند كه با طيف وسيعي از مسووليتها در درون مرزهاي خود مواجه شوند. اذعان ميكنيم كه «ساختار دولت دموكراتيك» هم اينك جزء بخش حياتي منافع ملي ايالات متحده است. در خاورميانه بزرگتر، اذعان ميكنيم كه «آزادي و دموكراسي» تنها عقايدي هستند كه ميتوانند در طول زمان منجر به عدالت و ثبات پايدار، بهويژه در افغانستان و عراق شوند. چون گذشته، سياست ما نه فقط با «قدرت» بلكه به وسيله «ارزشهاي» آمريكايي حفظ و پيگيري شده است. ايالات متحده در مورد اهميت حقوق بشر با برتري دموكراسي به عنوان شكلي از حكومت، هم در اصل و هم در عمل بيطرف نبوده است. اين واقعگرايي منحصر به فرد آمريكايي، طي هشت سال گذشته ما را راهنمايي كرده و بايد در سالهاي آتي نيز راهنماي عمل ما باشند.
قدرت بزرگ، قديمي و جديد
بنا بر ضرورت؛ روابط ما با روسيه و چين بيشتر ريشه در منافع مشترك دارد، تا در ارزشهاي مشترك، با روسيه، زمينه مشتركي يافتهايم و نشانه آن موافقتنامه «چارچوب استراتژيكي» است كه رئيسجمهور جورج دبليو بوش و رئيسجمهور سابق روسيه ولاديمير پوتين در سوشي در مارس 2008 امضا كردند. رابطه ما با روسيه به شدت به وسيله لحن مسكو مورد آزمايش قرار گرفت: به واسطه تمايل آن به رفتار با همسايگانش همچون «حوزههاي نفوذ» از دست داده و به واسطه سياستهاي انرژياش كه يك اثر ضعيف سياسي مشخصي دارد. با اين وجود، لازم است يادآوري كنم كه روسيه، اتحاد شوروي نيست. آنها ديگر نه يك «دشمن هميشگي» هستند و نه يك «تهديد راهبردي». روسها هم اينك از فرصت بيشتري برخوردارند؛ و آزادي فردي بيشتر از هر زمان ديگري در تاريخ كشورشان وجود دارد، اما اين موضوع به تنهايي معياري نيست كه روسها خودشان بخواهند با آن، مورد داوري قرار بگيرند. هشت سال گذشته ما را در برخورد با نفوذ در حال ظهور چين با چالش مواجه كرد. ما به پكن تاكيد كردهايم كه عضويت كامل چين در جامعه بينالمللي مسووليتهايي را نيز با خود به همراه دارد و فرقي نميكند كه در هدايت و اداره سياست اقتصادي و تجاري آن، رويكردش در قبال انرژي و محيط زيست باشد، يا سياستهايش در قبال جهان در حال توسعه. چين براي ايفاي نقش بيشتر بايد به مسائلي همچون دارفور، برمه و تبت توجه كند. سياست ايالاتمتحده، گفتوگوي فعال و صريح با رهبران چين در اين چالشها خواهد بود. ايالات متحده به همراه بسياري از كشورهاي ديگر، در مورد توسعه سريع سيستمهاي تسليحاتي با فناوري بالاي چين نگران است. درك ميكنيم كه از زماني كه كشورها توسعه پيدا ميكنند، آنها نيروهاي مسلح خود را نوسازي ميكنند. اما عدم شفافيت چين در مورد هزينهها و دكترين نظامي و اهداف راهبردياش، عدم اعتماد را افزايش ميدهد. ايالات متحده بايستي حوزههاي همكاري و موافقت راهبردي با روسيه و چين را حتي در شرايطي كه اختلافات مهم و عمدهاي وجود دارد، بيابد. بديهي است كه روسيه و چين وظايف ويژهاي انجام ميدهند و اعضاي دائمي شوراي امنيت سازمان ملل متحد هستند، اما آن تنها مرجعي نيست كه ما در آنجا با يكديگر كار ميكنيم. مسئله هستهاي كره شمالي ميتوانست به جنگ و منازعه بين كشورهاي شمال شرقي آسيا يا انزواي ايالاتمتحده آن هم با توجه به منافع گوناگون و حياتي چين، ژاپن، روسيه، كرهجنوبي و ايالات متحده در اين منطقه، منتهي شود. در حالي كه آن موضوع به شكل فرصتي براي همكاري درآمد. اهميت روابط قوي با بازيگران جهاني به آن دسته از بازيگراني كه در حال ظهور هستند، نيز گسترش مييابد. ايالات متحده با اين كشورها بهويژه هند و برزيل، مناسبات عميق و گستردهتري ايجاد كرده است. هند در خط مقدم جهاني شدن قرار ميگيرد. اين كشور دموكراتيك تبديل به يك قدرت جهاني و يك متحد در شكلگيري يك نظام بينالمللي ميشود كه ريشه در آزادي و حاكميت قانون دارد. موفقيت برزيل در به كارگيري دموكراسي و بازار، قرنها نابرابري ويرانگري كه طنين جهاني دارد، را نشان ميدهد. امروزه هند و برزيل به جهان خارج مينگرنند، اقدامي كه در گذشته هرگز چنين كاري نكرده بودند و تواناييشان براي رقابت و موفقيت در اقتصاد جهاني را تامين و حفظ ميكنند. در هر دو كشور، منافع ملي در حال بازتعريف است؛ بهگونهاي كه هند و برزيل مسير مستقيم خويش را در يك نظام بينالمللي دموكراتيك، ايمن و باز، به همراه مسووليتهايشان، تشخيص ميدهند. ما منافع حياتي در موفقيت و شكوفايي اين كشورها و ديگر دموكراسيهاي چند قومي بزرگ با برد و دامنه جهاني، همچون اندونزي و آفريقاي جنوبي داريم. از آنجا كه اين قدرتهاي در حال ظهور چشمانداز ژئوپليتيكي را تغيير ميدهند، مهم خواهد بود كه نهادهاي بينالمللي براي انعكاس اين واقعيت تغيير كنند. اين به آن دليل است كه چرا رئيسجمهور بوش حمايت خود از گسترش معقول شوراي امنيت سازمان ملل متحد را آشكار كرده است.
ارزشها و مسووليت مشترك
همكاري با متحدان دموكراتيك، نبايد به آساني به واسطه اينكه چگونه ما با يكديگر ارتباط داريم، مورد قضاوت قرار گيرد. اين همكاري بايد به واسطه اقدامات مشترك كه براي شكست تروريسم و افراطگرايي انجام ميدهيم، مورد قضاوت قرار گيرد. متحدان ما بايد براساس مسووليت مشتركشان با چالشهاي جهاني مقابله و از حقوق بشر و دموكراسيهاي نوپا حمايت كنند. در قاره آمريكا، اين به معناي تقويت مناسبات ما با دموكراسيهاي راهبردي همچون كانادا، مكزيك، كلمبيا، برزيل و شيلي، به منظور كمك به توسعه دموكراتيك نيم كره غربي است. در حال دفاع از خودمان در برابر قاچاقچيان مواد مخدر، باندها و تبهكاران جنايتكار و تعداد كمي حكومتهاي منزوي و خودكامه در نيمكره دموكراتيك خويش هستيم. اين منطقه هنوز با چالشهايي از جمله گذار آتي كوبا و نياز به پشتيباني آن و حق مردم كوبا براي يك آينده دموكراتيك مواجه است. شكي وجود ندارد كه قرنها بدگماني نسبت به ايالات متحده در اين منطقه وجود دارد و باقيمانده است. اما ما نگارش داستان جديدي را آغاز كردهايم كه نه تنها از توسعه اقتصاد كلان و تجارت صحبت نميكند، بلكه از نياز به رهبران دموكراتيك براي مورد توجه و ملاحظه قرار دادن مسائل عدالت اجتماعي و نابرابري، سخن ميگويد. معتقدم يكي از الزامآورترين داستانهاي زمان ما، رابطه با متحدان قديمي است. هدف يك اروپايي واحد، آزاد و صلح، خيلي ضروري است كه اجرا شود. ايالات متحده از يك اروپاي قوي، متحد و منسجم استقبال ميكند. شكي وجود ندارد كه اتحاديه اروپايي، وسيله ثبات بسيار عالي براي سير تكاملي دموكراتيك اروپايي شرقي پس از جنگ سرد بوده است، با اميد به اينكه روزي بيايد كه تركيه جايگاهش را در اتحاديه اروپايي به دست آورد. عضويت در اتحاديه اروپايي و ناتو به اندازه كافي براي رهبري كشورهايي كه اصلاحات مورد نياز را انجام ميدهند و به دنبال حل و فصل مسالمتآميز منازعات ديرين با همسايگان ميباشند، به اندازه كافي جذاب است. طي سالهاي اخير، ماموريت و هدف اتحاد دچار تغيير و تحول شده است. در واقع بسياري ميتوانند عضو شوند.
اگر كسي در سال 2000 ميگفت ناتو امروز در حال ريشهكن كردن تروريستها در قندهار، آموزش نيروهاي امنيتي عراق آزاد، تدارك پشتيباني خيلي مهم از صلحبانان در دارفور و حركت به سوي دفاع موشكي، و اميدوار به مشاركت با روسيه است، چه كسي او را باور ميكرد؟پايداري و برگشتپذيري اتحاد فراآتلانتيك يك دليلي است كه عقيده دارم «لرد پالمرستون» اشتباه كرد، زماني كه گفت «كشورها، متحدان دائمي و پايدار ندارند.» ايالات متحده، متحدان دائمي دارد و آن كشورهايي هستند كه با آنها ارزشهاي مشترك داريم. فرآيند دموكراتيزه كردن در سرتاسر منطقه آسيا- پاسيفيك (منطقه اقيانوس آرام) در حال تعميق و گسترش است. اين روند، حلقه و دايره متحدان ما را گسترش داده و اهداف مشتركمان را نيز به پيش ميبرد. در واقع، اگرچه بسياري فرض ميكنند كه ظهور چين، آينده آسيا را تعيين خواهد كرد، و شايد حتي تا درجه بيشتري ظهور گستردهتر يك جامعه دموكراتيك فزاينده از دولتهاي آسيايي خواهد بود. اين رويداد ژئوپليتيكي، مشخصكننده قرن بيست و يكم است و ايالات متحده در مركز آن قرار گرفته است. ما از يك اتحاد قوي دموكراتيك با استراليا، كشورهاي كليدي در آسياي جنوب شرقي و ژاپن- يك غول اقتصادي كه در حال ظهور به عنوان دولت بهنجار كه قادر به تامين و گسترش ارزشهايمان در آسيا و فراتر از آن است- برخوردار هستيم. كره جنوبي، به صورت يك شريك جهاني درآمده است؛ تاريخ ميتواند به يك سفر الهامبخش از فقر و ديكتاتوري به دموكراسي و شكوفايي به خود ببالد. در نهايت اينكه ايالات متحده يك سرمايه حياتي در ظهور هند به سوي قدرت و رونق جهاني دارد؛ و روابط بين اين دو كشور هيچ وقت تا اين اندازه قوي و گسترده نبوده است. اين موضوع مستلزم كار پيوسته است، اما اين يك پيشرفت شگرف هم براي منافع راهبردي و ارزشهايمان است. هم اينك ميتوانيم از متحدان دموكراتيك در حال ظهور خويش در آفريقا صحبت كنيم. اغلب اوقات به آفريقا تنها بهعنوان يك نگراني بشردوستانه يا منطقه منازعه نگريسته و فكر ميشد. اما اين قاره گذارهاي موفقيتآميزي به سمت دموكراسي در چندين كشور را شاهد بوده است؛ كه از بين آنها، غنا، ليبريا، مالي و موزامبيك قابل ذكر است.
الگوي دموكراتيك توسعه
اگرچه توانايي ايالات متحده براي تحت نفوذ قرار دادن دولتهاي قوي محدود است، اما توانايي ما براي افزايش توسعه سياسي و اقتصادي مسالمتآميز دولتهاي ضعيف و فقير ميتواند قابل توجه باشد. ميبايد براي استفاده از قدرتمان به اين منظور مشتاق باشيم، نه تنها به خاطر اينكه ضروري است، بلكه به خاطر اينكه درست است. خيلي وقتها، گسترس دموكراسي و ترويج توسعه به عنوان اهداف جداگانهاي تصور ميشدند. در واقع، بهصورت زيادي روشن است كه شيوهها و نهادهاي دموكراسي براي ايجاد توسعه اقتصادي پايدار و گسترده، ضروري هستند؛ و توسعه مبتني بر بازار آزاد براي تحكيم دموكراسي ضروري و اساسي است. توسعه دموكراتيك، الگوي سياسي- اقتصادي يكپارچه است؛ كه تركيبي از انعطافپذيري و ثبات را كه به بهترين نحو دولتها را براي بهدست آوردن فرصتهاي جهاني شدن و مديريت چالشهاي آن ياري ميكند، ارائه ميدهد. براي آنهايي كه به گونهاي ديگر فكر ميكنند؛ چه راهكار واقعي كه شايسته آمريكا باشد، وجود دارد؟ توسعه دموكراتيك نهتنها يك راه موثر براي كسب ثروت و قدرت است، بلكه به بهترين نحو، منافع و مزايا را در همه جوامع بدون محرومسازي، سركوب يا خشونت، تضمين ميكند. براي ايالات متحده، ترويج توسعه دموكراتيك ميبايست يك اولويت مهم، باقي بماند. در واقع، هيچ راهكار واقعگرايانهاي وجود ندارد كه بتوانيم براي نفوذ بر تحول و تكامل مسالمتآميز دولتهاي با حكومت ضعيف و فقير، پيشنهاد كنيم. سوال واقعي اين نيست كه آيا اين مسير و روش را پيگيري كنيم، بلكه سوال اين است كه چگونه؟ اول نياز داريم كه توسعه دموكراتيك را مورد شناسايي قرار دهيم، كه هميشه ممكن است؛ اما هرگز سريع و آسان نيست. اين مهم به اين خاطر است كه دموكراسي در واقع تاثير متقابل و پيچيدهاي از شيوهها و فرهنگ دموكراتيك است. در تجربه ملتهاي زيادي، به ويژه تجربه خودمان، ميبينيم كه فرهنگ، سرنوشت نيست.
ملتها با هر فرهنگ، نژاد و سطح، توسعه دموكراسي را پذيرفتهاند و آن را با شرايط و سنتهاي خودشان سازگار كردهاند. هيچ عامل فرهنگي تاكنون مانعي بر سر راه نبوده است؛ نه نظاميگري آلماني يا ژاپني، نه ارزشهاي آسيايي، نه قبيلهگرايي آفريقايي، نه علاقه و شيفتگي به اصطلاح آمريكاي لاتيني براي رهبران خودكامه، نه اولويت ادعا شده سابق كشورهاي اروپاي شرقي براي حكومت استبدادي، هيچكدام مانعي بر سر راه توسعه دموكراسي نبودهاند. واقعيت اين است كه ملتهاي كمتري، حركت دموكراتيك با فرهنگ دموكراتيك را آغاز كردهاند. اكثريت گستردهاي اين حركت را در طول زمان از طريق تلاش و منازعه سخت و روزانه براي وضع قوانين خوب، ساختن نهادهاي دموكراتيك، تحمل مخالفتها، حل و فصل مسالمتآميز و مشاركت و سهيم شدن در قدرت به صورت منصفانه و عادلانه، ايجاد ميكنند. دموكراسي نميتواند تحميل شود، آن هم به ويژه توسط يك قدرت خارجي. موضوع امروز اين است كه به ندرت يك فرد مخالف اصول دموكراسي يافت مي شود. هماكنون بايد مشاركت بلندمدتي با ديگر دموكراسيهاي جديد و شكننده، بهويژه در افغانستان ايجاد كنيم. اصول و پايههاي دموكراسي در اين كشور پس از نزديك به سه دهه استبداد، خشونت و جنگ، در حال استقرار است. براي اولين بار در تاريخ اين كشور، افغانها يك حكومت مردمي دارند كه در انتخاب رياستجمهوري و پارلماني انتخاب شده و به واسطه يك قانون اساسي كه حقوق همه شهروندان را تدوين ميكند، انتخاب شده است. چالشها در افغانستان از يك دشمن قوي نشأت ميگيرد. طالبان يك ديدگاه سياسي مطرح ميكند كه افغانهاي خيلي كمي آن را پذيرفتهاند. در جايي كه حكومت افغانستان با حمايت جامعه بينالمللي، قادر به فراهم ساختن حكومت خوب و فرصت اقتصادي است، طالبان در حال عقبنشيني و انزواست.
ايالات متحده و ناتو يك منافع حياتي در پشتيباني از پيدايش يك دولت دموكراتيك كارآمد افغاني دارند كه بتواند طالبان را شكست دهد و امنيت مردم را تامين كند؛ به گونهاي كه نيازهاي اساسي امنيت، خدمات، حاكميت قانون و فرصت اقتصادي متنوع را مورد توجه قرار دهد. ميتوانيم در افغانستان موفق باشيم، اما ميبايست براي حفظ يك مشاركت با آن دموكراسي جديد براي ساليان آتي آماده باشيم. يكي از بهترين ابزارهاي ما براي حمايت از دولتها در ايجاد و ساختن نهادهاي دموكراتيك و تقويت جامعه مدني كمك خارجي ماست؛ اما ميبايست از آن به درستي استفاده كنيم. ما شروع به تغيير و تحول كمكهاي خود به صورت مشوق براي كشورهاي در حال توسعه به منظور حكومت عادلانه، پيشرفت آزادي اقتصادي و سرمايهگذاري براي مردمشان كردهايم. اين نو آوري عمده، ابتكار حساب چالش هزاره (برنامه كمك وزارت خارجه آمريكا به كشورهايي كه به استانداردهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي مد نظر آمريكا برسند) است.
به صورت گستردهتري هماكنون كمكهاي خارجي خود را با اهداف سياست خارجي آمريكا، همسو ميكنيم؛ براي اينكه به كشورهاي در حال توسعه كمك كنيم تا از جنگ به سوي صلح از فقر به شكوفايي، از حكومت ضعيف به سوي دموكراسي و حكومت قانون حركت كنند. در نهايت يكي از بهترين روشها براي حمايت از رشد نهادهاي دموكراتيك و جامعه مدني اين است كه از تجارت آزاد و عادلانه و سرمايهگذاري پشتيباني كنيم. فرآيند تكميل يك موافقتنامه تجاري يا يك معاهده سرمايهگذاري دو جانبه توسعه دموكراتيك را تسريع و تحكيم ميكند. نهادهاي حقوقي و سياسي كه ميتوانند حقوق مالكيت را الزامي كنند، بهتر قادر به محافظت از حقوق بشر و حاكميت قانون هستند. دادگاههاي مستقل كه ميتوانند اختلافات تجاري را حل و فصل كنند، ميتوانند به صورت بهتري اختلافات مدني و سياسي را رسيدگي كنند. تجارت در حال حاضر يك موضوع اختلاف برانگيز در كشورمان است، اما ما نبايد فراموش كنيم كه نه تنها براي سلامت اقتصاد داخليمان ضروري است، بلكه براي موفقيت سياست خارجي نيز ضروري است.
منبع: نشريه «امور خارجي» شماره جولاي – آگوست 2008
سه شنبه 12 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 144]
-
گوناگون
پربازدیدترینها