تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816402268




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مصاحبه ای خواندنی با محسن چاوشى


واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: مصاحبه ای خواندنی با محسن چاوشى


خيلى‏ها «متفاوت» حرف مى‏زنند اما در عمل آدم‏هاى متفاوتى نيستند. بعد از پنج سال آشنايى و برخوردهاى گاه و بيگاه، تو را اينطورى شناخته‏ام كه اگرچه اصلاً متفاوت حرف نمى‏زنى اما در عمل واقعاً متفاوت عمل مى‏كنى. خيلى‏ها، در ماه‏ها يا يكى، دو سال اول ظهورشان زحمت زيادى كشيده‏اند تا به ما بفهمانند كه نگاه خاصى دارند، اما دستشان «رو» شده! در خودت چه تفاوت‏هايى ديده‏اى؟
من هيچ‏وقت خودم را با خواننده ديگرى مقايسه نكرده‏ام تا متوجه تفاوت‏ها بشوم! اما اگر بخواهم درباره خودم حرف بزنم، مى‏توانم بگويم كه من فقط به خاطر موسيقى، وارد موسيقى شدم و از روز اول به دنبال شهرت يا ساير مسائل حاشيه‏اى نبودم. هرگز نخواستم بگويم «من» هستم. از «منيت» متنفرم. دوست داشتم با كارهايم به مردم انرژى بدهم و محبوب بشوم.
خيلى از خواننده‏هاى ديگر هم با همين نيت وارد موسيقى شدند اما به مرور حاشيه روى آنها غلبه كرد و دچار تغييرات رفتارى شدند! احساس كردند مى‏توان در موسيقى، از راه‏هايى جز موسيقى هم مطرح شد اما تو تغييرى هم نداشته‏اى. هنوز دور از جريانات حاشيه‏اى و بى‏سر و صدا هستى. نه اهل مصاحبه هستى، نه مى‏توان عكس‏ها و اخبار جديدى در موردت به دست آورد.
من ترجيح مى‏دهم يك «چاه» بى‏نام و نشان كه 250 متر عمق دارد باشم، نه دريايى كه عمق آن 20 سانتيمتر است. در اين پنج سال، از نظر خودم هيچ كار خاصى انجام ندادم ولى باز هم وقت كم آوردم. اصلاً بهتر است بگويم در اين پنج سال فقط تجربه كردم. سعى كردم در ملودى‏سازى حركت تازه‏اى داشته باشم. تلاشم اين بود كه با هر كارى مخاطبم را غافلگير كنم اما او باز هم مرا بشناسد و قبول داشته باشد. از طرف ديگر روى صدايم به شدت كار كردم. سعى كردم از فضايى كه به من نسبت مى‏دادند، فاصله بگيرم.
در اين سال‏ها موسيقى تنها حرفه‏ات بوده يا به كارهاى ديگر هم گريز زده‏اى؟
فقط موسيقى. من زندگى‏ام را پاى موسيقى گذاشتم. هميشه سعى كردم تلاش كنم تا به نقاط بالاتر برسم. تمام اطلاعاتم در مورد آدم‏هاى موفق به من ثابت كرد كه آنها براى موفقيت سختى كشيده‏اند. به همين دليل سعى كردم در اوج تنگناهاى زندگى كه مسائل مالى قسمت مهمى از آنها بود، آدم «تمام‏وقت» موسيقى باشم و تمام مرارت‏ها را تحمل كنم. اينكه مى‏گويم احساس مى‏كنم هنوز كار خاصى انجام نداده‏ام، اصلاً تعارف يا تواضع نيست، نظر قلبى من است.
يكى از آسيب‏هاى بزرگ موسيقى پاپ كه نمونه‏اش در موسيقى سنتى وجود ندارد، اين است كه حتى بسيارى از خواننده‏هاى حرفه‏اى ما، اين كار را به چشم «تفريح» نگاه مى‏كنند.
به نظر من حرفه‏اى بودن با تفريح خيلى فرق مى‏كند. شايد كارى كه ما به صورت حرفه‏اى انجام مى‏دهيم، براى مردم حكم تفريح را داشته باشد اما براى خودمان نبايد اينطور باشد.
حرفت كاملاً درست است اما من از اتفاقى كه در حال رخ دادن است، گفتم و تو از آنچه «بايد» باشد حرف زدى! يك مسأله ديگر هم وجود دارد و آن اينكه گرچه اكثريت مردم، گوش دادن به موسيقى را «تفريح» مى‏دانند اما به هر حال ما به مخاطب حرفه‏اى هم احتياج داريم تا موسيقى‏مان پيشرفت كند.
مگر نداريم؟!
داريم؟
بله، من خيلى‏ها را از دور يا نزديك مى‏شناسم كه مخاطب حرفه‏اى موسيقى هستند. ما در تمام ريزه‏كارى‏هايى كه در آهنگ‏هايمان انجام مى‏دهيم، به فكر آنها هستيم.
مخاطب حرفه‏اى چه تعريفى از نظر تو دارد؟
كسى است كه قدرت تشخيص دارد؛ در ترانه، در آهنگ، در تنظيم، در زير و بم صداى خواننده، در ميكس قطعات و خيلى فاكتورهاى ديگر.
انصافاً از نظر تو به اندازه كافى مخاطب حرفه‏اى داريم؟
نه، اما تا دلت بخواهد «منتقد» داريم. منتقدهايى كه نه در عرصه موسيقى كارى انجام داده‏اند و نه از نظر تئورى با آن آشنايى دارند!
به اين جور آدم‏ها كه نمى‏شود گفت منتقد!
اما حالا كه اينجورى باب شده!
اين منتقدهايى كه تو مى‏گويى، تريبون هم دارند؟
متأسفانه بله، هم در مطبوعات و هم در سايت‏ها جايگاه دارند.
مثل اينكه از دست آنها خيلى آزرده هستى!
براى خودم نمى‏گويم چون تكليف من الان ديگر روشن است اما متأسفانه بعضى غرض‏ورزى‏ها باعث مى‏شود خيلى از آدم‏هاى بااستعداد پيشرفت نكنند. با عرض معذرت، حتى خودِ تو هم كه از نظر من منتقد واقعى هستى، گهگاه در اتفاق نو با برخوردهاى شخصى‏ات به ضرر بعضى از آدم‏هاى شايسته عمل كرده‏اى و در پرداختن به بعضى‏هاى ديگر هم جور ديگرى اشتباه داشته‏اى.
منكر حرف‏هايت نيستم اما اشتباه در كار مطبوعات، تا درصدى قابل پيش‏بينى و اغماض است. اين طبيعت شغلى ماست.
خيلى از مواقع دركت مى‏كنم، اما بعضى وقت‏ها نمى‏توانم.
برويم سراغ «يه شاخه نيلوفر» اولين آلبوم رسمى محسن چاوشى. نظر كلى خودت درباره اين آلبوم بعد از گذشت حدود يك سال چيست؟
«يه شاخه نيلوفر» مى‏توانست آلبوم خيلى بهترى باشد.
اشكالش كجا بود؟
اشكال اصلى اين آلبوم بيشتر «فنى» است، البته اصلاً نمى‏خواهم بگويم من به عنوان آهنگساز يا خواننده ايرادى در كارم نداشته‏ام اما بزرگترين اشكال اين آلبوم را در صدابردارى‏اش مى‏دانم. ما در صدابردارى فقط دو، سه نفر را به عنوان مرجع كنار خودمان مى‏بينيم. آنهايى كه در صدابردارى مرجع هستند، معمولاً به ديگران چيزى ياد نمى‏دهند و طبيعى است كسى كه به ديگران ياد ندهد، خودش هم چيز تازه‏اى ياد نخواهد گرفت. به همين دليل كيفيت بسيارى از آلبوم‏ها در حد ايده‏آل نيست. در «يه شاخه نيلوفر» بافت آلبوم طورى بود كه من روى صدابردارى محاسبه ويژه‏اى كرده بودم اما اين محاسبات تقريباً به صورت كامل به هم ريخت.
واقعاً مهمترين ايراد «يه شاخه نيلوفر» را در وضعيت صداى آن مى‏دانى؟
بله، وقتى صداى خوب به گوش مخاطب نرسد، در ذهن او «زدگى» ايجاد مى‏شود.
ايرادهاى ديگر اين آلبوم چه بود؟
غمگين بودن تمام قطعات حالت يكنواختى به وجود مى‏آورد. البته سبك من هميشه همين بوده اما تعداد زياد قطعات اين آلبوم باعث مى‏شد مخاطب براى برخورد با آن كم بياورد. بايد انواع ديگرى از موزيك‏ها را هم در اين آلبوم قرار مى‏دادم. مى‏بينى چقدر خوب خودم را تخريب مى‏كنم!
تو هميشه با غمى كه در صدايت وجود داشته، شناخته شده‏اى. آلبوم «متاسفم» هم سراسر غم بود اما يك تفاوت بزرگ با «يه شاخه نيلوفر» داشت و آن هم اينكه همه عناصرش غمگين نبودند! در «متاسفم» شعرها و آهنگ‏ها و صداى تو غمگين بودند اما تنظيم‏ها انرژى مى‏داد و مخاطب را به دنبال خودش مى‏كشيد.
بله، با حرفت موافقم و سعى كرده‏ام در آلبوم جديدم اين مسأله را هم تعديل كنم اما در هر صورت من نمى‏توام «غم» را از خودم جدا كنم!
حالا كه اينقدر راحت از خودت انتقاد مى‏كنى، در مورد نظرات ديگران هم درباره «يا شاخه نيلوفر» بگو. منظورم نظرات منفى است!
بيشترين انتقادها مربوط مى‏شد به روزهاى اول انتشار آلبوم. خيلى‏ها از فضاى آلبوم جا خورده بودند...
چند درصد نظرات منفى بود؟
حدود پنجاه درصد اما به مرور تعداد موافق‏ها بيشتر شد. البته من هرگز سر خودم را كلاه نمى‏گذارم. «يه شاخه نيلوفر» براى من آلبوم ايده‏آلى نشد.
اما قبل از انتشارش به آن اميد داشتى.
دقيقاً همين‏طور بود!
چه زمانى فهميدى كه ايده‏آل نيست؟
دو، سه ماه بعد از انتشارش. يك بدشانسى بزرگ هم داشتم و آن هم اين بود كه «يه شاخه نيلوفر» اولين آلبوم مجاز من شد و بعضى دوستان گفتند چاوشى هم مثل خيلى از خواننده‏هاى ديگر، وقتى مجاز شد، افت كرد.
اينطورى نبود؟
نه! من كار خودم را مى‏كردم. در آلبوم‏هاى غيرمجاز من هم هيچ سوءاستفاده‏اى وجود نداشت و «شريف» خواندم. من با تمام وجودم كارم را انجام دادم ولى متأسفانه «يه شاخه نيلوفر» مصادف شد با مجاز شدن آلبوم‏هاى من.
كانون انتقادها از «يه شاخه نيلوفر» در اينترنت بود؟
بله، انتقادهاى خيلى خوبى هم از من شد. مثلاً از بابك افشار و بابك رياحى‏پور كه هر دو موزيسين‏هاى فوق‏العاده‏اى هستند، در اينترنت دو انتقاد خيلى خوب به دستم رسيد كه انصافاً هر دو هم به دردم خورد.
مثل اينكه هنوز هم به اينترنت تعلق خاطر زيادى دارى؟
بله، اينترنت و بچه‏هاى اينترنت هميشه از من حمايت كرده‏اند. به هر نقطه‏اى برسم، هرگز يادم نمى‏رود كه از طريق اينترنت به موسيقى معرفى شدم. در زمان انتشار «يه شاخه نيلوفر» هم اغلب سايت‏ها و فعالان اينترنت همكارى خوبى با من داشتند، خصوصاً از اين جهت كه باعث شدند امكان دانلود آلبوم از بين برود.
در اينترنت، معمولاً به تو «بى‏احترامى» هم نمى‏شود. نه از جانب هنرمندهاى ديگر، نه از طرف مردم.
دليل اصلى‏اش لطف آنهاست و از طرف ديگر من هم كارى با كسى ندارم. متأسفانه اين روزها اخبار خوبى درباره فضاى موسيقى نمى‏شنوم. خيلى‏ها عليه يكديگر حرف مى‏زنند و اين مسأله به ضرر موسيقى تمام مى‏شود. وقتى ما درون خودمان مشكل داشته باشيم، چطور مى‏توانيم مشكلات بيرونى را حل كنيم.
شايد تو به خاطر محبوبيت و مقبوليت بالايت، مى‏توانستى بهترين گزينه براى جنجال‏آفرينى و نقد كردن و تخريب ديگران خصوصاً در اين چند ماهه باشى. قطعاً اگر حرفى عليه ديگران بزنى، خيلى خريدار پيدا مى‏كند چون معمولاً اهل حرف زدن نيستى!
من اصلاً حقى براى خودم قائل نيستم كه بخواهم درباره ديگران حرفى بزنم. همين كه كار خودم را انجام دهم و سرم به كار خودم گرم باشد، كافى است. تا حالا زمينه‏هاى زيادى به وجود آمده كه درگيرى با ديگران را شروع كنم اما به دنبالش نرفته‏ام و چون به جرقه‏اى كه عليه من زده شد، عكس‏العملى نشان نداده‏ام، مسأله سر و صدا نكرده...
اما همين چند هفته پيش يك بيانيه رسمى دادى كه در آن پاى فرزاد فرزين و محسن يگانه وسط كشيده شد و از آنها بابت اجراى آهنگ «نفس بريده» كه از ساخته‏هاى قديمى‏ات بود، انتقاد كردى.
به اين دوستان قبلاً گفته بودم كه اين آهنگ را در كنسرت‏هايشان نخوانند چون امتياز «نفس‏بريده» را واگذار كرده‏ام و براى من مسأله ساز مى‏شود. از آنها خواسته‏ام براى اجراى «نفس بريده» لااقل با من يا شركتى كه امتيازش را به آن واگذار كرده‏ام، هماهنگ باشند.
دوباره برگرديم «يه شاخه نيلوفر». يكى از اشكالات اين آلبوم تعداد قطعاتش بود. قطعه‏هايى كه شبيه هم بودند!
براى اينكه پيش‏دستى كنم و زودت راز تو پرونده تخريب «يه شاخه نيلوفر» را ببندم، بايد اعتراف كنم بله، تعداد قطعات به خاطر فضاى مشابه آنها خيلى زياد بود و جا داشت دو قطعه را «كم» كنيم! از طرف ديگر مى‏شد قطعات را با سليقه بهترى كنار هم قرار داد و الان از چيدمان آلبوم هم راضى نيستم.
اما در كنار تمام اين انتقادها «يه شاخه نيلوفر» آلبومى بود كه در آن محسن چاوشى، باز هم محسن چاوشى بود و مثل بعضى خواننده‏هاى ديگر رنگ عوض نكرد. در اين پنج سال، فضاى كارهايت خيلى تغيير كرده اما خودت عوض نشده‏اى.
خدا را شكر كه بالاخره يك نكته مثبت پيدا كردى!
«يه شاخه نيلوفر» پارسال پرفروش‏ترين آلبوم پاپ ايران بود و تو هزاران طرفدار دارى. اين سؤال هميشه وجود دارد كه چرا محسن چاوشى كنسرت نمى‏دهد.
من تازه يك سال است مجوز گرفته‏ام و فقط دوازده قطعه مجاز دارم...
مى‏توانستى در همين يك سال براى آهنگ‏هاى ديگرت هم مجوز كنسرت بگيرى.
اما يك كار مهمتر هم داشته‏ام و آن هم سر و سامان دادن به سه آلبوم ديگرى است كه مقابل تهيه‏كنندگان آنها مسئول هستم.
در مورد اين سه آلبوم، حرف مى‏زنيم. فعلاً درباره كنسرت بگو.
اول بايد گروهم را انتخاب كنم. الان با دوست خوبم اميد حجت درباره تكميل گروه صحبت‏هايى داشته‏ام و همين‏طور با رضا تاج‏بخش و هومن غفارى. اتفاقى كه من در كنسرت‏ها به دنبال آن هستم، به يك گروه توانا احتياج دارد و به زمان بيشترى احتياج دارم تا گروهم را انتخاب كنم.
مبادا اين زمان آنقدر طولانى شود كه وقتى گروهت آماده شد، دوران محسن چاوشى تمام شده باشد!
دوران من تازه شروع شده!
فكر نمى‏كنى براى اجراى آهنگ‏ها به صورت زنده با مشكل مواجه شوى؟
اصلاً!
تا حالا نشنيده‏ام كه به تماشاى كنسرتى رفته باشى. فكر نمى‏كنى بايد بيشتر در محيط كنسرت‏ها حاضر باشى تا با حال و هواى آن آشنا شوى؟
در سال‏هاى خيلى دور به بعضى كنسرت‏ها رفته‏ام. در اين سه، چهار سال هم يواشكى چند كنسرت را از نزديك ديده‏ام!
يعنى هيچ‏كس نفهميد در سالن هستى؟
دو، سه بار حتى خواننده‏ها هم نفهميدند كنسرت‏هايشان را ديده‏ام!
مگر خواننده‏ها دعوتت نكردند؟
نه! خودم رفتم تا ببينم چه خبر است! به همين خاطر مى‏توانم ادعا كنم كه براى كنسرت اصلاً ناپخته نيستم. فكر مى‏كنم فقط سى ثانيه التهاب داشته باشم كه آن هم براى هر خواننده‏اى طبيعى است.
در كنسرت‏هايت ساز هم مى‏زنى؟
نه، چون حواسم پرت مى‏شود!
قبل از انتشار «يه شاخه نيلوفر» گفته مى‏شد آلبومى با نام «من خود آن سيزدهم» را با صدايت خواهيم شنيد. خيلى مشتاق بوديم اين آلبوم را بشنويم. خصوصاً از اين جهت كه مى‏خواستيم بدانيم چاوشى روى اشعار شاعرانى مثل مولانا چگونه ملودى‏هاى پاپ خواهد گذاشت. الان يك سال از انتشار «يه شاخه نيلوفر» گذشته و هنوز از «من خودم آن سيزدهم» خبرى نيست...
امتياز «من خود...» متعلق به شركت آواى باربد است و نمى‏دانم چه زمانى منتشرش خواهند كرد. در اين آلبوم 4 شعر مولانا، دو شعر مرحوم شهريار و يك شعر از باباطاهر و وحشى بافقى را اجرا كرده‏ام و فكر مى‏كنم با توجه به فضاى «من خود...» بايد در موردش بسترسازى شود. اين آلبوم را با پيشنهاد حوزه هنرى به مناسبت سال مولانا توليد كرديم. البته من قبل از آن به پيشنهاد امير ارجينى و حسين صفا روى يكى از اشعار مولانا آهنگ ساخته بودم و بعد از اين پيشنهاد سه شعر ديگر از مولانا را هم ساختم...
اشعار مولانا، باباطاهر، وحشى بافقى و شهريار را چه كسى انتخاب كرد؟
همه كارها را خودم انتخاب كردم. هدفم اين بود كه چهار قطعه از مولانا بخوانم و چهار قطعه از شعراى ديگر. ديوان باباطاهر و وحشى بافقى را در خانه داشتم و همين‏طور يك كتاب ناقص از غزليات مولانا را. اما ديوان شهريار را همان روزها خريدم. سراغ شعراى ديگر هم رفتم اما با سروده‏هايشان به نتيجه نرسيدم.
تمام آثار مولانا، شهريار، وحشى بافقى و باباطاهر را خواندى؟
تقريباً بله! حدود يك ماه زمان برد. شعرهايى كه فكر مى‏كردم مى‏توان روى آن ملودى پاپ گذاشت را علامت زدم. اول در مورد مولانا به نتيجه رسيدم و سپس دو قطعه از شهريار را انتخاب كردم. يكى از كارهايى كه روى شعر استاد شهريار ساخته‏ام را فوق‏العاده دوست دارم و فكر نمى‏كنم در آينده بتوانم مشابه آن را توليد كنم. از زمانى كه اشعار آنها را خواندم، تا يكى، دو ماه هيچ ترانه‏اى برايم جذاب نبود! مرحله انتخاب شعر براى آلبوم «من خودم...» يكى از مقاطع غيرقابل پيش‏بينى در زندگى من بود...
براى ايجاد ارتباط با معناى اشعار مشكلى نداشتى؟
سعى كردم به سراغ اشعار ساده بروم. البته خوشبختانه در كتاب اشعار اين چهار نفر، معناى بعضى عبارت‏ها و كلمات هم مقابل شعرها چاپ شده بود. مثلاً من اصلاً نمى‏دانستم «قراضه چين» كه مولانا از آن استفاده كرده، يعنى چه!
يعنى چه؟
«قراضه چين» يعنى تراشه‏هاى طلا كه به زمين مى‏ريزد.
شعرى كه «قراضه چين» داشت را در آلبوم خوانده‏اى؟
بله!
اميد دارى كه «من خود...» روزى منتشر شود؟
بله، دوست دارم اين اتفاق بيفتد البته اگر تهيه‏كننده چنين تصميمى داشته باشد بايد تنظيم‏ها را عوض كنيم. چون اين آلبوم فقط در سه ماه توليد شد و از آن روزها زمان زيادى گذشته است.
از بين «من خودم...» و «يه شاخه نيلوفر» كدامشان با سليقه خودت بيشتر سازگار است؟
من آلبوم جديدم را كه فعلاً اسمى ندارد، بيشتر از آنها دوست دارم!
راستى زمانى هم گفته شد كه يك آلبوم ديگر با قطعات فيلم «سنتورى» و چند قطعه ديگر هم منتشر مى‏شود. آن خبر واقعيت داشت؟
بله، اين آلبوم مجموعاً شش قطعه دارد: چهار قطعه از فيلم «سنتورى» به اضافه دو قطعه ديگر از كارهاى قبلى‏ام. امتيازش را هم به آقاى آزادى واگذار كرده‏ام و دقيقاً نمى‏دانم مجوز گرفته يا نه.
تنظيم‏ها با فيلم «سنتورى» تفاوت دارند؟
اگر قرار باشد آلبوم منتشر شود، احتمالاً تغييراتى خواهيم داشت.
اجازه هست در مورد آلبوم جديدت حرف بزنيم يا همه چيز «سكرت» است؟
نه حرف بزنيم!
چند قطعه دارد؟
يازده تراكت.
تمام قطعات را بعد از «يه شاخه نيلوفر» ساخته‏اى؟
جز يك قطعه كه قبل از «يه شاخه نيلوفر» ساخته شد و حالا تنظيم آن را عوض كرده‏ايم، تمام قطعات جديد هستند. اين آلبوم برخلاف «يه شاخه نيلوفر» به شدت تنوع ريتم و فضا دارد. سعى كردم از تمام تجربه‏هايم در اين سال‏ها استفاده كنم و با خودم تعارف نداشته باشم. به همين دليل حتى لازم دانستم كه دو آهنگ «شيش و هشت» در آلبوم جديدم داشته باشم.
نقش محمدرضا آهارى در اين آلبوم چقدر است؟
محمدرضا دوست خوب من است و در آلبوم جديد هم تنظيم تعدادى از قطعات را انجام داده است.
اغلب ترانه‏ها را هم كه احتمالاً امير ارجينى و حسين صفا گفته‏اند.
بله.
براى خيلى‏ها سؤال است كه چرا چاوشى و ارجينى و صفا فقط با هم كار مى‏كنند و وقتى كنار يكديگر هستند، خوب نتيجه مى‏گيرند.
خيلى از خواننده‏ها خواسته‏اند با امير و حسين همكارى كنند اما برايشان ارتباط برقرار كردن با آنها سخت بوده! خوشبختانه امير و حسين در چند ماه گذشته فعال‏تر شده‏اند و مطمئن هستم كه در آلبوم خواننده‏هاى ديگر هم حضور موفقى خواهند داشت. از طرف ديگر من براى آلبوم جديدم از ترانه‏هاى ديگران هم استفاده كرده‏ام.
در راستاى همان تنوع؟
بله، در كتاب «بانو» كه شامل سروده‏هاى كيكاووس ياكيده است، يك شعر متفاوت را ديدم و اجرايش كرده‏ام. على مهرگان هم ديگر ترانه‏سرايى است كه در اين آلبوم به ما ملحق شده، جسارت كرده‏ام و يك ترانه را هم خودم گفته‏ام. امير و حسين هم با پنج و سه قطعه در اين آلبوم حضور دارند.
آلبوم‏هايى كه در ماه‏هاى اخير منتشر شده‏اند را شنيده‏اى؟
بله، تقريباً تمام آلبوم‏ها را شنيده‏ام. به نظر من آلبوم‏هاى خوبى بيرون آمده‏اند اما استقبال از آنها چندان خوب نبوده است.
كدام آلبوم بيشتر به دلت نشست؟
همه آلبوم‏ها را دوست داشتم. هم ترانه‏ها، هم آهنگ‏ها و هم صداى خواننده‏ها خوب بودند.
مثل اينكه قسم خورده‏اى اسم هيچ خواننده‏اى را نگويى!
نه اصلاً اينطور نيست. آلبوم‏هاى احسان خواجه‏اميرى، سيروان، بنيامين، سعيد شهروز و امين رستمى را دوست دارم.
آلبوم‏ها را خودت مى‏خرى؟
اگر از خانه بيرون بروم، آلبوم‏ها را در اولين فرصت مى‏خرم.
مثلاً آلبوم بنيامين را همان روزى كه منتشر شد، خريدى؟
نه، فكر مى‏كنم چند روز بعد. يادم هست كه آلبوم بنيامين و سيروان را با هم خريدم.
تا حالا پيش آمده كه از فضاى آلبوم‏هاى خوانندگان ديگر تأثير بگيرى يا فقط در مسير خودت حركت مى‏كنى؟
من كار خودم را مى‏كنم اما از كارهاى ديگران هم تأثير مى‏گيرم. خيلى از مواقع پيش آمده كه با گوش دادن به آلبوم‏هاى ديگران نكات تازه‏اى ياد گرفته‏ام.
خيلى از اطرافيانت كه از سال‏هاى گذشته تو را مى‏شناختند، تصور نمى‏كردند كه محسن چاوشى به اين زودى‏ها ازدواج كند...
چرا؟
به خاطر اينكه هميشه «تنهايى» را به همه چيز ترجيح مى‏دادى و فوق‏العاده گوشه‏گير بودى!
الان كه به گذشته برمى‏گردم، گاهى اوقات به اين نتيجه مى‏رسم كه نبايد تمام زندگى‏ام را صرف موزيك مى‏كردم. به هر حال خواسته‏هاى من در موسيقى، هزينه‏اى داشت كه بايد پرداختش مى‏كردم و حالا بسيار خوشحالم كه اتفاقى به نام «ازدواج» در زندگى‏ام افتاده و زندگى مشترك را بدون آن كه در كارم تأثير منفى بگذارد، آغاز كرده‏ام. همسرم اولين و تنها گزينه من براى ازدواج بود. ما سه سال پيش آشنا شديم و نوروز امسال ازدواج كرديم. او نسبت به حرفه من درك كامل دارد و نه تنها مانع فعاليت من نيست بلكه كمك هم مى‏كند تا پيشرفت كنم. بعد از ازدواج حسم عوض نشد. همسرم هم موسيقى را مى‏شناسد و هم شنونده خوبى براى كارهاى من است.
در آلبوم جديدت رد پاى او هم ديده مى‏شود؟
يك قطعه «مخصوص» دارم كه اگر الان در موردش توضيح بدهم، مزه‏اش را از دست مى‏دهد اما همين‏قدر بگويم كه در آلبوم جديدم حركتى كرده‏ام كه شايد از من بعيد باشد! در آلبوم جديدم، انرژى حضور همسرم را كاملاً احساس مى‏كنم.
هنوز هم مثل زمانى كه مجرد بودى، اغلب ساعات روز در خانه هستى و آهنگ مى‏سازى؟
بله، الان انگيزه‏ام براى كار كردن در خانه خيلى هم بيشتر شده، خانواده مى‏تواند به پيشرفت هر هنرمندى كمك كند. همسرم مرا بيشتر از هميشه اجتماعى كرده، بيشتر از هميشه به مسافرت مى‏رويم اما اگر در تهران باشم، ترجيح مى‏دهم در خانه باشم.
مقصد سفرها، خارج است؟
نه، هنوز در ايران جاهاى خيلى زيبايى هست كه حداقل براى من ناشناخته هستند.
يكى از انتقاداتى كه گروهى از هوادارانت مطرح مى‏كنند، اين است كه تو خيلى بيش از اندازه در دسترس آنها نيستى. بالاخره طرفداران يك هنرمند از او توقعاتى دارند. با خواننده‏هايى كه در خارج از كشور زندگى مى‏كنند، راحت‏تر مى‏توان ارتباط برقرار كرد تا تو! اين همه دورى از مردم هم چندان قشنگ نيست، خصوصاً وقتى امكان ديدن تو در كنسرت‏ها هم وجود ندارد.
حرف شما درست است. قطعاً بعد از اين بيشتر به مردم نزديك مى‏شوم. الان قسمت عمده‏اى از ايميل‏هايى كه به دستم مى‏رسد را جواب مى‏دهم. قبول دارم كه كوتاهى‏هايى شده اما تلاش مى‏كنم كه خصوصاً در ايام كنسرت بيشتر با مردم ارتباط بگيرم.
اگر خودت را جاى يكى از هوادارانت بگذارى، فكر مى‏كنى به آنها حق بدهى؟
تصورم اين بود كه هرچه ديده نشوم، بهتر است اما فكر مى‏كنم براى از اين به بعد بايد فكر تازه‏اى بكنم!
البته اين همه دورى از مردم جنبه‏هاى مثبتى هم دارد. مثلاً همان‏طور كه گفتى، يواشكى به كنسرت‏ها مى‏روى و شناخته نمى‏شوى. فكر مى‏كنم در خيابان هم خيلى زير ذره‏بين نباشى!
بله، خدا را شكر معمولاً راحت در خيابان‏ها مى‏چرخم. البته تازگى‏ها تعداد كسانى كه گاهى اوقات مرا مى‏شناسند، بيشتر شده!
شايد علتش اين باشد كه به عكس‏هايت بيشتر شبيه شده‏اى!
شايد!!
در مورد خواننده‏ها كه چندان اظهار نظر نكردى. با توجه به سابقه حضورت در سينمان با فيلم «سنتورى» لطفاً به چند سؤال سينمايى جواب بده. از داريوش مهرجويى چه خبر؟
كاملاً از ايشان بى‏خبرم.
يعنى ارتباط تو با مهرجويى، كاملاً ادارى و خشك بود و فقط به همان زمان كه ترانه‏هاى «سنتورى» را خواندى، محدود شد؟
بله، البته همكارى با ايشان مايه افتخار من بود. فكر نمى‏كنم در سينما، اتفاقى بهتر از «سنتورى» برايم رخ بدهد. به همين دليل چند پيشنهاد جديد را رد كردم. چون نمى‏خواستم «عقب‏گرد» داشته باشم.
گويا يكى از پيشنهاداتى كه رد كردى هم مربوط مى‏شد به فيلمى كه توسط يك كارگردان خانم ساخته شد و او از تو خواسته بود براى تيتراژ پايانى فيلمش يك ترانه بخوانى!
بله، من هم خيلى سريع عذرخواهى كردم!
از بهرام رادان چه خبر؟
با هم ارتباط داريم و گهگاه حال و احوال مى‏كنيم.
آخرين تماستان كى برقرار شد؟
حدود بيست روز پيش. روز تولدم هم قرار بود همديگر را ببينيم كه متأسفانه گرفتار يك فيلم سينمايى شد و نتوانست به منزل ما بيايد اما پژمان بازغى افتخار داد و آمد. حالا كه در مورد بازيگرها حرف مى‏زنيم، اجازه بده بگويم كه حامد بهداد را خيلى دوست دارم. گرچه هنوز او را نديده‏ام اما به نظر من بازيگر بى‏نظيرى است. كامبيز ديرباز را هم واقعاً دوست دارم و خوشحالم كه با او ارتباط دارم.
براى ديدن فيلم‏ها به سينما مى‏روى؟
بيشتر صبر مى‏كنم تا سى‏دى فيلم‏ها منتشر شوند و در خانه تماشايشان كنم! اخيراً «سوپراستار» و «اخراجى‏ها-2» را ديدم.
آخرين فيلمى كه در سينما ديدى؟
فكر مى‏كنم «چارچنگولى». راستى، فيلمى كه جواد رضويان آهنگ مرا در آن خوانده بود را هم در سينما ديدم. اسمش يادم رفت.
دلداده؟
بله، فيلم خوب و گرمى بود.
براى استفاده از آهنگ‏هاى «عروس قصه» و «نامادرى» در اين فيلم از تو اجازه گرفتند؟
نه!
ناراحت شدى؟
نه!
از اينكه صداى بعضى خواننده‏ها در سال‏هاى اخير به شدت شبيه صداى تو شده (!!) ناراحت نيستى؟
نه، هركسى مى‏تواند هر جورى كه دوست دارد، بخواند!
حتى اگر مردم، صداى اين خواننده‏ها را با صداى تو اشتباه بگيرند و كارهايشان را به حساب تو بنويسند هم ناراحت نمى‏شوى؟
مردم اشتباه نمى‏گيرند، مطمئن باش!
منبع-اتفاق نو






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن