تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816402268
مصاحبه ای خواندنی با محسن چاوشى
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: مصاحبه ای خواندنی با محسن چاوشى
خيلىها «متفاوت» حرف مىزنند اما در عمل آدمهاى متفاوتى نيستند. بعد از پنج سال آشنايى و برخوردهاى گاه و بيگاه، تو را اينطورى شناختهام كه اگرچه اصلاً متفاوت حرف نمىزنى اما در عمل واقعاً متفاوت عمل مىكنى. خيلىها، در ماهها يا يكى، دو سال اول ظهورشان زحمت زيادى كشيدهاند تا به ما بفهمانند كه نگاه خاصى دارند، اما دستشان «رو» شده! در خودت چه تفاوتهايى ديدهاى؟
من هيچوقت خودم را با خواننده ديگرى مقايسه نكردهام تا متوجه تفاوتها بشوم! اما اگر بخواهم درباره خودم حرف بزنم، مىتوانم بگويم كه من فقط به خاطر موسيقى، وارد موسيقى شدم و از روز اول به دنبال شهرت يا ساير مسائل حاشيهاى نبودم. هرگز نخواستم بگويم «من» هستم. از «منيت» متنفرم. دوست داشتم با كارهايم به مردم انرژى بدهم و محبوب بشوم.
خيلى از خوانندههاى ديگر هم با همين نيت وارد موسيقى شدند اما به مرور حاشيه روى آنها غلبه كرد و دچار تغييرات رفتارى شدند! احساس كردند مىتوان در موسيقى، از راههايى جز موسيقى هم مطرح شد اما تو تغييرى هم نداشتهاى. هنوز دور از جريانات حاشيهاى و بىسر و صدا هستى. نه اهل مصاحبه هستى، نه مىتوان عكسها و اخبار جديدى در موردت به دست آورد.
من ترجيح مىدهم يك «چاه» بىنام و نشان كه 250 متر عمق دارد باشم، نه دريايى كه عمق آن 20 سانتيمتر است. در اين پنج سال، از نظر خودم هيچ كار خاصى انجام ندادم ولى باز هم وقت كم آوردم. اصلاً بهتر است بگويم در اين پنج سال فقط تجربه كردم. سعى كردم در ملودىسازى حركت تازهاى داشته باشم. تلاشم اين بود كه با هر كارى مخاطبم را غافلگير كنم اما او باز هم مرا بشناسد و قبول داشته باشد. از طرف ديگر روى صدايم به شدت كار كردم. سعى كردم از فضايى كه به من نسبت مىدادند، فاصله بگيرم.
در اين سالها موسيقى تنها حرفهات بوده يا به كارهاى ديگر هم گريز زدهاى؟
فقط موسيقى. من زندگىام را پاى موسيقى گذاشتم. هميشه سعى كردم تلاش كنم تا به نقاط بالاتر برسم. تمام اطلاعاتم در مورد آدمهاى موفق به من ثابت كرد كه آنها براى موفقيت سختى كشيدهاند. به همين دليل سعى كردم در اوج تنگناهاى زندگى كه مسائل مالى قسمت مهمى از آنها بود، آدم «تماموقت» موسيقى باشم و تمام مرارتها را تحمل كنم. اينكه مىگويم احساس مىكنم هنوز كار خاصى انجام ندادهام، اصلاً تعارف يا تواضع نيست، نظر قلبى من است.
يكى از آسيبهاى بزرگ موسيقى پاپ كه نمونهاش در موسيقى سنتى وجود ندارد، اين است كه حتى بسيارى از خوانندههاى حرفهاى ما، اين كار را به چشم «تفريح» نگاه مىكنند.
به نظر من حرفهاى بودن با تفريح خيلى فرق مىكند. شايد كارى كه ما به صورت حرفهاى انجام مىدهيم، براى مردم حكم تفريح را داشته باشد اما براى خودمان نبايد اينطور باشد.
حرفت كاملاً درست است اما من از اتفاقى كه در حال رخ دادن است، گفتم و تو از آنچه «بايد» باشد حرف زدى! يك مسأله ديگر هم وجود دارد و آن اينكه گرچه اكثريت مردم، گوش دادن به موسيقى را «تفريح» مىدانند اما به هر حال ما به مخاطب حرفهاى هم احتياج داريم تا موسيقىمان پيشرفت كند.
مگر نداريم؟!
داريم؟
بله، من خيلىها را از دور يا نزديك مىشناسم كه مخاطب حرفهاى موسيقى هستند. ما در تمام ريزهكارىهايى كه در آهنگهايمان انجام مىدهيم، به فكر آنها هستيم.
مخاطب حرفهاى چه تعريفى از نظر تو دارد؟
كسى است كه قدرت تشخيص دارد؛ در ترانه، در آهنگ، در تنظيم، در زير و بم صداى خواننده، در ميكس قطعات و خيلى فاكتورهاى ديگر.
انصافاً از نظر تو به اندازه كافى مخاطب حرفهاى داريم؟
نه، اما تا دلت بخواهد «منتقد» داريم. منتقدهايى كه نه در عرصه موسيقى كارى انجام دادهاند و نه از نظر تئورى با آن آشنايى دارند!
به اين جور آدمها كه نمىشود گفت منتقد!
اما حالا كه اينجورى باب شده!
اين منتقدهايى كه تو مىگويى، تريبون هم دارند؟
متأسفانه بله، هم در مطبوعات و هم در سايتها جايگاه دارند.
مثل اينكه از دست آنها خيلى آزرده هستى!
براى خودم نمىگويم چون تكليف من الان ديگر روشن است اما متأسفانه بعضى غرضورزىها باعث مىشود خيلى از آدمهاى بااستعداد پيشرفت نكنند. با عرض معذرت، حتى خودِ تو هم كه از نظر من منتقد واقعى هستى، گهگاه در اتفاق نو با برخوردهاى شخصىات به ضرر بعضى از آدمهاى شايسته عمل كردهاى و در پرداختن به بعضىهاى ديگر هم جور ديگرى اشتباه داشتهاى.
منكر حرفهايت نيستم اما اشتباه در كار مطبوعات، تا درصدى قابل پيشبينى و اغماض است. اين طبيعت شغلى ماست.
خيلى از مواقع دركت مىكنم، اما بعضى وقتها نمىتوانم.
برويم سراغ «يه شاخه نيلوفر» اولين آلبوم رسمى محسن چاوشى. نظر كلى خودت درباره اين آلبوم بعد از گذشت حدود يك سال چيست؟
«يه شاخه نيلوفر» مىتوانست آلبوم خيلى بهترى باشد.
اشكالش كجا بود؟
اشكال اصلى اين آلبوم بيشتر «فنى» است، البته اصلاً نمىخواهم بگويم من به عنوان آهنگساز يا خواننده ايرادى در كارم نداشتهام اما بزرگترين اشكال اين آلبوم را در صدابردارىاش مىدانم. ما در صدابردارى فقط دو، سه نفر را به عنوان مرجع كنار خودمان مىبينيم. آنهايى كه در صدابردارى مرجع هستند، معمولاً به ديگران چيزى ياد نمىدهند و طبيعى است كسى كه به ديگران ياد ندهد، خودش هم چيز تازهاى ياد نخواهد گرفت. به همين دليل كيفيت بسيارى از آلبومها در حد ايدهآل نيست. در «يه شاخه نيلوفر» بافت آلبوم طورى بود كه من روى صدابردارى محاسبه ويژهاى كرده بودم اما اين محاسبات تقريباً به صورت كامل به هم ريخت.
واقعاً مهمترين ايراد «يه شاخه نيلوفر» را در وضعيت صداى آن مىدانى؟
بله، وقتى صداى خوب به گوش مخاطب نرسد، در ذهن او «زدگى» ايجاد مىشود.
ايرادهاى ديگر اين آلبوم چه بود؟
غمگين بودن تمام قطعات حالت يكنواختى به وجود مىآورد. البته سبك من هميشه همين بوده اما تعداد زياد قطعات اين آلبوم باعث مىشد مخاطب براى برخورد با آن كم بياورد. بايد انواع ديگرى از موزيكها را هم در اين آلبوم قرار مىدادم. مىبينى چقدر خوب خودم را تخريب مىكنم!
تو هميشه با غمى كه در صدايت وجود داشته، شناخته شدهاى. آلبوم «متاسفم» هم سراسر غم بود اما يك تفاوت بزرگ با «يه شاخه نيلوفر» داشت و آن هم اينكه همه عناصرش غمگين نبودند! در «متاسفم» شعرها و آهنگها و صداى تو غمگين بودند اما تنظيمها انرژى مىداد و مخاطب را به دنبال خودش مىكشيد.
بله، با حرفت موافقم و سعى كردهام در آلبوم جديدم اين مسأله را هم تعديل كنم اما در هر صورت من نمىتوام «غم» را از خودم جدا كنم!
حالا كه اينقدر راحت از خودت انتقاد مىكنى، در مورد نظرات ديگران هم درباره «يا شاخه نيلوفر» بگو. منظورم نظرات منفى است!
بيشترين انتقادها مربوط مىشد به روزهاى اول انتشار آلبوم. خيلىها از فضاى آلبوم جا خورده بودند...
چند درصد نظرات منفى بود؟
حدود پنجاه درصد اما به مرور تعداد موافقها بيشتر شد. البته من هرگز سر خودم را كلاه نمىگذارم. «يه شاخه نيلوفر» براى من آلبوم ايدهآلى نشد.
اما قبل از انتشارش به آن اميد داشتى.
دقيقاً همينطور بود!
چه زمانى فهميدى كه ايدهآل نيست؟
دو، سه ماه بعد از انتشارش. يك بدشانسى بزرگ هم داشتم و آن هم اين بود كه «يه شاخه نيلوفر» اولين آلبوم مجاز من شد و بعضى دوستان گفتند چاوشى هم مثل خيلى از خوانندههاى ديگر، وقتى مجاز شد، افت كرد.
اينطورى نبود؟
نه! من كار خودم را مىكردم. در آلبومهاى غيرمجاز من هم هيچ سوءاستفادهاى وجود نداشت و «شريف» خواندم. من با تمام وجودم كارم را انجام دادم ولى متأسفانه «يه شاخه نيلوفر» مصادف شد با مجاز شدن آلبومهاى من.
كانون انتقادها از «يه شاخه نيلوفر» در اينترنت بود؟
بله، انتقادهاى خيلى خوبى هم از من شد. مثلاً از بابك افشار و بابك رياحىپور كه هر دو موزيسينهاى فوقالعادهاى هستند، در اينترنت دو انتقاد خيلى خوب به دستم رسيد كه انصافاً هر دو هم به دردم خورد.
مثل اينكه هنوز هم به اينترنت تعلق خاطر زيادى دارى؟
بله، اينترنت و بچههاى اينترنت هميشه از من حمايت كردهاند. به هر نقطهاى برسم، هرگز يادم نمىرود كه از طريق اينترنت به موسيقى معرفى شدم. در زمان انتشار «يه شاخه نيلوفر» هم اغلب سايتها و فعالان اينترنت همكارى خوبى با من داشتند، خصوصاً از اين جهت كه باعث شدند امكان دانلود آلبوم از بين برود.
در اينترنت، معمولاً به تو «بىاحترامى» هم نمىشود. نه از جانب هنرمندهاى ديگر، نه از طرف مردم.
دليل اصلىاش لطف آنهاست و از طرف ديگر من هم كارى با كسى ندارم. متأسفانه اين روزها اخبار خوبى درباره فضاى موسيقى نمىشنوم. خيلىها عليه يكديگر حرف مىزنند و اين مسأله به ضرر موسيقى تمام مىشود. وقتى ما درون خودمان مشكل داشته باشيم، چطور مىتوانيم مشكلات بيرونى را حل كنيم.
شايد تو به خاطر محبوبيت و مقبوليت بالايت، مىتوانستى بهترين گزينه براى جنجالآفرينى و نقد كردن و تخريب ديگران خصوصاً در اين چند ماهه باشى. قطعاً اگر حرفى عليه ديگران بزنى، خيلى خريدار پيدا مىكند چون معمولاً اهل حرف زدن نيستى!
من اصلاً حقى براى خودم قائل نيستم كه بخواهم درباره ديگران حرفى بزنم. همين كه كار خودم را انجام دهم و سرم به كار خودم گرم باشد، كافى است. تا حالا زمينههاى زيادى به وجود آمده كه درگيرى با ديگران را شروع كنم اما به دنبالش نرفتهام و چون به جرقهاى كه عليه من زده شد، عكسالعملى نشان ندادهام، مسأله سر و صدا نكرده...
اما همين چند هفته پيش يك بيانيه رسمى دادى كه در آن پاى فرزاد فرزين و محسن يگانه وسط كشيده شد و از آنها بابت اجراى آهنگ «نفس بريده» كه از ساختههاى قديمىات بود، انتقاد كردى.
به اين دوستان قبلاً گفته بودم كه اين آهنگ را در كنسرتهايشان نخوانند چون امتياز «نفسبريده» را واگذار كردهام و براى من مسأله ساز مىشود. از آنها خواستهام براى اجراى «نفس بريده» لااقل با من يا شركتى كه امتيازش را به آن واگذار كردهام، هماهنگ باشند.
دوباره برگرديم «يه شاخه نيلوفر». يكى از اشكالات اين آلبوم تعداد قطعاتش بود. قطعههايى كه شبيه هم بودند!
براى اينكه پيشدستى كنم و زودت راز تو پرونده تخريب «يه شاخه نيلوفر» را ببندم، بايد اعتراف كنم بله، تعداد قطعات به خاطر فضاى مشابه آنها خيلى زياد بود و جا داشت دو قطعه را «كم» كنيم! از طرف ديگر مىشد قطعات را با سليقه بهترى كنار هم قرار داد و الان از چيدمان آلبوم هم راضى نيستم.
اما در كنار تمام اين انتقادها «يه شاخه نيلوفر» آلبومى بود كه در آن محسن چاوشى، باز هم محسن چاوشى بود و مثل بعضى خوانندههاى ديگر رنگ عوض نكرد. در اين پنج سال، فضاى كارهايت خيلى تغيير كرده اما خودت عوض نشدهاى.
خدا را شكر كه بالاخره يك نكته مثبت پيدا كردى!
«يه شاخه نيلوفر» پارسال پرفروشترين آلبوم پاپ ايران بود و تو هزاران طرفدار دارى. اين سؤال هميشه وجود دارد كه چرا محسن چاوشى كنسرت نمىدهد.
من تازه يك سال است مجوز گرفتهام و فقط دوازده قطعه مجاز دارم...
مىتوانستى در همين يك سال براى آهنگهاى ديگرت هم مجوز كنسرت بگيرى.
اما يك كار مهمتر هم داشتهام و آن هم سر و سامان دادن به سه آلبوم ديگرى است كه مقابل تهيهكنندگان آنها مسئول هستم.
در مورد اين سه آلبوم، حرف مىزنيم. فعلاً درباره كنسرت بگو.
اول بايد گروهم را انتخاب كنم. الان با دوست خوبم اميد حجت درباره تكميل گروه صحبتهايى داشتهام و همينطور با رضا تاجبخش و هومن غفارى. اتفاقى كه من در كنسرتها به دنبال آن هستم، به يك گروه توانا احتياج دارد و به زمان بيشترى احتياج دارم تا گروهم را انتخاب كنم.
مبادا اين زمان آنقدر طولانى شود كه وقتى گروهت آماده شد، دوران محسن چاوشى تمام شده باشد!
دوران من تازه شروع شده!
فكر نمىكنى براى اجراى آهنگها به صورت زنده با مشكل مواجه شوى؟
اصلاً!
تا حالا نشنيدهام كه به تماشاى كنسرتى رفته باشى. فكر نمىكنى بايد بيشتر در محيط كنسرتها حاضر باشى تا با حال و هواى آن آشنا شوى؟
در سالهاى خيلى دور به بعضى كنسرتها رفتهام. در اين سه، چهار سال هم يواشكى چند كنسرت را از نزديك ديدهام!
يعنى هيچكس نفهميد در سالن هستى؟
دو، سه بار حتى خوانندهها هم نفهميدند كنسرتهايشان را ديدهام!
مگر خوانندهها دعوتت نكردند؟
نه! خودم رفتم تا ببينم چه خبر است! به همين خاطر مىتوانم ادعا كنم كه براى كنسرت اصلاً ناپخته نيستم. فكر مىكنم فقط سى ثانيه التهاب داشته باشم كه آن هم براى هر خوانندهاى طبيعى است.
در كنسرتهايت ساز هم مىزنى؟
نه، چون حواسم پرت مىشود!
قبل از انتشار «يه شاخه نيلوفر» گفته مىشد آلبومى با نام «من خود آن سيزدهم» را با صدايت خواهيم شنيد. خيلى مشتاق بوديم اين آلبوم را بشنويم. خصوصاً از اين جهت كه مىخواستيم بدانيم چاوشى روى اشعار شاعرانى مثل مولانا چگونه ملودىهاى پاپ خواهد گذاشت. الان يك سال از انتشار «يه شاخه نيلوفر» گذشته و هنوز از «من خودم آن سيزدهم» خبرى نيست...
امتياز «من خود...» متعلق به شركت آواى باربد است و نمىدانم چه زمانى منتشرش خواهند كرد. در اين آلبوم 4 شعر مولانا، دو شعر مرحوم شهريار و يك شعر از باباطاهر و وحشى بافقى را اجرا كردهام و فكر مىكنم با توجه به فضاى «من خود...» بايد در موردش بسترسازى شود. اين آلبوم را با پيشنهاد حوزه هنرى به مناسبت سال مولانا توليد كرديم. البته من قبل از آن به پيشنهاد امير ارجينى و حسين صفا روى يكى از اشعار مولانا آهنگ ساخته بودم و بعد از اين پيشنهاد سه شعر ديگر از مولانا را هم ساختم...
اشعار مولانا، باباطاهر، وحشى بافقى و شهريار را چه كسى انتخاب كرد؟
همه كارها را خودم انتخاب كردم. هدفم اين بود كه چهار قطعه از مولانا بخوانم و چهار قطعه از شعراى ديگر. ديوان باباطاهر و وحشى بافقى را در خانه داشتم و همينطور يك كتاب ناقص از غزليات مولانا را. اما ديوان شهريار را همان روزها خريدم. سراغ شعراى ديگر هم رفتم اما با سرودههايشان به نتيجه نرسيدم.
تمام آثار مولانا، شهريار، وحشى بافقى و باباطاهر را خواندى؟
تقريباً بله! حدود يك ماه زمان برد. شعرهايى كه فكر مىكردم مىتوان روى آن ملودى پاپ گذاشت را علامت زدم. اول در مورد مولانا به نتيجه رسيدم و سپس دو قطعه از شهريار را انتخاب كردم. يكى از كارهايى كه روى شعر استاد شهريار ساختهام را فوقالعاده دوست دارم و فكر نمىكنم در آينده بتوانم مشابه آن را توليد كنم. از زمانى كه اشعار آنها را خواندم، تا يكى، دو ماه هيچ ترانهاى برايم جذاب نبود! مرحله انتخاب شعر براى آلبوم «من خودم...» يكى از مقاطع غيرقابل پيشبينى در زندگى من بود...
براى ايجاد ارتباط با معناى اشعار مشكلى نداشتى؟
سعى كردم به سراغ اشعار ساده بروم. البته خوشبختانه در كتاب اشعار اين چهار نفر، معناى بعضى عبارتها و كلمات هم مقابل شعرها چاپ شده بود. مثلاً من اصلاً نمىدانستم «قراضه چين» كه مولانا از آن استفاده كرده، يعنى چه!
يعنى چه؟
«قراضه چين» يعنى تراشههاى طلا كه به زمين مىريزد.
شعرى كه «قراضه چين» داشت را در آلبوم خواندهاى؟
بله!
اميد دارى كه «من خود...» روزى منتشر شود؟
بله، دوست دارم اين اتفاق بيفتد البته اگر تهيهكننده چنين تصميمى داشته باشد بايد تنظيمها را عوض كنيم. چون اين آلبوم فقط در سه ماه توليد شد و از آن روزها زمان زيادى گذشته است.
از بين «من خودم...» و «يه شاخه نيلوفر» كدامشان با سليقه خودت بيشتر سازگار است؟
من آلبوم جديدم را كه فعلاً اسمى ندارد، بيشتر از آنها دوست دارم!
راستى زمانى هم گفته شد كه يك آلبوم ديگر با قطعات فيلم «سنتورى» و چند قطعه ديگر هم منتشر مىشود. آن خبر واقعيت داشت؟
بله، اين آلبوم مجموعاً شش قطعه دارد: چهار قطعه از فيلم «سنتورى» به اضافه دو قطعه ديگر از كارهاى قبلىام. امتيازش را هم به آقاى آزادى واگذار كردهام و دقيقاً نمىدانم مجوز گرفته يا نه.
تنظيمها با فيلم «سنتورى» تفاوت دارند؟
اگر قرار باشد آلبوم منتشر شود، احتمالاً تغييراتى خواهيم داشت.
اجازه هست در مورد آلبوم جديدت حرف بزنيم يا همه چيز «سكرت» است؟
نه حرف بزنيم!
چند قطعه دارد؟
يازده تراكت.
تمام قطعات را بعد از «يه شاخه نيلوفر» ساختهاى؟
جز يك قطعه كه قبل از «يه شاخه نيلوفر» ساخته شد و حالا تنظيم آن را عوض كردهايم، تمام قطعات جديد هستند. اين آلبوم برخلاف «يه شاخه نيلوفر» به شدت تنوع ريتم و فضا دارد. سعى كردم از تمام تجربههايم در اين سالها استفاده كنم و با خودم تعارف نداشته باشم. به همين دليل حتى لازم دانستم كه دو آهنگ «شيش و هشت» در آلبوم جديدم داشته باشم.
نقش محمدرضا آهارى در اين آلبوم چقدر است؟
محمدرضا دوست خوب من است و در آلبوم جديد هم تنظيم تعدادى از قطعات را انجام داده است.
اغلب ترانهها را هم كه احتمالاً امير ارجينى و حسين صفا گفتهاند.
بله.
براى خيلىها سؤال است كه چرا چاوشى و ارجينى و صفا فقط با هم كار مىكنند و وقتى كنار يكديگر هستند، خوب نتيجه مىگيرند.
خيلى از خوانندهها خواستهاند با امير و حسين همكارى كنند اما برايشان ارتباط برقرار كردن با آنها سخت بوده! خوشبختانه امير و حسين در چند ماه گذشته فعالتر شدهاند و مطمئن هستم كه در آلبوم خوانندههاى ديگر هم حضور موفقى خواهند داشت. از طرف ديگر من براى آلبوم جديدم از ترانههاى ديگران هم استفاده كردهام.
در راستاى همان تنوع؟
بله، در كتاب «بانو» كه شامل سرودههاى كيكاووس ياكيده است، يك شعر متفاوت را ديدم و اجرايش كردهام. على مهرگان هم ديگر ترانهسرايى است كه در اين آلبوم به ما ملحق شده، جسارت كردهام و يك ترانه را هم خودم گفتهام. امير و حسين هم با پنج و سه قطعه در اين آلبوم حضور دارند.
آلبومهايى كه در ماههاى اخير منتشر شدهاند را شنيدهاى؟
بله، تقريباً تمام آلبومها را شنيدهام. به نظر من آلبومهاى خوبى بيرون آمدهاند اما استقبال از آنها چندان خوب نبوده است.
كدام آلبوم بيشتر به دلت نشست؟
همه آلبومها را دوست داشتم. هم ترانهها، هم آهنگها و هم صداى خوانندهها خوب بودند.
مثل اينكه قسم خوردهاى اسم هيچ خوانندهاى را نگويى!
نه اصلاً اينطور نيست. آلبومهاى احسان خواجهاميرى، سيروان، بنيامين، سعيد شهروز و امين رستمى را دوست دارم.
آلبومها را خودت مىخرى؟
اگر از خانه بيرون بروم، آلبومها را در اولين فرصت مىخرم.
مثلاً آلبوم بنيامين را همان روزى كه منتشر شد، خريدى؟
نه، فكر مىكنم چند روز بعد. يادم هست كه آلبوم بنيامين و سيروان را با هم خريدم.
تا حالا پيش آمده كه از فضاى آلبومهاى خوانندگان ديگر تأثير بگيرى يا فقط در مسير خودت حركت مىكنى؟
من كار خودم را مىكنم اما از كارهاى ديگران هم تأثير مىگيرم. خيلى از مواقع پيش آمده كه با گوش دادن به آلبومهاى ديگران نكات تازهاى ياد گرفتهام.
خيلى از اطرافيانت كه از سالهاى گذشته تو را مىشناختند، تصور نمىكردند كه محسن چاوشى به اين زودىها ازدواج كند...
چرا؟
به خاطر اينكه هميشه «تنهايى» را به همه چيز ترجيح مىدادى و فوقالعاده گوشهگير بودى!
الان كه به گذشته برمىگردم، گاهى اوقات به اين نتيجه مىرسم كه نبايد تمام زندگىام را صرف موزيك مىكردم. به هر حال خواستههاى من در موسيقى، هزينهاى داشت كه بايد پرداختش مىكردم و حالا بسيار خوشحالم كه اتفاقى به نام «ازدواج» در زندگىام افتاده و زندگى مشترك را بدون آن كه در كارم تأثير منفى بگذارد، آغاز كردهام. همسرم اولين و تنها گزينه من براى ازدواج بود. ما سه سال پيش آشنا شديم و نوروز امسال ازدواج كرديم. او نسبت به حرفه من درك كامل دارد و نه تنها مانع فعاليت من نيست بلكه كمك هم مىكند تا پيشرفت كنم. بعد از ازدواج حسم عوض نشد. همسرم هم موسيقى را مىشناسد و هم شنونده خوبى براى كارهاى من است.
در آلبوم جديدت رد پاى او هم ديده مىشود؟
يك قطعه «مخصوص» دارم كه اگر الان در موردش توضيح بدهم، مزهاش را از دست مىدهد اما همينقدر بگويم كه در آلبوم جديدم حركتى كردهام كه شايد از من بعيد باشد! در آلبوم جديدم، انرژى حضور همسرم را كاملاً احساس مىكنم.
هنوز هم مثل زمانى كه مجرد بودى، اغلب ساعات روز در خانه هستى و آهنگ مىسازى؟
بله، الان انگيزهام براى كار كردن در خانه خيلى هم بيشتر شده، خانواده مىتواند به پيشرفت هر هنرمندى كمك كند. همسرم مرا بيشتر از هميشه اجتماعى كرده، بيشتر از هميشه به مسافرت مىرويم اما اگر در تهران باشم، ترجيح مىدهم در خانه باشم.
مقصد سفرها، خارج است؟
نه، هنوز در ايران جاهاى خيلى زيبايى هست كه حداقل براى من ناشناخته هستند.
يكى از انتقاداتى كه گروهى از هوادارانت مطرح مىكنند، اين است كه تو خيلى بيش از اندازه در دسترس آنها نيستى. بالاخره طرفداران يك هنرمند از او توقعاتى دارند. با خوانندههايى كه در خارج از كشور زندگى مىكنند، راحتتر مىتوان ارتباط برقرار كرد تا تو! اين همه دورى از مردم هم چندان قشنگ نيست، خصوصاً وقتى امكان ديدن تو در كنسرتها هم وجود ندارد.
حرف شما درست است. قطعاً بعد از اين بيشتر به مردم نزديك مىشوم. الان قسمت عمدهاى از ايميلهايى كه به دستم مىرسد را جواب مىدهم. قبول دارم كه كوتاهىهايى شده اما تلاش مىكنم كه خصوصاً در ايام كنسرت بيشتر با مردم ارتباط بگيرم.
اگر خودت را جاى يكى از هوادارانت بگذارى، فكر مىكنى به آنها حق بدهى؟
تصورم اين بود كه هرچه ديده نشوم، بهتر است اما فكر مىكنم براى از اين به بعد بايد فكر تازهاى بكنم!
البته اين همه دورى از مردم جنبههاى مثبتى هم دارد. مثلاً همانطور كه گفتى، يواشكى به كنسرتها مىروى و شناخته نمىشوى. فكر مىكنم در خيابان هم خيلى زير ذرهبين نباشى!
بله، خدا را شكر معمولاً راحت در خيابانها مىچرخم. البته تازگىها تعداد كسانى كه گاهى اوقات مرا مىشناسند، بيشتر شده!
شايد علتش اين باشد كه به عكسهايت بيشتر شبيه شدهاى!
شايد!!
در مورد خوانندهها كه چندان اظهار نظر نكردى. با توجه به سابقه حضورت در سينمان با فيلم «سنتورى» لطفاً به چند سؤال سينمايى جواب بده. از داريوش مهرجويى چه خبر؟
كاملاً از ايشان بىخبرم.
يعنى ارتباط تو با مهرجويى، كاملاً ادارى و خشك بود و فقط به همان زمان كه ترانههاى «سنتورى» را خواندى، محدود شد؟
بله، البته همكارى با ايشان مايه افتخار من بود. فكر نمىكنم در سينما، اتفاقى بهتر از «سنتورى» برايم رخ بدهد. به همين دليل چند پيشنهاد جديد را رد كردم. چون نمىخواستم «عقبگرد» داشته باشم.
گويا يكى از پيشنهاداتى كه رد كردى هم مربوط مىشد به فيلمى كه توسط يك كارگردان خانم ساخته شد و او از تو خواسته بود براى تيتراژ پايانى فيلمش يك ترانه بخوانى!
بله، من هم خيلى سريع عذرخواهى كردم!
از بهرام رادان چه خبر؟
با هم ارتباط داريم و گهگاه حال و احوال مىكنيم.
آخرين تماستان كى برقرار شد؟
حدود بيست روز پيش. روز تولدم هم قرار بود همديگر را ببينيم كه متأسفانه گرفتار يك فيلم سينمايى شد و نتوانست به منزل ما بيايد اما پژمان بازغى افتخار داد و آمد. حالا كه در مورد بازيگرها حرف مىزنيم، اجازه بده بگويم كه حامد بهداد را خيلى دوست دارم. گرچه هنوز او را نديدهام اما به نظر من بازيگر بىنظيرى است. كامبيز ديرباز را هم واقعاً دوست دارم و خوشحالم كه با او ارتباط دارم.
براى ديدن فيلمها به سينما مىروى؟
بيشتر صبر مىكنم تا سىدى فيلمها منتشر شوند و در خانه تماشايشان كنم! اخيراً «سوپراستار» و «اخراجىها-2» را ديدم.
آخرين فيلمى كه در سينما ديدى؟
فكر مىكنم «چارچنگولى». راستى، فيلمى كه جواد رضويان آهنگ مرا در آن خوانده بود را هم در سينما ديدم. اسمش يادم رفت.
دلداده؟
بله، فيلم خوب و گرمى بود.
براى استفاده از آهنگهاى «عروس قصه» و «نامادرى» در اين فيلم از تو اجازه گرفتند؟
نه!
ناراحت شدى؟
نه!
از اينكه صداى بعضى خوانندهها در سالهاى اخير به شدت شبيه صداى تو شده (!!) ناراحت نيستى؟
نه، هركسى مىتواند هر جورى كه دوست دارد، بخواند!
حتى اگر مردم، صداى اين خوانندهها را با صداى تو اشتباه بگيرند و كارهايشان را به حساب تو بنويسند هم ناراحت نمىشوى؟
مردم اشتباه نمىگيرند، مطمئن باش!
منبع-اتفاق نو
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]
-
گوناگون
پربازدیدترینها