واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: ورزش امروزی پدیدهای است برآمده از مدرنیسم و به همین علت دارای خصائص منحصر بخود است.
الف: ورزش توانایی تشکیل جماعت را دارد. وجود تماشاگر در ورزش قدرتی را پدید میآورد که در سایر پدیدهها یا امکان آن موجود نیست و یا بندرت توان رقابت با ورزش را دارد.
ب: مناسبات و ساختار ورزش مدنی است و عقل جمعی بر آن حاکم است. تشکیلات ورزش مدرن بصورت فدراسیون، اتحادیه، هیأت، کانون، انجمن اداره میشود. حدود هفتاد هشتاد سال قبل ورزش امروزی شکل گرفته و جمعی شکل گرفته. گرچه عقل جمعی در سایر پدیدهها علیالخصوص در شکلگیری احزاب با شکست روبهرو شده اما در ورزش نهادینه شده و همواره رو به تعالی بوده است.
ج: گرچه روزی که کوبرتن کمیته بینالمللی المپیک را پایهگذاری میکرد تفکر جهانی شدن را شاید در سر نداشت اما ورزش تنها پدیدهای است که قبل از اقتصاد و صنعت تفکر جهانی بر آن حاکم بوده است و در کنار سازمان ملل ورزش از معدود پدیدههایی است که تشکل جهانی، قارهای، منطقهای و... را فراهم آورده است.
د: وجود تماشاگر و شکلگیری جماعت در ورزش حوزه رسانه را به خود معطوف داشته است و رسانهها بدلیل فراهم بودن مخاطب از هرنوع آن دیداری، شنیداری، گفتاری، نوشتاری و... . همواره بخشی از کارشان را به ورزش اختصاص دادهاند و ورزش یکی از اولین پدیدههایی بوده است که رسانه تخصصی خاص خود را پدید آورده و در کنار آن همواره توانسته وزن قابلملاحظهای از حجم رسانهای را بخود اختصاص دهد.
هـ: قدرت حوزه رسانهای ورزش زمینه تقویت حوزه نقد را فراهم آورده و موجب شده است که در کنار تقویت حوزه نقد عقل نقاد خودبنیاد در ورزش شکل بگیرد آشکار بودن نتیجه عمل در حوزه ورزش سبب گردیده این حوزه از شفافیت برخوردار باشد.
ز: در حقیقت ورزش پدیدهای است راست و درست و بقول منطقیون قانون تعدی برآن حاکم است. چند صدایی و چندآوایی، توزیع پذیری، شرکتپذیری در آن ساری و جاری است و از برهان قاطع چندوجهی برخوردار است. در طی سالها خود را به سادهترین وجه در آورده و پیچیدگی بر آن حاکم نیست.
غرض از این عرایض طرح مسئلهای بود به نام «ورزش سیاسی و سیاست ورزشی» ناگفته پیداست که پدیده «خودتوان» ورزش را اگر به حوزه سیاست ببریم تنها بازی جوانمردانه و منصفانه کافی است که حوزه سیاست را دگرگون کند. و اگر سیاستمداران و مدیران سیاسی همین یک شد. کلمه را رعایت کنند جهان به زیباترین نحو خود اداره خواهد اگر انسانی از نزدیک شاهد برگزاری المپیکها باشد مشاهده خواهد کرد که نهایت رقابت در درون میدان است و نهایت رفاقت. در کنار میدان المپیکها خالق زیباییها هستند. رکوردهای افسانهای که از انسانها در هر رنگ و نژاد و ملت و کشور به ثبت میرسد و همه بیانگر عظمت خالق، اما زیباتر از رکوردها محیط صاف و صمیمی و بدور از هرگونه آلودگی و دغلکاری در جامعه المپیک است که زمینه مساوی و برابر را برای همه اعم از غنی و فقیر فراهم نموده است و با کنترل دوپینگ مراقب است که کسی نتواند از نیروی کاذب استفاده کند و در حق حریف جور و جفائی بنماید و اگر خطائی از کسی سر بزند سر ضرب محروم میکند و از جامعه المپیک بدور میاندازد.
همه نیک میدانیم که جامعه سیاسی چنین رویکردی را ندارد. عقل جمعی را بر نمیتابد از جمع و جماعت هراسان میشود نقد را خوش آیند نمیبیند. چند صدایی و چندآوایی را قبول ندارد، توزیعپذیر نیست، مشارکتپذیر نیست، از «خودتوانی» فرد و فردیت را میپذیرد نه سیستم و تشکیلات خودتوان را، شایستگی را در آن راه نیست و همواره به دنبال حاکمیت خود و تفکر خود میباشد. از تبعیض بدش نمیآید، در رقابت احترام رقیب را نه تنها ندارد که به دنبال حذف رقیب است. مثل حوزه ورزش فکر نمیکند که اگر حریف نباشد و حریف قدر نباشد ورزشی در کار نیست. در سیاست اصلاً نباید حریفی باشد. حوزه سیاست در تعارض با حوزه مدنیت است. رشد مدنیت و جامعه مدنی به دولت حداقلی میانجامد و اقتدار را از فرد گرفته به جمع میبخشد پس تحملش بسیار سخت است. ملاحظه میکنید رشد حوزه ورزش نهایتاً در تعارض با حوزه سیاست است.
خیلی از دشمنیهای سیاسی در حوزه ورزش به دوستی مبدل گردیده اما برعکس آن که محال است. پس قبول کنیم که مدیریت سیاسی همواره از ورزش نگران است و در نتیجه برای مهار آن خود سعی دارد بر اریکه بلند قدرت ورزش تکیه زند تا خودتوانی ورزش مبدل به خودتوانی اجتماع نگردد. چه جامعه سیاسی از ورزش به دنبال ابزاری میگردد که بتواند با توجه به قدرت رسانهای آن، به قدرت جماعت آن، به قدرت نخبگان آن، به قدرت سازمان و تشکیلات خود توان آن بر اقتدار خود بیافزاید و نیز درعرصههای رقابتی ورزش خود را برخ بکشد. شوروی سابق و اقمار او بسیار از این پدیده استفاده ابزاری نمودند و اتفاقاً استکبار یکی از اهداف استکباریش استفاده ابزاری از ورزش است. به زعم اینجانب تشکیلات و سازمانهای جهانی ورزش برای جلوگیری از ابزاری شدن ورزش نهایت سعی و تلاش را کردهاند که دخالت دولتها را در این پدیده به حداقل برسانند. برای شاهد مثال جزء 1 ماده 75 اساسنامه فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی را نقل میکنم.
«فدراسیون و اعضای وابسته به آن بدون در نظر گرفتن هیچگونه محدودیت زمانی و مکانی و قانونی صاحبان اصلی کلیه حقوقی هستند که ناشی از برگزاری مسابقات و دیگر رویدادهای رسمی میگردد این حقوق شامل هرنوع منافع مالی، سمعی و بصری و ضبط رادیوئی، حقوق تولید و پخش تلویزیونی، حقوق چندرسانهای بهرهبرداری از آرمها و نشانها و همچنین کپیرایت میگردد». اساسنامه فدراسیون فوتبال به تصویب دولت محترم جمهوری اسلامی ایران رسیده است. تصریح بند براین است که هیچ محدودیتی نمیتواند ناقض این حقوق باشد حتی محدودیت قانونی. این بند در همه کشورها و فدراسیونهای عضو فیفا در جهان ساری و جاری است و در سال گذشته شاهد بودیم که چگونه تا پای تعلیق رفتیم و نهایتاً جامعه ورزشی بود که خواسته خود را بر کرسی نشاند تاکنون تعارض جامعه سیاسی و جامعه ورزشی و منازعات پیش آمده که اکثراً به نفع جامعه ورزشی تمام شده و این هشداری به جامعه سیاسی است که دخالت خود را در جامعه ورزشی به حداقل برساند و تفکر استفاده ابزاری از ورزش را بدور اندازد و از ورزش یاد بگیرد و بازی منصفانه را در دستور کار خود قرار دهد.
معاون سابق سازمان تربیت بدنی
(سعید فائقی)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]