واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: زنان در حكومت امام زمان (عج)
براساس برخي از روايات ، حضور و نقش اين زنان ازنظر زمان و موقعيت ، چهارگونه است :
الف) حضور پنجاه زن در بين ياران امام
اولين گروه از زناني كه به محضر امام زمان ميشتابند آنهايند كه در آن ايّام ميزيستهاند و همانند ديگر ياران امام، عليهالسلام ، به هنگام ظهور در حرم امن الهي بهخدمت امام ، عليهالسلام ، ميرسند . در اينباره دو روايت وجود دارد: روايت اول : امّ سلمه ضمن حديثي درباره علايم ظهور ، از پيامبر(ص) روايت كرده است كه فرمود :"در آن هنگام پناهندهاي به حرم امن الهي پناه ميآورد و مردم همانند كبوتراني كه از چهار سمت به يك سو هجوم ميبرند بهسوي او جمع ميشوند تا اينكه در نزد آن حضرت سيصد و چهاردهنفر گرد ميآيند كه برخي از آنان زن ميباشند كه بر هر جبار و جبار زادهاي پيروز ميشود."
روايت دوم : جابربن يزيد جعفي ، ضمن حديث مفصلي از امام باقر(ع) ، در بيان برخي نشانههاي ظهور نقل كرده كه :"بهخدا سوگند، سيصد و سيزده نفر ميآيند كه پنجاه نفر از اين عده زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلي در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد . اين است معناي آيه شريفه : «هرجا باشيد خداوند همه شما را حاضر ميكند . زيرا او بر هر كاري توانا است» .
پنجاه زن از سيصد و سيزده نفر!
نكته شگفت در اين دو روايت اين است كه ميفرمايد : سيصد و سيزده مرد گرد آيند كه پنجاه نفر ايشان زن هستند!
دوم آنكه : در روايتي كه نام ياران برشمرده شده است نام هيچ زني وجود ندارد . در پاسخ اين شبهه ميتوان گفت : اين چند نفر در زمره همان سيصد و سيزده نفر هستند . زيرا اولاً امام ، عليهالسلام ، ميفرمايد : «فيهم» ؛ يعني در اين عده پنجاه زن ميباشد .
دوم : شايد تعبير مردان بدين سبب باشد كه بيشتر اين افراد مرد هستند و اين كلمه از باب فزوني عدد مردان ، چنين ذكر شده است .
سوم : اگر مقصود همراهي خارج از اين عده بود امام ميفرمود : «معهم» ، نه اينكه بفرمايد «فيهم» ، زيرا اين سيصد و سيزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شدهاند و همه ياران و فرماندهان عاليرتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسيار بالايي هستند كه برخي با ابر جابهجا ميشوند و اينها بدون شك با بقيه مردم آن زمان فرق بسيار دارند.بنابراين اگر بگوييم آنها جزو همان سيصد و سيزده نفر هستند براي آنها رتبه و موقعيت ويژه قائل شدهايم و اگر بگوييم در زمره ياران ديگر حضرت باشند از امتياز كمتري برخوردارند .
ب) زنان آسماني
دسته دوم چهارصد بانوي برگزيده هستند كه خداوند براي حكومت جهاني حضرت وليعصر، عليهالسلام ، در آسمان ذخيره كرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عيسي ، عليهالسلام ، به زمين ميآيند .
ابوهريره از پيامبر ، (ص) روايت كرده كه :"عيسيبن مريم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترين و شايستهترين افراد روي زمين فرود خواهد آمد. "
آيا اين زنان از امتهاي پيشين هستند يا امت اسلامي زمان پيامبر ، صلّي اللَّه عليه و آله ، و معصومين ، عليهمالسلام ؛ يا از دورانهاي مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شدهاند و براي عهدهداري منصبي در حكومت حضرت ميآيند يا براي مسايل ديگر؟ اينها پرسشهايي است كه اين حديث از آنها چيزي نميگويد .
ج) رجعت زنان
سومين گروه از ياوران حضرت بقيه اللَه، عليهالسلام ، زناني هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد كرد و بار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود . اين گروه دو دستهاند : برخي با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخي ديگر فقط از آمدنشان سخن به ميان آمده است .
در منابع معتبر اسلامي نام سيزده زن ياد ميشود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد، صلّياللهعليهوآله، زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان به مداواي مجروحان جنگي و سرپرستي بيماران خواهند پرداخت .
طبري در دلائل الامامه ، از مفضلبن عمر نقل كرده كه امام صادق فرمود :همراه قائم آل محمد ، سيزده زن خواهند بود . گفتم آنها را براي چه كاري ميخواهد؟ فرمود : به مداواي مجروحان پرداخته ، سرپرستي بيماران را بهعهده خواهند گرفت . عرض كردم : نام آنها را بفرماييد . فرمود : قنواء دختر رشيد هجري ، ام ايمن ، حبابه والبيه ، سميه [مادر عمار ياسر] ، زبيده ام خالد احمسيّه ، ام سعيد حنفيه ، صيانه ماشطه ، ام خالد جهنّيه .
«صيانه ماشطه» در زمان حضرت موسي ميزيسته است و مادر عمار ياسر در ابتداي بعثت به شهادت رسيد.
«حبابه» در زمان علي ، عليهالسلام ، و «قنواء» در زمان امام حسن و امام حسين، عليهالسلام ، و بقيه در زمانهاي ديگر زندگي ميكردهاند .
اين گروه سيزده نفري رجعت خواهند كرد و خداوند براي قدرداني از آنها ، به بركت امام زمان(عج) آنها را زنده خواهد كرد .
در اين روايت امام صادق ، عليهالسلام ، از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد ميكند .
در كتاب خصايص فاطميّه بهنام نسبيه ، دختر «كعبه مازينه» ، و در كتاب منتخبالبصائر بهنام «وتيره» و «أحبشيه» اشاره شده است .
زنان سرافراز
اينك به اختصار به شرح حال برخي از زنان نامبرده اشاره ميكنيم .
1ـ صيانه ماشطه
او يكي از همان سيزده بانويي است كه در دولت حضرت مهدي ، عليهالسلام ، زنده شده ، به دنيا بازميگردد . وي همسر «حزقيل» ، پسر عموي فرعون ، و شغلش آرايشگري دختر فرعون بود . او همانند شوهرش به پيامبر زمان خود ، حضرت موسي ، ايمان آورده بود امّا همچنان ايمان خود را پنهان ميكرد .
نوشتهاند : روزي وي مشغول آرايش دختر فرعون بود كه شانه از دستش افتاد و بياختيار نام خدا را برزبان جاري ساخت . دختر فرعون گفت : آيا نام پدر مرا بر زبان آوردي؟ گفت : نه ، بلكه نام كسي را بر زبان آوردم كه پدر تو را آفريده است .
دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو كرد و فرعون صيانه را احضار كرد و گفت : مگر به خدايي من اعتراف نداري؟ گفت : هرگز! من از خداي حقيقي دست نميكشم و تو را پرستش نميكنم.فرعون دستور داد تا تنور مسي برافروزند و همه بچههاي آن زن را در حضورش در آتش افكنند . چون نوبت به طفل شيرخوارش رسيد صيانه ميخواست به ظاهر از دين برائت جويد كه كودك شيرخوارش به زبان آمد و گفت : مادر صبر كن كه تو بر حق هستي! فرعونيان آن زن و بچه شيرخوارش را در آتش افكنده، سوزاندند .
2ـ سميه، مادر عمار ياسر
وي هفتمين نفري بود كه به اسلام گرويد و بدينسبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترين شكنجهها را براو روا داشت .
او و شوهرش ياسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند و او نخست آنها را اجبار كرد كه پيامبر خدا را دشنام دهند، امّا آنها حاضر به چنينكاري نشدند . او نيز زره آهني به سميه و ياسر پوشانيد و آنها را در آفتاب سوزان نگهداشت. سرانجام ابوجهل بر هر يك ضربتي وارد ساخت و ايشان را بهشهادت رساند .
3ـ نسيبه، دختر كعب مازنيه
او معروف به «امعماره» و از زنان فداكار صدر اسلام است كه در برخي از جنگهاي پيامبر اسلام، شركت جسته و مجروحان جنگي را مداوا كرده است. او در جنگ احد بهترين نقش را ايفا كرد. با ديدن صحنه فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پيامبر به دفاع از جان شريف پيامبر پرداخت و در اين راه بدنش زخمهاي فراوان برداشت .
4ـ امّ ايمن
از زنان پرهيزكار و خدمتكار حضرت رسول، است. پيامبر بهاو مادر خطاب ميكرد و ميفرمود:"اين زن، باقيماندهاي از خاندان من است."
وي همواره در كنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداواي مجروحان ميپرداخت.ام ايمن از شيفتگان خاندان امامت بود كه در ماجراي فدك، حضرت زهرا، (س)، او را بهعنوان شاهد معرفي كرد. وي پنج يا شش ماه پس از پيامبر از دنيا رفت.خداوند به بركت مهدي آل محمد به هنگام ظهور، او را زنده ميگرداند تا در لشكرگاه امام به خدمت گماشته شود .
5ـ امّ خالد
در روايت دو بانو بدين نام مشهور شدهاند: ام خالد احمسيه و ام خالد جهنّيه. شايد مقصود ام خالد مقطوعه اليد (دست بريده) باشد كه يوسفبن عمر، پس از بهشهادت رساندن زيدبن علي بن الحسين در كوفه، دست او را به جرم شيعه بودن قطع كرد. در كتاب رجال كشي درباره شخصيت و مقام اين زن فداكار از امام صادق، عليهالسلام، مطلبي ذكر گرديده كه حايز اهميت است. ابوبصير گويد : در خدمت امام صادق نشسته بوديم كه ام خالد مقطوعه اليد از راه رسيد. حضرت فرمود:اي ابابصير، آيا ميل داري كه كلام امّ خالد را بشنوي؟
من عرض كردم: آري اي فرزند رسول خدا، با شنيدن آن شادمان ميگردم... در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد و سخن گفت. ديدم وي در كمال فصاحت و بلاغت صحبت ميكند. سپس حضرت پيرامون موضوع ولايت و برائت از دشمنان با او سخن گفت .
6ـ زبيده
مشخصات كاملي از او نقل نشده است. احتمال دارد زبيده زن هارونالرشيد باشد كه شيخ صدوق، رحمتالله عليه، دربارهاش گفته است: وي يكي از هواداران و پيروان اهل بيت است. هنگامي كه هارون دانست از شيعيان است قسم خورد كه طلاقش دهد.
زبيده كارهاي خدماتي بسياري داشت كه يكي آبرساني به عرفات است. همچنين نوشتهاند وي يكصد كنيز داشت كه پيوسته مشغول حفظ قرآن بودند و هميشه از محل سكونت او صداي تلاوت قرآن شنيده شد. زبيده در سال 216 ق. رحلت كرد .
7ـ حبّابه والبيّه
از زنان والامقامي است كه دوره زندگي هشت امام معصوم(ع) را درك كرد و پيوسته مورد لطف و عنايت ايشان قرار داشت. در يك يا دو نوبت بهوسيله امام زينالعابدين و امام رضا، عليهماالسلام، جوانياش بهاو بازگردانده شد.
اولين ملاقات وي با امير مؤمنان، عليهالسلام، بود كه از آن حضرت دليلي بر امامت درخواست كرد .
حضرت در حضور وي سنگي را برداشت و بر آن مهر خود را نقش كرد و اثر آن مهر در سنگ جاي گرفت و به او فرمود: پس از من هر كه توانست در اين سنگ چنين اثري برجاي بگذارد او امام است .
از اين رو حبابه پس از شهادت هر امامي نزد امام بعدي ميرفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ ميزدند و اثر آن نقش ميبست. نوبت كه به امام رضا، عليهالسلام، رسيد حضرت نيز چنين كرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا، عليهالسلام، زنده بود و پس از آن بدرود حيات گفت .
8ـ قنواء
دختر رشيد هجري، يكي از شيعيان و پيروان علي، عليهالسلام، و خود از ياران باوفاي حضرت امام جعفر صادق، عليهالسلام، است .
وي دختر بزرگمردي است كه در راه محبت و دوستي امير مؤمنان بهطرز دلخراشي بهشهادت رسيد .
از گفتار شيخ مفيد برميآيد كه قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبيداللَه بن زياد شاهد قطع دو دست و دو پاي پدر خود بوده و بهكمك ديگران بدن نيمهجان پدر را از دارالاماره بيرون آورده و بهخانه منتقل كرده است .
روزي قنواء به پدرش گفت: پدرجان، چرا اين همه خود را بهرنج و مشقت عبادت مياندازي ! پدر درجواب گفت: دخترم، پس از ما گروهي خواهند آمد كه بينش ديني و شدت ايمانشان از ما، كه اين همه خود را بهزحمت عبادت انداختهايم ، بيشتر است .
د) بانوان منتظر
چهارمين گروه ياوران امام زمان بانوان پرهيزكاري هستند كه پيش از ظهور حضرت بقيه الله، عليهالسلام، رحلت كردهاند. به ايشان گفته ميشود: امام تو ظاهر گشته است، اگر مايلي ميتواني حضور داشته باشي. آنان نيز به اراده پروردگار زنده خواهند شد .
رجعت زنان مربوط به گروه خاصي نيست و هر بانويي تقوا پيشه كند و خود را با خواستهها و شرايط زندگي در حكومت مهدي آل محمد، عليهالسلام، تطبيق دهد ممكن است در آينده از رحمت خداوندي بهرهمند گشته، براي ياري امام زنده شود .
يكي از آن شرايط خواندن دعاي «عهد» است كه در فرد، نوعي آمادگي براي پذيرش حكومت آخرين ذخيره الهي ايجاد ميكند .
منبع خبر: ايونا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 322]