واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: مورخین نوشته اند حوا برای آدم 20 شکم زائید.که هابیل پسر اول و قابیل پسر دوم او بود و 500 سال گذشت تا حوا به شیث آبستن شد و شیث را هبةا... گفتند که وصی آدم گردید و پیغمبر پس از اوست.
برخی از اهل سنت و یهودانی که به اسلام گرویده بودند نسبت به تزویج خواهران قابیل و هابیل گفته اند که خواهر یکدیگر را گرفتندیه کلی بی اساس است و اعل بیت و طهارت خاندان محمد(ص) که قرآن در خانه آنها نازل شده و از تاویل و تفسیر آن به حقیقت و راستی بهتر آگاهند خبر داده اند که این نسبت ها بی جا و کذب محض است و خداوند برای هابیل زنی به صورت فرشته و برای قابیل زنی به صورت جن خلق کرد .اما قتل هابیل به دست قابیل بر سر زن نبود بلکه بر سر خلافت و وصایت بوده است.
داستان هابیل و قابیل
از ماجرای قابیل و هابیل از امام محمد باقر پرسیدند .امام فرمودند خدای عزوجل عهد کرد که آدم نزدیک آن درخت نرود و آدم تحت وسوسه های شیطان از درخت تناول کرد و به سبب این غفلت از فرمان خدای عزوجل از بهشت بیرون شد.
() از انجا که از آداب وسنن جاریه آسمانی این بود که خداوند هر زنی را برای مردی آفرید تا در شریعت خود زنان و مردان ازدواج نمایند و با شرایط لازم نسل جدید بوجود آید.آدم ابوالبشر با حوا از این سنت خارج نبوده اند و طبق حکم آسمانی و شریعت الهی عقد زوجیت بسته و مهر و صداق داشته اند.در این موضوع هیچ اختلافی بین انبیا و پیغمبران نبوده و نیست)
آدم و حوا در زمین آزدواج کردند.حوا در هر بار زایمان یک پسر و یک دختر به دنیا میاورد.اولین فرزندان قابیل و خواهرش اقلیما بوده و آخرین فرزندانش عبدالغیث و خواهرش امةالمغیث.
هابیل به شغل گوسفند چرانی مشغول شد و گوسفندان بسیار پیدا کرد و قابیل به زراعت پرداخت و صاحب آب و خاک شد.
آدم پدر، آنها را مامور به قربانی در راه خدا کرد.هابیل یک گوسفند نیکویی قربانی کرد و قابیل از زراعتش آنچه پاک نشده بود قربانی کرد.اما گوسفند هابیل بهترین گوسفند بود.ولی زراعت قابیل از بدترین آب و خاک ناپاک و بی اثر بود.
رسم قبول قربانی آن بود که آتش می آمد و آنرا میسوخت .قربانی هابیل قبول و قربانی قابیل نا مقبول بود. پس قابیل آتشکده ساخت و به پرستش آتش پرداخت و آو آول کسی بود که بنای آتش خانه در روی زمین گذاشت.(هنگامی که آدم از بهشت بیرون شد همراه خود دانه های میوه بهشتی و آتش جهنم را به زمین آورد.)
قابیل گفت من آتش را میپرستم تا قربانی مرا قبول کند.
اینجا شیطان دشمنی خود را شروع کرد و به قابیل گفت قربانی هابیل مقبول شد و قربانی تو مقبول نشد و اگر او را زنده بگذاری فرزندانی بهم رساند که بر فرزندان تو مفاخره نمایند.قابیل به این وسوسه ها هابیل را کشت و به نزد پدر بازگشت.در پرسش پدر که هابیل کجاست پاسخ داد من مرقب و محافظ او نبودم .حضرت آدم پس از تفحص هابیل را کشته یافت و با دلی سوزان گفت لعنت بر تو ای زمین چگونه خون فرزند مرا قبول مردی؟و چهل شب بر فرزند مقتول خود گریست.و از آن زمان دیگر زمین خون را به خود نمیگیرد و خون روی زمین لخته میماند.(در صحت این یه جمله هنوز شک دارم).
آدم پس از این از خداوند درخواست فرزند دیگری کرد که خداوند شیث یا همان هبةا... را به آنها ارزانی داشت.
قابیل جنازه برادر را روی سر گذاشت و تا مدتی سر گردان بود.تا اینکه دو کلاغ جلوی چشمان قابیل با هم نزاع کردند و یکی از آن دو مرد.ذیگری چاله ای با پا کند و کلاغ مرده را دفن کردوقابیل این درس را فراگرفت و جسد هابیل را دفن کرد.حضرت آدم اسرار نبوت را بعد از خود به وصیش حضرت شیث آموخت.این دستور از طرف پروردگار در روهای آخر عمر آدم نازل شد :پیغمبری تو تمام شد و آنچه میراث از نبوت نزد توست به هبةا... تفویض کن زیرا بعد از تو قطع علم و ایمان و اسم اکبر نمیشود بلکه در ذریه تو باقی میماند تا روز قیامتو زمین هرگز از حجت خالی نخواهد ماند. آمدن نوح بشارت داده شد کهاو مردم را بسوی خدا دعوت میکند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]